در دنیای الدن رینگ چه اتفاقاتی میافتد؟ (منطقه کِیلید)
منطقه کیلید محل مبارزه دو تن از قویترین افراد خانواده مریکا (Marika)، یعنی رادان (Radahn) و ملینیا (Malenia) است، بزرگترین نبرد از جنگهای از هم گسیختگی (The Shattering) که نتیجه خرابیهای به بار آمده از ...
منطقه کیلید محل مبارزه دو تن از قویترین افراد خانواده مریکا (Marika)، یعنی رادان (Radahn) و ملینیا (Malenia) است، بزرگترین نبرد از جنگهای از هم گسیختگی (The Shattering) که نتیجه خرابیهای به بار آمده از آن را با ورود به کیلید مشاهده خواهید کرد.
با شکست گادریک (Godrick) و گردش در منطقه لیورنیا (Liurnia of the Lakes) و مواجهه با جادوگران آکادمی رایا لوکاریا (Raya Lucaria) دو انتخاب جلوی پای شما قرار میگیرد؛ شما میتوانید با ادامه مسیر به سمت شمال وارد فلات آلتوس (Altus Plateau) شوید که محل قرارگیری ریشههای اردتری (Erdtree) است، یا میتوانید با سفر به شرق لیمگریو (Limgrave) وارد منطقه طاعونرده کیلید (Caelid) شوید.
در حقیقت یکی از راههای رسیدن به فلات آلتوس رفتن به برجکی در کیلید و مبارزه با تعدادی خفاش غولپیکر برای بدست آوردن کلیدی برای ورود به فلات آلتوس است. پس در این مقاله با ما همراه باشید که به جای پیشروی در شمال، به شرق لیمگریو سفر کنیم تا به ابرطلسم (Great Rune) سوم دست پیدا کنیم.
رسیدن به منطقه کیلید میتواند در ابتدای بازی نیز اتفاق افتد اما زنده ماندن در آن بحث دیگری است. منطقه کیلید از طاعونی به نام "فساد سرخ" (Scarlet Rot) پوشیده شده است و دریاچه مرکزی آن به باتلاقی متعفن تبدیل شده است که بیماری را به تمام موجودات این منطقه منتقل کرده و آنها را به هیولا تبدیل کرده است.
همچنین در این منطقه یکی از فرزندان رنالا (Rennala) و راداگان (Radagon)، نیمه خدایی به نام رادان نیز مستقر شده است. این مبارز افسانهای در شرقیترین منطقه کیلید در انتظار شماست اما او برخلاف سایر نیمهخدایان به دنبال جمع کردن قدرت و تبدیل شدن به الدن لرد (Elden Lord) بعدی نیست و شما به زودی متوجه علت آن خواهید شد.
دلیل اوضاع وخیم منطقه کیلید این است که بزرگترین نبرد از هم گسیختگی در آن رخ داده و این نبرد سنگین در واقع شروعی برای پایان نبردهای از هم گسیختگی بود و پس از آن تمام نیمه خدایان به نوعی عقبنشینی کرده و به مقرهای خود بازگشتند. بیماری فساد سرخ در نتیجه این نبرد، نبرد بین ملینیا و رادان، به سراسر کیلید سرایت کرد و همچنین به نوعی منجربه نابودی هر دوی این نیمه خدایان افسانهای شد.
هشدار
در ادامه به بررسی دقیق این منطقه میپردازیم و لازم است توجه کنید که این مقاله شامل اسپویلر است
سرزمینی فاسد شده
با ورود به کیلید متوجه میشوید که این منطقه نسبت به سایر مناطق سرزمین مابین بسیار بیشتر نابود و تخریب شده است. حیواناتی مثل سگهای عظیمالجثه و پرندههایی عجیب و بزرگ در حال خوردن اجساد هستند و تپههای بزرگی از اجساد در حال سوختن و ساختمانهای ویران شده در جایجای کیلید دیده میشود که در آنها تعداد بیشماری موجوداتی نیمه مرده هستند که باید فوراً و تا قبل از انفجار یا انتقال بیماری به شما از بین بروند.
آتشسوزی هم مثل بیماری در تمام قسمتهای کیلید دیده میشود و علت آن هم این است که سربازان رادان سعی در جلوگیری از سرایت طاعون با استفاده از سوزاندن اجساد و ساختمانها دارند. در نزدیکی قلعه رِدمِین (Redmane Castle) که محل حکومت سردار رادان بوده است شما شاهد گروههایی از سربازان رادان هستید که دسته جمعی به سگهای غولپیکر بیماری حمله کرده و آنها را آتش میزنند.
در مرکز کیلید باتلاق آیونیا (Swamp of Aeonia) قرار دارد که بیشترین میزان درگیری با فساد سرخ را نسبت به کل منطقه کیلید دارد. آب این باتلاق با تماس با هر موجودی آن را بیمار میکند و عبور از این بخش کار راحتی نخواهد بود. در این قسمت شما با شوالیههایی که بیماری به طور کامل آنها را دربرگرفته مواجه میشوید، نیروهای ارتش ملینیا که همراه او برای مبارزه با رادان به این منطقه وارد شده بودند.
همانطور که در مطالب قبل توضیح دادیم این بیماری فساد سرخ در حقیقت به شکل مادرزادی با ملینیا همراه بوده است و با استفاده از آن و برای شکست رادان، ملینیا تمام این سرزمین را بیمار کرده است. شوالیههای ارتش ملینیا (Cleanrot Knights) میدانستند که با حضور در کنار او به این بیماری دچار خواهند شد ولی با این وجود هم در کنار ملینیا مانده و فاسد شدن گوشت و استخوان خود را در اثر بیماری پذیرفتهاند. این نشانگر اعتقاد و وفاداری شدید ارتش و طرفداران ملینیا و برادرش میکیلا (Miquella) به آنهاست، که در مقالهها آتی به بررسی دقیق آنها خواهیم پرداخت.
در کیلید موجودات دیگری هم حضور دارند که از بیماری فساد سرخ ترسی ندارند بلکه آن را میپرستند، این موجودات بندپایانی با ابعادی انسانی هستند که در برخی قسمتهای کیلید مشغول عبادت و پرستش فساد سرخ یا موجود ماورایی (Outer God) که آن را خلق کرده هستند. اطلاعات کمی درباره این خدای بیگانه (خدای فساد) در دسترس است، فقط میدانیم که خدایی بیگانه آن را به شکل نفرینی به ملینیا منتقل کرده و از طریق او سرتاسر کیلید و سرزمین مابین را بیمار کرده است. موجوداتی که مشغول پرستش خدای فساد هستند را در برخی قسمتها مثل دریاچه فساد (Lake of Rot) در بخشهای زیرزمینی پیدا خواهید کرد و با مواجهه با آنها با تمدنی مخفی و جدید آشنا خواهید شد.
کشیش هیولایی (Beast Clergyman)
در شمالیترین نقطه منطقه کیلید بخشی به نام تپه اژدهای گریول (Greyoll’s Dragonbarrow) وجود دارد که محل زندگی اژدهایان و موجوداتی عجیب است. برجک فاروت (Faroth Fort) در نزدیکی این منطقه به تصرف خفاشهایی غولپیکر درآمده است که شما باید برای بدست آوردن نیمی از یک مدال جادویی به آن وارد شوید که بالابر دِکتوس (Grand Lift of Dectus) که شما را از لیورنیا مستقیماً به فلات آلتوس میبرد را فعال میسازد (نیمه دیگر این مدال در برجک هِیت (Haight Fort) در لیمگریو قرار دارد).
در میان تعداد زیادی اژدهایان کوچکتر یک اژدهای بسیار بزرگ در مرکز آنها قرار گرفته که مادر تمام این اژدهایان کوچک و گریول پیر (Elder Greyoll) نام دارد. گریول خود به شما حمله نمیکند و به نظر میرسد که به سختی قادر به حرکت کردن باشد، اما فرزندانش از او محافظت میکنند. در رابطه با داستان گریول و فرزندانش در این منطقه اطلاعات زیادی ارائه نمیشود اما لقب "مادر تمام اژدهایان" اطلاعاتی در رابطه با سایر اژدهایانی که در سرزمین مابین با آنها روبهرو میشویم، به خصوص منطقه فاروم آزولا (Farum Azula) در اختیار ما قرار میدهد. شما میتوانید گریول را به قتل برسانید اما اینکه مرگ او بر آینده نسل اژدهایان اثری دارد یا خیر مشخص نیست.
با رفتن به سمت شمال به ساختمانی به نام محراب هیولایی (Beastial Sanctum) وارد میشوید که شبیه به یک کلیساست و در داخل آن شخصیتی به نام گورنک (Gurranq) حضور دارد که به عنوان کشیش هیولایی معرفی میشود. گورنک موجود عجیبی است که خود را با تکههای پارچه پوشانیده و به نظر میرسد به نحوی در اسارت به سر میبرد. او از شما میخواهد که برایش ریشه مرگ (Deathroot) پیدا کنید، گیاهی که تنها در محلهایی رشد میکند که موجوداتی که در مرگ زندگی میکنند (Those Who Live in Death)، حضور دارند.
اگر راجیر (Rogier) ساحره را از لیمگریو به خاطر آورید خواهید دید که ماموریت خط داستانی او نیز به این موجودات مربوط میشد، همچنین شما در این بخش با تارنیشد دیگری آشنا میشوید که خود را دی (D) معرفی میکند و او نیز به دنبال این موجودات میگردد. موجوداتی که در مرگ زندگی میکنند افرادی زامبیشکل هستند که خلاف قوانین طلایی (Golden Order) عمل میکنند، قانونی طلایی که دستور میدهد اوراح تمام موجوداتی که میمیرند به ریشههای اردتری بازگردد (علت وجود ریشههای درخت در قبرستانهای سرزمین مابین نیز همین است).
ولی ارواح این موجودات برخلاف امر قانون طلایی پس از مرگ به اردتری برنمیگردد بلکه در بدن بیجانشان باقی مانده و آنها به شکل زامبی یا اسکلت متحرک به زندگی خود ادامه میدهند. دی به نیابت از طرف کشیش هیولایی و قانون طلایی به شکار این موجودات پرداخته و سعی دارد لکه ننگ آنها را برای همیشه پاک کند.
اگر درخواست گورنک را انجام دهید او به شما "چشم هیولا" (Beast Eye) میدهد که وقتی در نزدیکی این موجودات مرده قرار بگیرید شروع به لرزیدن میکند، با کشتن این موجودات و دریافت ریشه مرگ به نزد گورنک بازگشته و او در ازای ریشه مرگ به شما جادوی هیولایی (Beast Incantations) آموزش میدهد. گورنک ریشههای مرگ را میخورد اما گرسنگیش برطرف نمیشود و به نظر میآید که طمع رفتهرفته او را دیوانه میکند. در حقیقت بعد از مدتی که به تهیه ریشه مرگ برای او پرداختید او به شما حمله خواهد کرد و با مبارزه با شما دوباره بر سر عقل میآید اما واضح است که اعتیادش به ریشه مرگ و عقدهای که از موجوداتی که در مرگ زندگی میکنند دارد، باعث زوال عقلش شده است.
گورنک موجودی عجیب است که با کشتن موجوداتی که در مرگ زندگی میکنند به شما جادوی هیولایی آموزش میدهد، با گشت و گذار در سرزمین مابین اطلاعات بیشتری درباره این داد و ستد، تاریخچه این موجودات و رازی که راجیر خواهان برملاسازی آن است بدست میآورید که همه این اطلاعات نهایتاً پرده از اسرار قتل گادوین طلایی (Godwyn the GOlden) برمیدارد.
سردار رادان، غضب ستارگان (Starscourge)
مبارز افسانهای (Shardbearer) که در کیلید مستقر است و شما باید ابرطلسم او را تصاحب کنید سردار رادان، که شاید بزرگترین و سرسختترین جنگجو از نسل نیمهخدایان باشد است و تنها ملینیا قادر به دریافت جایگاه رقیب در برابر اوست. رادان فرزند رنالا و راداگان، بسیار تنومند و قوی است که مویی سرخ هممانند پدرش دارد. او به نیابت از والدینش، به قهرمانی بزرگ تبدیل شده است که هم هنر رزم و هم جادو را به خوبی آموخته است.
تخصص رادان در زمینه جادو در دستکاری و تسلط بر گرانش است که از جادوگران شهر سلیا (Town of Sellia) آموخته است. او از این جادو برای حفظ اسب عزیز و کوچکش استفاده میکند تا بتواند با اندام عظیم و سنگینش بر آن سوار شود. زمانیکه در مقابل رادان قرار میگیرید خواهید دید که رادان انسان غولپیکری است که سوار بر اسبی نحیف و لاغر شده و تنها با استفاده از جادوست که در زیر وزن رادان له نمیشود.
وقتی رادان پیش رنالا بود به آموختن جادوگری از مادرش پرداخت و پس از مادرش نیز مریکا جادوگری با ایمان به قانون طلایی را به او آموخت. رادان همچنین با تاثیری که از پدرش، راداگان گرفته بود به یادگیری فنون جنگ نیز پرداخته و به قویترین جنگجوی تاریخ تبدیل شد، اما مشابه سایر فرزندان رنالا، رادان نیز عشق و علاقه خود را به پدرش بعد از اینکه آنها را ترک کرد از دست داد.
رادان نقش جایگزین پدرش را به گادفری (Godfrey) داد و او را به عنوان منبع الهام و استاد خود برگزید و همانطور که مشخص است در طراحی زره جنگی و ساختار قلعهاش از فرم شیر که نماد و همراه اولین الدن لرد یعنی گادفری بود، استفاده کرده است. این میتواند پاسخی طعنهآمیز به انتخاب راداگان برای دومین الدن لرد به جای گادفری توسط مریکا نیز باشد.
رادان به نظر میرسد که یادآور موضوعاتی برای الدن لرد جدید، یعنی راداگان است که از فکر کردن به آنها نفرت دارد. در مقالات قبلی توضیح دادیم که زمانیکه ملکه مریکا در حال گسترش قلمروی خود بود ارتشی را به فرماندهی گادفری به سمت سرزمینهای شمالی و محل زندگی جاینتها فرستاد.
تاریخ و داستان الدن رینگ توضیح میدهد که جاینتهای این منطقه همگی موهایی سرخرنگ داشتند، که راداگان از داشتن موهایی به رنگ سرخ به همین علت نفرت داشت و تمام فرزندان راداگان نیز گیسوانی سرخ رنگ داشتند (البته به جز رانی، چون ما در حقیقت طبق بررسیهای انجام شده به این نتیجه رسیدیم که هیچکس از موقعیت جسم رانی اطلاعی نداشته و او در واقع کالبد یک عروسک را تسخیر کرده است).
علاوه بر موی سرخ، رادان جثه بسیار بزرگتری از سایر نیمه خدایان دارد، گویی مشابه یک جاینت. بررسی داستان راداگان در این مرحله مقداری دشوار است اما تئوریهایی بر مبنای تولد راداگان از نسل جاینتها در میان طرفداران بازی الدن رینگ وجود دارد، اینکه راداگان از این نسبت فامیلی با جاینتها بیزار بوده و اینکه رادان با موی سرخ و جثه بزرگش دائماً یادآور این امر به اوست منجر به مکدر شدن روابط پدر با پسرش شده است.
در هر صورت رادان با شجاعت و شهامتی که در میدان نبرد از خود نشان داد به شهرت رسید و توانایی او در استفاده از جادوی گرانش به او لقب غضب ستارگان داده است، البته که علت انتخاب این نام به شکل کامل مشخص نیست چون رادان با استفاده از جادو قادر به ممانعت از حرکت و چرخش ستارگان بوده است و این نام ممکن است به شکل کنایی به این امر اشاره داشته باشد؛ از طرفی هم رادان با استفاده از جادو قادر به کنترل حرکت شهابسنگها و ممانعت از برخورد آنها با زمین را داشته و این نام میتواند به عنوان لقبی برای این قدرت رادان انتخاب شده باشد.
منطقه کیلید منطقهای بسیار حائز اهمیت است چرا که با توجه به تعداد بیشمار جادوگری که با یونیفرم آکادمی در شهر سلیا به شما حمله میکنند، به نظر میرسد آکادمی رایا لوکاریا برای این منطقه نقشههایی داشته است. از طرفی هم دسترسی به شهر زیرزمینی "شهرهای بیپایان" (Eternal Cities) از این منطقه فراهم میشود که در مقالات آتی به بررسی آن خواهیم پرداخت.
جادوگرانی که به منطقه کیلید فرستاده میشدند تمرکز و قدرت خود را صرف کشف جادوی گرانش و استفاده از نیروی ستارگان و شهابسنگها به منظور دریافت قدرت بیشتر میکردند. به نظر میآید که طی مطالعاتی جادوگران آکادمی دریافتند که برای نابودی فاروم آزولا (شهر معلق اژدهایان) باید از نیروی جادوی شهابسنگها استفاده کنند و این قدرت برای افرادی که از اطاعت از قانون طلایی گریزان بودند بسیار کارآمد بود. این امر در طی روند بالا بردن قدرت تارنیشد کاملاً مشخص است؛ برای استفاده از قدرت ساحرگی باید هوش یا (Intelligence) را بالا برد که باعث میشود ساحرگی نوعی علم به نظر برسد و برای استفاده از قدرت جادویی قانون طلایی باید ایمان (Faith) را بالا برد زیرا که قانون طلایی نوعی مذهب است.
حال با توجه به اینکه تنها دلیلی که آکادمی و دریاچه لیورنیا با قانون طلایی صلح کرده بودند ازدواج رنالا و راداگان بود، با رفتن راداگان از لیورنیا مانعی برای اعلام جنگ علیه خاندان مریکا برای آکادمی وجود نداشت و اینجاست که قدرتهای ماورایی رادان به عنوان اشرافزاده حامی سلطنت وارد داستان شده و مانع از ورود شهابسنگها به مدار زمین و قرار گرفتن آنها در دسترس آکادمی رایا لوکاریا به عنوان سلاحی برای نابودی قانون طلایی، میشود.
همچنین ممکن است قدرت رادان در کنترل ستارهها و شهابسنگ روشی دفاعی برای ممانعت از ورود خدایان و نیروهای ماورایی از کهکشانهایی بیگانه به سرزمین مابین باشد. گفته میشود که درس جادوی گرانش را رادان در شهر سلیا از یک پادشاه اَلابَستر (Alabaster Lord)، نژادی باستانی که با برخورد یک شهابسنگ به سرزمین مابین وارد شده و در آن مستقر شدند، آموخته است.
در سرزمین مابین موجودات دیگری نیز وجود دارند که به نظر میآید ارتباط مستقیمی با شهابسنگها و اجرام آسمانی دارند، برای مثال هیولای ستارهی سقوط کرده (Fallen Star Beast) یکی از این موجودات است که از فضا به زمین آمده است، موجود دیگری که میتوان به آن اشاره کرد باسی به نام آستل (Astel) است که به نظر میرسد از اعماق وحشت کیهانی به سرزمین مابین قدم گذاشته است. ارتباط رادان در جوانی با یک پادشاه از نژاد اَلابَستر او را با خطراتی که در پس خلاء مخفی شدهاند آشنا کرده است.
مواجهه با ملینیا
بعدها و در زمان جنگهای از هم گسیختگی، ملینیا از قلعهای به نام هالیتری (Haligtree) که با برادرش میکیلا در آن مستقر بودند به سمت جنوب لشگرکشی میکند. این زمانی است که ملینیا از لیمگریو گذر کرده و گادریک را بابت بزدل بودنش تحقیر میکند. با ورود ملینیا به کیلید او با رادان برای رسیدن به جایگاه الدن لرد به مبارزه میپردازد. رادان در میان نیمهخدایان تنها رقیب ملینیا برای رسیدن به جایگاه الدن لرد به حساب میآمد زیرا سایر نیمه خدایان به هیچ وجه به اندازه این دو قدرتمند نبودند.
ملینیا در بیابانهای وسیع کیلید (Wailing Dunes) در نزدیکی سواحل قارهای به مبارزه با رادان پرداخته و ارتش این دو نیز با هم درگیر شده و افراد زیادی کشته میشوند. وقتی ملینیا با رادان مواجه میشود فوراً درمییابد که توانایی مقابله با او را ندارد و به منظور نزدیک کردن قدرتش به تواناییهای فوقالعادهی رادان، او هر گونه مقاومتی که در برابر بیماری فساد سرخش از خود نشان میداد را کنار گذاشته و اجازه میدهد که بیماری بر روح و جسم او غلبه کند. با این کار گویی او به شکل یک گل شکوفا شده و تمام سرزمین کیلید و رغیبش یعنی رادان را غرق در طاعون و بیماری میکند.
این نبرد تاثیرات بزرگی بر تمام کسانی که در آن شرکت داشتند گذاشت. هیچ یک از دو نیمه خدا پیروز میدان نبودند؛ ملینیا با تسلیم شدن در برابر بیماری عقل و اراده خود را از دست داده و در خوابی عمیق فرو رفت که شوالیههای ارتش او مجبور به عقب نشینی شده و یکی از آنها به نام فینلی (Finley) او را به قلعه هالیتری در کوهستانهای شمالی و نزد برادرش میکیلا میبرد.
عقبنشینی ملینیا و ارتشش به معنای پیروزی رادان نبود؛ فساد سرخ به قدری رادان را درگیر کرده بود که اگر مریکا طلسم مرگ را خنثی نکرده بود رادان مرگی سریع میداشت، اما با نبود طلسم مرگ رادان نمیتوانست بمیرد بلکه به پوسیدن و فاسد شدن ابدی دچار شد. این درد و بیماری او را دیوانه کرده و باعث شده که دیگر هرگز به قلعه رِدمِین بازنگردد، بلکه در بیابان میدان نبرد به شکل یک هیولا سرگردان باقی بماند.
فستیوال رادان
با گشت و گذار در سرزمین مابین، حتا در ابتدای بازی شما ممکن است درباره فستیوال رادان صحبتهایی بشنوید. برای مثال اگر با اَلکساندر مشت آهنین (Iron Fist Alexander)، کوزهای بزرگ و زنده، صحبت کنید یا در مسیر ماموریتهای رانی (Ranni) و بلید (Blaidd) پیش بروید درباره این فستیوال که در قلعه رِدمِین در جنوب شرقی کیلید، برگزار میشود و شرکت در آن برای تمام تارنیشدها آزاد است، اطلاعاتی بدست خواهید آورد.
نیروهای رادان با وجود زایل شدن عقل او همچنان به او وفادارند اما با ورود به قلعه رِدمین میبینید که اربابی ندارند و به نظر میرسد که کسانی که برای او احترامی قائل هستند یا به او علاقه دارند مایلند که کاری کنند تا او را از این زجر خلاص کنند. آنها برای این کار به سرپرستی شخصی به نام جرن (Jerren) فستیوالی تدارک میبینند که با ورود شما و سایر تارنیشدها و بلید به قلعه، جزئیات آن اعلام میشود.
جرن جزئیات فستیوال را توضیح میدهد. او میگوید که بعد از مبارزه با ملینیا، رادان هرگز به قلعه بازنگشته است و در حالی که بیماری عقل و جسمش را نابود کرده، در بیابان میدان نبرد باقی مانده است. تاثیرات بیماری او را به هیولایی تبدیل کرده که در بیابان سرگردان مانده و از اجساد سربازان ارتشش تغذیه میکند. فستیوال رادان به هیچ عنوان جشنی برای یادبود از دلاوریها و شجاعتهای ارباب قلعه نیست بلکه تدبیری است که همراهان رادان اندیشیدهاند تا با کمک مبارزانی توانمند در ازای ابرطلسم او، به عذاب وی خاتمه دهند. پس فستیوال رادان در حقیقتی یک بازی مرگ است تا ارباب دیوانه قلعه رِدمِین از عذابش رهایی بخشد.
با شرکت کردن در فستیوال به شما اجازه ورود به بیابان میدان نبرد و مقابله با رادان داده میشود. همچنین شما میتوانید با استفاده از قدرت احضار حلقه، تارنیشدها یا مبارزان دیگر را نیز برای همکاری در نبرد و کمک به شما، احضار کنید. لازم به ذکر است که رادان با وجود زایل شدن عقلش به هیچ عنوان مهارتهای جنگیدن و قدرتش را از دست نداده است، اما او توان مقاومت در برابر فساد سرخ را ندارد و اگر شما از ابزارها و سلاحهایی که آغشته به بیماری باشند استفاده کنید شانس بهتری برای شکست دادن او بدست خواهید آورد.
در نهایت با شکست رادان و پایان دادن به درد و عذاب او، فستیوال به پایان رسیده و عدهای از شرکتکنندگان به شما بابت پیروزی در برابر ارباب قلعه تبریک گفته و شما را از مقصد بعدی خود مطلع میکنند. با شکست رادان شما میتوانید ماموریت رانی و بلید را ادامه دهید چرا که با مرگ او ستارهها دوباره به حرکت در آمده و شهابسنگها با زمین برخورد میکنند.
با برخورد شهابسنگها با زمین حفرهای در لیمگریو ایجاد میشود که به سمت سرزمینهای مدفون زیرزمینی میرود. اما بهتر است که قبل از ورود به این منطقه به شمال، منطقه فلات آلتوس و کوهستان گلمیر (Mt. Gelmir) بروید تا با بدترین نوع ظلم و ستمگری در سرزمین مابین مواجه شوید. با مقاله بعدی با ما همراه باشید.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
میدونید جرن شباهت زیادی به کی داره ؟ گیل لعنتی !
مقاله توپی بود
دم نویسنده گرم