در دنیای الدن رینگ چه اتفاقاتی میافتد؟
با گشت و گذار در سرزمین مابین متوجه میشوید که دنبال کردن تمام داستانهای متعدد و تو در توی آن علاوه بر درک اتفاقاتی که در گذشته رخ داده، کار دشواری است. در سری مقالات ...
با گشت و گذار در سرزمین مابین متوجه میشوید که دنبال کردن تمام داستانهای متعدد و تو در توی آن علاوه بر درک اتفاقاتی که در گذشته رخ داده، کار دشواری است. در سری مقالات بررسی داستان بازی الدن رینگ برای روشن شدن تمام ماجراهای ریز و درشت بازی به شما کمک میکنیم.
هشدار
این مقاله حاوی اسپویلر است
بخش اول: منطقه لیمگریو
داستان الدن رینگ داستانی بسیار گسترده و گاهی گیجکننده است. در مقاله قبلی به بررسی تاریخ کلی و ماجراهایی که قبل از ورود شما به سرزمین مابین رخ داده بود، پرداختیم، تا با حضور در فضای بازی درک بهتری از سیاست و مذهب مردمان این سرزمین داشته باشید و متوجه بشوید که برای چه به این سرزمین آمدهاید یا باید در آن چه اهدافی را دنبال کنید. در حین بازی ممکن است به دلیل انتخاب محور بودن برخی ماموریتهای جانبی داستان و نکاتی را پیدا نکرده یا متوجه نشده باشید. اگر هر گوشه دنیای بازی را کامل نگشته باشید یا توضیحات تمام ابزارها و وسایلی که به پیدا میکنید را نخوانده باشید و یا اگر با تمام شخصیتهایی که میبینید چندین بار صحبت نکرده باشید قطعاً بخشهای زیادی از داستان بازی را متوجه نخواهید شد.
اما اگر به خوبی بدانید که کجا به دنبال پیدا کردن اسرار بازی بگردید میتوانید مطالب زیادی را درباره کلیت داستان و نقش شما در دنیای آن را بدست آورید. درست است که شما با پیشروی در بازی با تعداد زیادی از نیمه خدایان مواجه میشوید که باید آنها را شکست دهید اما درک اینکه هر یک از آنان چه کسانی هستند و چرا شما وادار به شکست آنها هستید، پرده از اسرار زیادی از داستان بازی برمیدارد. به این منظور این مجموعه مقالات تهیه شدهاند تا شما با حقیقت دنیای الدن رینگ، نه تنها داستان کلی و تاریخ آن، بلکه با داستان شما، یک تارنیشد که باید برای رسیدن به جایگاه اِلدن لرد با مشکلات زیادی مواجه شود، آشنا شوید.
در مقاله قبلی به بررسی تاریخ و داستان کلی سرزمین مابین و آنچه پیش از بیدار شدن شما در کلیسای جاهطلبی (Church of Ambition) و ورود به سرزمین مابین اتفاق افتاده بود هم پرداختیم. در این مقاله به بررسی اولین منطقهای از بازی که با آن مواجه میشوید یعنی لیمگریو (Limgrave) میپردازیم.
بدون خادم (The Maidenless)
با فیلمی که در شروع بازی پخش میشود مشخص میشود که شما یک تارنیشد هستید (که در مقاله قبل به طور کامل درباره آنها و سرنوشتشان توضیح داده شد) که خارج از از سرزمین مابین مرده ولی به دلایلی توسط معجزه (Grace) به این سرزمین باز فراخوانده شدهاید. این معجزه به نظر میرسد که از قدرت موجودی بیگانه و خداگونه به نام اراده ماورائی (Grater Will) شکل گرفته است. در حقیقت نیرویی خارجی و قدرتمند مایل است کنترل سرزمین مابین را به دست بگیرد.
با گشتن در سرزمین مابین متوجه خواهید شد که شما تنها تارنیشدی که برای چنین کاری انتخاب شده نیستید اما تمام کسانی که قبل از شما به این منظور به سرزمین مابین فراخوانده شده بودند شکست خوردهاند. کاری که باید انجام بدهید به شکل دقیقی برای شما توضیح داده نمیشود و شما با صحبت با افراد مختلفی که با آنان مواجه میشوید داستانها و برداشتهای مختلف و بعضاً گمراهکنندهای از آنها خواهید شنید.
با به هوش آمدن و کشته شدن توسط یکی از باسها (احتمالاً Grafted Scion – به معنی گیاهی پیوندی که در مقالات آتی درباره علت انتخاب نام آن بیشتر صحبت خواهیم کرد) در سرزمین مابین بیدار شده و زنی مرموز و اسبی عجیب به کمک شما میآیند. با خروج از قبرستان با مردی مواجه میشوید به نام وار (Varre) که به شکلی خلاصه به شما اطلاع میدهد که باید با راهنمایی گرفتن از معجزه سعی کنید که به مقام اِلدن لرد برسید.
اما او همچنین توضیح میدهد که متاسفانه شما، برخلاف سایر افراد تارنیشد که برای هدفی مشابه شما به اینجا آمدهاند، خادمی ندارید و این بدان معناست که شانسی برای زنده ماندن در این سرزمین نخواهید داشت. او به شما میگوید که حداقل میتوانید راهنمایی معجزه را دنبال کنید؛ نوری عجیب و طلایی رنگ که به سمت هدفهای پیشرو اشاره میکند. این معجزه نشانی از بقایای قانون طلایی (Golden Order) و اراده ماورائی (Greater Will) و یا نشانی از طرف دو انگشت ( Two Fingers) است.
همانطور که گفته شد تارنیشد با دنبال کردن جهتی که معجزه به آن با نوری طلایی اشاره میکند میتواند از بصیرت اراده ماورائی استفاده کند. خدمه انگشت زنان جوانی هستند که توسط اراده ماورائی برای کمک به تارنیشد انتخاب شدهاند، به نظر میرسد که آنها نیز به نوبه خود توسط معجزه هدایت میشوند. نزدیکی این خدمه به قدرت خداگونه باعث میشود که آنها قدرت استفاده از طلسمها را برای قدرتمندتر کردن تارنیشد خود داشته باشند. بنابراین نداشتن خادم برای شما مشکل بزرگی فرآهم خواهد کرد. در راه خروج از قبرستان قبل از رسیدن به وار شما جنازه یک خادم را پیدا میکنید که به نظر میرسد خادم شما بوده و شاید وار در مردن او نقشی ایفا کرده است.
سرزمین مابین و به خصوص منطقه لیمگریو فضای بازی در اختیار شما قرار میدهد که در آن میتوانید بدون توجه به مسیری که معجزه به آن اشاره میکند، به کارهای دیگری بپردازید، ولی در نهایت شما با دختری که در ابتدای بازی ملاقات مختصری با او در قبرستان داشتید، مواجه میشوید. او خود را به شما با نام ملینا معرفی میکند و پیشنهاد میکند که حاضر است برای شما نقش خادم انگشت را ایفا کند، در صورتی که شما به او کمک کنید که به اردتری برسد. او همچنین سوتی به شما میدهد که با آن قادر به احضار تورنت (Torrent - اسب-بز جادویی) خواهید بود و توسط آن میتوانید سریعتر به اطراف حرکت کنید.
ملینا دختری عجیب و جالب است. مانند بسیاری از افرادی که در دنیای مابین هستند، به نظر نمیآید زنده باشد و شاید نوعی روح است. او به دنبال پیدا کردن هدفی است که خود درست از ماهیت آن اطلاع ندارد اما به گفته خودش از طرف مادرش به او ماموریت داده شده تا به داخل اردتری برود و آن را بیابد.
خط داستانی ملینا و ماموریت او بخش بزرگی از داستان شماست اما ممکن است به راحتی بخشهایی از آن را از دست بدهید. از طریق ملینا شما میتوانید اطلاعات زیادی درباره خدایان و نیمهخدایان بدست آورید پس حتماً هر از گاهی وقتی در محل معجزه (Site of Grace) مینشینید، زمانی را به صحبت با او اختصاص دهید.
اندکی پس از اولین دیدار با ملینا، او به شما درباره مقر میزگرد میگوید؛ محلی منحصر به فرد و بیطرف که تارنیشدهایی مثل شما در آن دور هم جمع شدهاند و شما در آن امنیت خواهید داشت. محلی که این مقر در آن قرار دارد خود نیز جای عجیبی است که شما به شکل فیزیکی پیاده یا سوار بر تورنت نمیتوانید به آن سفر کنید و این باعث ایجاد این ذهنیت میشود که شاید این مقر در مکانی خارج از دنیای سرزمین مابین قرار دارد.
به نظر میرسد که تارنیشدهای دیگری که در اینجا مستقر هستند برای سالیان درازی است که در این محل با یکدیگر ملاقات میکنند و دائماً در مسیر رسیدن به جایگاه اِلدن لرد شکست میخورند. بیشتر آنان به دلیل حضور در این دنیا برای مدت بسیار زیادی دیگر قادر به دیدن نشانهها و راهنماییها معجزات نیستند. در بین افرادی که در این مقر با آنها ملاقات میکنید به نظر میرسد که گیدیِن اُفنیر (Gideon Ofnir) که به دانای کل معروف است، رهبر مقر میزگرد تارنیشدهاست.
گیدین از زمانی که شما به مقر میزگرد وارد میشوید زمان و حوصلهای برای صحبت با شما ندارد و دلیل آن احتمالاً ورود تارنیشدهای زیادی است که از طریق سرزمین مابین وارد مقر میزگرد میشوند و او دیگر از مهمانداری و داشتن رفتاری محترمانه با کسانی که هنوز موفق نشدهاند در نبرد قدرت خود را به اثبات برسانند، خسته شده است.
وظیفه شما به عنوان تارنیشد یافتن قطعات ابرطلسمها (Great Runes) و تعمیر حلقه قدرت و در نهایت تبدیل شدن به الدن لرد است. همانطور که در مقاله قبل توضیح دادیم، ابرطلسمها هر یک نزد نیمهخدایانی است که برای بدست آوردن طلسمها باید با آنها مبارزه کرده و شکستشان دهید.
به لیمگریو برمیگردیم، بر اساس راهنمایی معجزه قدم بعدی شما مکانی به نام قلعه استورموِیل (Stormveil Castle – حفاظی در برابر طوفان) است. ارباب این قطعه یکی از کسانی است که ابرطلسمی در اختیار دارد و از آنجا که مایل به دادن آن به شما نخواهد بود باید به زور و با شکست او در نبرد این ابرطلسم را از آن خود کنید.
طالع شکستخورده (The Fell Omen)
قبل از اینکه حتا نزدیک قلعه استورویل شوید یا به گاردیک برسید با باس دیگری مواجه میشوید که احتمالاً اولین مبارزه شما با باسهای بازی الدن رینگ خواهد بود. این باس به نام مارگیت، طالع شکستخورده (Margit, the Fell Omen) یکی از قهرمانان بزرگ قانون طلایی است و در نبردهای از هم گسیختگی (The Shattering) در ارتش لیندِل (Lyndell) حضور داشته است. شوالیههای سیاهپوشی که در شبهنگام در سراسر سرزمین مابین با آنها موجه میشوید از سربازان اون بودهاند.
مارگیت تصمیم دارد که مانع رسیدن تارنیشدها به هدفشان، حتا قبل از اینکه دستشان به اولین ابرطلسم برسد، شود، اما او به هیچوجه تحت فرمان گادریک نیست بلکه صرفاً در محل دروازهی قلعه استورمویل به نیابت از ملکه مریکا قرار گرفته تا بر اجرای قانون طلایی نظارت کند. مارگیت سعی میکند مانع رسیدن شما به جایگاه الدن لرد شود زیرا هنوز به رژیم سابق (امپراطوری ملکه مریکا و خانوادهاش) وفادار است.
با ادامه دادن بازی شما با موجوداتی که به نام فرزند طالع شناخته میشوند بیشتر آشنا میشوید. مارگیت موجودی عظیمالجثه با پوستی خاکستری رنگ است که از جای جای بدنش شاخ روییده است. فرزندان طالع موجوداتی نفرین شده هستند و قانون طلایی با وجود آنها مخالف است و بیشتر فرزندان طالع در بدو تولد کشته میشدند. همچنین گروهی از مردم در سراسر سرزمین مابین با عنوان قاتل طالع (Omen Killers) شناخته میشدند که وظیفه شکار و قتل این موجودات را به عهده داشتند.
اما لازم به ذکر است که بعضی از این فرزندان طالع با وجود نفرت قانون طلایی از آنها، اجازه زندگی کردن در فاضلابهای زیر پایتخت یعنی لیندل را داشتند. برخی از آنها گاهی به دلیل قدرت فوقالعادهای که داشتند، به عنوان سرباز مورد استفاده قرار میگرفتند، اما در هر حال فرزندان طالع جز برده و اسیر چیزی نبودند و این حقیقت که مارگیت این چنین در راه قانون طلایی که وجود او را نحس میداند، تلاش میکند دلایل جالبی دارد که در مقالات بعدی به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
با شکست مارگیت راهی به قلعه استورمویل باز میشود و با کمک دربان قلعه، شخص مرموزی به نام گاستاک (Gostoc) که از ارباب خود (گادریک) متنفر است شما از طریق راهی مخفی میتوانید به قلعه وارد شوید. گاستاک به هیچ عنوان دوست شما نیست و هر لحظه منتظر است تا شما در قلعه شکست بخورید تا طلسمهای شما را بدزدد، او حتا شما را در اتاقی با یک شوالیه قدرتمند زندانی میکند تا توسط آن کشته شوید و بتواند وسایل شما را بردارد. با این حال شما میتوانید از او بخواهید که دروازههای اصلی قلعه را باز کند و او اینبار از روی دوستی به شما پیشنهاد میکند که از این کار منصرف شوید و از مسیر مخفی به قلعه وارد شوید (و دلیل خوبی هم برای گوش کردن به نصیحت او وجود دارد زیرا با رفتن از مسیر درب اصلی قلعه شما مورد حملههای پیدرپی قرار خواهید گرفت). در نهایت با عبور از هر مسیری که انتخاب کنید به گادریک خواهید رسید.
در قلعه شما با تارنیشد دیگری به نام راجیر (Rogier) آشنا میشوید که یک ساحره است و اطلاعات زیادی درباره گادریک و قلعهاش در اختیار شما میگذارد. بعد از این برخورد او به مقر میزگرد میرود و با صحبت کردن با او حقایقی در رابطه با موجوداتی که از مرگ به سرزمین مابین برمیگردند و به نام "آنهایی که در مرگ زندگی میکنند" معروف هستند، کشف خواهید کرد. داستان این موجودات و راجیر و تمام تارنیشدهایی که در مقر میزگرد قرار دارند به نحوی به ماجرای گادوین طلایی، اولین خدایی که به قتل رسید مربوط است. در مقالات بعدی به بررسی NPCها از جمله راجیر، و خط داستانی هر یک به شکل مفصل خواهیم پرداخت.
یک بزدل به نام گادریک پیوند خورده (Godrick the Grafted)
با ماجراجویی در منطقه لیمگریو شما شاهد نتایج کارهای گادریک خواهید بود. نیروهای او بر جنوب سرزمین مابین حکمرانی میکردند، شهروندان را در مسیرهای اصلی به صلیب میکشند، سربازان در محلهای مختلف کمپ زده یا قایم شدهاند و آمادهاند تا گروهی به شما حمله کنند و نگذارند زنده به قلعه اربابشان برسید.
گادریک اما در قلعه بزرگ استورمویل قایم شده و از ابرطلسم خود مراقبت میمند و تمام نیروهایش را وادار کرده تا مراقب باشند کسی به قلعهاش وارد نشود. برای پی بردن به داستان گادریک و اینکه چرا موجودی رذل است باید با شخصیت دیگری به نام کِنِت هیت (Kenneth Haight) که در لیمگریو سرگردان است و از تارنیشد برای پس گرفتن برج هیت (Fort Height) کمک میخواهد، صحبت کنید.
او خود را حکمران واقعی لیمگریو میدااند و شخصیت حقیقی گادریک را برای شما فاش میکند: گادریک در حین جنگهای از هم گسیختگی در میان زنان قایم شده و از پایتخت فرار کرده است تا از دست نیمهخدایانی مثل سردار رادان (General Radahn) و مالینیا (Malenia) در امان باشد. حالا او در قلعه استورمویل قایم شده و دائماً میترسد که کسی وارد قلعه شود و ابرطلسم عزیزش را بدزدد.
با ورود شما به قلعه شما شواهد بیشتری مبنی بر درست بودن صحبتهای کنت هیت پیدا میکنید، اول از همه اینکه تمام سربازان گادریک در بخش ورودی و جلوی قلعه ایستاده و آماده هستند تا از ورود هر آنچه که خطری برای قلعه محسوب میشود جلوگیری کنند.
دوم اینکه با گشتن در قلعه شما متوجه میشوید که گادریک در قلعه و در خفا مشغول چه کاری است، او سعی دارد هر طور شده قدرتمند شود تا نیمه خدایان او را دشمنی قدر بشناسند. در مسیر به سمت شمال قلعه در کلبهای کوچک با دختری جوانی به نام رادریکا (Roderika) آشنا میشوید.
دختری از سرگذشتش به شما میگوید؛ اینکه او با گروهی از تارنیشدها به این محل وارد شدند تا به قلعه حمله کنند اما توسط ارباب قلعه "پیوند زده شدند" و این سرنوشت کسانی است که سعی کردند قلعه استورمویل را فتح کنند اما شکست خوردند. سربازان گادریک در سرتاسر لیمگریو به دنبال تارنیشدهای قدرتمندی میگردند که دستگیر کرده و به نزد اربابشان ببرند تا او آنها را پیوند بزند.
وقتی در نهایت شما موفق به دیدن گادریک میشوید با مفهوم دقیق پیوند زدن آشنا میشوید، ارباب قلعه استورمویل در حقیقت اعضای بدن (بازوان و پاها) تارنیشدهایی که به قتل رسانده را به خود پیوند زده است به امید اینکه بتواند از این طریق قدرت آنها را تصاحب کند. بدن گادریک پر از بازو و پا است و شما با گشت و گذار در قلعه او متوجه اعضای بدن افرادی میشوید که گاردیک آنها را دستگیر و شکنجه کرده و در نهایت به قتل رسانده است تا قدرتمندتر شود.
در سرزمین مابین شما با دشمنان دیگری به نام گیاه پیوندی (Grafted Scion) مواجه میشوید که به نظر میرسد فرزندان یا نتایج آزمایشات گادریک باشند. اگر اولین باسی که در ابتدای بازی در کلیسای جاهطلبی شما را شکست میدهد و در قبرستان بیدار میشوید را به یاد بیاورید متوجه میشوید که او نیز یکی از این گیاهان پیوندی گادریک بوده است و گاردیک او را برای مبازره با تارنیشد ساخته تا در همان ابتدای ورودش به لیمگریو کشته شود و هرگز پا به قلعه او نگذارد.
در حین مبارزه شما با گادریک شما شاهد عملیات پیوند زدنش خواهید بود، اینگونه که او سر یک اژدهای مرده را به جای دست خود پیوند میزند. این نکته اشارهای به اجداد گادریک دارد. گادوین طلایی اولین فرزند گادفری و مریکا، اولین نیمه خدایی است که در سرزمین مابین به دنیا میآید و به نبرد با اژدهایان (که زمانی بر سرزمین مابین حکمرانی میکردند) شهرت دارد.
گادوین به قدری تحت تاثیر قدرت اژدهایان قرار میگیرد که حتا با برخی از آنها دوست میشود. گادریک در پی درستیابی به افتخارات اقوامش سعی دارد به طرز رقتانگیزی با اژدهایان ارتباط برقرار کند و با وجود پیوند زدن سر اژدها با بدن خود قادر به درستیابی به قدرت اجدادش نخواهد بود و شما با شکست او موفق به دریافت ابرطلسمش خواهید شد.
با شکست گادریک راهی برای ورود به قلعه استورموِیل برای شما باز میشود که به سمت شمال و منطقه دیگری در سرزمین مابین راه دارد. مقاله بعدی درباره این منطقه یعنی دریاچه لیورنیا (Liurnia of the Lake) را دست ندهید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
YOU DIED
جمله ای که روزی حداقل صد بار میبینم
چقدر بده
مخصوصا واسه دارک سولز پات سر بخوره کنترلر دریفت داشته باشه
تموم تموم
GITGUD
حتی* (:
عالی بود. مقالات الدن رینگ رو ادامه بدید.
اسپویل بازی
.
.
.
.
الان یه سوال پیش میاد
وقتی حلقه شکسته شد، هر کدوم از فرزندان ماریکا که یه دمی گاد بودن، یه گریت رون رو برای خودشون تصاحب کردن.
ولی گادریک پیوند خورده که فرزند ماریکا و یه دمی گاد نیست. پس چجوری صاحب یکی از این گریت رون هاست؟
فکر کنم بچه ماریکا و گادفری بود
نه
گادریک، فرزند گادوین طلاییه
گادریک در اصل فرزند ماریکا و گادفری نیست ولی یه دمی گاده .
تمام فرزندان و فرزند خواندگان مریکا دمیگاد هستند اما دمیگادهای دیگری هم وجود دارند همونطور که خدایان دیگری هم وجود دارند.
ظاهر شدن جمله you dead بر روی مانیتور تمام گیمر ها
شکنجه شدن روح ما...
YOU DIED
آخخخ
این جمله واقعا عذابه،عذاب