مصاحبه‌ای با کوین فایگی درباره فیلم Spider-Man: Far From Home

فیلم Spider-Man: Far From Home آخرین عنوان مارول استودیوز از فاز سوم دنیای سینمایی مارول است. «کوین فایگی»، مدیر اجرایی مارول استودیوز از همان ابتدا و در پشت صحنه، بر ساخت این دنیا نظارت داشته و ۲۲ فیلم آن تا کنون را سرپرستی کرده. در مصاحبه‌ای با اسکرین‌رنت، کوین فایگی درباره همه‌چیز آخرین فیلم فاز سوم این دنیا، از اشارات به کمیک‌های Marvel Zombies گرفته تا رابطه پیتر و میستریو صحبت کرده.

در فیلم Spider-Man: Homecoming می‌دانید که منحنی شخصیتی اسپایدرمن چگونه دنبال می‌شود. چه چیزهایی درباره ماجرای پیتر در هوم‌کامینگ وجود داشتند که می‌خواستید در فار فرام هوم نیز به آن‌ها اشاره کنید؟

کوین فایگی: خب، وقتی شروع به کار کردیم، ایده این بود که برداشتی از رشد او را در دوران دبیرستان ارائه دهیم. بنابراین همیشه می‌دانیم که می‌خواستیم بعد از یک سال یا همین حدود فارغ‌التحصیلی او از دبیرستان را ببینیم. هنگامی که داشتیم می‌فهمیدیم به غیر از سال‌های دبیرستان، چه چیزهای دیگری می‌توانستند در فیلم قرار بگیرند، ایده‌های دیگری هم بودند. یکی از اولین مواردی که اگر اشتباه نکنم «اریک» ارائه داد این بود که تعطیلات یا مسافرت تابستانی داشته باشیم. این مورد موجب شد ما به تور خبری هوم‌کامینگ در اروپا، پاریس و لندن برویم. ما در آلمان بودیم و با خود فکر می‌کردیم: «این (مکان) باید در فیلم بعدی باشد». پرسه زدن با پیتر و دوستانش آن هم در اروپا جذاب خواهد بود؛ به نوعی که ما پیش از این چنین چیزی ندیده‌ایم.

بنابراین بعد از هوم‌کامینگ، بیش‌ترین چیزی که درباره آن فکر کردیم این بود که «خاله مِی» راز او را می‌داند و این موضوع چه تأثیراتی بر ادامه روند داستان می‌گذارد. و از این ایده که خاله می عصبانی یا ناراحت نیست، او آن را پذیرفته و با حضور اسپایدرمن مراسم جمع‌آوری خیریه برگزار می‌کند. از دیالوگ‌های می در فیلم می‌توان به ان موارد اشاره کرد: «آیا کار درستی انجام می‌دهی؟ آیا تمام سعیت را در مبارزه با جرم انجام می‌دهی؟ آیا از مورمور شدن بدنت (اشاره به اسپایدر-سنس) نهایت استفاده را می‌کنی؟

اما یکی از نکات مهمی که درباره دنباله‌های دنیای سینمایی مارول وجود دارد، این است که یک دنباله فقط داستان فیلم قبلی شخصیت مد نظر را ادامه نمی‌دهد؛ بلکه فیلم‌های میان نسخه اول و دنباله را نیز شامل می‌شود. و مشخصا با اتفاق‌ افتادن وقایع Infinity War و Endgame تغییر بزرگی در پیتر ایجاد شده. نه تنها او در فضا بوده، نه تنها به مدت پنج سال ناپدید شده بود، بلکه از همه مهم‌تر مرشد و مربی خود را از دست داده. پیتر به طور سنتی در کمیک‌ها و فیلم‌های قبلی مرشد خود، یعنی «عمو بن» را از دست می‌داد، اما دیدن برخورد او با این ماجرا و این مورد که چه زمانی تصمیم می‌گیرد آن را فراموش کند، مهم است. برای مثال در ابتدای این فیلم او تصمیم می‌گیرد به مسافرت برود. این دو مورد بودند که در مراحل اولیه توسعه فار فرام هوم تأثیرگذار بودند. سود بردن از جایی که هوم‌کامینگ پایان یافت و اتفاقاتی که او در اندگیم پشت سر گذاشت.

از زمانی که در Civil War با پیتر آشنا شدیم، اینطور به نظر می‌رسد که او سعی داشته فردی پدر مانند برای خود پیدا کند. چه تونی استارک باشد و چه در این فیلم، میستریو یا حتی نیک فیوری برای مدتی. لطفا در مورد این بگو که چرا «بک» برای عنوان بهترین دوست یا پدر در این فیلم مناسب بود؟

کوین فایگی: داریم به اسپویل‌ها می‌رسیم، بنابر این حواستان را جمع کنید. ساختن شخصیت میستریو در این فیلم برای ما بسیار لذت‌بخش بود. توهم‌زایی که روی سر خود تنگ ماهی می‌گذارد و همه هنگام خواندن کمیک‌ها از او خشمگین شده و مورد آزار واقع می‌شوند، دود سبز پشت او دمیده می‌شد و ما می‌گفتیم: «ما باید این را انجام دهیم. ما باید آن را بچرخانیم». ما واقعا می‌خواستیم این کار را انجام دهیم و قدرت‌های توهم‌زایی او را به گونه‌ای به تصویر بکشیم که در کمیک هم همیشه همین گونه بودهک بر پایه علم، نه جادو. و وقتی «جیک» این نقش را قبول کرد، در آن لباس بسیار خوب به نظر می‌رسید. او بسیار کاریزماتیک است و می‌توانست این مورد را عهده‌دار باشد. البته که می‌توانست، او داشت به گونه‌ای بازی می‌کرد که جای خالی اشاره شده در فیلم را پر کند. درست مانند هنرهای موازی‌مانند زندگی، «تام هالند» همان گونه به «جیک جیلنهال» نگاه می‌کرد که همیشه «رابرت داونی جونیور» را نظاره‌گر بود.

مطمئنم که در جلسات خبری به این موضوع اشاره می‌کند: مدیر برنامه‌های تام از او خواست بود که اهدافش را بنویسد و بگئید دوست دارد به ه کسانی بازی کند. اولین اسمی که او گفته بود نیز جیک جیلنهال بود. او خیلی جیک را تحسین می‌کند. بنابراین جان سعی کرد از همان جلسات ابتدایی این ارتعاش و جادو را بیشتر مورد استفاده قرار دهد و جیک نیز آن را پذیرفت. تام، «کریس» و «اریک» از نویسندگان ما هم سکانس‌ها را بیش‌تر به این سمت راهنمایی کردند.

همچنین سعی کردیم از وضوح پیچش داستانی به دلیل بد بودن میستریو در کمیک‌ها جلوگیری کنیم و آن را بیشتر به عنوان دلشکستگی ارائه دهیم. زیرا با اینکه می‌دانید این پیچش به وقوع خواهد پیوست، از رابطه پیتر و بک به‌قدری خوشتان می‌آید که با وقوع آن ناراحت شوید.

مورد دیگری که از این فیلم دوست دارم، این است که از سؤالات طرفدارن درباره واقعه بلیپ (Blip) فاصله نمی‌گیرد. این مورد ایده چه کسی بود؟

کوین فایگی: این ایده از همان ابتدا مطرح بود، و یادم نمی‌آید چقدر تشریفاتی بود، اما ما با جان و نویسندگانمان و «امی» نشستیم و اینفینیتی وارو اندگیم را به سرعت توضیح دادیم. به آن‌ها گفتیم چه اتفاقی خواهد افتاد و ایده‌هایی که برای مرگ تونی استارک در نظر داریم را ارائه دادیم. از تفاوت‌های این بلیپ گفتیم و به عجیب بودن این پنج سال و تفاوت‌های سنی اشاره کردیم. این موضوع چقدر می‌تواند جالب باشد؟

فکر کنم جان یا یکی از فیلمنامه‌نویسان بود که گفت: «خب، می‌دانید چه کار کنیم؟ این فیلم را درست همانند عنوان قبلی بعد از Civil War با اخبار مدرسه آغاز می‌کنیم». و با آن‌ها به گونه‌ای ملاقات می‌کنیم که بامزه باشد. در این روش می‌توانید عینا اطلاعات را بیان کنید چون از زبان اخبار مدرسه سخن می‌گویید. ما با کار کردن روی این ایده بیش‌تر و بیش‌تر روی دقت جزئیات تمرکز داشتیم.

ما دو برابر بیش‌تر از چیزی که در فیلم است، فیلمبرداری کردیم، چراکه فکر می‌کردیم مردم درباره کاپیتان مارول یا هر چیزی سؤالاتی داشته باشند. اما در نهایت، همه را جمع کردیم و گفتیم این موارد، موضوعات اصلی هستند. بزرگترین مورد این بود که افراد ناپدید شده در همان سن بازگشتند. آن‌ها پنج سال بزرگتر نبودند.

«سم جکسون» نقش «نیک فیوری» را بازی می‌کند. شیوه بازی او کمی متفاوت بود. من می‌توانستم چند اشاره را دریابم، اما نمی‌دانستم چه چیزی به وقوع خواهد پیوست. آیا این موضوع، مورد بزرگتری را خلق می‌کند؟ شاید Secret Invasion نه، ولی Sword؟

کوین فایگی: با توجه به اینکه فیلم هنوز با کیفیت بالا منتشر نشده، من نمی‌توانم به جزئیات خاصی اشاره کنم؛ اما نکته جالب این ماجرا اینجاست که با آن موارد بسیار هیجان‌انگیزی مطرح می‌شوند. ساده‌ترین مورد این است که «تالوس» و نیک بعد از این همه سال با هم دوست مانده‌اند. چند بار این کار توسط آن‌ها صورت گرفته؟

این اولین سؤالی بود که من هنگام خروج (از سینما) داشتم.

کوین فایگی: چند بار این کار را کرده‌اند؟ و چرا این کار را می‌کنند؟ نیک کجاست؟ اون چیز چی بود؟

هنگامی که صحنه‌های پس از تیتراژ را دیدم، فکم تقریبا روی زمین بود. شما احتمالا صحنه مورد علاقه من را رقم زدید. «جی‌کی سیمونز» و Info Wars؟ من با خودم می‌گفتم: «یعنی چه اتفاقی افتاد؟». چه چیزی باعث شد این تصمیم را بگیرید که اگر خراب نیست، تعمیر آن نیز بیهوده است؟

کوین فایگی: این مورد یکی از اولین ایده‌هایی بود که در آغاز کار روی فرنچایز اسپایدرمن به ذهن من و امی خطور کرد. نسخه جوان‌تر و دبیرستانی پیتر، بردن او به جاهایی که نرفته و تعامل او با دیگر شخصیت‌های دنیای سینمایی مارول. «جی. جونا جیمسون» نیز یکی از این شخصیت‌ها بود. او در فیلم‌های The Amazing Spider-Man هم نبود و ما به این نتیجه رسیدیم که باید او را اضافه کنیم. هوم‌کامینگ موقعیت مناسبی نبود و ۹۵ درصد فار فرام هوم خارج از شهر به وقوع می‌پیوست. بنابراین فرصت این پیش آمد که چندین کار را انجام دهیم: اجازه دهیم میستریو به روشی غیرمنتظرانه این نبرد را ببرد و آخرین حقه خود را اجرایی کند. و در مکالمات جیمسون، همیشه موضوع درباره ناشری بود که دیگر قدرت سابق را ندارد. فروش روزنامه‌ها آن هم با دیالوگ «آن‌ها را بیرون ببر، باید چاپ شوند»، برداشت آرمان‌گرایانه این ماجراست. می‌دانید که در کمیک‌های Ultimate اسپایدرمن دیلی بیوگل به صورت وبسایت درآمده بود. ولی بهتر بود آن را به رسانه‌ امروزی‌تری می‌بردیم که مدام جبهه خود را عوض می‌کرد و جلوی دوربین فریاد می‌زد. سپس با خودمان گفتیم: «چه کسی می‌تواند این کار را انجام دهد؟»

نکته اینجاست که جی‌کی سیمونز بازیگری چندکاره و همه فن حریف است. ببینید چه کارهایی را از زمان اسپایدرمن‌های «سم ریمی» انجام داده و میان همه آن‌ها، فیلم Whiplash بزرگترین آن‌هاست. می‌توانیم از همان بازیگر با همان صدای معروف استفاده کنیم، اما با شخصیتی متفاوت طرف باشیم. این کار هرگز صورت نگرفته. ما این ایده را دوست داشتیم که با جیمسون جدیدی روبرو هستیم و او از جهان موازی دیگری نیامده. فقط جیمسون جدیدی که در این دنیا وجود دارد، آن هم با همان بازیگر سابق.

گمان‌های زیادی در رابطه با قراداد سونی و مارول و زمان پایان یافتن آن وجود دارد، اما به نظر می‌رسد شما برای اسپایدرمن در دنیایتان برنامه‌های زیادی دارید. درست است که بگوییم پیتر پارکر تا آینده قابل پیش‌بینی در دنیای سینمایی مارول خواهد بود؟

کوین فایگی: خب هر سؤالی درباره آینده در این دسته قرار می‌گیرد: «تا زمانی که کیفیت بالای فیلم بیرون نیامده، درباره آن صحبت نمی‌کنیم».

موارد زیادی از این فیلم را دوست داشتم، اشارات بسیار زیادی هم بودند. یکی از چیزهایی که من دیدم هایدرو-من بود. آیا اشارات یا همان ایستراگ‌های این فیلم به قدری زیادند که با چندین بار مشاهده فیلم بتوان همه آن‌ها را دید؟

کوین فایگی: بله، حتما. همه فیلم‌های ما اینگونه نیستند؟ برای انجام این کار در این فیلم هم دلایل زیادی وجود دارند. تو مورد هایدرو-من را دیدی. سرنخ‌هایی درباره نیک فیوری هستند که تو می‌توانی آن‌ها را ببینی. جان واتس نیز به استفاده از نام‌های نویسندگان و طراحان یا حتی شماره کمیک‌ها علاقه دارد و تو می‌توانی آن‌ها را ببینی. با اینکه در دیدن فیلم برای بار دوم پیچش داستانی را می‌دانی، این تجربه لذت‌بخش خواهد بود. زیرا در پس‌زمینه همچنان موارد کشف‌نشده‌ای هستند. برای مثال تیم بک قبل از صحنه رونمایی‌شان نیز در فیلم حضور دارند.

من باید در مورد شخصیتی که «زندایا» بازی می‌کند، یعنی «میشل» نیز سؤالی بپرسم. او به عنوان MJ عالی است و اینگونه به نظر می‌رسد که درباره این شخصیت موارد بسیار زیادی برای کشف هستند و او ماسک خودش را دارد. آیا شما برای این شخصیت در آینده برنامه خاصی دارید یا طی ساخت فیلم منحنی شخصیتی او را شکل می‌دهید؟ چقدر بیش‌تر ما این کاراکتر را در ماجراجویی‌های پیتر خواهیم دید؟

کوین فایگی: امیدوارم که خیلی بیش‌تر او را ببینیم. معتقدم لایه‌های زیادی در شخصیت او وجود دارند و زندایا هم بازیگر فوق‌العاده‌ای است. ما اخیرا یک جلسه پرسش و پاسخ آنلاین داشتیم و او بسیار شیوا درباره MJ و لایه‌های شخصیتی او سخن می‌گفت. فکر کنم تا جایی که فرصت نگه داشتن او را داشته باشیم و بتوانیم موارد جدید و غافلگیرکننده‌ای را ارائه دهیم، این کار را می‌کنیم.

آیا زامبی آیرون اشاره‌ای به کمیک‌های Marvel Zombies است؟

کوین فایگی: بله، به گونه‌ای هست. ما به آن اینگونه فکر نکرده‌ایم، بلکه می‌خواستیم کارهای ترسناکی که میستریو می‌تواند بکند را به تصویر بکشیم. اما ما مارول زامبیز را دوست داریم.

می‌توانید بررسی فیلم Spider-Man: Far From Home را اینجا بخوانید.