در دنیای الدن رینگ چه اتفاقاتی میافتد؟ (دریاچه لیورنیا)
با مرگ گادریک (Godrick) در الدن رینگ مسیری به روی شما باز میشود که به سمت شمال و دریاچه لیورنیا (Liurnia of the lakes) میرود، منطقهای که محل استقرار جادوگرانی است که زیر بار قانون ...
با مرگ گادریک (Godrick) در الدن رینگ مسیری به روی شما باز میشود که به سمت شمال و دریاچه لیورنیا (Liurnia of the lakes) میرود، منطقهای که محل استقرار جادوگرانی است که زیر بار قانون طلایی نمیروند.
شکست گادریک که یک نیمه خداست، برای شما اولین قطعه از ابرطلسم (Great Rune) را به ارمغان میآورد که قدمی بزرگ به سمت الدن لرد (Elden Lord) شدن محسوب میشود. این امر همچنین باعث قبول شدن شما به عنوان یکی از اعضای مقر میزگرد (Roundtable Hold) نیز میشود. حال شما قادر به رفتن به سمت شمال و دریاچه لیورنیا در پس قلعه استورمویل (Stormveil Castle) خواهید بود، منطقهای که آکادمی رایا لوکاریا (Raya Lucaria Academy) در آن قرار دارد، این آکادمی مخصوص تربیت جادوگران و ساحرههایی است که علوم ماورایی و جادویی را از منشاء دیگری به جز قانون طلایی (Golden Order) ملکه مریکا (Marika)، میآموزند.
گشتن در لیورنیا اطلاعات بسیاری درباره تاریخ و گذشته سرزمین مابین (Lands Between) و فرزندان نیمه خداگونه راداگان (Radagon) و رنالا (Rennala) به شما میدهد. این منطقه از شرق به لیندل (Leyndell) پایتخت و کوهستان گلمیر (Mt.Gelmir) راه دارد. این منطقه مخفیگاه یک ابرطلسم دیگر است که در این مقاله به بررسی آن خواهیم پرداخت.
هشدار
لازم به ذکر است که در این مقاله اسپویلر از داستانهای بازی وجود دارد.
ملاقات با دو انگشت
با ورود به مقر میزگرد درحالیکه ابرطلسم گادریک را تصاحب کردهاید جایگاه شما را در میان اعضای این گروه تثبیت کرده و درب ورودی یکی از اتاقهای اصلی مقر میزگرد را برای شما باز میکند. در این اتاق شما دو انگشت (Two Fingers) را ملاقات میکنید که در حقیقت دو انگشت بزرگی هستند که گویا از یک دست بسیار بزرگی جدا شده و در اتاق اصلی قرار گرفتهاند.
در کنار این انگشتان غولپیکر اِنیا (Enya) نشسته است که یکی از اعضای مبلغان مذهبی مهمی به نام پیشگوی انگشت (Finger Readers) است که قانون طلایی را تبلیغ و ترویج میکنند. وظیفه انیا تفسیر حرکات انگشتان و ابلاغ دستورات و نظرات آنان به مردم است. شما میتوانید با استفاده از قدرت انیا با تبدیل بقایای دشمنان نیمه خداگونه خود به سلاحها یا لباسهای قدرتمند آنها دست یابید.
دو انگشت نمایندهی اراده ماورایی (Greater Will) است و به نظر میرسد تا حدودی مسئولیت راهنمایی شما توسط معجزات (Grace) را نیز به عهده دارد. با دقت در ظاهر این دو انگشت در مییابیم که تا حد قابل توجهی پوسیده و فاسد شده هستند، اما لازم است که بدانید این انگشتها در واقع مردهاند و به طرز خوفناکی در بالای برجهای الهی (Divine Towers) آماده هستند تا در ازای ابرطلسمها به شما قدرت زیادی بدهند.
تصمیم اینکه آیا دانش و بصیرت این دو انگشت ارزش دنبال کردن و بدست آوردن را دارد، اینکه آیا این دو انگشت درباره خواست اراده ماورایی حقیقت را به شما بازگو میکنند و آیا مبلغان دو انگشت، کسانی مثل اِنیا، تفسیری درست از الهامات دو انگشت در اختیار شما قرار میدهند یا نه، به عهده شماست.
با تمام این اکتشافات گیجکننده جدید شما میتوانید در مقر میزگرد به پیش سِر گیدین اُفنیر (Sir Gideon Ofnir) برگردید که اطلاعات بسیاری را در زمینه نیمه خدایانی که باید با آنها مبارزه کنید به شما میدهد. گیدین خود آرزو دارد که روزی به جایگاه الدن لرد دست یابد و برای رسیدن به این هدف سعی کرده تا جایی که میتواند اطلاعات ریز و درشتی درباره اوضاع سرزمین مابین بدست آورد. او به شما اطلاعات فراوانی درباره محل پیدا کردن ابرطلسمها و صاحبان آنها میدهد اما در ازای آن خواهان دریافت اطلاعاتی نیز از سمت شماست.
با بررسی دو انگشت و گیدین به این نتیجه میرسیم که تمام افرادی که در مقر میزگرد حضور دارند به نحوی به دنبال دستیابی به اهداف خود هستند و به همین دلیل است شما نمیتوانید به هیچ عنوان از قصد و غرض آنها مطمئن باشید (ممکن است حقیقت را به شما نگویند یا حداقل تمام حقیقت را به شما نگویند). پس لازم است در روابط خود در این محل بسیار محتاطانه عمل کنید.
گیدین شما را به سمت محل ابرطلسمها و صاحبان آنها هدایت میکند و اگر شما بر اساس راهنمایی او و معجزات عمل کنید، برای یافتن ابرطلسم بعدی باید وارد دریاچه لیورنیا، منطقهای در شمال لیمگریو (Limgrave) شوید.
ملیتی از جادوگران
لیورنیا بیشتر از آنکه دریاچه باشد یک مرداب وسیعی است که جنگ شهرهای آن را در آب و گِل غرق کرده است. این منطقه نه تنها شاهد جنگهای زیادی با ارتش ملکه مریکا بوده است، بلکه جنگهای داخلی نیز در آن ادامه دارند. در این منطقه دو جبههی سیاسی مخالف حضور دارند که در یک جبهه یک نیمه خدا (Demigod) و در جبهه دیگر یک مبارز افسانهای (Shardbearer) قرار دارند که هر یک دیدگاههای خود و طرفداران خود را دارند.
در مرکز لیورنیا آکادمی رایا لوکاریا، مدرسه جادوگری، قرار دارد و در سمت شمال آن مقر پادشاهی خانواده سلطنتی کارین (Carian Royal Family) و قصر آنها (Caria Manor) قرار گرفته است. این دو محل پایگاه اصلی دو قدرت عظیم سیاسی در این منطقه هستند که در گذشته با یکدیگر همپیمان بودند، خانواده سلطنتی کارین پادشاهی منطقه لیورنیا را از قدیم به عهده داشت و رنالا آخرین وارث آنها، جادوگری قدرتمند و مدیر آکادمی رایا لوکاریا بود، اما در اثر اتفاقاتی این دوستی و همدستی به دشمنی تبدیل شد.
جادوگران برای یادگیری به آکادمی رایا لوکاریا که با مدیریت ملکه خاندان کارین یعنی رنالا اداره میشد، میآمدند تا اینکه جادوگران ایمان و باور خود را به او از دست دادند.
از لحاظ تاریخی شما برای بار اول در لیورنیا درباره راداگان و اتفاقاتی که منجر به قرارگیری کل سرزمین مابین تحت حکومت ملکه مریکا و قانون طلایی او شد، اطلاعاتی بدست میآورید. همچنین با سیاستهایی آشنا میشوید که قصد شکستن این قانون طلایی، در زمان جنگهای از هم گسیختگی (The Shattering) و بعد از آن را داشتند. در گذشته و زمانی که ملکه مریکا توسط اراده ماروایی برگزیده شد تا به جایگاه و قدرتی خداگونه برسد، سرزمین مابین خانهای برای مردمان و ملیتهای مختلف بود.
لیورنیا مأمن ساحرگانی است که با اتکا بر بصیرت (Intelligence) (به جای ایمان راسخ بر قانون طلایی - Faith) قدرت جادوی خود را از منبعی خارج از کهکشان میگیرند و در میان خاندان سلطنتی کارین فرماندههانی دارند. رنالا در جوانیش جادوگری قدرتمند و قهرمان بود و دلاوریش باعث شد که آکادمی او را به عنوان مدیر، علاوه بر جایگاهش به عنوان ملکه خانواده کارین، انتخاب کند. به رهبری رنالا، لیورنیا و ارتش خاندان اشرافی کارین با وجود تعداد بسیار کمتر، در برابر حملات پیدرپی ارتش ملکه مریکا به فرماندهی راداگان، مقابله میکرد.
در نهایت طلسم شکسته شد، البته نه از طریق جنگورزی بلکه با پیمان ازدواج بین راداگان و رنالا که عاشق هم شدند و به این ترتیب منطقه لیورنیا نیز به سلطه قانون طلایی درآمده و با وجود متفاوت بودن منشاء قدرت جادوگران رایا لوکاریا با جادوی رایج تحت کنترل قانون طلایی، مریکا اجازه داد که این موسسه به فعالیت خود در سایه قانون طلایی ادامه دهد. ثمره ازدواج راداگان و رنالا سه فرزند بود: ریکارد (Rykard)، رادان (Radahn) و رانی (Ranni).
زمانی که شما به لیورنیا وارد میشوید با زمان اوج قدرت و زیباییش بسیار متفاوت است. بعد از اینکه مریکا به کمک اولین الدن لرد خود، گادفری (Godfrey)، موفق به تصرف کل سرزمین مابین شد، تمام منصبهایش را از او گرفته و به همراه ارتشش او را به خارج از سرزمین مابین تبعید میکند. بعد از این اتفاقات راداگان رنالا را ترک کرده و به لیندل بازمیگردد تا با مریکا ازدواج کرده و دومین الدن لرد شود. راداگان با وجود علاقهی زیادی که به رنالا داشت برای حفظ قانون طلایی به این کار دست میزند اما با ترک کردن رنالا ابرطلسمی شبیه به تخممرغ که از کهربای استخراج شده از اِردتری ساخته شده بود را به رنالا میدهد و رنالا قدرت دوباره متولد کردن افراد را بدست میآورد. (البته این قدرت به درستی کار نمیکند و افرادی که از طریق رنالا دوباره متولد میشوند بسیار ضعیف بوده و عمری کوتاه دارند).
با رفتن راداگان قلب رنالا شکسته و همین امر رفتهرفته باعث زوال عقل او میشود. او خود را در آکادمی رایا لوکاریا زندانی میکند و مسئولین آکادمی فوراً متوجه ناتوانی او برای مدیریت موسسه میشوند. در زمان جنگهای از هم گسیختگی مسئولین موسسه رنالا را در کتابخانه آکادمی زندانی میکنند و رایا لوکاریا و شوالیههایش (شوالیههای کوکو که به معنی دیوانه است - Cuckoo Knights) به قصر خاندان سلطنتی کارین حمله میکنند، با وجود اینکه موسسه رایا لوکاریا موفق به سرنگون کردن خاندان کارین نمیشود ولی با زندانی کردن رنالای مجنون کنترل منطقه لیورنیا را به طور کامل به دست میگیرد.
سقوط پادشاهی کارین
با ورود شما به قصر کارین متوجه میشوید که جادوی بسیار قدرتمندی از آن محافظت میکند. حتا مسیری که وارد محوطه قصر میشود با بارشی از طلسمهای قدرتمند جادویی مانع نزدیک شدن شما میشود و در واقع برای جلوگیری از ورود نیروهای رایا لوکاریا از جنوب تهیه شدهاند. با وارد شدن به قصر اشرافی کارین شما با قصری مخروبه و متروکه مواجه میشوید که توسط موجودات جادویی حفاظت میشود. بر خلاف قلعه استورمویل این قصر اربابی ندارد و در حقیقت تعداد انگشتشماری در این قصر هنوز زنده هستند.
نگهبان اصلی قصر خود نیز موجودی جادویی است که شوالیههای کارین به او نام لورتا (Loretta) دادهاند و اگر شما موفق به شکست او شوید بسیاری از نیروهای محافظتی قصر از بین میروند و جادوی آنها باطل میشود. با گذشتن از قصر و ورود به فضای باز پشت آن با رانی، دختر رنالا ملاقات خواهید کرد. به نظر میرسد که رانی با استفاده از جادو جسم یک عروسک را تسخیر کرده است. با صحبت با او متوجه میشوید که هنوز افرادی هستند که به خاندان سلطنتی کارین وفادار بوده و مایل هستند بر اساس دستورات رانی عمل کنند. آنها ایجی (Iji - یک ترول آهنگر)، بلید (Blaidd - محافظ نیمه انسان نیمه گرگ رانی که به آنها سایه هم میگویند (Shadow) و به شکل برادر رانی بزرگ و تربیت شده است) و سِلوویس (Seluvis - جادوگری که از لباسش پیداست که هنوز به رنالا و راداگان وفادار است) هستند.
با وجود اینکه رانی یکی نیمه خداست (با ازدواج راداگان با مریکا فرزندان راداگان از ازدواج سابقش نیز به جایگاه نیمه خدایی رسیدند) اما براساس اطلاعاتی که سِر گیدین اُفنیر به شما میدهد رانی ابرطلسم خود را پیش خود نگه نداشته است. او همچنین یک جنگجوی افسانهای نیست که شما بتوانید با او به مبارزه بپردازید، بلکه میتوانید به عنوان یکی از افراد وفادارش به کمک او بروید. رانی به شما توضیح میدهد که از طرف دو انگشت به نمایندگی از اراده ماورایی برای جایگاه خداوندگاری در سرزمین مابین برگزیده شده است و شما میتوانید عضوی از گروه کوچک افرادی شوید که به او برای رسیدن به جایگاه خداوندی کمک میکنند.
داستان رانی بسیار پیچیدهتر و مفصلتر از چیزی است که در این مقاله به آن بتوانیم بپردازیم و در مقالات آتی به بررسی دقیق شخصیت، داستان و اهدافش خواهیم پرداخت. در این مرحله در همین حد کافی است که بدانیم رانی یک نیمه خداست و برای رسیدن به قدرت تلاش میکند اما در این مسیر به کمک احتیاج دارد، بیشتر از همه به این دلیل که در برجی در پشت قصر کارین از ترس دشمنانش در لیورنیا، مخفی شده است.
فلاکت آلبینوریکها
اهمیت کنترل کامل بر منطقه لیورنیا از این لحاظ برای جادوگران موسسه رایا لوکاریا اهمیت دارد که میتوانند از تمام معادن آن سنگی جادویی به نام گلینت استون (Glintstone) که برای سحر و جادو به کار میرود، استخراج کنند. جادوگران این موسسه در تلاشند که به هر قیمتی خود را قدرتمند کرده تا بتوانند در مقابل حملات احتمالی فرزندان نیمه خداگونه مریکا مقابله کنند.
در سراسر لیورنیا شما با آلبینوریکها مواجه میشوید؛ موجوداتی مصنوعی که توسط جادوگران خلق شدهاند. نسل اولیه آلبینوریکها بسیار شبیه به انسان هستند و شما درحالی با آنها برخورد میکنید که درحال خزیدن روی زمین هستند، چون خلقت آنها ناقص بوده و پاهایشان به درستی کار نمیکند.
دومین نسل از آلبینوریکها موجوداتی شبیه به قورباغههای بزرگی هستند که در اطراف رایا لوکاریا کمپ زندهاند. هر دو نسل این موجودات به عنوان برده و خدمتکار توسط افراد موسسه رایا لوکاریا و گاهی هم توسط اشرافزادگان کارین مورد استفاده قرار گرفته میشوند چون آنها را موجودات پستی میدانند که مورد لطف و موهبت اِردتری واقع نشده و ناقص و غیرطبیعی هستند اما درحقیقت موجوداتی احساسی و بالغند.
این حقیقت را شما با گشت و گذار در روستای آلبینوریکها در بخش جنوبی لیورنیا کشف خواهید کرد. با وجود اینکه آلبینوریکها موجوداتی ساخته بشر هستند اما عدهای از آنها تصوری از آزادی دارند و برای رسیدن به آن تلاش میکنند. این موضوع ممکن است از عوارض جنگهای از هم گسیختگی و سرگرم شدن اربابان آنها به این جنگها و غافل شدن از پیشرفت فکری این موجودات باشد.
آلبینوریکها برای خود شهری مخصوص دارند که اگر پا در آن بگذارید خواهید دید که اکثر آنها یا مردهاند یا دیوانه شدهاند. با پرس و جو از مبلغین انگشت (Finger Reader Crone) و افراد کمی که در روستاهای مجاور ممکن است به آنها بربخورید، متوجه میشوید که این شهر به تازگی توسط لشگری از طرف گیدین اُفنیر به فرماندهی سرباز وفادارش اِنشا (Ensha) حمله شده است. (انشا همان شخصیت ساکتی است که لباسی شبیه به گوشت فاسد به تن دارد و در جلوی درب اتاق گیدین بدون کلمهای حرف زدن نگهبانی میدهد). در این شهر با تعدادی از سربازان گیدین روبهرو میشوید که یکی از آنها هم شکارچی فرزندان طالع است.
با جستجوی زیاد در روستای آلبینوریکها یکی از بازماندهها را پیدا خواهید کرد که با استفاده از جادو خود را به شکل یک کوزه درآورده و مخفی شده است. وقتی موفق به پیدا کردنش شوید او خود را آلبوس (Albus) معرفی میکند و قطعهای از یک مدال مخصوص را که برای مدت زیادی از سربازان گیدین مخفی نگه داشته بود، به شما میدهد چون فکر میکند خودش به زودی خواهد مرد و از شما خواهش میکند که آن را به دست زنی آلبینوریک به نام لاتِنا (Latenna) برسانید.
این قطعه مدال، کلیدی برای دستیابی به داستان موجودات آلبینوریک است که با طی ماموریتهایی که به شما داده میشود رفتهرفته برای شما بازگو میشود. آلبوس به شما میگوید که این مدال مخصوص شما را به سمت هالیتری (Halgitree) هدایت میکند، منطقه مخصوصی در شمالیترین نقطه سرزمین مابین و جایی که گیدین قصد رسیدن به آن را دارد.
بعد از بازدید از روستای متروکه آلبینوریکها با بازگشت به مقر میزگرد، با وجود اینکه گیدین در بدو ورود به شما گفت که این مقر محلی امن است، انشا به شما حملهور میشود (احتمالاً به منظور بدست آوردن قطعه مدالی که آلبوس به شما داده است).
شما مجبور به کشتن انشا میشوید و گیدین نیز بابت رفتار انشا از شما عذرخواهی میکند و از علت حملهی او به شما اظهار بیاطلاعی میکند (هرچند که ما میدانیم او به انشا دستور داده تا با کشتن ما آن قطعه مدال را از ما بگیرد). در هر صورت او سرباز وفادارش را از دست داده و از شما میخواهد که برای جمعآوری اطلاعات به او کمک کنید تا بتواند محل دقیق برخی از نیمه خدایان را مشخص کند، اما باید در کمک کردن به او بسیار دقت کنید چون او ماری بیش نیست که ادعای دوستی میکند.
به منظور عذرخواهی، گیدین اطلاعاتی درباره دو قطعه از یک مدال مخصوص که برای پیدا کردن آنها تمام آلبینوریکها را به قتل رسانیده است، به شما میدهد. او ابراز میکند که از محل دقیق دومین قطعه بیخبر است اما یک زن آلبینوریک که از دست انشا فرار کرده است از محل دومین خبر دارد و در غاری در نزدیکی روستا مخفی شده است. در این غار شما لاتنا را ملاقات میکنید، یک مبارز آلبینوریک، و همان کسی که آلبوس از شما خواسته بود که قطعه مدال را به دستش برسانید.
لاتینا موفق به فرار از دست انشا در زمان کشتار روستا شده بود اما این فرار به قیمت زخمی شدن شدید گرگ باوفایش، لوبو (Lobo) شده است. پاهای لاتینا مشابه سایر آلبینوریکها به درستی کار نمیکند و او بدون کمک گرگش قادر به حرکت نخواهد بود. با نشان دادن قطعه مدالی که آلبوس به شما داده است لاتینا محل پیدا کردن دومین قطعه آن را به شما میگوید که در قلههای کوهستان جاینتهاست و اگر شما قول بدهید که او را با خود به آنجا ببرید، به شکل خاکستر ارواح میتواند در نبردها به کمک شما بیاید.
داستان لاتنا داستانی کوتاه است اما توضیحات قابل توجهی درباره آلبینوریکها و سرنوشت آنها در اختیار شما قرار میدهد. در نهایت با رسیدن شما به قلههای کوهستان جاینتها، شما از سرنوشت آلبینوریکها باخبر شده و به علت تلاش آنها برای محافظت از مدالهایی که گیدین برای رسیدن به آنها قتلعامشان میکند، پی خواهید برد.
رنالا، ملکه قرص کامل ماه
راهنمای معجزه در لیورنیا شما را به سمت آکادمی رایا لوکاریا هدایت میکند تا با مبارزه با رنالا ابرطلسم او را به چنگ آورید. در این موسسه شما با تعداد زیادی جادوگر و آلبینوریکهایی که در خدمت آنها هستند و مانع ورود شما به موسسه میشوند، مواجه میشوید.
سربازانی که قصد ورود به آکادمی را دارند با بارانی از تیرهای جادویی و عروسکهایی مکانیکی مسلحی که با جادو زنده شدهاند، پذیرایی میشوند. جادوگران این آکادمی قدرت و دانش زیادی دارند و با مطالعه و بررسی کهکشان و ایمان به خدایانی بیگانه، در حال بیشتر کردن علم و قدرت خود هستند.
با ورود به فضاهای داخلی قصر شما با دستگاههای مکانیکی عجیبی که به شکل خدمتکاران آهنین طراحی شدهاند مواجه میشوید که به آنها دوشیزه آدمربا (Abductor Virgin) میگویند. این دستگاههای چرخدار در منطقه کوهستان گِلمیر، آتشفشانی در شمال لیورنیا به رهبری ریکارد، ساخته شدهاند. نام باکره آدمربا به این دلیل برای این دستگاهها در نظر گرفته شده است آنها وظیفه دستگیری و بردن آلبینوریکها به کوهستان گِلمیر را دارند. اینکه در کوهستان گِلمیر چه بر سر این موجودات ساده و نحیف میافتد را باید در مقالات بعدی، زمانی که به بررسی منطقه کوهستان گلمیر پرداختیم، دنبال کنیم.
راهنمایی معجزات شما را به کتابخانهای در بلندترین نقطه آکادمی میبرد، محلی که رنالا در آن زندانی شده و شما باید با او به مبارزه بپردازید. با وجود اینکه فرزندان رنالا نیمه خدا هستند اما خود او اینطور نیست اما ابرطلسمش بیانگر این است که رنالا یکی از جنگجویان افسانهای است. با همه این تفاسیر، وقتی به سالن کتابخانه برسید خواهید دید که رنالا عقل خود را کاملاً از دست داده و با استفاده از ابرطلسم تخممرغی خود شاگردان ترسناکی را خلق کرده که بر روی زمین میخزند و برای او آواز میخوانند.
این شاگردان موجوداتی مشابه آلبینوریکها هستند، موجودات ناقصی که رنالا آنها را با استفاده از ابرطلسم خود دوباره متولد کرده است. این شاگردان از حملاتی بر پایه جادو برای محافظت از رنالا در برابر شما استفاده میکنند، اما زمانی که به اندازه کافی به رنالا صدمه بزنید محافظ حقیقی او پدیدار میشود، محافظتی که رانی با جادو در اختیار او قرار داده است.
در بخش دوم مبارزه با رنالا، شما با نوعی تجسم جادویی عجیب و بسیار قدرتمند از رنالا مواجه میشوید، شاید این همان رنالایی باشد که در زمان حملات ارتش قانون طلایی به لیورنیا رهبری جادوگران و سربازان لیورنیا را به عهده داشت. در حین مبارزه میشنویم که تجسمی که با او مبارزه میکنیم در حقیقت حاصل جادوی رانی است که برای محافظت از مادرش آن را ایجاد کرده است.
لازم به ذکر است که در این مبارزه ما با رانی در کالبد مادرش نمیجنگیم بلکه با طلسمی مبارزه میکنیم که رانی برای مراقبت از مادرش فراهم کرده است و به همین دلیل است که نتیجه این مبارزه نقشی در پیشنهاد رانی به شما برای پیوستن به نیروهای قابل اعتمادش ندارد.
با شکست تجسم جادویی رنالا شما موفق به تصاحب ابرطلسم او خواهید شد اما او را به قتل نمیرسانید بلکه به همان شکل سابق او را در کتابخانه و ذهنش زندانی رها میکنید. با استفاده از ابرطلسم رنالا میتوانید از نو متولد شوید که به این معناست که تمام طلسمهایی که برای بالابردن قدرت خود در بخشهای مختلف (Stats) استفاده کرده بودید را دوباره بدست آورده و شخصیت خود را از نو بسازید.
با کسب دومین ابرطلسم شما در صورت تمایل، میتوانید الدن لرد بعدی شوید، اما باید با شوالیهها و جنگجوهای بزرگ دیگری مبارزه کرده و آنها را شکست دهید تا بتوانید ابرطلسم آنها را نیز بدست آورید. یکی از این جنگجویان افسانهای فرزند رنالا و راداگان، سردار رادان است که در بیابانهای مناطق شرقی و طاعونزدهی کِیلید (Caelid) مستقر است. در مقاله بعدی به این منطقه خواهیم رفت.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
سلام .
کدوم نسخه از بازی های کالاف دیوتی با لپ تاپ ۸ گیگی حافظه نصب میشه
بهتر بود یه جا دیگه این کامنت رو مینوشتی ولی
به کارت گرافیکت بستگی داره
ولی خوب خیلی از نسخه هارو میتونی بازی کنی
۸ گیگ رم خیلی هم کم نیست
خیلی نسخه هارو میتونی بازی کنی
به کارت گرافیکت بستگی داره
الدن یه بازی اشغال بود همون سولز جهان باز
اصلا نمیشه گرافیکشو با ردد یا لست اف اس ۲ مقایسه کرد.
محیطو میبینی قشنگه اما زمینو نگاه کنی یه تکسچر پک مزخرف روی زمینه.
کلا فرام سافتور تفم کنه تو بشقاب مردم میگن:به به چقدر قشنگ تف کرده و.....
در کل نباید متای ۹۹ میگرفت مثلا متای ۹۰ یا ۸۵ اینا در حقش بود
از هر سه تا چهارتا چرت و پرتی که گفتی دو سه تاش مزخرف بود
foking hagh
کاملا منطقیه :}}}
مشکل گرافیکه ؟
چرا انقدر به این گرافیک گیر میدید ، خب تکسچر پیدا باشه ، زمین که به آسمون نمی رسه ، اصل بازی گیم پلی و داستانه که تو این دوتا زمینه بازی سنگ تموم گذاشته پس این نمره کاملا حقشه
ببین دیگه چقدر داستان بازی بزرگ و خفن بوده که این همه ادامه داشته و هر منطقه ای کلی داستان جذاب و باحال داره.