انیمیشن پینوکیو چه وجه مشترکی با سه گانه پدرخوانده دارد؟
اگر بخواهید فیلم پینوکیو تازهای بسازید از کجا الهام میگیرید؟ وقتی انیمیشن محبوب دیگری از پینوکیو ۸۰ سال است که چشمها را به خود دوخته، چگونه باید رمان کارلو کلودی (Carlo Collodi) را به دنیای ...
اگر بخواهید فیلم پینوکیو تازهای بسازید از کجا الهام میگیرید؟ وقتی انیمیشن محبوب دیگری از پینوکیو ۸۰ سال است که چشمها را به خود دوخته، چگونه باید رمان کارلو کلودی (Carlo Collodi) را به دنیای مدرن عرضه کرد؟ جوابش این است که باید این الهام را در آثاری غیر از انیمیشن جستجو کرد. فرانک پاسینگهام (Frank Passingham)، فیلمبردار فیلم پینوکیو (Guillermo del Toro’s Pinocchio) که آثاری مثل «کوبو و دو تار» و «فرار مرغی» را در کارنامهاش دارد، از لایو اکشنها الهام گرفت تا ظاهری کاملاً جدید به داستان زندگی این پسر چوبی ببخشد.
پاسینگهام در گفتگو با IndieWire میگوید:
فیلمی بود که مصر بودم گروه نورپردازی تماشا کند و آن «پدرخوانده» بود. من یکی از طرفداران پر و پا قرص گوردون ویلیس هستم، زیرا او رویکردی ناتورالیستی دارد که بر درام تاکید میکند و آن را به نمایش میگذارد.
برای پاسینگهام، کار ویلیس در دو فیلم اول سه گانه «پدرخوانده» به کارگردانی کاپولا، روشی شد برای براندازی آنچه مخاطبان از «پینوکیو» انتظار داشتند. این اقتباس از داستان پینوکیو نیز همچنان دارای یک جیرجیرک سخنگو، موجودات جادویی و جانور دریایی غولپیکر است که یک آدم بالغ و کشتیاش را درسته میبلعد. اما فیلم پینوکیو دل تورو، بسیار کمتر از دیگر اقتباسها روی عناصر خیالی و خارقالعاده مانور میدهد. یعنی با اینکه با اثری فانتزی روبرو هستیم، ولی شدت این فانتزی بودن، بسیار کمتر از انیمیشن دیزنی است. کار تا جایی پیش میرود که از پایانهای «به خوبی و خوشی زندگی کردند» دیزنی هم دوری میکند.
ناتورالیستی جلوه دادن فیلم آسان نیست، اما این کار در استاپ موشن به مراتب سختتر است و اثر جدید دل تورو یک انیمیشن استاپ موشن به حسب میآید. استاپ موشن رسانهای است که در آن تک تک فریمها به دقت برنامهریزی شده و ساخته میشوند. به طوری که فضای ناچیزی برای بداههپردازی باقی میماند. با این حال، در فیلم پینوکیو انگار تیم سازنده یک روز به طور تصادفی به مکانی برخورد کردند و تصمیم گرفتند تا قبل از تغییر نورپردازی در همان جا فیلمبرداری کنند. هدف اصلی پاسینگهام همین بود:
من میخواهم مردم این شخصیتها را بهعنوان آدمهای واقعی و نه عروسکهای خیمه شب بازی بپذیرند.
یکی دیگر از الهامات بزرگ، به ویژه در مورد تصویربرداری از عروسکها، راسل متی، فیلمبردار «اسپارتاکوس» و «مرد هزار چهره» بود. رویکرد متی در روشن کردن چهره اشخاص (به ویژه دور چشمانشان) برای برجسته کردن عناصر درام، به الگوی پاسینگهام تبدیل شد. نتیجه فیلمی است که گرچه با نوآر فاصله دارد، اما از ویژگی این ژانر در جلب توجه به ظرافتهای حالات چهره، استفاده میکند.
امسال بیش از هر فیلم انیمیشن دیگری، «پینوکیو» بر نقش انیماتورها به عنوان بازیگر تأکید میکند، آن هم نه فقط در تیتراژ (فهرست کردن نام آنها قبل از بازیگران)، بلکه با به تصویر کشیدن نقصهای عروسکها. انیماتورها اطمینان حاصل کردند که این عروسکها بینقص حرکت نکنند. این ویژگی به ما یادآوری میکند که آنها مانند انسانها هستند. پس از مرگ پسرش، شما درد را در چهره ژپتو احساس میکنید و لذت پینوکیو را هنگام تجربه غم و اندوه زندگی نیز میبینید.
حرکت در نورپردازی به پاسینگهام کمک کرد تا به این ويژگی دست یابد و طی این فرآیند حس واقع گرایی و ناتورالیستی را به رابطه این پدر و پسر اضافه کند. پاسینگهام توضیح میدهد:
در اولین نما از رفتن ژپتو به کلیسا، میخواستم طلوع خورشید را حس کنیم. بنابراین من یک نور کلیدی دارم و آن نور خورشید در حال حرکت است و بین ۹ تا ۱۰ فوت بالا میرود. نور متحرک زیادی در «پینوکیو» وجود دارد، همانطور که نور در زندگی واقعی حرکت میکند.
برای اطمینان از اینکه نور از ابتدا تا انتهای فیلم، به داستان سرایی آن کمک کند، پاسینگهام الگویی رنگی مشخصی برای هدایت ظاهر فیلم تهیه کرد. در اولین صحنههای فیلم پینوکیو - زمانی که ژپتو را با پسرش کارلو ملاقات میکنیم - پاسینگام با استفاده از رنگهای گرم کهربایی، فیلم را روشن میکند. اما وقتی با یک آیندهنما، پینوکیو را میبینیم که برای اولین بار به شهر میرود، پاسینگهام شیوه خود را برعکس میکند. وی اینگونه توضیح میدهد:
من این بار از یک نور آبی و سرد برای پر کردن فضا استفاده میکنم. جهان دارد سردتر و خطرناکتر میشود، اما باز هم کمی گرما را در بدن پینوکیو به تصویر میکشم.
پالت رنگی فیلم از ابتدا برنامه ریزی شده بود. یک رنگ وجود داشت که کارگردان اثر، گیرمو دل تورو، میخواست بسیار مراقب آن باشد - قرمز. البته با توجه به ارتباط این رنگ با فاشیسم و اینکه چقدر فیلم با این مضمون بازی میکند، منطقی است. به گفته پاسینگهام، تیم نورپردازی در مورد زمان استفاده از رنگ قرمز بسیار دقیق بود. قرمز بیشتر اوقات برای همراهی با شخصیت پودستا استفاده شد. شخصیتی که مامور دولتی فاشیست بود و میخواست پینوکیو را به یک سرباز تبدیل کند. پاسینگهام میگوید:
ما از نوعی قرمز گلگون برای او استفاده میکنیم. چون پودستا همیشه چنین پسزمینهای دارد، همیشه مقداری فاشیسم با او در جریان است. بنابراین برای همراهیاش رنگ قرمز وارد داستان میشود تا این فاشیسم به تصویر کشیده شود.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
تا عنوان و خوندم گفتم پرام