نقد فیلم Jurassic World Dominion | کسلکننده و طاقت فرسا
فیلم «دنیای ژوراسیک: قلمرو» شاهد بازگشت شخصیتهای دوستداشتنی قدیمی است، اما بازی با نوستالژی برای نجات یک فیلم ضعیف که فقط چند لبخند و چند دایناسور را به همراه دارد، کافی نیست. در واقعیت میلیونها ...
فیلم «دنیای ژوراسیک: قلمرو» شاهد بازگشت شخصیتهای دوستداشتنی قدیمی است، اما بازی با نوستالژی برای نجات یک فیلم ضعیف که فقط چند لبخند و چند دایناسور را به همراه دارد، کافی نیست. در واقعیت میلیونها سال طول کشید تا دایناسورها منقرض شوند، اما برای نابودی پارک ژوراسیکِ یونیورسال فقط 30 سال طول کشید؛ آیا چرا؟ دلیل چیست؟ برای یافتن پاسخ این پرسش با نقد فیلم Jurassic World Dominion همراه ویجیاتو باشید.
اخیراً پیش از تماشای این فیلم به یک بچه هفت ساله گفتم که قرار است قسمت جدید «پارک ژوراسیک» را ببینم و او پرسید که این فیلمها چیست؟ من به او پاسخ دادم که همه آنها طرح اصلی یکسانی دارند: انسانها دایناسورها را میسازند، آنها را در باغ وحش میگذارند، از زیبایی آنها شگفت زده میشوند و سپس دایناسورها بیرون میآیند و انسانها را میخورند. و این انسانها هرگز یاد نمیگیرند که این کار را متوقف کنند. او پرسید چرا؟ و من گفتم احتمالا کسب پول بیشتر برای آدم گندهها! دوستان این تعریف برای جدیدترین قسمت این فرنچایز نیز صدق میکند.
داستان «دنیای ژوراسیک: قلمرو» چهار سال پس از وقایع «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوط کرده» و نابودی جزیره نوبلار میگذرد. دایناسورها در حال حاضر در سراسر جهان در کنار انسانها زندگی و شکار میکنند. فیلم با نشان دادن ویرانی و آشوبی که زندگی در میان دایناسورها از زمان وقایع فیلم گذشته ایجاد کرده است، آغاز میشود. اوون (پرت) و کلر (هاوارد) در انزوا زندگی میکنند و میزی لاکوود شبیه سازی شده را به عنوان دختر خود بزرگ میکنند و همچنین مراقب بلو و نوزاد جدیدش هستند. با این حال، دکتر لوئیس داجسون از شرکت مدرن و تحقیقاتی Biosyn، تیمی از مزدوران را برای شکار و بازیابی نوزاد بلو و میزی استخدام میکند. بعد از دزدیدن بچهها اوون و کلر به ماموریتی میروند تا بچههای گم شده را نجات دهند.
در همین حال ملخهای غول پیکر در حال نابودی زنجیره غذایی جهان هستند که اگر کاری برای آن انجام نشود در نهایت منجر به انقراض بشر خواهد شد. بنابراین، دکتر الی ساتلر (لورا درن) علت شکلگیری این ملخها را کشف میکند و متوجه میشود که به نوعی به شرکت Biosyn متصل است. او به ملاقات دوست و شریک قدیمی خود، دکتر آلن گرانت (سم نیل) میرود تا از او برای افشای کار این شرکت شرور کمک بگیرد. آلن گرنت موافقت میکند و هر دو به مقر مخفی شرکت در ایتالیا میروند، ولی برای دسترسی به این مکان به کمک از داخل نیاز دارند، و این یک چالش دیگر است.
اما نتیجه این دو خط داستانی متورم و طولانی یک فیلم کاملاً نامنسجم است که فاقد هرگونه سرگرمی کامل و یا هیجان مطلق است. من واقعاً فکر میکردم که اگر سازندگان میخواهند خط داستانی شبیهسازی را ادامه دهند، راهی برای شبیهسازی دکتر ایان مالکوم پیدا میکنند، بنابراین میتوانیم این بار جف گلدبلوم دوگانه داشته باشیم، که در واقع نوعی نابغه بود. اما افسوس که این اتفاق نیفتاد، در واقع، نقش جف گلدبلوم نسبتاً کوچک است. نه به کوچکی نقش اولش در «پادشاهی سقوط کرده»، اما او به یک شخصیت فرعی تبدیل شده است، همانطور که در فیلم اصلی بود، و نه نقش اصلی که در «دنیای گمشده» بود.
هرچند او در این فیلم نقش بزرگتری دارد، اما میدانم که سازندگان فیلم میخواستند به جای او روی اوون و کلر و روابط آلن و الی تمرکز کنند. بنابرراین همانطور که گفته شد، استعدادهای گلدبلوم بار دیگر در این فیلم هدر رفت. همین امر را میتوان در مورد لورا درن و سم نیل نیز گفت که شایسته فیلمی بهتر برای نشان دادن بازگشتشان به این شخصیتها بودند. درن بزرگترین نقش را در بین این سه شخص دارد و تمام تلاش خود را میکند تا از آن نهایت استفاده را بکند، اما در نهایت به دلیل اصالت نداشتن فیلمنامه او نیز به در بسته میخورد.
شاید برخی بگویند لحظات خوبی بین درن و نیل وجود دارد، و دیدن این زوج از فیلم اول که بعد این همه سال دوباره به هم میرسند، شیرین است. اما دوباره میگویم، تمام این شخصیتها از سم نیل گرفته تا لورا درن مانند گلدبلوم (که بدون الهام به صحنه بدون پیراهنش از نسخه اصلی اشاره میکند)، به واسطه یک فیلمنامه افتضاح برای سرویسدهی به آرزوهای طرفداران استفاده میشوند و متأسفانه استعداد هایشان نیز در این مسیر هدر میرود.
البته با وجود شخصیتهای بیجان و داستانهای کسلکننده، فیلمهای «دنیای ژوراسیک» همیشه توانستهاند از نظر مالی موفق باشند، زیرا مخاطبان همچنان تمایل دارند دایناسورها را در بزرگترین پرده ممکن ببینند. در نتیجه همین امر در مورد «دنیای ژوراسیک: قلمرو» نیز صدق میکند. اما این دلیلی بر رضایت مخاطب نمیشود. یکی از مشکلاتی که این فیلم را به ورطه نابودی کشانده است سرعت و زمان اجرا بی رحمانه و کسلکننده آن است.
این قسمت یعنی «دنیای ژوراسیک: قلمرو» با مدت زمان 146 دقیقه طولانیترین فیلم این فرنچایز است و تقریباً 20 دقیقه طولانیتر از بلندترین فیلم مجموعه یعنی The Lost World است. و در حالی که آن فیلم طولانی استیون اسپیلبرگ حداقل لحظات حماسی و اکشن فوقالعادهای را برای تماشای مخاطب به او میدهد، اما این فیلم در واقع یک اثر طولانی و به طرز عجیبی پر از حجم داستانهای به درد نخور است که در آن ظاهراً هیچ ایدهای در اتاق تدوین برای بهتر شدن نتیجه کار باقی نمانده است. این فیلم بیش از حد داستانهای فرعی را دنبال میکند؛ و نتیجه آن فیلمی است که بیشتر طاقتفرسا است تا سرگرمکننده.
متاسفانه فیلم در کنار این رویکرد داستانی افتضاح به گودالِ عمیق بازی با نوستالژی و البته ارجاعات نامناسب به گذشته فرنچایز فرو میرود و مرتباً تصاویری را ارائه میدهد که منعکسکننده قسمت اول پارک ژوراسیک است، اما به ندرت به روشی هوشمندانه یا تأثیرگذار؛ همه اینها شبیه به یک ارائه خدمات هواداری در بدترین فرم و شکل است. از طرفی این واقعیت وجود دارد که «دنیای ژوراسیک: قلمرو» بیخونترین و بدون هیجانترین فیلم در بین تمام فیلمهای پارک ژوراسیک است. تقریباً هیچ انسانی جلوی دوربین نمیمیرد، و بدبختانه سازندگان این اطمینان را به مخاطب مشتاق میدهند که این فیلم در مقایسه با تمام فیلمهای قبلی این مجموعه، کاملاً بدون هیجان است.
اما در میان دو خط داستانی فیلم، طرح ملخهای غول پیکر به شدت وحشتناک است. اما چرا؟ چون این دیگر یک پارک ژوراسیک نیست. از اساس یک فیلم پارک ژوراسیک به خاطر وجود انواع دایناسور، دیگر به ملخهای غول پیکر نیاز ندارد. اما متاسفانه روایت آخرالزمانی مرکزی این فیلم حول محور دایناسورها متمرکز نیست و گونهای از ملخهای دستکاری شده ژنتیکی و بزرگ که توسط شرور اصلی فیلم یعنی مدیر عامل Biosyn ساخته شدهاند را به مرکز توجه میآورد. علت حضور این ملخها این است که این شرکت بتواند کنترل عرضه جهانی غذا را در دست بگیرد.
این طرح احمقانه یک اشتباه فاحش از طرف شخص کالین ترورو به عنوان کارگردان و نویسنده کار است. این طرح افتضاح شکل گرفته تا نگاه مخاطب را به سمت یک آنتاگونیست کسلکننده سوق دهد. آنتاگونیستی که به وضوح قصد دارد از بزرگان دنیای فناوری مانند تیم کوک، استیو جابز و ایلان ماسک تقلید کند و تمرکز را از دایناسورها به سمت این موضوع تغییر دهد. نتیجه این ایده آن است که دایناسورها در فرنچایز اصلی خود به یک ابزار مسخره در پسزمینه فیلم تبدیل شدهاند که هیج نقشی در چارچوب کار ندارند.
البته یکی از دلایل بیهویتی این قسمت در کارگردانی بی جان کالین ترورو خلاصه میشود. این فیلم ممکن است به طرفداران جنگستارگان تأیید کند که حذف این شخص از سومین فیلم در سهگانه دنباله جنگ ستارگان احتمالاً چیز خوبی بود، زیرا این مرد برای این سطح از فیلمسازی پرهزینه مناسب نیست. اگر ترورو به وضوح در اولین دنیای ژوراسیک که کار قابل قبول و در عین حال الهامگرفتهای بود، چیزی شبیه به کلون استیون اسپیلبرگ به نظر میرسید؛ اما او هفت سال پس از تولید آن فیلم به عنوان کارگردان رشد کمی داشته است.
در نتیجه این قسمت دارای یک کارگردانی بیجان است که اساساً تنها فیلم را پیش برده اما از نظر اجرای فنی و ترکیب بصری کاملاً بدون هویت است. به نظر من پایان ظاهراً حماسی یکی از محبوبترین و نمادینترین آیپیهای سینمایی روی کره زمین نباید به اندازه این فیلم احساس بیهویتی کند.
البته ما تاکنون تمام نکات منفی فیلم را ذکر کردیم ولی Jurassic World Dominion چند نکته خوب هم دارد. یکی از این نکات خوب تک سکانس اکشن فیلم است. بله واقعاً فقط یک سکانس اکشن در کل فیلم وجود دارد که البته هیجان را برای ده دقیقه بالا میبرد، و آن صحنه هیجانانگیز رویارویی شخصیتها با چند دایناسور و افراد شرور در کشور مالت و در میانه فیلم است. قهرمانان داستان یعنی اوون و کلر در نهایت به مالت میروند تا در بازار سیاه دایناسورها به دنبال بچه بلو و میزی بگردند. این کاوش منجر به یک سکانس واقعاً نفسگیر و جالب میشود که در نهایت شاهد رها شدن دایناسورها در یک فضای عمومی پرجمعیت هستیم.
درگیریهای با اسلحه و دایناسورهایی را که میان انسانها رها میشوند و رپتورهایی که در تعقیب موتور سیکلت اوون هستند، این سکانس فیلم را بسیار لذت بخش میکند. برای 10 دقیقه کامل فیلم به چیزی تبدیل میشود که باید از ابتدا شبیه به آن میشد. البته در عصری که توسط فیلمسازی دیجیتال تعریف شده است، فیلمهای دنیای ژوراسیک به خود میبالند که دایناسورهای VFX فراوان خود را با مقدار قابل توجهی از انیمیشنهای واقعی حتی تولید عروسکهای طبیعی تکمیل میکنند، و دنیای ژوراسیک قلمرو نیز حداقل به این روند جذاب ادامه میدهد.
کیفیت ملموسی در این خلاقیتها وجود دارد که CGI هرگز نمیتواند با آنها مطابقت داشته باشد، و بنابراین وقتی ما شاهد تعامل بازیگران با دایناسورهای واقعی در صحنههای متعدد هستیم، مطمئنا چیزهای زیادی به فیلم اضافه میشود. هرچند که ممکن است این فیلم به طور کلی ناامید کننده باشد، اما نمیتوان منکر زیبایی کاردستی فنی به نمایش درآمده در مورد دایناسورهای فیلم بود. به طور کلی این سبک ادای احترام مناسبی به نسخه اورجینال استیون اسپیلبرگ است که او نیز عملاً تمایل بیشتری به این سبک و روش داشت.
در کنار این نکات فنی نمیتوان از موسیقی متن فوقالعاده مایکل جاکینو نیز چشم پوشی کرد. در حالی که واضح است که در اینجا مایکل جاکینو بر روی شانههای جان ویلیامز ایستاده است، اما کار او به این دلیل برجشته است که مضامین اصلی و تمهای نمادین ویلیامز را به شکل دلانگیزی برجسته میکند. جاکینو تمام تلاش خود را میکند تا احساس شور هیجان را در سکانسهای اکشن و البته حس همدردی و نوستالژی را در درام احساساتی کار القا کند. بنابراین، منصفانه است که بگوییم فیلم بدون دخالت او یک معجون افتضاح بود.
اما بیایید در پایان نقد فیلم Jurassic World Dominion به یک جمعبندی نهایی برسیم. این فیلم به کارگردانی کالین ترورو دارای DNA مایکل کرایتون، نویسنده پارک ژوراسیک است، زیرا آمیخته با جاسوسی، ماجراجویی و موسیقی هیجانانگیز مایکل جاکینو، استاد مطلق موسیقی است. اما این کافی نیست؛ چرا؟ چون بایک فیلمنامه ناجور نمیشود 10 شخصیت جذاب را کنار هم قرار داد و آنها را به سمت یک جذابیت سوق داد.
در نتیجه فیلم Jurassic World Dominion در مجموع یک فیلم دایناسوری بد و البته یک اثر علمی تخیلی کسلکننده است که تنها یک صحنه اکشن خوش ساخت و جلوههای دیجیتالی و صوتی عالی دارد، اما این اثر کاملاً فاقد یک ساختار و ماهیت جذاب است و در نهایت طرفداران امیدوار چون من را ناراضی میکند. در واقع این فیلم دلیل بسیار خوبی است که نشان میدهد که بازی با نوستالژی همیشه برای نجات یک فیلم کافی نیست. به نظر من این قسمت همه چیز را برای انقراض این فرنچایز آماده کرد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
فیلمو ندیدم و نخواهم دید، ولی هر سری فیلم/بازی بیش از حد ادامه پیدا کنه چیز خوبی نمیشه.
MCU میتونست همون اونجرز کلاسیک رو تا ابد ادامه بده، کسی هم ازش خسته نمیشد چون دنیای مارول اونقدری ویلن داره که هیچوقت کم نیارن تو موضوع، ولی با یه پایان خوب به این سری هم درامد زیادی کسب کرد و هم آیندش تقریبا تضمین شد ولی این که بیای یه سری رو تا هزار سال ادامه بدی شورش درمیاد.
این چی بود من دیدم
حدودا تا نصفه دیدم بعد ولش کردم
نقد رو کامل خوندم
راستش فیلم قبلی (سقوط پادشاهی) توی داستان خیلی ضعف داشت و دقیقا همینطور که برای این فیلم هم گفتید دایناسور ها هیچ نقشی ندارن و توی خود فیلم هم هیجانی احساس نمیشد
به این فیلم هم امیدی نداشتم که الان فهمیدم بیشتر ضعف های قبلی با یه فیلم نامه بی سرو ته دوباره تکرار شده
نقد خوبی بود اقای پریمی البته فیلم رو هم باید ببینم
همه چیه فیلم بوی تکرار میداد ?
نقد عالی ای بود ممنون ???
اون جذابیتی ک توی دوتا فیلم قبلی بود رو نداره بیشتر جهان بعد از ظهور دایناسورها رو روایت میکنه نه خودشونو
و اینکه یه بخش زیادی از تکراری و کسل کننده بودن فیلم مربوط به تکرر بازیگران قدیمی و اضافه نشدن کاراکتر های جدید و جذاب عه
من به شخصه قسمت دوم از این سهگانه رو بیشتر دوست دارم
واقعا فیلم مزخرفی انقد که هی داشتم فیلمو اسکیپ می کردم
خیلی سعی کردن متفاوت باشه ولی نتونستن کاری بکنن اوردن بازیگرای قدیمی نتنها کمکی نکرد به نظرم کارو خرابتر کرد فیلمنامه فوقالعاده غیرمنطقی و نابجا کار شده بود
این فیلمم مثل فیلمای ماتریکس سریع خشن و.....با هدف سود ساخته میشن دیگه مخاطب اهمیتی نداره بلکه سود جایگزین شده?