چگونه ارباب حلقه ها سینمای جهان را دگرگون کرد؟
سالها گذشته است و نمیتوان نقش سه گانه «ارباب حلقه ها» (2003-2001) را در چارچوب سینمای تجاری و بلاک باستر کنونی نادیده گرفت؛ زیرا هویت هنری آن با طرفداران مرتبطی که کار تالکین قبلاً داشت ...
سالها گذشته است و نمیتوان نقش سه گانه «ارباب حلقه ها» (2003-2001) را در چارچوب سینمای تجاری و بلاک باستر کنونی نادیده گرفت؛ زیرا هویت هنری آن با طرفداران مرتبطی که کار تالکین قبلاً داشت و بعدها ایجاد شد اشتباه گرفته شده است. حقیقت این است که 20 سال پس از نمایش «یاران حلقه» چیزهای زیادی در بدنه سینمای تجاری رخ داده، و از جمله آن سه گانه «هابیت» است که توسط خود پیتر جکسون تولید شده و اخیرا هم سریال پر خرج و جدید «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» از آمازون شروع به پخش شدن کرده است.
اما چیزی که ممکن است اکنون در وضعیت کنونی سینمای تجاری ساده به نظر برسد، بیش از دو دهه پیش چیزی شبیه به رویا بود. منظور من تولید یک سه گانه فانتزی با ابعاد حماسی چون ارباب حلقه ها است. در اواخر قرن 20 میلادی خبر تولید سه گانه مرجع پیتر جکسون به عنوان یک بلاک باستر بزرگ، ناگهان مانند حباب ترکید. تا آن زمان هرگز چیزی شبیه آنچه که بسیاری در کریسمس از سال 2001 تا 2003 در مقابل پردههای سینما مشاهده و احساس میکردند، دیده نشده بود.
بیشک یکی از اساسیترین دلایل موفقیت و محبوبیت مجموعه فیلمهای اسطورهای ارباب حلقه ها به خاطر داستان نویسی جذاب نویسنده آن تالکین و کارگردانی فوقالعاده، روح بخش و واقع گرایانهی پیتر جکسون است. این فیلم در بین ۲۵۰ فیلم برتر جهان قرار گرفته است. قطعاً یکی از کاملترین و بینقصترین فیلمهای هالیوودی از نظر داستان، موزیک، فیلمبرداری، عوامل فنی و از همه مهمتر کارگردانی است. پیتر جکسون با قدرت تمام رمان خواندنی و شگفت انگیز ارباب حلقه ها را با داستانهای فرعیفراوانش به روایتی جذاب تبدیل کرده و به خوبی از پس توقعات عاشقان این سری رمان نوشتهی تالکین برآمده است.
بنابراین سوال مهم در این میان آن بود که آیا سه گانه ارباب حلقه ها سینمای بلاک باستری را دگرگون کرد؟ یا در واقع، آیا واقعاً آنقدر خوب بود؟! در ادامه با بررسی این پرسش همراه ویجیاتو باشید.
حلقه وصلی به نام پیتر جکسون
حقیقت پنهان در داستان تولید سه گانه ارباب حلقهها این است که پیتر جکسون دچار یک سبک «مگالومانیا» در فیلمسازی است. این یعنی چه؟ یعنی از اساس شخص پیتر جکسون دچار جنون انجام کارهای بزرگ و پر از ریسک است. برای مثال شما نگاهی به جلوههای بصری و جهان سازی «ارباب حلقهها: یاران حلقه» در سکانس ابتدایی آن داشته باشید، با وجود اینکه اکنون چیزی بیش از 20 سال از تولید آن میگذرد، و حتی بسیاری از جلوههای ویژه که قبلاً بسیار شگفت انگیز بودند، اکنون کمی قدیمی شدهاند، اما کماکان جنون و جذابیت از سر و روی حماسی آن میجوشد.
بنابراین، حقیقت این است که همین جنون پیتر جکسون در خلق نشدنیها تبدیل به یک رویداد سینمایی شد که همه چیز را در ساختار سینمای جهان تغییر داد، اما تعادل بین موفقیتهای منتقدانه و تجاری چون ارباب حلقهها دیگر هرگز تکرار نشد. برای نمونه مجموعه فیلمهای «هری پاتر» از نظر تجاری بسیار موفق بود، اما علیرغم تأثیر نسلی که بر روی خیلیها از جمله خود من داشت، هرگز استقبال مداوم منتقدان را دریافت نکرد و البته هرگز جوایز بزرگی را که ارباب حلقهها دریافت کرد، کسب نکرد.
شاید تنها فیلم بلاک باستری که پس از ارباب حلقهها از نظر منتقدان و مخاطبان به بهترین شکل به رسمیت شناخته شده باشد فیلم «مکس دیوانه: جاده خشم» بوده است، اما دقیقاً موفقیت آن به معنای پاسخی به انبوه جلوههای دیجیتال است. این یعنی اگر کارگردان آن جورج میلر مورد تحسین قرار گرفته، دقیقاً به خاطر ارائه جایگزین اکشن واقعی و «زندگی» در فیلمش است.
با این تفاسیر، متأسفانه این اثر با وجود اینکه بزرگترین برنده اسکار در سال 2016 بود، با شش تندیس، جایزه بهترین فیلم را در رقابت با اثری مانند «اسپات لایت» از دست داد. اما در سه گانه پیتر جکسون، فیلم «بازگشت پادشاه» در سال 2004 اسکار را به معنی واقعی کلمه از ریشه شخم زد و 11 جایزه را برد و نقطه عطفی برای فیلمهای فانتزی و تغییر مسیری بود که به جز «شکل آب» از دلتورو دیگر برای شخص و اثر دیگری به تازگی محقق نشده است. .با این حال، آن جوایز، که در واقع به رسمیت شناختن نمادین تلاش بیسابقه در تاریخ سینما بودند، همچنان به این سهگانه اعتبار میبخشند.
خودنمایی به سبک کامیکازه
کامیکازه که یکی از واژگان شینتو ژاپنی است، در لغت بهمعنی «باد الهی» است و در مفهوم به معنی باد شدیدی است که با قدرت خداوند میوزد. کامیکازه همچنین اشاره به دو باد یا طوفانی دارد که گفته میشود در طی حمله مغول به ژاپن تحت فرمان قوبلای خان وزیدن گرفته و با غرق ناوگانهای وی موجب نجات ژاپن شدهاست. حال سه گانه «ارباب حلقهها» نیز مصداق همین کامیکازه در مدل سینمایی است. «ارباب حلقهها» چشمانداز سرگرمی را تغییر داد و درهای فانتزی را به روی عموم مردم باز کرد به گونهای که هیچکس امروز از دیدن «انتقامجویان» منزجر نمیشود یا از تماشای بلاک باستری فانتزی چون «بازی تاج و تخت» در تلویزیون بیزار نیست.
با این تفاسیر پس از وزیدن باد جادویی پیتر جکسون با ارباب حلقهها، دیگر عناصری چون کمیکها و شمشیر و جادوگری به جریان اصلی سینما تبدیل شدهاند و هیچ کس دیگر احساس خجالت نمیکند که لباس شخصیت مورد علاقه خود را به نمایش بگذارد. اما قبل از نمایش این سه گانه، صحنه جهان سرگرمی متفاوت و به نوعی خالی از این عناصر بود.
جالب است بدانید در ابتدا، پیتر جکسون یک اقتباس دو قسمتی از کتاب تالکین را پیشنهاد کرد، اما زمانی که به کمک کمپانی نیو لاین سینما روی آورد، از ابتدای پروژه به یک سه گانه تبدیل شد. این سه گانه شدن به تیم اجازه داد هر سه فیلم را همزمان بنویسند و فیلمبرداری کنند. حرکتی مخاطره آمیز در بازار که تا به حال دیده نشده بود. با این وجود، هر یک از فیلمها قوس خاص خود را داشتند؛ اما به عنوان یک داستان واحد عمل میکردند. این اتفاق همچنین باعث ایجاد تب برای سه گانههایی شد که امروز استودیوها به ندرت موفق به درک آنها شدهاند.
پروژه «ارباب حلقه ها» یک تولید سورئال 438 روزه داشت که در اکتبر 1999 آغاز شد و پیتر جکسون مسئول یک برنامه ریزی بلندپروازانه در نیوزیلند بود که حتی شرکتهای محلی را تبلیغ کرد و یکی از معروف ترین شرکتهای جلوههای ویژه یعنی «Wētā Workshop» را توسعه داد. و البته مانند جورج لوکاس و جمیز کامرون موفق به توسعه نور و جادو در مدیوم سینما شد.
دگرگونی سینما به دست ارباب حلقه ها
صنعت سینما پس از موفقیت فیلم پیتر جکسون تغییرات چشمگیر کرده است. این یعنی اکنون نه تنها مخاطبان به خوبی به زبان فیلمهای علمیتخیلی و فانتزی آشنایی دارند، بلکه امروز شاهد فرنچایز سازیهای بزرگ فانتزی در ابعاد مختلف هستیم. برای مثال تا قبل از تولید فیلم ارباب حلقهها آثار بیش از دو ساعت اتفاق معمولی در سینما نبودند، اما مدت زمان سه گانه پیتر جکسون به دلیل حجم مواد عظیم مورد اقتباسش، هر کدام به طور متوسط بیش از سه ساعت به طول میانجامید.
از آن زمان شاهد این نکته هستیم که آثار ترسناکی چون فیلمهای «It» یا حتی آثار ابرقهرمانی فانتزی که همگی بلاک باستر محسوب میشوند، دارای مدت زمانهای بیش از دو ساعت هستند. جدای از این اختصاص بودجههای کلان به این دست آثار نیز بعد از موفقیت تجاری ارباب حلقه ها، تبدیل به یک رسم معمول شده است. اما باید به یک نکته توجه داشت که این سه گانه با وجود چنین ساختاری، از پایه و اساس یک اثر سینمایی اصولی بود. این نکته حلقه پنهان اکثر بلاک باسترهای کنونی است.
نباید فراموش کرد در مرکز موفقیت «ارباب حلقه ها» لحظات عالی آن قرار دارد که توسط شخصیتهای ناب و بدون کنایه هدایت میشود. این شاخصی است که باعث میشود درگیری بین ارتشها تأثیر عاطفی بیشتری داشته باشد. همچنین بازیهای یکدست تیم بازیگری کار با حضور الیجا وود، ویگو مورتنسن، کیت بلانشت، اورلاندو بلوم یا ایان مک کلن و حتی شان آستین آن را فراموش نشدنیتر میکنند. ما سفری را با چند شخصیت شروع میکنیم که تا پایان پر از فراز و نشیب است. سفری که کماکان تماشای آن نوستالژیک و زیبا به نظر میرسد.
این حس تازگی و ماندگاری حاصل یک فیلمنامه درست نوشته شده و البته درک منبع اقتباس است. برای مثال صحنههای فراموشنشدنی چون رویارویی با بالروگ یا لگولاس و گیملی که در نبرد هلمز دیپ مردهها را میشمارند به یاد بیاورید. این صحنهها که با موسیقی متن هاوارد شور همراه شده، هنوز از نظر مقیاس یا احساسات بکر و جذاب هستند. اگرچه آنها مونتاژی از زمان خود را نشان میدهند، اما آنقدرها که تصور میشود قدیمی نیستند، زیرا اثرات کاربردی کافی همراه با CGI خوب دارند.
اکنون بازسازی چنین نکاتی با ماکتهای ساختگی و طراحیهای دیجیتال مات و استفاده از صفحه سبز بسیار آسانتر است. اما جکسون آن زمان تصمیم گرفت از لباس و صحنه تا ریزترین چیزها را بسازد. بنابراین، صدها قطعه با جزئیات بسیار زیاد ساخته شد و آرایشگران و تیمهای گریم درجه یک برای بازسازی داستان کلاسیک تالکین دور هم جمع شدند.
یک نقطه عطف تکرار نشدنی
سه گانه «ارباب حلقه ها» اکنون ممکن است فقط یک فیلم تجاری دیگر شبیه خیلی از آثار کنونی سینمای جهان به نظر برسد، اما ما همچنان منتظر یک اثر پرفروش هستیم که بتواند همچون فیلم پیتر جکسون در امور فنی و هنری نیز حرفی برای گفتن داشته باشد. تقریباً بیش از دو دهه از این سه گانه میگذرد و صرف نظر از اینکه چگونه میتواند از نظر بصری با آنچه اکنون روی پرده به ما ارائه میشود رقابت کند، سه گانه «ارباب حلقه ها» همچنان یک حادثه فرهنگی تکرار نشدنی است.
حتی شخص پیتر جکسون هم نتوانست بر آن سه گانه ماندگار خود غلبه کند، یا حتی به آن نزدیک شود. علیرغم این واقعیت که فیلم «کینگ کونگ» او بهتر از چیزی بود که به یاد میآید. با این تفاسیر شاید هرگز چیزی مشابه با امضای پیتر جکسون پای این سه فیلم نخواهیم داشت، اما کمتر کسی میتواند مانند او در پنج دقیقه ابتدایی فیلم «یاران حلقه» ما را شگفتزده کند، دستاوردی که نه تنها به فناوری نیاز دارد، بلکه دیوانگی را نیز میطلبد. این فیلم را در آن اندازه و مقیاس تصور کنید تا بتوانید باور کنید چرا حماسهای چون ارباب حلقه ها توانست سینما از ریشه دگرگون کند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
پس نباید انتطار داشت سریال نظرات مثبتی بگیره چون با این فیلم مقایسه میشه و در مقابل این فیلم سریال هیچی برای گفتن نداره انتظاری نمیرفت دقیقا شبیه به فیلم باشه ولی متاسافنه هیچش شبیه به فیلم نیست این بده الیته همکاری نکردن امازون با وجود اینکه خود پیتر جکسون قبول کرده بود کمک کنه! و کاملا مشخص بوده پیتر جکسون با رویه که امازون برای سریال انتخاب کرده اصلا موافق نیست
به نظرم سه گانه ارباب حلقه ها بهترین فیلمهای تاریخ سینما هستن ماجراجویی فانتزی تاریخی کلاسیک اکشن وحشت ابعاد این فیلما چنان وسیعه که میتونی تقریبا بخش بزرگی از سینما با بالاترین استانداردها از لحاظ ساخت یجا ببینی نمونه یه همچین اثری وجود نداره اگه کسی بلده معرفی کنه
دوست عزیز سهگانه ارباب حلقه ها حتی نزدیک عالی هم نیست
نهایتش یک اثر متوسط رو به بالاست
فیلم شاهکار و عالی یعنی :
آثار استاد آلفرد هیچکاک کبیر مثل سرگیجه و پنجره پشتی و ام را به نشانه مرگ بگیر و طناب و مردی که زیاد میدانست و شمال از شمال غرب و پرندگان و روانی و ربهکا و بدنام و گرفتن یک دزد و....
و هفت سامورایی و بهشت دوزخ و آدم بد راحت میخوابد و سگ ولگرد و.... اثر آکیرا کورساوا
جویندگان و مرد آرام و مردی که لیبرتی والانس را کشت و خوشه های خشم و.... اثر جان فورد
فیلم هایی مثل و هشت نیم و اودیسه فضایی و راه های افتخار و ۱۲ مرد خشمگین و گلوله مرز نمیشناسد و صبح بخیر و شاهدی برای تعقیب و مدرن تایمز و دیکتاتور بزرگ و آینه و معما و مزاحم و مغازه گوشه خیابان و در یک شب اتفاق افتاد و داستان توکیو و تمام خطرات را در نظر بگیرید و اوج الهتاب و چه زندگی شگفت انگیزی و آخر پاییز و....
و سهگانه دلار با نقش آفرینی کلینت ایستوود
و سهگانه پدرخوانده اثر فرانسیس فورد کاپولا
و حتی فیلم هایی مثل فارست گامپ و رستگاری در شاوشنگ و جایی برای پیرمرد ها نیست و زندانیان و دپارتد و راننده تاکسی و خیابان های پایین شهر و شاترلند و رفقای خوب و و سقوط و چشمان کاملا بسته و نیش و مالهالند درایو ?