نقد سریال Ms Marvel | قسمت چهارم
در قسمت چهارم خانم مارول کامالا را میبینیم که از جرسی سیتی خارج میشود و به دیدار مادربزرگش در پاکستان و شهر کراچی میرود تا اطلاعات بیشتری در مورد قدرتها و تاریخچه خانوادگی خود پیدا ...
در قسمت چهارم خانم مارول کامالا را میبینیم که از جرسی سیتی خارج میشود و به دیدار مادربزرگش در پاکستان و شهر کراچی میرود تا اطلاعات بیشتری در مورد قدرتها و تاریخچه خانوادگی خود پیدا کند. در ادامه با نقد سریال Ms Marvel همراه ویجیاتو باشید.
در هر اپیزود این سریال درست زمانی که فکر میکنید معمای قدرتهای کامالا خان و تاریخچه خانوادهاش در شرف حل شدن است، خانم مارول شما را کمی از هسته داستان دور میاندازد و مسیر جدیدی را طی میکند. باید اعتراف کنم که حتی به عنوان یک مخاطب آثار ابرقهرمانی، کمی از این شیوه قصهگویی مارول در سریال جدیدش سرگردان هستم. این نکته با هر متر و معیاری چیز بدی است، مخصوصا برای یک سریال شش قسمتی. بنابراین، وقتی شروع به تماشا و بررسی خانم مارول کردم، انتظار نداشتم چیزی شبیه به این مسیر اتفاق بیفتد.
اپیزود چهارم خانم مارول، کامالا خان (ایمان ولانی) را دنبال میکند که به اصرار مادربزرگش (یا نانی)، سانا (سمینا احمد) به پاکستان سفر میکند. کامالا در کنار مادرش (و دختر سانا)، منیبه (زنوبیا شروف)، به کراچی، بزرگترین شهر پاکستان میرود، به این امید که پاسخهای بیشتری در مورد قدرتهای خود، دیدگاههایی که دارد، و تاریخچه خانوادهاش بیابد. او اکنون در قلمروی ناآشنا به سر میبرد و اوضاع برای کامالا سخت و سختتر خواهد شد. در حالی که این قسمت Ms Marvel مملو از مبارزات و تصاویری جذاب از کارگردان برنده جایزه اسکار «شرمین عبید چنائی» است، داستانی که در اینجا بیان میشود همه چیز را کمی گیجکننده میکند.
همین ابتدا و بعد از دیدن این خط داستانی انتظار میرود که مخاطبان بلافاصله باور نکنند که چرا مادر کامالا به دنبال هرج و مرج ایجاد شده در عروسی قسمت سوم، خیلی سریع موافقت میکند که با کامالا به پاکستان برود. رفتن مادر کامالا به کراچی، با توجه به وقایع قسمتهای قبلی، به هیج وجه با شخصیت او سازگار نیست. اما سازندگان با لفظ آتشبش موقت این گام خطا را در مسیر داستان سریال طی میکنند که شخصیت پردازی یک مادر سختگیر در قسمتهای قبلی را به کلی نادیده میگیرد.
در ادامه این اپیزود شرح منشأ قدرتهای کامالا و پیوند آنها به جهانهای مخفی و خطرات موجود در آن بیان میشود. گفتن این نکات در قسمت چهارم همه چیز را به شدت گیج کنندهتر میکند. ناگفته نماند، آنتاگونیست اصلی داستان، یعنی نجمه (نیمرا بوچا)، با دو قسمت باقی مانده از فصل، عمق زیادی از بیان این داستانها کسب نکرده و شخصیت پردازی او به شدت لنگ میزند. من امیدوار بودم که با معرفی زودتر او، اینطور مشکلات نباشد، اما قسمتهای سوم و چهارم این شخصیت را صرفاً در موقعیت شکار کامالا قرار میدهند.
بنابراین، تنها چیزی که در مورد این شخصیت میدانیم این است که او یک جن و رهبر انسانهای مخفی از یک جهان پنهان است که به نوعی با مادربزرگِ مادر کامالا، عایشه رابطه دارد. انگیزه اصلی او این است که بُعد جهانی خانه خود را برگرداند و در این میان به نظر میرسد که النگوی کامالا نیز کلید بازگشت نجمه و تیمش به خانه باشد. با وجود تمام موارد گفته شده این اشخاص آنتاگونیستهای خوبی نیستند. این سریال واقعاً دلیل قانعکنندهای برای اینکه چرا این افراد خطرناک هستند، چه قدرتهایی دارند و چرا میخواهند اینقدر بد باشند، ارائه نکرده است؟ انگیزههای بیان شده پشت سر شرورها هم کاملا مبهم است و اصلاً وحشتناک به نظر نمیرسد.
اما از سوی دیگر، حتی با وجود اطلاعات جدید ارائه شده توسط طرح قسمت چهارم، حقیقت پشت قدرتهای کامالا و ارتباط آنها با جهانهای موازی هنوز کاملا مبهم و گیجکننده است. اینجاست که باید گفت: مارول؛ به کجا چنین شتابان؟!
اما در دل این آشوب داستانی قسمت چهارم، برخی نکات روشن نیز وجود دارد. برای مثال سازندگان سریال میدانستند که ساکن بودن قصه در شهر جرسی سیتی میتواند به راحتی خستهکننده شود. بنابراین تغییر محیط در این مرحله از داستان هرچند برای شخصیتها منطقی نیست، اما انتخاب درستی به نظر میرسد. کراچی بزرگترین شهر پاکستان است. و همچنین یکی از بزرگترین شهرهای جهان، بنابراین محیطی فوقالعاده را ایجاد میکند که در آن کامالا میتواند با گذشته و همچنین آیندهاش در ارتباط با متحدان جدید خود قرار گیرد.
این قسمت همچنین به عنوان معرفی ولید و کریم، اعضای گروه خنجرهای سرخ، یک سازمان باستانی که بر محافظت از جهان در برابر تهدیدهای ناشی از واقعیت جهانهای دیگر متمرکز است، عمل میکند. دیدن اینکه کامالا با افرادی ملاقات میکند که واقعاً میدانند چه اتفاقی برای او افتاده و شخصیت میتواند سؤالات و تردیدهای خود را در مورد بدست آوردن این ابرقدرتها و مسئولیتی که بر عهده او است با آنها در میان بگذارد، خوشحال کننده است.
در دل این اپیزود بازیگری چیزی است که بیشتر به چشم میآید. مثلاً وقتی کامالا به شهر میرسد، با دو نفر از بستگانش که مدت هاست ندیده است آشنا میشود. این دو شخصیت ظاهراً نقش دارند و البته خوش نیت هستند، اما قطعاً اصلاً حس بازیگران واقعی را ندارند. نه به خاطر ظاهر آنها، بلکه به دلیل اینکه بازی این دو بسیار وحشتناک است، حتی یک ذره هم طبیعی به نظر نمیرسد، و وقتی در تقابل با ایمان ولانی قرار میگیرند، بازی بد آنها کاملاً قابل توجه است.
در ابتدا گفتم که این اپیزود توسط کارگردان برنده دو جایزه اسکار یعنی شرمین عبید چنائی کارگردانی شده است و او به عنوان یک پاکستانی مطمئناً میداند که چگونه کراچی را زنده کند و آن را به عنوان یک کلان شهر مدرن بزرگ و قدرتمند به تصویر بکشد. اما متأسفانه، چنائی در همه موارد موفق نیست. از سکانسهای اکشن ضعیف گرفته تا غریب بودن بازیگران در این لوکیشنهای جدید، کارگردانی قسمت چهارم سریال کاملاً عجیب به نظر میرسد و نه چندان خوب. در مورد سکانسهای اکشن نیز همین اتفاق میافتد. طراحی مبارزات بسیار محدود به نظر میرسد، و اصلاً چشمگیر نیست. این اپیزود واقعاً کامالا را بیشتر از همیشه به استفاده از قدرتهای خود وادار میکند، اما در حالی که آنها قدرتهای جالبی هستند، به خوبی استفاده نمیشوند.
اما باید این مورد را نیز بیان کرد که این اپیزود با یک نکته بسیار جالب به پایان میرسد که میتواند به یک قسمت خوب در هفته آینده منجر شود، اما فقط زمان مشخص خواهد کرد که داستان به چه سمت و سویی خواهد رفت. ما در ادامه و دو قسمت باقی مانده به سکانسهای اکشن بیکیفیت کمتر و شخصیتپردازی بیشتر، داستانهای افسانهای بیشتر و داستانهایی درباره جنها و ریشههای خانواده کامالا نیاز داریم.
با این تفاسیر، قسمت چهارم از برخی جهات در مقایسه با سه قسمت قبلی واقعاً خوب است، اما از برخی جهات، اگر سریال سعی نمیکرد یک اثر تلویزیونی اکشن باشد، میتوانست بهتر عمل کند. شاید سوال باشد علت این حرف من چیست؟ جواب سوال کامل عیان است؛ این سریال منابع یا استعداد خاصی پشت دوربین خود برای انجام درست این فرم اکشن ابرقهرمانی را ندارد. این سریال با چنین امکاناتی باید فقط بر کامالا به عنوان یک شخصیت تمرکز میکرد و جنبه جادویی و عرفانی داستان او را توسعه میداد.
در نتیجه باید گفت: بزرگترین مشکل من با سریال Ms Marvel این است که به آنچه در قسمت اول وعده داده بود عمل نکرده است؛ در قسمت اول موجی از خلاقیت با رگههای انیمیشنی در فرم کار وجود داشت که قهرمان داستان را همراهی میکرد. آن سبک بصری به قدری خاص بود که مخاطب بخواهد بیشتر آن را دنبال کند. در واقع اپیزود اول دارای لحنی بود که از عمیق بودن خجالت نمیکشید. اما در قسمت چهارم و با گذشت سه قسمت از آن اپیزود، این سریال چیزی ندارد که آن را از نظر بصری خاص کند، و فراتر از تغییر لوکیشن و برخی از مسائل مورد بحث، در حال حاضر یک سریال معمولی دیگر از مارول است.
یکی از مشکلات «خانم مارول» این است که میخواهد خیلی چیزها را در بر بگیرد: این یک داستان ریشهای برای یک ابرقرمان است، اما همزمان میخواهد داستان مهاجران پاکستانی را نیز روایت کند، و فراتر از آن عشقها و دلشکستگیهای کامالا، روال زندگی با خانوادهاش و مشکلات زن جوان بودن مسلمان در آمریکا را نیز مورد توجه قرار دهد. این اتفاق خوبی نیست. در نهایت تنها میتوان گفت که نه شرورها، نه اکشن، نه ماجراجویی و نه منشأ قدرتهای کاملا حرفی برای گفتن نداشتهاند. اگر همچنان «خانم مارول» را میبینیم، به خاطر بازی ایمان ولانی و خود شخصیت کامالا است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اصلا برا قسمت 5 هایپ نیستم
نمی دونم قراره تو 2 قسمت چیکار کنن تا الان که سریال چیز خاصی نداشته و کسی با ندیدنش چیزی رو از دست نداده
حالا ببینیم قرار قسمت بعد چطور بشه
کل نقد هایی که تا الان تو کامنتا خوندم:دختره چرا حجاب نداره؟
برادران مرشد چقد زیاد شدن?
عاغا !!!!
یه سوال !
چرا باید اینقدر نقد کنید تا موقعی که گند بزنه ؟ اونوقت بگین چون گند زد دیگه ( این فیلم ارزش نداره ) ؟
اگه سوء تفهیم شده بهم بگید بدونم ممنون
( اون <> رو خودم عمدا اونجوری نوشتم )
آخه کدوم زن مسلمانی با آستین کوتاه میره تو خیابون.?
من خاک تو سر یه بار رفتم البته حواسم نبود ( شکلک سنگ و خنده )
کلا سریال تو این قسمت رفت به یه سمت دیگه . معلوم نیست میخواد چی کار کنه . نقد بسیار عالی ای بود ممنون
من هنوز ندیدم ولی به نظرم باید لباسش مناسب تر باشه ولی ...
نقد خوبی بود!
یکی از اصلی ترین مشکلاتش نداشتن ویلن خوب هستش.اگه یادتون باشه برای سریال های قبلی مارول ویلن های خفنی بود:اگاتا/بارون زیمو(البته ویلن اصلی نبود)/کینگ پین/ارتور هررو و...
ولی بازی ایمان ولانی هم خوبه.بلده چجوری نقشش رو بازی کنه!(عالیه نقشش چون اولین سریالی هستش که داره بازی میکنه)
مارول یعنی گند زدی تو هر چی مون نایت و لوکی ساختی??
بنظرم سریالش فقط برای تخریبه اسلامه
چرا همچین فکری میکنی؟اولا که هم منو شما که تو ایرانیم هم اونی که اون سر دنیاس میدونن که مسلمون ها اینجوری لباس نمیپوشن! شاید زیاد با اسلام آشنا نباشن ولی خب اون قدرا هم نا آشنا نیستن. دوما این سریال فقط رفتار ها و لباس پوشیدن یه مسلمان رو اشتباه نشون داده نیومده که به اسلام توهین کنه! مثل این که تو علامت صلیب رو از سر ناآگاهی + نشون بدی و مسیحی ها فکر کنن توهین کردی!
عزیز بر عکس اونا آشنا تر ما هستن ولی تو این مورد خودشونو میزنم به کوچه علی چپ
آخه ببین،سریال اصلا کششی نداره . مارول خوب درستش نکرده
از اون طرفم مسلمانان رو قومی تصور کردن که قابلیت ارتباط با دیگران رو ندارن
در ضمن،دختره پوشش مناسبی نداشت