انیمیشن Turning Red چگونه در تئوری جهان مشترک پیکسار قرار میگیرد؟
انیمیشن Turning Red جدیدترین اثر استودیوی پیکسار است که با نمایش آن بسیاری نظریه و حدس و گمان در رابطه با تطابق آن با جهان مشترک انیمیشنهای این کمپانی مطرح شده است. حال در این ...
انیمیشن Turning Red جدیدترین اثر استودیوی پیکسار است که با نمایش آن بسیاری نظریه و حدس و گمان در رابطه با تطابق آن با جهان مشترک انیمیشنهای این کمپانی مطرح شده است. حال در این مطلب سعی داریم تا به چگونگی جایگیری این اثر در این دنیا واحد بپردازیم. با ویجیاتو همراه باشید.
داستان «قرمز شدن» حول زندگی میلین (مِی) لی؛ دختری چینی کانادایی در جریان است. مِی که تنها ۱۳ سال دارد و در آستانه اتفاقاتی مثل بلوغ و به اصطلاح بزرگ شدن است متوجه میشود همانند سایر زنان خانوادهاش قدرت تبدیل شدن به یک پاندای قرمز غولپیکر را دارد. حال مِی باید یاد بگیرد چگونه این قدرت را کنترل کند و با اتفاقات دوران نوجوانی کنار بیاید. پاندا قرمز پیکسار به طرز نامحسوسی (البته موثر) دوران بلوغ و ایده بزرگ شدن را هدف میگیرد و تا حدی (هرچند که بینقص نیست) استعارهپردازیهایی هم در این راستا انجام میدهد. همانند تمام آثار قبلی پیکسار «قرمز شدن» دارای انبوهی از ایستراگها و ارجاعاتی به انیمیشنهای قبلی (و بیشک آینده) است که به نوبه خود این تئوری (جهان مشترک پیکسار) را گسترش داده و تا حدی به تداوم این ایده کمک میکند.
توضیح و بررسی تئوری جهان مشترک پیکسار
طبق تئوری و نظریه بسیاری از طرفداران، تمامی انیمیشنهای پیکسار در یک جهان جریان دارند. البته توجه داشته باشید منظور از جهان مشترک، زمان مشترک نیست. به این معنا که تمامی آثار این استودیو در زمانهای مختلفی از این (یک) دنیا در جریان هستند.
خب همانطور که احتمالا میدانید نقطه شروع این دنیا با «دایناسور خوب» کلید میخورد. در این داستان ما شاهد شهابسنگی هستیم که قرار است به زمین برخورد کند و نسل این موجودات را برای همیشه منقرض کند اما این تکهسنگ فضایی تنها از کنار زمین رد میشود و همین مساله دنیای موازی پیکسار را به وجود میآورد. جهانی که برخلاف دنیای ما، دایناسورهای آن با برخورد شهابسنگ زمین را وداع نمیگویند. ادامه این ماجرا اما در انیمیشن «بالا» روایت میشود؛ جایی که چارلز مانتس با کشف کوین (پرندهای نادر با تخم جادویی) متوجه میشود از تخم این پرنده میتواند اکسیر جوانی و قدرتهایی جادویی (که تواناییهایی خارقالعاده به انسان میبخشند و به صورت ارثی تداوم مییابند) استخراج کند اما طولی نمیکشد که دولت از کشفیات مانتس آگاه میشود و از اکسیر تخمهای کوین برای خلق مخفیانه ابرقهرمانان انیمیشن «شگفتانگیزان» استفاده میکند.
در نقطهای دیگر از این دنیا انسانها با آزمایشات مختلف موفق به بالا بردن هوش حیوانات میشوند. مسالهای که در انیمیشنهای «در جستوجوی نمو» و «راتاتولی» یا همان موش سرآشپز خودمان میتوانیم شاهد آن باشیم. همزمان با این اتفاق، کمپانی Buy n Large توسط فناوری و انرژی نقطه صفر موفق به جانبخشی به اشیای بیجان میشود. همین مساله و صدالبته نشان درجشده این کمپانی بر باتریهای باز در «داستان اسباببازیها ۳» صحهای بر این قضیه میگذارند. در نتیجه اینطور برداشت میشود که اسباببازیهای این انیمیشن از اولین تولیدات این شرکت هستند. در ادامه اما این فناوری انقدر پیشرفت میکند که باعث تقویت هوش مصنوعی رباتها و ماشینها میشود. پس از این رخدادها ماشینها کمپانی Buy n Large را تصاحب و زمین را آلوده میکنند؛ مسالهای که باعث مهاجرت انسانها از این سیاره میشود و تا مدت مدیدی (شاید چندین قرن) ماشینها را به یگانهصاحبان زمین تبدیل میکند. البته حکمرانی ماشینها به زمین هم با تمام شدن سوختهای فسیلی به پایان میرسد. در ادامه و طبق سکانس آخر وال-ای متوجه میشویم زمین دوباره بستر مناسبی برای زندگی به وجود آورده و حشرات اولین موجودات زنده در سال ۲۸۰۵ هستند.
این حشرات که از قضا آنها را در A Bug's Life میبینیم تحت تاثیر آشغالهای صنعتی، تشعشات Buy n Large و آلودگی کره زمین به هیولاهایی جهش یافته تبدیل میشوند. هیولاهایی که احتمالا میدانید داستان آنها را در کدامیک از انیمیشنها (کارخانه هیولاها و دانشگاه هیولاها) دنبال کنید. هیولاها در ادامه راه ورود به بعدها و دنیاهای دیگر را پیدا کرده و با ترساندن انسانها انرژی مورد نیاز خود برای زندگی را تامین میکنند. در این نقطه لازم است به شخصیت بو (دختر بچهای که سالیوان او را به کارخانه هیولاها آورد) اشاره کنیم. طبق نظریه جهان مشترک، بو که وسواس زیادی به سالیوان پیدا کرده سعی میکند تا راهی برای ملاقات دوباره با او پیدا کند. کمی بعد او به قدرتهای جادویی دست مییابد که میتواند در زمانهای مختلف سفر کند. در نهایت هم میدانیم که بو تبدیل به همان جادوگر معروف انیمشین «شجاع» میشود که به این نظریه ماهیتی لوپمانند و چرخهای میدهد.
ایستراگها و ارجاعات انیمیشن Turning Red
- کامیون پیتزا پلنت: کامیون پیتزا پلنت یکی از آن چیزهایی است که در بسیاری از فیلمهای پیکسار یافت میشود. شما میتوانید این کامیون را در جریان سکانس تبدیل شدن مِی به پاندا قرمز و رفتن به سوی کنسرت (در دقیقه ۱:۱۱:۱۹ از فیلم) مشاهده کنید.
- A113: یکی از آن اعداد و ارقامی که میتوانید در تک تک آثار پیکسار مشاهده کنید رقم A113 است. در «قرمز شدن» اما شما میتوانید روی سطل گچریزی که پدر مِی در سکانسهای پایانی از آن برای کشیدن دایره دور همسر خود استفاده میکند (در دقیقه ۱:۱۶:۵۳ از فیلم) ببینید.
- بند مردگان: طی صحنهای که مِی و دوستانش در مدرسه در حال صحبت در رابطه با تایلر هستند پسرک موسیاهی از کنار آنها رد میشود (در دقیقه ۲۱:۲۰ از فیلم) که عبارت «اسکاپولا» روی تیشرت او نوشته شده است. جالب است بدانید اسکاپولا نام بند موسیقی مردگانی است که پیشتر در انیمشین کوکو آنها را دیده بودیم.
- انیمیشن کوتاه بائو: جالب است بدانید دومی شی (کارگردان اثر) تا پیش از ساختن «قرمز شدن» انیمیشن کوتاهی به نام بائو را کارگردانی کرده است. حال کافی است به دقیقه ۶:۱۰ فیلم نگاهی بیاندازید. چیزی نمیبینید؟ مطمئنید؟ حتی تابلویی که در سمت چپ تصویر قرار گرفته شده و عبارت رستوران بائو روی آن حک شده است؟
- عروسک Purl: کافی است به دقیقه ۱۱:۴۲ بروید و به عروسک آویزان بالای کمد مِی نگاهی بیاندازید. آشناست؟ خب معلوم است. Purl شخصیت اصلی انیمیشنی کوتاه به همین نام است که احتمالا او را از آنجا به یاد دارید.
- خرگوش Burrow: کمی پس از Purl در دقیقه ۱۲:۳۳ زمانی که مادر مِی دفتر او را به دست گرفته و به بررسی نقاشیهای او میپردازد میتوانید استیکر خرگوش انیمیشن Burrow را به وضوح روی دفتر مِی مشاهده کنید.
اینها تنها تعداد کمی از ارجاعات بیشمار (از استیکر گربه روی اسکیتبرد میریام گرفته تا استیکر ماهی روی درب دستشویی و اسکلت کوین در کلاس علوم) این انیمیشن هستند که به راحتی یک مطلب جداگانه میطلبد اما در اینجا سعی بر این بود تا مهمترینشان را فهرست کنیم.
انیمشین Turning Red چه جایگاهی در تئوری جهان مشترک پیکسار دارد؟
«قرمز شدن» در رابطه با جریان داشتن در دنیای مشترک پیکسار به هیچ وجه قاطعانه عمل نمیکند. البته این به آن معنی نیست که نمیتوان آن را در این جهان مشترک متصور شد. بهتر است بگوییم «قرمز شدن» در این بخش کمی خنثی عمل میکند. در حالی موهبت/نفرین پاندا قرمز در نهایت به دنیای پس از مرگ گونه و ملاقات مِی با جد خویش ختم میشود (اشاره به انیمشین Soul یا همان روح) که غیر از همین ارجاعات به ظاهر ساده هیچ سرنخ محکمتری وجود ندارد. از طرفی میدانیم Turning Red در سال ۲۰۰۲ و زمان مشابه داستان اسباببازیها جریان دارد.
چرا عملی شدن تئوری جهان مشترک پیکسار تقریبا غیرممکن است؟
طی رویدادی در سال ۲۰۱۵ دو کارگردان کهنهکار پیکسار یعنی مارک اندروز و رونی دل کارمن با صراحت تمام، تئوری جهان مشترک این کمپانی را رد کردند. جدا از این مساله حتی پرورش و گشترش این ایده با ساخت هر انیمیشن سختتر میشود زیرا هر اثر این استودیو به شدت با اثر قبلی متفاوت است و به همین دلیل ارائه توضیحات در رابطه با نحوه کارکرد داستان به مرور زمان دشوارتر میشود. این نظریه از ابتدا با مشکلاتی همچون چگونگی استفاده بو از قدرت درهای جادویی و مسائل اینچنینی روبهرو بود که بیشک در طولانی مدت و با اکران بیشتر و بیشتر آثار این کمپانی دلایل عدم قطعی بودن این فرضیه هم بیشتر شد.
اما همانطور که اشاره داشتیم، همانگونه که هیچیک از این عوامل نمیتوانند به صورت قطعی این نظریه را اثبات کنند در رد آن هم به در بسته میخورند. با این حال این ایده که تمامی انیمیشنهای پیکسار در یک دنیای واحد جریان دارد به خودی خود ایده سرگرمکنندهای است که ما را برای مدتی به فکر فرو میبرد و گاها باعث میشود تا این آثار را به هدف مرور ارجاعاتشان بازبینی کنیم. در نهایت باید گفت «قرمز شدن» کمک زیادی به گسترش این نظریه نمیکند و در حد همان ایستراگهای بامزهاش اثری قابل احترام است که دیدن آن سرگرمی لذتبخشی به همراه دارد.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
میشه اینقدر ماجرا سخت نشه و همینطوری لذت ببریم؟
قبلا فکر میکردم این ایستراگ ها فقط ادای احترام به بقیه انیمیشن هاست ولی با خوندن این مقاله فکر کنم که این تئوری تقریبا درسته
درک نمیکنم چرا همه میخوان ثابت کنن آثار یک استودیو در یک جهان هستند
چون هستن. اینکه شما نمی خوای قبول کنی به خودت مربوطه
من تو رالف خرابکار دو هم a113 رو پیدا کردم
این به کجا ربط داره ؟
A113 اسم کلاسی هست که اکثر کارکنان پیکسار در اونجا فارغ تحصیل شدن و برای بزرگداشت اون کلاس اسم اون کلاس رو توی فیلم هاشون قرار میدن
شاید باورتون نشه رفتم بخاطر این ایسترگ ها کل فیلمو دوباره دیدم ???
حالا خوبه تایم دقیق هر ایستراگ تو مطلب ذکر شده :))))
من صرفا به آثار پیکسار جدا از هم نگاه میکردم و ایستراگ هارم یجور ادا احترام به حساب میاوردم ، ولی اینجوری که شما توی بخش (توضیح و بررسی تئوری جهان مشترک پیکسار) گفتید ادم باور میکنه با هم ارتباط دارن،همشونو دارم وسوسه شدم برم به ترتیبی که گفتین ببینم?
آره خب به هم ربط دارن و بعضی از انیمیشن های دیگه هم تو این مجموعه قرار دارد که اینجا گفته نشد
بهنظرم پیکسار واقعا انیمیشنهای باارزشی تا به امروز ساخته که دیدنشون اونم یه بار دیگه خالی از لطف نیست
نوروز امسال با پیکسار :)))
انیمیشن بائو یک اسکی از داستان پسر نخودی است
به نظر من این تئوری درست است
آفرین