نقد فیلم ضد – گرگی در میان ما
قصه فیلم سینمایی «ضد» در یکی از بحرانیترین دوران دهه 1360 روایت میشود؛ در واقع قصه این فیلم سینمایی از اسفند سال 1359 آغاز میشود و تا اواخر سال 1360 ادامه دارد. «ضد» درباره واقعه ...
قصه فیلم سینمایی «ضد» در یکی از بحرانیترین دوران دهه 1360 روایت میشود؛ در واقع قصه این فیلم سینمایی از اسفند سال 1359 آغاز میشود و تا اواخر سال 1360 ادامه دارد. «ضد» درباره واقعه تروریستی هفت تیر است و داستان محمدرضا کلاهی را روایت میکند؛ مردی که تا امروز مظنون اصلی این واقعه بوده و گفته میشود که پس از انجام آن به هلند گریخت. کلاهی چند سال پیش در هلند ترور شد و تا امروز دقیقا قاتلان آن مشخص نیستند و وقایع فیلم ضد نیز بر اساس دهها مصاحبهای که با شاهدان انجام شده پیش میروند اما لزوما نمیتوانند بر اساس واقعیت باشند و کارگردان هم اصراری بر اینکه قصه فیلم تریلر-سیاسیاش واقعی است ندارد.
فیلم ضد یکی از متفاوتترین آثار سیاسی ایران است چرا که ضدقهرمان فیلم در واقع یک مجاهد است. ما فیلمی را میبینیم که همراه با شخصیت اصلی آن به دل سازمان مجاهدین خلق میرویم و این موضوع در کمتر فیلم ایرانی به چشم خورده است. شاید نزدیکترین این حالت فیلم سیانور باشد که قهرمانان آن با کلاهی فیلم ضد تفاوت اساسی داشتند؛ کلاهی پشیمان نیست و مخالفتهایی که بر سر برخی کارهای حزب میکند بخاطر بینش و نگرش حزب اللهیاش نیست بلکه استدلال سیاسی خود اوست که اتفاقا از سران مجاهدین خیلی منطقیتر است!
ضدقهرمانی که در این فیلم به تصویر کشیده شده در واقع جاسوس مجاهدین در حزب جمهوری اسلامی است و کسی است که بمب را وارد دفتر مرکزی این حزب کرده است. این ضد قهرمان باید به منفورترین شکل ممکن به تصویر کشیده شود و این اتفاق تا اواسط فیلم رخ نمیدهد. جایی که فیلم شروع میکند لایه به لایه ماسک صورت کلاهی را برمیدارد، جنون او برایمان آشکار میشود اما بازی نه چندان خوب مهدی نصرتی کاری کرده که این شخصیت پردازی ناقص اما با اغماض قابل قبول، ناقصتر هم جلوه کند و نمره ردی به خود بگیرد.
فیلم ضد یک حسن دارد و آن هم اینست که چندان شعارزده عمل نمیکند، طبعا به مجاهدین خلق میتازد ولی نشان میدهد که افرادی نیز قربانی این گروه شدند و مجبور هستند که زندگیشان را وقف دستورات مافوق کنند. خود کلاهی حتی در واقع از وقتی وارد این گروه شده که معشوق زندگیاش را ترک کرده و او در غم و اندوه فراوانی به سر میبرده و در نهایت وارد این گروه شده است. شستشوی مغزی که مجاهدین به افراد آسیب دیده جامعه وارد میکنند کاری میکند که همه آنها جزو نیروهای وفادار سازمان شوند. کلاهی به عنوان شخصیت اصلی داستان هم در جایی از فیلم به معشوق از فرنگ برگشتهاش میگوید که خودش را درگیر کار کرده تا او را فراموش کند.
فیلم ضد قصد ندارد ما برای این کاراکتر دل بسوزانیم اما به ما ریشه شکل گیری این شخصیت را نیز نشان میدهد، او را یک ضد قهرمان مقوایی به تصویر نمیکشد و سرنخهایی برای جنونی که به آن دچار شده را به بیننده ارائه میکند. شاید این سرنخها چندان زیاد نباشد و نقب زدن به زندگی گذشته کلاهی و معشوقش یعنی بیتا، میتوانست بار دراماتیک فیلم را جذابتر کند اما به نظر میرسد در آن صورت مشکلاتی از قبیل عدم اجازه نمایش گریبانگیر فیلم میشد؛ در واقع میخواهم بگویم همین که اجازه داده شده بهانهای تقریبا منطقی برای مجاهد شدن کلاهی در فیلم به تصویر کشیده شود، برای خودش نوبر است!
ضد سعی کرده که فقط یک تریلر سیاسی نباشد و یک روایت عاشقانه را نیز به تصویر بکشد اما برای این کار به هیچ موفقیتی نمیرسد. بار عاشقانه فیلم در پس انبوه پیامهای سیاسی و شعارزدگی فیلم گم میشود و بازی بد دو بازیگر و عدم ایجاد یک شیمی خوب بین آنها، کاری کرده که فیلم از این زاویه کاملا لنگ بزند. روایت عاشقانه ضد مانند یک برچسب ناجور است که به زخمهای فیلم وصله پینه شده و چیزی از آن خارج نمیشود به جز مایعی که کم رنگ است و اصلا قرار نیست توجه ما را جلب کند.
پیشینه معشوقه نیز بیش از حد گنگ است و آنطور که کارگردان اعلام کرده، بسیاری از صحنههای او و دیگر شخصیت فیلم یعنی ناصر (با بازی نادر سلیمانی) برای کوتاهتر شدن مدت زمان فیلم پس از تدوین نهایی از فیلم خارج شدند.شاید بد نباشد که زمانی نسخه Extended Edition فیلم دیده شود چرا که بزرگترین نقص کاراکترهای فیلم دقیقا در همین دو شخصیت نهفته که سکانسهای بازیشان در فیلم کم شده است.
ناصر با بازی کاملا متفاوت نادر سلیمانی، یکی از روسای مجاهدین است که به کلاهی فرمان میدهد. او توانایی تبدیل شدن به یک نقش منفی بسیار جذاب را با استایل و بازی خاص نادر سلیمانی (که فکر میکنم جزو معدود نقش آفرینیهای جدیاش باشد) دارد اما متاسفانه فیلم چندان به آن دامن نمیزند و خیلی سرسری از این شخصیت رد میشود. ناصر در نهایت تبدیل به مردی میشود که سیگار میکشد و عصبی است اما ابهتی که یک کاراکتر منفی باید داشته باشد را ندارد.
ضد فرصت سوزی میکند، بارها و بارها این کار را میکند و ترجیح میدهد بیشتر به شعارهایش بچسبد تا اینکه یک روایت هیجان انگیز را به نمایش در بیاورد؛ در واقع کارگردان نمیتواند کاری که مهدویان با ماجرای نیمروز کرد را از فیلمش بیرون بکشد. کار جالب توجهی که اما کارگردان انجام داده پایان بندی کاملا متفاوت فیلمش است که دست مریزاد دارد. پایان بندی که به ما نشان میدهد همیشه گرگی در میان ما وجود دارد و شخصیتهایی مثل کلاهی قرار نیست از بین بروند بلکه از حالتی به حالت دیگر در میآیند و تا پوست و استخوان لایههای بالای حاکمیت نیز نفوذ دارند. این پیام تیز و برنده فیلم تحسین برانگیز است و مانند پتکی به سر مسئولین کوبیده میشود. هرچند باید اعتراف کرد تا پیش از نمایش این صحنه پایانی، فیلم تقریبا سقوط کرده و همین سکانس پایانی جالب توجه در سینمای ایران است که مانند دست یک ناجی به اعماق آب نفوذ کرده و فیلم را یکهو بالا میکشد.
در نهایت باید گفت ساخت فیلم از تاریخ معاصر ایران اقدام قابل توجهی است، آن هم برای نسل تماشاگر امروز که آن دوره را ندیده و نمیشناسد و نهایتا با کتب درسی که غیرحرفهای تنظیم شدند و مستندهای افتضاح صدا و سیما آن را شناخته است. سینمای ما به فیلمسازی از آن دوران بدهکار است و البته در یک دنیای بیسانسور و بیممیزی، قطع به یقین شاهد آثار به مراتب بهتری از آن دوران بودیم که نظرات شخصی در آن اعمال نفوذ نکند اما همین لنگه کفشهای پاره هم غنیمت است. امیدوارم ربیعی کارگردان تمرکز خود بر این بخش مهم از تاریخ معاصر ایران را از دست ندهد و در آینده شاهد کارهایی بینقص و دقیقتر باشیم.
پی نوشت: نمایش بهشتی در فیلم اصلا آن چیزی که باید باشد نیست و به جای آنکه قرار باشد بینندها نسل امروزی که این شخصیت را نشناخته، او را با حرفهایش و درایتش بشناسد، تصاویر صحنه آهسته میشوند و موسیقی حماسی پخش میشود. این قبیل تصویر سازیها قرار نیست کاری از پیش ببرد و تماشاگر امروزی را با این اشخاص تاریخ معاصر آشنا بسازد، در واقع این نمایش احساسی کاری کرده که یکی از مهمترین عناصر فیلم که پس از مدتها انتظار روی پرده سینما میآید، تنها از لحاظ گریم خوب برای تماشاگر جالب توجه شود و حس همذات پنداری درستی بین نسل امروز و بهشتی پیش نیاید. این قبیل جوگیریهای احساسی در فیلم ضد به کرات دیده میشود و از شعارزدگی که در دل فیلم وجود دارد هم بدتر است.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.