۸ بازی بزرگی که به خاطر نظر هواداران تغییر کردند!
به صورت کلی، ساخت بازیهای ویدیویی یک امر گروهی است. درست است که یک کارگردانی بالای سر همه هست که تصمیمهای اساسی را برای کل تیم میگیرد، اما این همه داستان نیست. در طول ساخت ...
به صورت کلی، ساخت بازیهای ویدیویی یک امر گروهی است. درست است که یک کارگردانی بالای سر همه هست که تصمیمهای اساسی را برای کل تیم میگیرد، اما این همه داستان نیست. در طول ساخت یک بازی، بیش از صد نفر در قسمتهای مختلف، هر کدام اثر خودشان را روی بازی میگذارند و به نحوی آن بازی را تمامی بازیهای دیگر دنیا متمایز میکنند. هدف از این کار هم انتقاد قسمتهای مختلف استودیو از یکدیگر است تا در نهایت یک بازی کامل و خوب به دست مشتری برسد. اما همیشه این انتقادها از داخل خود استودیو نیست. خیلی از مواقع، یک بازی با توجه به نظر هواداران آن بازی یا استودیو تغییر میکند.
این پروسه از خلاقیت سازندهها چیزی کم نمیکند، اما در باعث میشود که بازی در نهایت دارا کیفیت بسیار بالاتری باشد. به هر حال پرسیدن نظر یک شخص دیگر در مورد یک کار همیشه هوشمندانه است. ممکن است که توسعهدهندهها فکر کنند که بازیای که ساختند خیلی هم خوب و عالی است، در حالی که بازیشان خسته کننده و تکراری باشد. پس اگر منطقی نگاه کنید میبینید که توسعهدهندهها هم به نظر هواداران نیاز دارند. گاهی اوقات پیش میآید که نظر فقط یک طرفدار، کل بازی را تحت نفوض قرار میدهد.
این مسئله که توسعهدهندهها از نظر یک هوادار خوششان آمده و یا صرفا به خاطر روند بد بازی مجبور شدند به حرف آنها گوش دهند خیلی در اینجا اهمیتی ندارد. برای ما در حال حاضر این مهم است که چه نظراتی در بازیها تغییر ایجاد کرده. پس با ویجیاتو در بررسی ۸ مورد از این بازیها همراه باشید.
- 1 بازی Star Wars Battlefront 2 سیستم پیشرفتش را حذف کرد
- 2 جایگزینی نولان نورث با پیتر دینکلیج
- 3 شخصیت زن قابل بازی به Assassin's Creed: Syndicate اضافه شد
- 4 در بازی Days Gone شخصیت Deacon Saint John را دوستداشتنی کردند
- 5 بازی Gears of War 3 به شما این اجازه را به شما میدهد که سرنوشت Carmine را تعیین کنید
- 6 بستههای الحاقی Far Cry 5 توسط یک نظرسنجی انتخاب شد
- 7 روند Mass Effect: Andromeda در توییتر مشخص شد
- 8 بازی Metal Gear Solid 4 به طور کامل برای نظر هواداران ساخته شد
بازی Star Wars Battlefront 2 سیستم پیشرفتش را حذف کرد
نام Star Wars Battlefront 2 همه جا با نفرت یاد میشود. این بازی دلیل اصلی نفرتی است که امروزه در بسیاری از گیمرها نسبت به استودیو EA میبینیم. سیستم پیشرفت این بازی آنقدر غیرمنطقی و بد بود که نفرت از آن به گوش مدیر کل وقت شرکت دیزنی یعنی باب ایگر (Bob Iger) هم رسید یا حداقل گفته میشود که به گوشش رسیده بود.
بزرگترین مشکل بازی، سیستم مایکروترنزکشن آن در قسمت چند نفره بازی بود. این اولین باری نبود که از این سیستم در بازیها استفاده میشد ولی از نظر هواداران بدترین آن بود. این بازی بود که مایکروترنزکشنها را به سطح دیگری برد. قبل از انتشار کامل بازی، طرفداران آن به این نتیجه رسیدند که باز کردن تعدادی از قهرمانها در بازی نیاز به دهها و شاید هم صدها ساعت زمان دارد. ولی بازی یک راه دیگر هم جلوی پای آنها قرار داد. با پول میتوانستید به طور کلی از اطلاف وقتتان جلوگیری کنید.
حالا تمامی اینها را در نظر بگیرید و این سیستم را هم به آن اضافه کنید که هر بازیکنی که پول بیشتری خرج میکرد، سلاحهای بهتری هم میگرفت. پس در نهایت کسی که بیشتر به بازی پول میداد قویتر میشد. شرکت EA پس از دیدن این نفرت هواداران مجبور شد که کلا سیستم پیشرفت و ارتقای بازی را حذف کند و بازی را تا حدودی بازسازی کند.
پس از تمامی این دردسرها، در زمان انتشار رسمی، بازی هنوز هم افتضاح بود. شاید این بازی هرگز به این عنوان زیبای شوتر فضایی تبدیل نمیشد، اگر آن حجم از انتقادات باعث تغییرات اساسی درونش نمیشد.
جایگزینی نولان نورث با پیتر دینکلیج
با توجه به این مسئله که بازی Destiny در نوع و سبک خودش اولین بود، شکستش در اوایل انتشارش کمی قابل انتظار بود. ترکیب کردن المانهای نقشآفرینی در یک بازی شوتر اول شخص یک وزن سنگینی ایجاد کرد که خود استودیو بانجی (Bungie) زیر آن له شد. تنها قسمتی از بازی که از نظر هواداران قرار بود قابل قبول و خوب باشد، داستان و عملکرد بازی بود. که حتی در همان اوایل، این قسمت هم اصلا چیز خوبی نبود.
متاسفانه یکی از دلایلی که خیلی از افراد Destiny را مسخره میکردند، پیتر دینکلیج در نقش روبات هوش مصنوعی بازی بود. تنهای چیزی که از دیالوگهای خسته کنندهاش در این نقش بدتر بود صدای یکنواخت و بیحس او بود.
به جای پایبند بودن به کاری که کردند، استودیو بانجی تصمیم گرفت که یکی از پیشکسوتان صداپیشگی را استخدام کند و تمامی دیالوگهای پیتر را از نو ضبط کنند. در نهایت این کارشان باعث بهبود بازی شد ولی هنوز هم یک حس نوستالژی نسبت به دیالوگهای مسخره پیتر دینکلیج وجود داشت.
شخصیت زن قابل بازی به Assassin's Creed: Syndicate اضافه شد
پس از چند سال رسیدگی و تغییر بازی، دیگر میتوانستیم به Assassin's Creed: Unity به عنوان یک بازی پایدار و خوب نگاه کنیم. متاسفانه انتشار این بازی و نسخههای بعدیاش در زمانی بود که استودیو یوبیسافت در اوج اعتماد به نفس کاذبش بود و هر سال یک بازیای را منتشر میکرد که بدتر از بازی قبلیاش بود.
اگرچه از Unity برای باگها و تصاویر ترسناکی که داشت یاد میشود، اما پس از آن و شروع یوبیسافت روی یک عنوان دیگر Assassin's Creed یک مشکل جدید به وجود آمد. در نسخههای قبلی این مجموعه شما میتوانستید به عنوان یک زن در بازی بازی کنید اما فقط در قسمت چند نفره بازی. مشکل از جایی شروع شد که شخصیت زن قابل بازی در Unity قبل از انتشار حذف شد.
چنین حرکتی خیلی جای سوال دارد اما توسعهدهندهها تصمیم گرفتند که روی تصمیمشان پافشاری کنند و سعی کنند که این اقدامشان را توجیح کنند. یوبیسافت در یک بیانیه رسمی اعلام کرد که دلیل این کارشان این بود که «اضافه کردن شخصیت زن خیلی اضافهکاری داشت.» نه تنها از نظر هواداران، بلکه تمامی منتقدان و خبرنگارها میدانستند که این حرف اصلا حقیقت ندارد. تازه چنین حرفی خیلی هم مسخره است.
پس از انتشار رسمی بازی، دیگر کاری از دست یوبیسافت برای Unity برنمیآمد، مخصوصا با افتضاحی که در اوایل انتشارش بالا آورد. اما علاقه مردم برای یک شخصیت قابل بازی زن در بین هواداران از بین نرفت. در آخر یوبیسافت به حرف و نظر هوادارن و طرفدارانش گوش داد و در بازی بعدیاش یعنی Syndicate یک شخصیت زن را به عنوان شخصیت اصلی معرفی کرد. پس از آن دیگر در تمامی بازیهای مجموعه اساسینز کرید شاهد یک شخصیت زن هستیم و به گونهای این کار تبدیل به امضای این مجموعه شده است.
در بازی Days Gone شخصیت Deacon Saint John را دوستداشتنی کردند
بازی Days Gone بسیار بهتر از چیزی شد که خیلیها انتظارش را داشتند، ولی زمانی در طول تولید بازی بود که همه فکر میکردند این بازی قرار است یک شکست سنگین برای سونی باشد. وقتی که تریلر اولیه بازی منتشر شد تمامی منتقدان فکرشان یک چیز مشترک بود. شخصیت اصلی بازی یعنی Deacon Saint John به اندازه کافی دوستداشتنی و قابل درک نبود.
اشتباه نکنید، بازیگر این شخصیت یعنی سم ویتور (Sam Witwer) به خوبی در نقشش بازی کرد، ولی کافی نبود. این موتورسوار نقش اصلی بازی یک آدم خشن و خشک بود که سعی داشت در یک واقعه آخرالزمانی زنده بماند ولی در حقیقت قلبی مهربان داشت. قشنگ ولی خب خسته کننده و تکراری.
در ابتدا قرار بود که Deacon یک شخص عصبانی و جدی باشد که با همه مشکل دارد اما در طول بازی و با ئیشروی روند داستان، این اخلاقش را درست کند. چنین چیزی در یک فیلم یا یک سریال شاید جالب باشد ولی نحوه کار روایت داستان در یک بازی ویدیویی اینطور نیست. این فقط نظر ما نیست، این نظر هواداران بسیاری است که با دیدن تریلر بازی، از آن ناامید شدند. بازیکن به شخصیتش در بازی کاملا متصل است و اگر این شخصیت خسته کننده باشد، در همان ابتدا بازیکن هم از بازی خسته میشود.
توسعهدهنده این انتقادات را با آغوشی باز پذیرفتند و قسمتهایی از بازی که باعث این واکنشها شده بود را به بهترین شکلی که میتوانستند درست کردند. با این کار Deacon را تبدیل به شصخیتی کردند که دوستداشتنی بود و بازیکنها میتوانستند با او ارتباط برقرار کنند.
بازی Gears of War 3 به شما این اجازه را به شما میدهد که سرنوشت Carmine را تعیین کنید
یکی از جوکها و شوخیهای بلندمدت سهگانه اصلی Gears of War مربوط به برادران Carmine میشود.
در بازی اول، وقتی که Anthony Carmine را به بازیکنان معرفی میکردند، حدودا پنج دقیقه بعدش به سرش شلیک میشد. در بازی دوم، Ben Carmine به عنوان یک تازهکار، به گروه Delta ملحق شد. به نظر هم میرسید که قرار است انتقام برادرش را بگیرد. اما در نهایت بن هم توسط یک کرم غولآسا بلعیده شد و به سرنوشت تلخ برادرش دچار شد.
همه طرفداران استودیو Epic میدانستند که قرار است در نسخه سوم بازی هم یکی از برادران Carmine کشته شود. این بار هم نوبت Clayton بود. سوال مهم هم این بود که آیا او هم به یک مرگ دردناک (و خندهدار) دچار خواهد شد یا نه؟
اما توسعهدهندهها فکر دیگری در سر داشتند. آنا تصمیم گرفتند که طرفدارانشان را هم در این شوخی شریک کنند و این اجازه را به آنها بدهند که خوشان سرنوشت آخرین Carmine را مشخص کنند. در نهایت برای بازیکنان ایکس باکس، تصاویر پروفایلی منتشر شد که همه هم پولی بودند. یکی از این تصاویر میگفت که Carmine باید کشته شود و دیگری میگفت باید او را نجات داد. قرار بر این بود که هر پروفایلی فروش بیشتری داشت، سرنوشت Carmine هم همان باشد.
از این کار نزدیک به ۱۵۰ هزار دلار درآمد حاصل شد. البته تمامی این پول به خیره واگذار شد و در آخر هم Clayton زنده ماند.
بستههای الحاقی Far Cry 5 توسط یک نظرسنجی انتخاب شد
اوایل دوران Far Cry خیلی عجیب بود. خود یوبیسافت هیچ ایدهای نداشت که این مجموعه قرار است دارای چه ویژگی و شخصیتی باشد. برای همین هم خیلی روشها و سیستمهای مختلف را روی بازیای مختلف این سری آزمایش کرد. مجموعه فیلم اکشنی که به عنوان بسته الحاقی، با نام Blood Dragon، برای نسخه سوم این مجموعه منتشر شد همه را شگفتزده کرد. بسیاری از منتقدان و طبق نظر هواداران این بستههای الحاقی به قدری زیبا بودند که حتی از خود بازی هم جذابتر بودند.
در Far Cry 4 هم شاهد چنین چیزی بودیم ولی در نسخه بعدی، یعنی Primal یوبیسافت وارد یک دنیای خیالی در ۱۰ هزار سال قبل از میلاد شد. سپس در سال ۲۰۱۵ استودیو یوبیسافت یک نظرسنجی منتشر کرد که در آن نظر هوادارن را درباره آینده بازیهای Far Cry پرسید.
گزینههایی که برای طرفداران بازی وجود داشت خیلی زیاد بود. جزیرهای پر از دایناسور، یک بازی وسترن، سبک خونآشام و یا حتی یک دنباله برای داستان Blodd Dragon. تقریبا هیچ کزینه جدیای وجود نداشت و همه وارد دنیای فانتزی شده بودند.
اگرچه نتایج این نظرسنجی منتشر نشد و بازی بعدی Far Cry هم از این نظرات استفاده نکرد. اما در تمامی DLCها و یا بستههای الحاقیای که بعدا برای بازی منتشر شد، تماما از ایدههای درون نظرسنجی بودند. جنگ ویتنام، سفر به سیارهای دیگر و یا حتی حمله زامبیها. پس میتوانیم نتیجه بگیریم که این سه مورد بیشترین رای را در آن نظرسنجی دریافت کردند.
روند Mass Effect: Andromeda در توییتر مشخص شد
وقتی که یوبیسافت نظرسنجی مربوط به Far Cry 5 را منتشر کرد، یک عالمه گزینه متفاوت درونش وجود داشت. اما وقتی نوبت به Mass Effect رسید، استودیو Bioware روندی خیلی مستقیمتر و خطیتر داشت.
بازی سومشان به طور مناسبی این سهگانه را به اتمام رساند. در انتهای بازی سوم که بازیکنان باید سرنوش دنیا را انتخاب کنند، چند گزینه مختلف وجود داشت. پس تحت هیچ شرایطی این امکان وجود نداشت که بتوان بازی را ادامه داد. چون حتی اگر میخواستند ادامه هم دهند، با کدام تصمیم باید پیش میرفتند؟ از میان این حجم از نظر هواداران، کدام از همه مهمتر بود؟ ساخت بازی برای هر پایان هم که خب عملا غیرممکن است.
خیلی از طرفداران بازی به این نتیحه رسیدند که اگر هم قرار باشد بازی دیگری منتشر شود، قطعا مربوط به داستان قبل از این وقایع خواهد بود، و نه بعد از آن. البته همین موضوع هم خیلی جالب نبود. دلیلش هم این است که داستان گذشته این مجموعه خیلی چیزی برای گفتن ندارد، اگر هم چیزی داشت در طول این سه بازی گفته شد.
از آنجایی که در یک دنیای امروزی زندگی میکنیم، یک فکر خوب به سر کارگردان بازی، یعنی کیسی هادسون (Casey Hudson) زد. او به توییتر رفت و از مردم پرسید که چه چیزی از آینده این بازیها میخواهد. البته درست است که داستان Mass Effect: Andromeda به طور کامل طبق نظر هواداران نبود، اما قطعا تفکر آنها در این تصمیمگیری اهمیت داشت.
بازی Metal Gear Solid 4 به طور کامل برای نظر هواداران ساخته شد
پس از انتشار نسخه اول Metal Gear Sold قرار بود که فقط یک بازی دیگر با این عنوان توسط هیدئو کوجیما (Hideo Kojima) منتشر شود. در بازی دوم این مجموعه، داستان Snake به طور خیلی عجیبی به پایان رسید. پس از آن به گدشته رفت و در Metal Gear Solid 3 شاهد داستان Big Boss بودیم که چگونه تبدیل به یک قهرمان جنگی شد. در انتها، این بازی و کل مجموعه به طور خیلی خوب و قشنگی به پایان رسید.
البته ما اینطور فکر میکردیم. پس از گذشت چندین سال، طرفداران بازی میخواستند بدانند که سرنوشت Snake و Raiden در آخر بازی دوم چه شد. برای همین کوجیما تصمیم گرفت که با یک بازی دیگر به برخی از این ابهامات پاسخ دهد.
بفرمایید این هم دلیلش. دلیل اینکه چرا میگوییم قسمت چهارم این مجموعه برای نظر هوادارن این بازیها ساخته شد. داستان این بازی به هر دری زد تا کل داستانهای بازگو نشده را به طرفداران توضیح دهد. در همین مسیر هم شخصیت مفرتانگیز Raiden را به یک نینجا خفن تبدیل کردند.
این حرفها به معنی بد بودن بازی نیستند. اتفاقا برخی از صحنههای بازی چهارم جزو برترین لحظات کل مجموعه هستند. اما این موضوع قابل انکار نیست که کل این بازی صرفا به خاطر خود طرفداران ساخته شد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
چه جالب - مقاله تازه و خلاقانه ای بود - درود بر استودیوهایی که به نظر هواداران اهمیت می دهند.
این مقاله چقد اشتباه داشت!!
الان همشون رو نشون میدم:
" با این کار Deacon را تبدیل به (شصخیتی) کردند که دوستداشتنی بود و بازیکنها میتوانستند با او ارتباط برقرار کنند."
" (آنا) تصمیم گرفتند که طرفدارانشان را هم در این شوخی شریک کنند و این اجازه را به آنها بدهند که (خوشان) سرنوشت آخرین Carmine را مشخص کنند. در نهایت برای بازیکنان ایکس باکس، تصاویر پروفایلی منتشر شد که همه هم پولی بودند."
"جزیرهای پر از دایناسور، یک بازی وسترن، سبک خونآشام و یا حتی یک دنباله برای داستان (Blodd Dragon). تقریبا هیچ (کزینه) جدیای وجود نداشت و همه وارد دنیای فانتزی شده بودند."
"در انتهای بازی سوم که بازیکنان باید (سرنوش) دنیا را انتخاب کنند، چند گزینه مختلف وجود داشت."
"پس از آن به (گدشته) رفت و در Metal Gear Solid 3 شاهد داستان Big Boss بودیم که چگونه تبدیل به یک قهرمان جنگی شد."
جدی جدی غلط گیر شدم?