نقد فیلم West Side Story – یک دست، یک قلب
داستان وست ساید جدیدترین ساخته کارگردان نام آشنای سینمای جهان، استیون اسپیلبرگ است. فیلمنامه فیلم را تونی کوشنر نوشته است؛ هرچند، لازم به ذکر نیست که این فیلم برگرفته از فیلمی به همین نام محصول ...
داستان وست ساید جدیدترین ساخته کارگردان نام آشنای سینمای جهان، استیون اسپیلبرگ است. فیلمنامه فیلم را تونی کوشنر نوشته است؛ هرچند، لازم به ذکر نیست که این فیلم برگرفته از فیلمی به همین نام محصول سال ۱۹۶۱ است. آن اثر خودش هم برگرفته از نمایشنامهای به همین نام بود و جالب آن که نسخه اولیه نمایشنامه هم برگرفته از رومئو و ژولیت شکسپیر است. داستان کهنه وست ساید بار دیگر به پرده سینما بازگشته است.
ماجرای فیلم بین دو گروه متخاصم در محلهای در نیویورک میگذرد. عشقی ممنوعه بین دو جوان از این گروهها شکل میگیرد. عشقی که در تقابل با نفرتی شدید، ناخواسته خونهای زیادی را میریزد. علیرغم آن که ماجرا در میان نوجوانها میگذرد اما تومنی هفت صنار با قصههای دبیرستانی تفاوت دارد.
آواز ابتدایی، درکی کلی از فضا و موازنه قدرت بین پورتوریکوییها و جتها میدهد. پورتوریکوییها لباسهایی با رنگهای گرم بر تن دارند و سفیدپوستها لباسهایی با رنگهای سرد و مشکی. علاوه بر حرکات منظم بازیگرها، حرکات دوربین هم به استادانهترین وجهی کریوگرافی شده است تا سرگیجه نرم یک سالن رقص را به ذهن متبادر کند.
«جت» نامی ست که گروهی از جوانان سفیدپوست طبقه کارگر در منطقه منهتن نیویورک روی خود گذاشتهاند. آنها با آوازی در ابتدای فیلم وضعیت اسفبار اجتماعی خود را شرح میدهند. جتها که به عنوان تفالههای جامعه رو به پیشرفت آمریکا، از هیچ احترامی برخوردار نیستند، با زورگویی به مهاجران قصد دارند برای خود جایگاهی دست و پا کنند. در مقابلِ آنها گروهی از جوانان پورتوریکویی قرار دارند که به خود لقب کوسهها (Sharks) را دادهاند. آنها که به دنبال فرصتها، آزادی و امکانات به ایالات متحده آمدهاند، حالا مورد تحقیر و تبعیض بومیها هستند. حکومت همواره به آنها مظنون است. آنها از پیشداوریهای پلیس کلافهاند و برای احقاق «حق»شان شخصا وارد عمل میشوند. سهمخواهی این دو گروه در محله مساله مورد اختلاف آنهاست. هر دو دسته از یکدیگر متنفر و به هم مشکوک اند بنابراین شکل گرفتن علاقهای بین دختر و پسری از این دو گروه متعارض، نتیجهای رومئو ژولیتوار دارد.
تیتراژها مخصوصا تیتراژ پایانی واجد نماهای بسیار زیبایی ست. (حتا بهتر از بقیه فیلم.) شنیدن آن سوتها و به طور کلی موسیقی خاطره انگیز داستان وست ساید، کیف مخاطب را کوک میکند.
درباره چنین فیلمهایی باید به دو سوال اصلی پاسخ داد. ابتدا باید به مقایسه نسخه بازسازی شده با نسخه ابتدایی پرداخت و میزان وفاداری یا انحرافاتی که پیش آمده را بررسی کرد. سپس باید کشف کنیم که فیلمساز به چه دلیلی تصمیم به بازسازی یک فیلم کلاسیک گرفته است؟
البته که جتها در نسخه قدیمی بلوندتر هستند، نقش پورتوریکوییها را هم سفیدپوستهایی با صورتهای واکس زده بازی میکنند و تفاوتهای جزیی دیگر. برای نمونه فیلمبرداری نسخه قدیمی استدیوییتر است. تونیِ اسپیلبرگ کمشورتر است. به طور کلی بازیها در نسخه 61 گرمتر و گیراتر هستند، در عوض بچههای 2021 خوانندههای ورزیدهتری هستند؛ اما ملودیها هیچ تغییری نکردهاند؛ تنها ترکها بازخوانی شدهاند.
داستان وست ساید جدید، رئالیستیتر است. این موضوع در همه ابعاد قابل ملاحظه است. یکی از عناصر طبیعیتر در این نسخه دیالوگهای طولانیتر اسپانیولی ست که بدون زیرنویس انگلیسی ادا میشود (گرچه معنای جملات قابل حدس است). لهجه شخصیتهای اسپانیایی زبان هم نرمتر و قابل باورتر است. یکی از زیباترین نمودهای تفاوت فرهنگی- زبانی میان دو جوان عاشق در نسخه جدید فیلم، لحظه جاری کردن عقد ازدواج آن دوست. جایی که ماریا به اسپانیولی و تونی به انگلیسی سوگند زناشویی را بر زبان میآورند. در این صحنه است که مرزناپذیری عشق و در عین حال تفاوتهای آن دو نمایان میشود.
علاقه شکسپیریِ شتابزدهای که میان ماریا و تونی شکل میگیرد (آن هم به این خانمانسوزی) و آواز خواندن بالای سر ستارههای مرده فیلم از باگهایی ست که میتوان با استناد به «اقتضائات ژانری» توجیهشان کرد.
با گذشت شش دهه عجیب است که تعصب بر هویت قومی و فرهنگی و تحقیر نژادی هنوز که هنوز است بین انسانها دیوار میکشد و روی سنگفرش خیابانها خون جاری میکند. نسخه جدید میتوانست با دراماتیکتر و جدیتر کردن ماجرا، دعوت دوبارهای باشد به رواداری و تحمل؛ اما نیست.
هنوز این که چرا اسپیلبرگ به سراغ بازسازی این موزیکال کلاسیک رفتهاست جای سوال دارد. استیون اسپیلبرگ بدون شک کارگردان بزرگی ست (که لیست فیلم های اسپیلبرگ گواهی بر این اعدا هستند) و باز هم بدون شک بهترین کارگردان ژانر موزیکال نیست. این که اسپیلبرگ داستان وست ساید را با کمترین تغییراتی به سینمای امروز آورده است، این نکته مهم را روشن میکند که ساخته روبرت وایز چه قدر از زمان خودش جلوتر بوده است.
بازسازی آثار کلاسیک هر ساله اتفاق میافتد و اخیرا اقبال بیشتری هم یافته است اما سوال جدی من این است که چرا؟ واقعا چرا؟ چه کسانی به دنبال تماشای نسخه بازسازی شده فیلمها هستند؟ مشکلِ همان نمونه پیشتر ساخته شده چیست؟ چرا همان فیلمهای موجود را دوباره تماشا نمیکنند؟
خشونت خیابانی، بزهکاری نوجوانان و اختلافات قومی، موضوعی ست که با وجود گذشت بیش از نیم قرن از نسخه پیشین همچنان زنده و پابرجاست؛ اما برای پرداختن به آن، قصههایی جدید و فیلمنامههایی پیشتاز و یا دست کم پرداختهایی جدید به داستانهای قدیمی مورد نیاز است. با این وجود بازسازی جدید داستان وست ساید، جز عرصهای برای به رخ کشیدن امکانات جدید سینمایی -در حین تولید و پس از تولید- نیست. همین مورد است که آن را به یکی از نامزدهای احتمالی اسکار آینده تبدیل میکند.
اگر نسخه دهه شصت میلادی فیلم را دیدهاید و دوست داشتهاید، حتما از نسخه جدید هم لذت میبرید. در غیر این صورت شما را به تماشای همان نسخه کلاسیک دعوت میکنم.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
یک دست یک قلب
نمیدونم یاد چیزی افتادم
یاد یه نفر که دست کرده تو دل یه یارو داره جراهیش میکنه؟
?
راستش خیلی خوشم نیومد.
لااقل از چیزی که انتظار داشتم؛ ضعیف تر بود
این فیلم برگرفته از فیلمی به همین نام محصول سال ۱۹۶۱ است. آن اثر خودش هم برگرفته از نمایشنامهای به همین نام بود و جالب آن که نسخه اولیه نمایشنامه هم برگرفته از رومئو و ژولیت شکسپیر است
عجب ? بی خود نیست شکسپیر ادم بزرگیه
.
فکت
تو gta vc هم یه گروه یودن به اسم sharks و اتفاقا لاتین هم بودن