در دنیای الدن رینگ چه اتفاقاتی میافتد؟ (لیندل، پایتخت اشرافی)
در محل ریشههای اردتری (Erdtree) پایتخت مریکا (Marika)، شهری زرین بر فراز فلات آلتوس (Altus Plateau) قرار گرفته است که مخفیگاه رازهای تاریکی است. در مرکز سرزمین مابین شهر لیندل (Lyndell)، خانهی اردتری و مهمترین ...
در محل ریشههای اردتری (Erdtree) پایتخت مریکا (Marika)، شهری زرین بر فراز فلات آلتوس (Altus Plateau) قرار گرفته است که مخفیگاه رازهای تاریکی است.
در مرکز سرزمین مابین شهر لیندل (Lyndell)، خانهی اردتری و مهمترین منطقه در بازی الدن رینگ قرار گرفته است. در کنار ریشههای درخت عظیم اردتری، مریکا مقر حکومتی خود را ساخته است و با گردش در آن میبینیم که بعد از جنگهای از هم گسیختگی (The Shattering) نسبت به تمام مناطق مختلف سرزمین مابین در بهترین و سالمترین حالت باقی مانده، با دیوارهایی سالم و شوالیههایی که سرتاسر آن گشت میزنند.
هنگامی که تعدادی ابرطلسم (Great Runes) بدست آورید، در روند بازی نهایتاً به سمت لیندل کشیده خواهید شد تا بتوانید جایگاه خود را به عنوان الدن لرد (Elden Lord) تصاحب کنید، و البته همچنان قدرتهایی وجود دارند که مانع تصاحب تاج و تخت توسط شما میشوند، زیرا که خود مایل به رسیدن به آن هستند.
ورود به لیندل شما را از هر زمانی به هدفتان نزدیکتر میکند، اما حقایقی را هم برای شما افشا میکند، نکاتی که نقش مهمی در داستان کلی بازی دارند و به طور کلی در این مقاله بررسی خواهند شد.
این مقاله شامل اسپویلرهای زیادی از داستان بازی است.
عبور از فلات آلتوس
سفر شما به لیندل با عبور از فلات آلتوس آغاز میشود. با وجود اینکه لیندل و حومهی آن پس از جنگ، تا حد زیادی سالم و دستنخورده باقی مانده، نکاتی در جایجای آن دیده میشود که نشان میدهد جنگ تاثیر خود را بر این منطقه نیز به نحوی دیگر گذاشته است.
در بدو ورود به فلات آلتوس اگر به سمت صخرههای پوشیده شده از مخروبهها بروید به احتمال زیاد اژدهایی به شما حمله کرده و مانع ورود شما میشود. اژدهایان در تمام مناطق سرزمین مابین دیده میشوند اما آنها ارتباط مخصوصی با لیندل دارند که در ادامه آن را بررسی خواهیم کرد.
داستان و تاریخ سرزمین مابین خبر از جنگی قدیمی میان قانون طلایی (Golden Order) و اژدهایان میدهد، اما در این میان حداقل یکی از اژدهایان به نام فورتیساکس (Fortissax) تحت تاثیر قدرت فرزند نیمه خدای مریکا یعنی گادوین طلایی (Godwyn the Glden) قرار میگیرد و با او دوست میشود. لانسکس (Lansseax)، اژدهایی که در این منطقه با او مواجه میشوید خواهر فورتیساکس است که به نظر میرسد او نیز مانند برادرش با انسانها و قانون طلایی در صلح به سر میبرد. اژدهایان نقش مهمی در فرهنگ لیندل دارند که بسیاری از آن به لانسکس مربوط میشود و حملهی او به شما در بدو ورود شاید به منظور ممانعت از ورود شما به پایتخت صورت میگیرد.
قبل از اینکه مستقیم به سمت پایتخت بروید میتوانید اندکی در فضای اطراف آن ماجراجویی کنید که به دستیابی به اطلاعات جالبی منتهی میشود. پلی که به سمت شمال و جنگلی تاریک میرود طی جنگ تخریب شده و در میان مخروبهها بقایای کاروانهایی را خواهید دید که در سراسر سرزمین مابین مشاهده کرده بودید (کاروانهایی که توسط دو جاینت کشیده میشدند). جنگل نیز به تسخیر موجودات عجیبی با صورتهای کرمیشکل درآمده است. به نظر میرسد که لیندل این منطقه را به حال خود رها کرده باشد زیرا که با نابودی پل کسی قادر به عبور از آن و رسیدن به جنگل نخواهد بود.
در سرزمینهای شمالی در انتهای فلات آلتوس آسیابهایی قرار دارند که اگر به سمت آنها بروید با انسانهای... جالبی مواجه میشوید. دشتهای اطراف آسیابها، دهکده دومینولا (Dominula) را احاطه کردهاند. در این دهکده شما زنانی را خواهید دید که در حال رقصیدن و خندیدن هستند ولی صورتشان با خون پوشیده شده است. اکثر آنها کاری با شما ندارند مگر اینکه به آنها حمله کنید، اما اگر در دهکده چرخی بزنید شاهد آثار قتلی خواهید بود و برخی از آنان در بوتهها مخفی شده و با دیدنتان به شما حملهور میشوند، همچنین روحی در دهکده وجود دارد که به نظر میرسد در حال التماس به شخصی است و خواهش میکند که پوستش را از تنش جدا نکند.
دادن نظری قطعی درباره داستان دهکده دومینولا کار دشواری است اما اطلاعات کافی برای حدس زدن وقایع وجود دارد. در شمال و بخش پایانی دهکده با یک باس گاداسکین (Godskin) مبارزه خواهید کرد و با توجه به فضای جشن و پایکوبی دهکده و اطلاعاتی که بر روی سلاحها و لباسهای زنان دهکده نوشته شده است، به نظر میرسد که تمام دهکده در حال اجرای مراسمی مذهبی است، مذهبی که ارتباطی با مذهب اصلی سرزمین مابین یعنی قانون طلایی ندارد و با آن متفاوت است.
زنانی که در دهکده در حال رقصیدن هستند در حال اجرای مراسمی مذهبی میباشند که شامل قربانی کردن انسانها و جدا کردن پوست آنان نیز میباشد. وجود گاداسکین در بالاترین نقطه دهکده هم میتواند نشاندهندهی این باشد که گاداسکینها هم مانند بسیاری از موجودات عجیب سرزمین مابین زمانی انسان بوده و پیروان مذهبی هستند که قبل از ورود مریکا به سرزمین مابین و قانون طلایی، در این منطقه رایج بوده است.
علت رقص و خندههای زنان دهکده اما براساس نظر بسیاری از افرادی که داستان بازی را پیگیری میکنند مربوط به مراسم همان مذاهب قدیمی است که زمانی در سرزمین مابین وجود داشته و معتقدان به آنها هنوز هم، حتا در نزدیکی پایتخت قانون طلایی، به فعالیتهای مذهبی خود ادامه میدهند.
این دهکده مدرک خوبی برای اثبات وجود مخالفان قانون طلایی در زمان جنگهای از هم گسیختگی و حتا قبل از آن است. اینکه مریکا به هیچ عنوان طبق چیزی که به ما در طول بازی گفته میشود، به طور کامل بر سراسر سرزمین مابین سلطه نداشته است. همچنین از وجود چنین دهکدههای میتوانیم نتیجه بگیریم که برخی نقاط سرزمین مابین به نیمه خدایان (Demigods) وابستگی نداشته و به آنها اجازه فرمانروایی ندادهاند.
با وجود اینکه منطقه شمالی تا حدی تخریب شده، مسیر ورود به لیندل کاملاً سالم و تحت حفاظت سربازان و حتا یک گارگویل (Gargoyle) بزرگ است. بعد از مبارزه با سربازان چهرهای آشنا بر راه شما سبز میشود، مارگیت (Margit) یکی از فرزندان طالع که در ابتدای بازی با او مبارزه کردید. مارگیت در اینجا به شکل یک دشمن معمولی ظاهر شده و شکستش کار سادهتری است، اما مبارزه با اون اطلاعات مهمی را در رابطه با شخصیتش در اختیار شما قرار میدهد. به نظر میرسد مارگیتی که در قلعه استورمویل (Stormveil Castle) با او مبارزه کردید شبحی جادویی، مشابه مارگیتی است که در لیندل بر سر راهتان قرار میگیرد. گویا آنها به شکل عروسکهای خیمهشببازی توسط شخصی به کار گرفته شدهاند تا مانع ادامه مسیر تارنیشدها برای رسیدن به جایگاه الدن لرد شوند.
در نهایت زمانی که موفق به ورود به لیندل میشوید باید با یک نگهبان درخت (Tree Sentinel) مبارزه کنید، شوالیهای سوار بر اسب، وفادار بر قانون طلایی و اردتری که با شکست او به ورودی فرعی پایتخت دست خواهید یافت. با ورود به شهر خواهید دید که اوضاع لیندل بسیار خوب و آرام است اما افرادی سرگردان در بخشهای مختلف آن دیده میشوند که در انتظار دستور یا شروع نبرد در داخل شهر میباشند.
قاصدها و وفاداران قانون طلایی
اولین افرادی که با ورود به لیندل با آنها مواجه میشوید نمایندگان الهامات (Oracle Envoys) هستند، افرادی که کلاههای بزرگ سفید رنگی به سر داشته و شاخهای بزرگی با خود حمل میکنند. توضیحاتی که روی وسایلی که با کشتن آنها بدست میآورید نوشته شده، آنها را هیولا خطاب میکند و میگوید که آنها زمانی در این شاخها میدمند که خبر از پیدایش خدایی جدید یا عصری جدید دهند. با پیشروی در لیندل با یکی دیگر از نیمه خدایان مواجه میشوید که به تصاحب حلقه قدرت بسیار نزدیک شده: مارگوت (Margott) فرزند مریکا و گادفری (Godfrey)، کسی که هم با نام شاه طالع (Omen King) و هم با نام ارباب نظر کرده (Grace-Given Lord) شناخته میشود.
در این منطقه با دشمنان جالبی برخورد میکنید، یکی از آنان عطارانی (Perfumers) هستند که شاید قبلاً در برخی از نقاط فلات آلتوس با آنها مبارزه کرده باشید. آنان در گذشته حکیمانی بودند که با شیمی و دارو سر و کار داشته و سعی در درمان بیماریهای سرزمین مابین داشتند.
یکی از آنها تریشیا (Tricia) سعی داشت برخی موجودات سرزمین مابین مانند فرزندان طالع و یا موجودات بالداری مثل Misbegottenها که به عنوان برده یا خدمتکار به کار گرفته میشدند را درمان کنند. تمام عطاران ولی نیتی خوبی نداشتند برای مثال رولو (Rollo) یکی از اولین شکارچیان موجودات طالع است که در گذشته عطار بوده است. در زمان جنگ عطاران به کار در ارتش وادار شدند و به افرادی که با سموم صدمه دیده بودند داروهای درمانی میدادند.
گشتن در شهر باعث میشود که از تاریخ آن و اتفاقاتی که از زمان جنگهای از هم گسیختگی در آن افتاده مطلع شوید. اولین مورد درست در مرکز شهر دیده میشود، جسد بزرگ یک اژدها که به نظر میرسد گرانساکس (Gransax) باشد، اژدهایی که حملهی او به شهر تنها اتفاقی در تاریخ است که منجر به ریزش دیوارهای دفاعی لیندل شده بود. اژدها در نهایت شکست خورده و از بین میرود و در جواب حملهی او به شهر، قانون طلایی به رهبری گادوین تصمیم به اعلان جنگ علیه تمامی اژدهایان میگیرد و مشابه سایر دشمنان مریکا و فرزندانش، اژدهایان نیز نابود میشوند، هر چند همانطور که قبلاً اشاره شد تعدادی از اژدهایان در این حین با گادوین و خاندان اشرافی همراه و همدست شدند.
ارتباط با اژدهایان چه دوستانه و چه خصمانه تاثیرات زیادی بر لیندل داشت. شوالیههایی در سراسر لیندل هستند که زرههایی مخصوص مبارزه با اژدهایان به تن دارند. در توضیحات این زرهها آمده است که زمانی این شهر خاستگاه فرقهای باستانی برای اژدهایان بوده و در زمان جنگ گادوین با اژدهایان و دوستی با برخی از آنها وجود داشته است. لانسکس، اژدهایی که قبلاً دربارهاش صحبت کردیم، خود را به شکل انسانی درآورده و به عنوان کشیش این فرقه و راهنمای افرادی که در فلات آلتوس مشغول پرستش اژدهایان بودند فعالیت میکرد تا اینکه قانون طلایی شکل گرفت.
ماجرای اژدهایان اینجا به پایان نمیرسد بلکه با پیشروی در بازی به یک مقبرهی مخروبه و شناور در آسمان به نام فاروم آزولا (Crumbling Farum Azula) میرسید که در آن میتوانید پلاسیدوساکس ارباب اژدهایان (Dragonlord Placidusax) که گویا در گذشته و زمانی که اردتری وجود نداشته الدن لرد بوده، آشنا شوید. اژدهایان از قبل از حضور اراده ماورایی (Greater Will) در سرزمین مابین خدای دیگری داشتند که با پیدایش اردتری از سرزمین مابین فرار کرده است. مردمان قدیم در سرزمین مابین این خدا را مشابه مریکا و قانون طلایی میپرستیدند و این موضوع توضیح خوبی برای وجود برخی معتقدان به فرقهی اژدهایان در لیندل میتواند باشد. گویا لیندل در گذشته هم پایتخت فرقه باستانی سرزمین مابین بوده و اینکه مریکا آن را به تصرف خود درآورده میتواند دلیل خوبی برای حمله اول اژدهایان به لیندل باشد.
در هر صورت، بیشتر اژدهایان مانند تمام موجوداتی که در مقابل مریکای جنگ طلب ایستادگی کردند، از بین رفتهاند.
مخفیگاه فرزندان طالع
لیندل خیابانهایی پهن و بزرگ دارد، اما در زیر آنها دنیایی تاریک مخفی شده است. سیستم فاضلاب عظیمی در زیر پایتخت قرار دارد که شما میتوانید در آن به ماجراجویی بپردازید. با وجود اینکه لیندل روی زمین تمیز، سفید و طلایی دیده میشود در زیر آن رازهایی تاریک پنهان شده است.
با ورود به اعماق فاضلاب با تعدادی از فرزندان طالع مواجه خواهید شد که به شما حمله میکنند و با شکست آنان وسایلی که بدست میآورید توضیحات زیادی درباره علت حضور آنها در این فاضلابها میدهند. از دید رژیمِ موجود فرزندان طالع موجوداتی ناقص و شیطانی بودند و در زمان تولد شاخهایی که در سراسر بدنشان رشد کرده بود را قطع میکردند که طی این عملیات اکثر آنها جان خود را از دست میدادند، اما فرزندان اشرافی از این قوانین مبرا بودند و شاخهایشان بریده نمیشد و در فاضلاب زیر پایتخت در سلولهایی زندانی میشدند.
وسایلی مربوط به فرزندان طالع که در این محل خواهید یافت توضیح میدهند که قدرتها با وجود اینکه حضور آنها را نحس میدانستند، با به کار گرفتن آنها به ویژه در زمان جنگ، هیچ مشکلی نداشتند و سلاحهایی مخصوص آنان برای شرکت در ارتش مریکا و جنگ در سراسر سرزمین مابین تهیه شده بود، اما در توضیحات همین سلاحها هم میبینیم که اعلام میشود قانون طلایی هرگز حضور فرزندان طالع را تایید نکرده و رویکردی محطاطانه با آنها دارد تا مطمئن شود دست از پا خطا نخواهند کرد.
فرزندان گادفری و مریکا، مارگوت و موگ (Mohg) نیز فرزندان طالع اشرافی بودند که در زیر لیندل زندانی شده بودند. در حقیقت اگر به اندازه کافی به داخل فاضلاب نفوذ کنید در مقابل موگ قرار خواهید گرفت که مانع پیشروی بیشتر شما در فاضلاب میشود. هر چند این موجود نیز به نظر میرسد موگ واقعی نباشد و در واقع شبحی جادویی از اوست. مبارزه با شبح موگ که در مقابل قفلی جادویی ظاهر میشود، سد راه شما برای رسیدن به سایر قسمتهای داخلی فاضلاب و مسیر رسیدن به سه انگشت، نمایندگان جنون آتشین (Frenzied Flame) در سرزمین مابین است که در مقالات بعدی به توضیحات و بررسی دقیق آن خواهیم پرداخت، اما لازم است بدانید که این فاضلابها محل بزرگ شدن موگ و مارگوت میباشد، جایی که موگ به شخصیتی تبدیل شده که در ادامه با او ملاقات خواهید کرد.
درباره مارگوت هم به نظر میرسد در فاضلابها مخفی شده تا به دلیل ظاهرش شکار و کشته نشود، اما تجربه زندانی شدن میان این دو برادر که هر دو فرزندان طالع هستند بسیار متفاوت است. درحالیکه اوضاع باعث شده موگ به پرستش خدایی جز اراده ماورایی و قانون طلایی روی آورد، مارگوت با وجود تمام این مسائل ایمانش را به خانوادهاش و قانون طلایی بیشتر و بیشتر کرده و به فردی مهم در لیندل تبدیل میشود.
راهی به سوی تاج و تخت
برای رسیدن به اردتری شما باید از قصر مریکا گذر کنید. در این محل اما خواهید دید که راه رسیدن به اردتری به روش جالبی بسته شده است، هم توسط عناصر معماری، که شما را وادار به بالا رفتن از شاخههای اردتری میکنند و هم توسط شبح طلایی گادفری، اولین الدن لرد. شخصی که با او مبارزه خواهید کرد خود گادفری نیست بلکه مشابه شبحهای مارگیت و یا جادوی رنالا (Renalla) نوعی روح است که خود را به شکل شخصیتهای مختلف، در اینجا گادفری در میآورد. این سوال در اینجا پیش میآید که مشابه ارواح مارگیت این باس هم نقشهی مارگوت برای دفاع از قلعه در برابر تارنیشدها و دسترسی به اردتری است؟
بعد از مبارزه با گادفری به بخشی از قصر خواهیم رسید که یکی از جالبترین بخشهای شهر است، جایجای آن اجساد مبلغان و پیشگویان دو انگشت (Finger Reader Crones) دیده میشود و در انتهای مسیر هم یکی از قاتلان دشنهی سیاه (Black Knife Assassin) منتظر شماست.
کل این منطقه بسیار عجیب است و شاید نشان از روی دادن اختلافات و مشکلات بین قانون طلایی و دو انگشت (Two Fingers) دارد، و یا شاید نشان میدهد که مارگوت چگونه در تلاش است تا قدرت خود را بر سراسر سرزمین مابین اعمال کند. پیشگویان دو انگشت در سراسر سرزمین مابین حضور دارند و اطلاعاتی در رابطه با مسیرهای پیشرو و آنچه خواهید یافت در اختیار تارنیشد قرار میدهند و شما را به سمت رسیدن به ابرطلسمها هدایت میکنند. رهبر تمامی این پیشگویان انیا (Enia) است که در مقر میزگرد (Roundtable Hold) حضور داشته و شما را به طور دقیق درباره سفر پیشرویتان مطلع میکند. چیزی که در محل مبارزه با شبح گادوین شاهدش هستیم بیانگر این است که مارگوت برای ایجاد خلل در هدایت تارنیشدهایی که خواهان الدن لرد شدن هستند تمامی این پیشگویان را در یک جا احضار کرده و به قتل رسانده است، زیرا که هر چه تارنیشدها از آینده و مسیر پیشرویشان اطلاعات کمتری داشته باشند رسیدن به لیندل برایشان دشوارتر خواهد بود.
همچنین ممکن است این قتل عام نشانهی تلاش قانون طلایی بر علیه نمایندگان خود یعنی دو انگشت باشد که توسط مریکا برنامهریزی شده است. داستان بازی تا حدودی بیانگر این است که شاید مریکا از ماندن تحت سلطهی دو انگشت، نمایندگان خدایی که اراده ماورایی معرفی میکنند، خسته شده و قاتلین دشنهی سیاه را استخدام کرده تا این پیشگویان را، که وظیفه تفسیر الهاماتی که به دو انگشت میرسد را داشتند، به قتل رسانده و راه ارتباطی دو انگشت را محدود کند.
اجساد زیاد این پیشگویان قطعاً بیانگر موضوع مهمی است و فرمان قتل آنان یا توسط مریکا و یا توسط پسرش ماگوت داده شده و میبینیم که لیندل تا حد قابل توجهی از کنترل و وابستگی به دو انگشت خارج شده است، اما اگر مارگوت فرمان قتل را صادر کرده باشد لقبی که گیدین افنیر (Gideon Ofnir) برای او انتخاب کرده اشتباه به نظر میرسد.
ارباب نظرکرده
با وجود اینکه او یکی از فرزندان طالع است، خواهیم فهمید که ارباب حقیقی لیندل که پس از جنگهای از هم گسیختگی پایتخت را حفظ کرده، مارگوت است. او خود را از منظر عموم مخفی میکند اما فرمانده ارتش پایتخت و فرزند ارشد مریکا میباشد. شاه طالع (Omen King) شاید قدرتمندترین رهبر سیاسی سرزمین مابین باشد که بزرگترین ارتش و قویترین دیوارهای دفاعی را دارد.
وقتی مارگوت را میبینید متوجه میشوید که دقیقاً مشابه مارگیت است و لقب طالع شکستخورده (Fell Omen) مفهوم عمیقتری پیدا میکند. مارگوت با وجود اینکه تحقیر شده و در زندان فاضلاب پایتخت بزرگ شده است، به خانواده خود وفادار باقی مانده و این وفاداری در نهایت نتیجه داده و به او اجازه دادند که با نام مستعار طالع شکست خورده برای قانون طلایی بجنگد و فرماندهی شوالیههای شب (Night's Cavalry) را به عهده بگیرد. آنها شوالیههایی قدرتمند و سوار بر اسب هستند که در شب هنگام در سراسر سرزمین مابین گشت میزنند و نگهبانی میدهند. پس به نظر میرسد که به مارگوت اجازه حضور در جنگهای مریکا داده شده و حتا به عنوان یک فرزند طالع، او موفق شد به جایگاهی عالی دست یابد.
با مبارزه با مارگیت در دو موقعیت جداگانه حالا تصور خوبی از قدرت و نحوه مبارزه مارگوت خواهیم داشت. مارگیتها نتیجه جادوی مارگوت هستند و برای مبارزه با تارنیشدها ظاهر میشوند. مارگوت یکی از آنها را در قلعه استورمویل (Stormveil) قرار داده تا مانع رسیدن تارنیشدها به گادریک و تصاحب ابرطلسم او شود و زمانی که موفق به شکست آن شدیم یکی دیگر از آنها را در بیرون دیوارهای پایتخت قرار داده تا مانع عبور شما از دروازههای پایتخت شود. در تمام مسیر مارگوت تمام سعی خود را برای جلوگیری از ادامه یافتن مسیر شما به کار گرفته و حتا قفل جادویی فاضلاب که در مسیر رسیدن به موگ قرار دارد نیز کار مارگوت است تا به این طریق از دسترسی مردم به سه انگشت جلوگیری کرده و از قانون طلایی حفاظت کند.
وقتی از گیدین درباره جنگجویان افسانهای (Shardbearers) سوال کنید او مارگوت را با عنوان نظرکرده معرفی میکند و میگوید او نه تنها حاکم واقعی لیندل است بلکه توسط اراده ماورایی نیز تشویق شده است. این موضوع برای یک فرزند طالع امر مهم و بزرگی است که بیانگر اوضاع نابهسامان و خطرناکی که پایتخت در زمان جنگهای از هم گسیختگی داشت نیز میباشد چرا که در آن زمان مارگوت بهترین انتخاب برای دفاع از پایتخت بود. مارگوت با دیدن شما نیز فوراً وفاداریش به قانون طلایی را ابراز کرده و به صندلیهای خالی نیمه خدایان در مقابل اردتری اشاره کرده و آنان را بابت جنگهای از هم گسیختگی، خیانتکار خطاب میکند، زیرا که هر یک از آنها به جای متحد ماندن برای حفظ قانون طلایی، بخشی از قدرت را برداشته و به دنبال اهداف خودخواهانهی خود رفتند.
اما مارگوت باقی مانده و ایمانش به قانون طلایی را ثابت میکند. حال سوال اینجاست که چرا مارگوت با وجود نظرکرده بودن موفق به رسیدن به جایگاه الدن لرد نشده است؟
جواب این سوال را وقتی با مارگوت ملاقات کنید خواهید گرفت و قدرت واقعی شاه طالع را خواهید دید. جادوی او تماماً بر اساس ایمان بر قانون طلایی (Faith) شکل گرفته که میزان علاقه و ایمانش به قانون طلایی را نشان میدهد، اما این قدرت و ایمان به اندازهی کافی نیست و او در دیالوگ آخرش وقتی موفق به شکست دادنش شوید این موضوع را تایید میکند. بدن در حال مرگ او حالا دیگر قدرت و نیروی فرزندان طالع را ندارد و به شما میگوید که مسیر رسیدن به اردتری و جایگاه الدن لرد مسدود شده و دیگر هیچکس قادر به ورود به ادتری نیست. شما میتوانید خود نیز امتحان کنید و خواهید دید که ورود به اردتری و دستیابی به حلقه قدرت (Elden Ring) امکانپذیر نیست و تمام زحمات شما به باد رفته است.
مسیر مسدود شده خود نیز سوالاتی در ذهن ایجاد میکند، چرا باید معجزات تارنیشد را به سمت اردتری هدایت کند ولی خود اردتری به تارنیشد اجازه ورود ندهد؟ اگر ورودی اردتری را شخص دیگری بسته است او چه کسی میتواند باشد؟
بدون هیچ جوابی مجبورید به مقر میزگرد برگردید تا با دو انگشت مشورت کنید و مسیری را آغاز کنید که وظایف خطرناکی بر علیه قانون طلایی و اراده ماورایی به عهده شما گذاشته و سرزمین مابین را برای همیشه تغییر خواهد داد.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
بازی نکردم?????
واقعا عالی بود. خسته نباشید
بی صبرانه منتظر مقاله بعدی هستم چون اتفاقات مهمی میفته
عالی مثل همیشه واقعا <3
در پاسخ به تیتر:اتفاق های بد ، بدجور(میم صدا و سیما
پیشنهاد میکنم به همه هرطوری میتونید الدن رینگ رو بازی کنید یه شاهکار به تمام معناست??بعد از ۲ بار تموم کردنش هنوز میخوام بازم تمومش کنم و پلاتش کنم انقد که آدم جذبش میشه و گذر زمان رو نمیفهمه❤️?ممنونتم میازاکی بزرگ?
من وقتی فهمیدم که کارت گرافیکم اصلا الدن رینگ رو ساپورت نمی کنه این قدر بد خورد تو زوق م که دیگه حال خوندن داستان رو هم ندارم. (به این دلخوش بودم که حداقل می توانم با رزولوشن 600×800 با fps 17_20 بازی کنم اما وقتی که با کلی هیجان بازش کردم ، چی دیدم ؟ هیچی ،صفحه سفید شد و از بازی پرید بیرون ).
به هر حال...
خسته نباشید خانم احمدی.
ضد حال واقعی به این میگن
کلی زمان بزار دانلود کن ، کلی حجم از درایور اشغال کنه و در نهایت ران نشه . از وقتی پیسی گیمر شدم این درد رو فهمیدم .
دمتون گرم خانم احمدی این سری مقالات واقعاً عالین .
اون ساندترکی که موقع ورود به لیندل پخش میشد واقعاً فراموش نشدنی و شاهکاره .
روستای دومینولا واقعاً عجیب بود و برای اولین بار که واردش میشی ممکنه یه مقدار ترسناک هم به نظر بیاد .
شهر هم معماری خوبی بود و طراحی ساختمان ها هم به خوبی بقیه بازی های فرام سافتور صورت گرفته بود .
خدا قوت مقاله (یا هرچیزی که شما اسمشو بزارید) خوبی بود ولی یه نکته خیلی مهم هست که اونم *حتی*
موفق باشید (-:
عکس تیتر مقاله یکم شبیه شهر باسینکسه هست