مصاحبهای با خالق کمیک بوکهای Hellboy
«مایک میگنولا» (Mike Mignola) بیش از هرچیز بهخاطر خلق عنوان Hellboy یا پسر جهنمی شناخته میشود؛ مدافع شیطانی زمینی که از انسانها دربرابر خطرات اهریمنی و نامتعارف دفاع میکند. میگنولا طی ۲۵ سال توانسته با ...
«مایک میگنولا» (Mike Mignola) بیش از هرچیز بهخاطر خلق عنوان Hellboy یا پسر جهنمی شناخته میشود؛ مدافع شیطانی زمینی که از انسانها دربرابر خطرات اهریمنی و نامتعارف دفاع میکند. میگنولا طی ۲۵ سال توانسته با استعداد فوقالعاده خود داستانهایی هیجانانگیز و طوفانی در کمیک بوکِ Dark Horse به انتشار رساند.
عنوان Hellboy پس از اکران فیلم «پسر جهنمی» در سال ۲۰۰۴ و دنباله آن در ۲۰۰۸ با نام Hellboy II: The Golden Army به شهرتی جهانی رسید. هردو فیلم توسط «گییرمو دل تورو» نوشته و کارگردانی شده است؛ عنوان سوم سالها در حالت معلق ماند و نهایتاً بهنظر میرسد که پروژه به طور کامل کنسل شده باشد. در نهایت، به جای عنوان سوم، نسخه ریبوت پسر جهنمی در سال ۲۰۱۹ به اکران درآمد. با اینکه ریبوت Hellboy تا حد زیادی به کتابهای کمیک وفادار بود امّا نتوانست عملکرد چشمگیری در باکس آفیس داشته باشد.
درحالی که نسخه خانگی Hellboy روز ۲۳ جولای (۱ مرداد) منتشر شد، مایک مینگولا درباره تاریخچه شخصیت پسر جهنمی و کارش روی Hellboy III -که نهایتاً به ساخت نسخه ریبوت منجر شد- با سایت Screen Rant مصاحبهای داشته است. او از به تصویر کشیده شدن مخلوقش گفت و اینکه کار کردن با گروه دیزنی در پروژه «آتلانتیس: امپراطوری گمشده» چگونه بوده است. در ادامه این مقاله در ویجیاتو نگاهی به مصاحبه مینگولا و اسکرین رنت خواهیم داشت.
- حالا که نسخه دیجیتال و خانگی فیلم Hellboy منتشر شده، افرادی که آن را در سینما تماشا نکردند میتوانند در خانه خود ریبوت پسر جهنمی را ببینند. چه صحبتی برای این افراد دارید؟
میگنولا: هرگاه فیلمی اکران میشود، اتفاقات زیادی حول آن رخ میدهد؛ مردم هم گزینههای زیادی در اختیار دارند. این مسئله یک اتمسفر خاص ایجاد میکند و فکر میکنم چنین چیزی خیلی جالب است. حال که سر و صدای پسر جهنمی خوابیده، دیگر آن حس و حال خاص وجود ندارد. به هرحال این فیلم مدت زیادی در سینماها نبود؛ جالب است که برخی از مردم به من میگفتند: «میبینم که فیلمی از هلبوی ساخته شده. خیلی دوست دارم به سینما رفته و آن را تماشا کنم.» من هم مجبور بودم اشاره کنم که فیلم پیش از آن از سینما خارج شده بود! در واقع خیلی زود این اتفاق افتاد. امیدوارم با انتشار نسخههای دیجیتالی و خانگی مردم بیشتری فرصت دیدن آن را پیدا کنند. زمان آن رسیده که مردم بدون نظرات کارشناسان، خودشان فیلم را دیده و قضاوت کنند.
- این روزها همه چیز خیلی سریع اتفاق میافتد. فیلمهای مشهور یا به اصطلاح «بمب» میآیند و به دیگران اجازه خودنمایی نمیدهند. خیلی از مخاطبان از فیلمهای کمخرج و کم سر و صداتر خبر ندارند.
میگنولا: در کنار آن، شما با منتقدان مواجه هستید. وقتی میگویم منتقدان، منظورم همه است؛ این روزها هرکسی به یک منتقد تبدیل شده. خیلیها تنها با دیدن یک تریلر از فیلم، به راحتی آن را قضاوت میکنند. گاهاً میبنیم یک شایعه یا داستان ساده تمام اینترنت را فرا میگیرد و تمام افراد هم آن را باور میکنند. خیلی خوب است که مردم خودشان این فرصت را پیدا کرده و قضاوتی حقیقی از یک اثر داشته باشند؛ بدون دخالت دیگران.
- قطعاً. من واقعاً دوست ندارم سوالاتی از قبیل «چرا فروش فیلمتان در گیشه خوب نبود؟» بپرسم، چراکه شما کارهایی ورای تمام اینها انجام دادهاید. در مقابل، خطوط داستانی زیادی در این فیلم وجود دارد مانند Abe Sapian، Baba Yaga و Lobster Johnson -که مورد علاقه من است. نمیدانم قرار است بر اساس این شخصیتها فیلمی ساخته شود یا نه؛ امّا اگر مردم بخواهند چیزهای بیشتری از این کاراکترها بفهمند، کدام یک از کتابهای کمیکتان را بخوانند؟
میگنولا: خب، گفتنش سخت است. چیزهای بسیاری برای خواندن وجود دارد... مثلاً خط داستانی The Wild Hunt. برای پیگیری داستان آن سه کتاب مختلف وجود دارد؛ Darkness Calls، The Wild Hunt و The Storm and the Fury. اینجا با داستان بسیار بزرگی سر و کار داریم و اگر میخواستیم فیلمها را ادامه دهیم، استفاده از این کتابها ایده خوبی میبود. شخصیت Baba Yaga در جاهای مختلفی ظاهر میشود، اما کارکرد و نقش مشخصی در تمام داستان دارد. Lobster Johnson دارای سری کتابهای مخصوص خود است. اگر مردم این کاراکتر را دوست دارند، باید بگویم که چیزهای زیاد از او وجود دارد. در مورد شخصیت Abe Sapien هم چنین امری صدق میکند. او کتابهای خودش را داشته و در کنار آن، در مجموعه «پسر جهنمی» نیز حضور دارد. در مجموع خیلی چیزها هست که هوادران و دوستداران این مجموعهها و شخصیتها میتوانند به سراغشان بروند. به هرحال ۲۵ سال کار من تمام این مجموعهها را بهوجود آورده است.
- فوقالعاده است!
میگنولا: به شخصه وقتی به چیزی علاقهمند میشوم، دوست دارم کلی کتاب و اثر از آن وجود داشته باشد. حال اگر به دنیای Hellboy علاقهمند شوید، حدود ۸۰ کتاب در اختیار شما خواهد بود! واقعاً عالی بهنظر میرسد. و خب لازم نیست تکتک آنها را بخوانید تا به درکی از جهان آن برسید. ولی هرچقدر بیشتر بخوانید، بیشتر به ارتباط اجزای Hellboy پی میبرید. کتابهای من مانند مارول نیست که اگر به طور اتفاقی یکی از آنها را باز کنید، متوجه هیچ چیز نشوید. همیشه سعی کردم به نوعی آثارم را بنویسم که نیاز نباشد همه چیز را از اول بخوانید. پس میشود آنچه که دوست دارید را مطالعه کرده و از آن لذت ببرید. اما همانطور که گفتم، هرچه بیشتر بخوانید، درک و لذت شما بیشتر و کاملتر خواهد شد. در مجموع من از اتفاقاتی که برای فیلم افتاد راضی هستم.
- در دنیای سینما و فیلم امروز، گاهاً تشخیص و تمایز شایعات و حقایق کمی سخت بهنظر میرسد. تا جایی که میدانم فیلم Hellboy در ابتدا پروژه Hellboy III بوده و تنهایتا به ریبوت تبدیل شده است. به نظر شما چه المانهایی از آن پروژه در فیلم جدید شما وجود دارد؟
میگنولا: همیشه قرار بود پروژه ما به The Wild Hunt مرتبط باشد؛ قرار بود خط داستانی ما را پوشش دهد. اما حرف شما کاملاً صحیح است. ما میخواستیم خط داستانی فیلمهای دلتورو (کارگردان دوگانه Hellboy) را دنبال کنیم. سعی کردیم با در نظر گرفتن فیلمنامه اصلی، چیزهایی به آن اضافه کنیم. ولی در نهایت عنصر اصلی آن فیلم ها خود دلتورو بود؛ و قرار دادن سبک کاری او در فیلمنامه بهشدت مشکل بود. در نتیجه آمدیم و همان کارهای اولی را دوباره و به سبک خودمان با همکاری کارگردان، نیل مارشال، بازنویسی کردیم. در نهایت بهجای یک دنبال، شاهد یک بازسازی از Hellboy بودیم.
- من میدانم که شما در فیلمهای دلتورو نقش موثری داشتید. حال نقش شما در این فیلم چه بود؟ من همیشه برایم سوال است که چنین اقتباسهایی، زمانی که خود خالق اثر هم آنجا حضور دارد، چگونه خواهند بود. در مجموع برایمان توضیح دهید که کارتان در فیلم جدید چگونه بود و چه نوع همکاریهایی داشتید؟
میگنولا: بدون شک سعی کردم تا جایی که میشود با تیم همراهی کنم. ابتدا از پروژه مورد نظرشان با من صحبت کردند و خیلی زود وارد کار شدم. در ابتدا به آنها میگفتم اگر میخواهید The Wild Hunt را بسازید اینکار را بکنید، آن را انجام ندهید یا فلان کار را بهصورتی دیگر انجام دهید. تمام کاری که از دستم برمیآمد، دادن پیشنهاد بود. تا جایی که از من نظر میخواستند، سعی کردم آنها را راهنمایی کنم. در کل توانستم کارهای زیادی برای پروژه انجام دهم و مدام درگیر بودم.
در کنار اینها، روی کار بر فیلمنامه هم دخیل بودم. ما به همراه اندرو کازبی و کریس گلدن روی نسخههای متعددی از فیلمنامه کار کردیم. یادم میآید تا روز فیلمبرداری هم همچنان در حال تلاش برای بهبود آن بودیم. واقعاً از کارم لذت بردم. دو هفتهای طول کشید تا فیلمبرداریمان در بریتانیا به پایان برسد، سپس چند روزی در بلغارستان سپری کردیم. و آنجا من، تولیدکننده فیلم و اندرو کازبی دوباره باهم نگاهی به فیلمنامه انداخته و حتی تغییراتی در آن ایجاد کردیم. در حقیقت تغییرات بزرگی نداشتیم اما بخشی از دیالوگها عوض شد. من خیلی خوش شانس بودم که در Hellboy شرکت داشتم و آنها [سازندگان] هم خواهان حضور من بودند. میدانید، هرگاه از من نظر و کمک بخواهند، از دادن نصیحت و عقیدهام دریغ نمیکنم.
- پس شما روی فیلمنامه Hellboy پیش از آنکه به ریبوت تبدیل شود کار میکردید؟
میگنولا: بله درست است.
- احتمال این وجود دارد که فیلمنامه پیشینتان مربوط به Hellboy III نهایتاً روزی به یک کتاب کمیک تبدیل شود؟
میگنولا: ببینید، آقای دلتورو یک بار چنین چیزی را از من خواست و آن را رد کردم. بهنظرم باید اجازه دهیم کمیکها کمیک بمانند. کتابهای کمیک به اندازه کافی برای مردم گیجکننده هستند. پس بهتر است دو نسخه از کمیک بوکِ پسر جهنمی وجود نداشته باشد. در نتیجه پاسخ من منفی است.
- حرف شما منطقی است. بهعلاوه، فیلمسازان هیچوقت چشمهای شخصیت هلبوی را مانند کمیک نمیسازند.
میگنولا: دقیقاً. تنها دلیلش همین است. (میخندد)
- من نویسنده Screen Rant هستم و اخیراً مطالب زیادی از دیزنی منتشر میشود. یکی از آثار بینظیرِ دیزنی که بهشدت دستِکم گرفته میشود، عنوان «آنلانتیس: امپراطوری گمشده» [محصول ۲۰۰۱] است.
میگنولا: خیلی جالب است. به هرحال سالهاست که کسی راجع به این اثر صحبت نکرده! امّا ظاهراً نسلی از آدمها وجود دارد که با این فیلم بزرگ شدهاند و حال پس از مدتها به یاد آن افتادهاند. برایم جالب است...
- فکر میکنم برای افراد همسن من (۲۸ سال دارم) این فیلم آخرین اثر فاخر در دوران کودکیمان بود. با اینکه تنوانستیم در سینما به تماشای آن بپردازیم، شبکههای کابلی اجازه ندادند آتلانتیس را از دست دهیم. حال این روزها دیزنی درحال بازسازی اکثر آثار قدیمی خود است. دوست دارید یک لایو اکشن هم از آن فیلم ببینید؟ یا مثلاً به کار کردن روی آن علاقهای دارید؟
میگنولا: البته. چراکه نه. فکر میکنم آنها در صورت ساخت فیلم هم با من تماس نگیرند امّا باید پروژه جذابی باشد. در آن زمان، آتلانتیس فروش آنچنانی نداشت. اگر تصمیم بگیرند آن را بازسازی کنند، لایو اکشنی فوقالعاده خواهد شد. امیدوارم کسی در دیزنی مصاحبه مرا بخواند و تصمیم به ساختن Atlantis بگیرد. خیلی از دیدن چنین چیزی خوشحال خواهم شد.
- کمتر شخصیت کمیک بوکی وجود دارد که کاملاً متعلق به خالقش باشد. Hellboy تماماً متعلق به شما است؛ در تمامی پروژههای مربوط به پسر جهنمی که تا به امروز ساخته شده، رد پای شما دیده میشود. البته که من برخی کتابها و رمانهایی را دیدهام که توسط شما نوشته نشده است. شاید بشود آنها را فن فیکش یا چیزی شبیه به آن خواند. نظر شما راجع به این نوع آثار چیست؟
میگنولا: گاهاً برایم عجیب بهنظر میرسد. من دختری ۲۵ ساله دارم که در مینسوتا درس میخواند. اوایل کاملاً در جریان کارهایش بودم. اما حالا کمتر از او خبر دارم؛ هفتهای یک بار با اسکایپ صحبت میکنیم و واقعاً نمیدانم بیشتر اوقاتش چگونه میگذرد. دقیقاً چنین حسی را نسبت به این کتابها و Hellboy دارم. برخی نویسندگان را میشناسم که به صورت دورهای روی کتابهای هلبوی کار میکنند. امّا نمیتوانم هرروز در کنار آنها باشم و درباره کار به آنها کمک کنم. برخی از داستانها را میبینیم و میدانم که پیش از آن با نویسنده راجع به آن صحبت کرده بودم. گاهی هم هیچ دخالتی در ایده و خلق آن نداشتهام. برخی از این نویسندگان را مدت زیادی است که میشناسم و به آنها اعتماد دارم. میدانم که شخصیتم به دستانی توانا سپرده شده؛ امّا در کل برایم عجیب است. چیزی که من ساخته بودم توسط افراد دیگر توسعه داده میشود. نه اینکه اصلاً روی آنها کنترل نداشته باشم، ولی نمیتوانم لحظه به لحظه مراقبشان باشم.
- گفتید دختر شما بیست و پنج سال دارد؟
میگنولا: بله، بله.
- ... و جالب نیست که Hellboy هم به تازگی بیست و پنج ساله شده است؟
میگنولا: بله کاملاً. اولین باری که کسی این مسئله را به من گفت، واقعاً شگفت زده شدم. با خودم گفتم: «دخترم ۲۵ سالش شده است؟ عجب!» به خوبی یادم میآید که یک ماه پیش از انتشار Hellboy دخترم به دنیا آمد. خیلی زود میگذرد...
- امکان دارد که به صورت ناخودآگاه رابطهای مانند هلبوی و پروفسور بروم میان شما و دخترتان برقرار باشد؟
میگنولا: امممم... نه، فکر نمیکنم. منظورم این است که ممکن است. چه کسی میداند! این از آن دسته از مسائل است که هیچوقت بهش فکر نکردم. اگر چنین چیزی باشد، هست. و من متوجه آن نشدهام. شاید خیلی هم مسئله مهمی نباشد... میدانید چه میگویم؟
- بله، متوجهم. ممنون بابت وقتی که گذاشتید. از همصحبتی با شما واقعاً لذت بردم. موفق باشید!
میگنولا: باعث افتخارم بود...
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.