۹ فیلمی که دوست داریم ریبوت یا ریمیک آنها را ببینیم
با بازسازیهای دامبو و شیرشاه و اخبار حاکی از آن که فیلمهایی چون بازی بچه گانه و ربکای هیچکاک دوباره بازسازی میشوند، دلزدگی از فیلم های بی روحی که تنها با هدف پول درآوردن در ...
با بازسازیهای دامبو و شیرشاه و اخبار حاکی از آن که فیلمهایی چون بازی بچه گانه و ربکای هیچکاک دوباره بازسازی میشوند، دلزدگی از فیلم های بی روحی که تنها با هدف پول درآوردن در هالیوود ساخته می شوند امری عادی است. گاهی اوقات به نظر میرسد که حس نوستالژی ما دارد توسط هالیوود بازفروخته می شود، بدون در نظر گرفتن عشق و علاقه ای که صرف ساخت نسخه ی اصلی آن فیلمها شده و به هریک از آنها معنی خاص و ویژهای بخشیده است.
اما فیلم های بازسازی شده همیشه بد نیستند گاهی اوقات بازسازی می تواند یک فیلم فراموش شده را جانی دوباره ببخشد یا داستانش را برای بینندگان عصر جدید با داستانی به روزتر روایت کند. و گاهی اوقات یک بازسازی کامل می تواند یک فرنچایز مرده را زنده کند. حتی اگر فیلم موفق نشود به استانداردهای بالای گذاشته شده توسط فیلم های پیشین خود برسد، دیدار دوباره شخصیتهای مورد علاقهمان حسی فوق العاده دارد. بیایید ببینیم چه فیلمهایی میتواند با بازسازی دوباره کولاک کنند.
۹- سرعت
به نظر می آید که مکس دیوانه:جاده خشم به نوعی نقطه عطفی برای فیلمهای اکشن جادهای بود. تمام فیلمهای قبل از آن انگار برای رسیدن به جاده خشم زمینه سازی می کردند در حالیکه همه چیز پس از آن نامیدکننده به نظر می آید چراکه هیچ فیلمی مانند جاده خشم نیست. مکس دیوانه نشان داد که فیلمهای اکشن هم می توانند برای تماشاگران لذت بخش باشند و هم نور چشمی منتقدان و همچنین اینکه یک فیلم که تماما پیرامون یک تعقیب و گریز جریان دارد می تواند با این وجود بازهم فوق العاده سرگرم کننده باشد.
پس چرا دوباره سرعت را نسازند؟ فیلم اکشن سال 1994 کیانو ریوز داستان اتوبوسی بود که اگر سرعتش به زیر پنجاه مایل برساعت می رسید منفجر می شد. داستانی هوشمندانه که فیلم نهایت بهره را از آن برد. با شهرت فیلم هایی مانند بی وقفه و البته جاده خشم، فیلمهای اکشن که محور آنها وسایل نقلیه پر سرعت است هنوز مخاطب به خود جذب می کنند. درنتیجه پتانسیل بالایی در ساخت دوباره این فیلم وجود دارد که می تواند آن را به شکل برابر هیجان انگیز و هوشمند نشان دهد و نه فقط یک فیلم بیارزش که تنها برای پول درآوردن ساخته شده است.
۸-قیرگون(تاریکی مطلق)
بیگانه فیلمی تاریک در برابر روشنایی فیلم جنگ ستارگان بود. فرنچایزی علمی تخیلی که بر روی سیاره های دوردست جریان داشت که درآنها موجودات وحشتناکی سعی داشتند در هر قدم شما را بکشند که دقیقا سوی مخالف داستان خانوادگی و دلگرم کننده جنگ ستارگان بود. اما بیگانه چند اشتباه بزرگ با بیگانه 3 و بیگانه: رستاخیز انجام داد و در عوض آن مخاطبین گزینه دیگری پیش روی خود می دیدند: وین دیزل در نقش ریدیک.
ریدیک ضدقهرمان سرسخت قیرگون و دو دنباله آن است اما فیلمها در باکس آفیس از موفقیت چندانی برخوردار نشدند و منتقدین نظرات مختلطی درباره ی آن داشتند. اما الان که فرنچایز بیگانه دوباره به بیراهه میرود بیشک وقت آن است که ریدیک را بازگردانیم تا دوباره سوی تیره جنگ ستارگان باشد. معرفی سیارههای ناشناخته و کشف نشده با پوشش جانوری مرگبار و حضور پررنگ تر تمدن های پیشرفته زیرزمینی به فیلم هیجان بیشتری میبخشد.
۷- پنجره پشتی
آلفرد هیچکاک استاد تعلیق سینما بود اما فیلمهایش امروزه طرفدار چندانی ندارد. سرگیجه و روانی شاید دو فیلم او باشند که هنوز بیشتر از سایرین درباره آنها صحبت می شود. یکبار برای ساخت یکی از شاهکارهای هیچکاک یعنی فیلم روانی تلاش هایی صورت گرفت و نتیجه آن فیلمی در سال 1998 شد که کاملا هر سکانس از فیلم اصلی کپی برداری شده بود.
با این حال بازسازی فیلم پنجره پشتی هیچکاک شاید جواب دهد. زمینه های جاسوسی و زیرنظر گیری افراد در دنیای پس از افشاگری های جاسوسی گسترده بسیار مشهود ترند و پروتاگونیستی که از نظر اخلاقی وضعیتی مبهم اما نیتی خوب دارد در سینمای مدرن، الگویی رایج است. از بین تمامی فیلمهای هیچکاک این فیلم بهترین فیلمی است که با رنگ و رویی جدید مخاطبان بسیاری را می تواند به خود جلب کند.
۶-میزری (مصیبت)
این هم یکی دیگر از فیلمهاییست که به خاطر وضعیت حال حاضر جهان اگر عرضه شود به موفقیت میرسد. در نسخه اصلی میزری داستان درباره ی هواداری دو آتشه است که نویسنده موردعلاقه خود را از یک تصادف اتومبیل نجات داده و از او پرستاری می کند در همین حین او روی نویسنده فشار می آورد تا شخصیت مورد علاقه او که مرده است را در کتاب جدیدش برگرداند. اجرای کتی بیتس افسانهای بود و حتی یک اسکار نصیب او کرد.
در دنیای امروز، هواداری دوآتشه حتی از قدرت بیشتری برخوردار شده است. اینترنت محفظهای ساخته است تا افرادی که از وضعیت ذهنی سالمی بهره نبرده اند از آن استفاده کنند و باورهای اشتباه خود را تعمق ببخشند و این مسئله می تواند یک بستر مناسب برای یک داستان مصیب وار جدید باشد. تصور کنید اگر آن نویسنده جورج آر آر مارتین بود؟ جامعه هواداری بازی تاج و تخت به داشتن هواداران خارج از کنترل معروف نیست اما می توان آن را هشداری موثر علیه وسواس های فکری ناسالم در نظر گرفت. با داغ شدن بازار بازسازی فیلمهای استیون کینگ پس از آن (It) و غبرستان حیوانات خانگی (Pet Sematary)، تنها باید منتظر بازگشت میزری به عرصه سینما بود.
۵-اراگون
فیلمی که در سال 2006 از روی رمان مشهور اراگون اقتباس شد فاجعهای همه جانبه بود. عدهای با تمسخر این فیلم را کپیبرداری سخیفی از جنگ ستارگان و تلاشی ناموفیقت آمیز برای تکرار موفقیت ارباب حلقهها و نارنیا در تسخیر بینندگان و فروش باکس آفیس تلقی کردند. اما کتابها پتانسیل بهتری داشتند؛ فیلم اراگون بخش اول یک تریلوژی بود و فیلم های دوم و سوم آن قرار بود پس از عرضه اراگون پشت هم فیلمبرداری شوند ولی هر دوی این فیلم ها به خاطر انتقادهای منفی شدیدی به که فیلم اول وارد شد منتفی شدند.
در سینما اخیرا با کمبود فیلمهای فانتزی روبه رو هستیم. پسر هفتم و فیلم های هابیت جذابیتی نداشتند در نتیجه به این ژانر در حال حاضر اعتبار زیادی داده نمی شود، اما فیلم ماجراجویی فانتزی و استیم پانک پیتر جکسون ، موتورهای فانی که این زمستان عرضه شد می تواند موج جدیدی از مخاطبین علاقه مند را دوباره به سوی این ژانر بیاورد. اگر تهیه کنندگان به اراگورن و مجموعه وراثت (همین سری اراگون) شانس دوباره بدهند ممکن است ثمره ای فوق العاده از خاکسترهای آن فیلم وحشتناک بیرون بیاید.
۴-مقصد نهایی
مجموعه مقصد نهایی جایگزین اصلی اره در ژانر وحشت در دهه 2000 بود. با اینکه کیفیت این فیلمها همیشه از معمولی تا بد بود، جذابیت اصلی آن همیشه روش های دیوانه واری بود که مردم در آن جان خود را از دست میدادند و همین موضوع منجر به خلق عجیبترین و خلاقانه ترین مرگهای تاریخ سینما شد.
این فرنچایز پس از مقصد نهایی 5، بهترین فیلم از نظر منتقدان در مجموعه، به اتمام رسید و درآمد چندانی در باکس آفیس نداشت. اما اکنون که ده سال از ساخت آخرین فیلم فاصله داریم به نظر می رسد وقت آن رسیده که دوباره به سراغ این فرنچایز برویم. با اینکه هالیوود در ژانر وحشت با فیلمهای مثل جرات یا حقیقت و روز مرگت مبارک سعی دارد جنبه های مختلف و کارنشده این ژانر را به چالش بکشد هیچوقت برای اضافه کردن کمی خشونت سرگرم کننده به آن دیر نیست.
۳- سیاره گنج
تنها ریمیک فیلم دیزنی که باید روزی ساخته شود همین اثر است. سیاره گنج الماسی زمخت بود و بازسازی دوبارهاش می تواند آن را جلا داده و فیلمی واقعا خاص از دل آن بیرون بیاورد. سیاره گنج اصلی از نظر اقتصادی فاجعه بود و یکی از بزرگترین اشتباهات دیزنی. این فیلم که «جزیره گنج در فضا» تلقی میشد از پروسه ساختی جهنمی رنج برد و از نظر تبلیغاتی وضعیت نابه سامانی داشت که در نتیجه آن 100 میلیون دلار ضرر در آمریکا به کمپانی دیزنی وارد کرد.
اما دیزنی باید متوجه شود که داستان این انیمیشن عالی بود. جلوه های بصری چشم نواز بودند و شخصیتها از پردازش خوبی بهره میبردند که همین موارد باعث به یادماندنی شدن فیلم شد. سیاره گنج واقعا کاندیدای مناسبی برای یک فیلم لایواکشن دزدان دریایی بود که شایستگی جایگزینی مجموعه دزدان دریایی کارائیب را داشت. و هنوز هم پتانسیل ساخت دنباله را دارد.
۲- مردان ایکس
فرنچایز مردان ایکس با اینکه هنوز هم به خوبی پیش می رود بالاخص به لطف فیلم هایی مثل روزهای گذشته آینده و لوگان اما با تاخیرهای فراوان فیلم های ققنوس تاریک و جهش یافته های جدید به علاوه اتهامات وارده به برایان سینگر، این فرنچایز به بازسازی مجدد نیاز دارد. با ادغام فاکس و دیزنی ریبوت شخصیتهای مردان ایکس در دنیای سینمایی ماورل ایده ای عالی خواهد بود.
هیو جکمن شخصیت ولورین را به بهترین شکل ممکن به تصویر کشید و به خوبی به زندگی او در لوگان پایان داد. پس شروعی جدید با بازیگری جدید به عنوان ولورین بهترین راه چاره فاکس برای توجیه بازگشت شخصیت اوست (مگر آنکه دفنه کین در نقش لارا جای لوگان را بگیرد). معرفی مگنیتو به دنیای سینمایی مارول به عنوان محرک جنبشی که می تواند به سناریویی مانند جنگ داخلی میان ابرقهرمانان جهش یافته و جهش نیافته منتهی شود، اتفاقی فوق العاده خواهد بود. البته بازسازی این فیلم با توجه به ادغام فاکس و دیزنی دیگر تقریبا امری غیرممکن به نظر می رسد.
۱-ایندیانا جونز
فیلم پادشاهی جمجمه بلورین (چهارمین ایندیانا جونز) یک فاجعه بود. این فیلم تمامی زوایای ماورالطبیعه و مرموز فیلم های ایندیانا جونز را از بین برد چرا که اکنون همه چیز را می توان با «تکنولوژی بیگانگان» توجیه کرد. در فیلم از انیمیشن کامپیوتری به کرات استفاده شده بود، بازی شیا لبوف آزاردهنده بود و ایندیانا جونز چطور از یک انفجار اتمی داخل یک یخچال جان سالم به در برد؟
فیلم نشان داد که ایندی اسمش را به جایگزین خود واگذار می کند چراکه وی برای ماجراجویی دیگر پیر شده بود اما دنباله ی دیگر این مجموعه ایندیانا جونز 5 سالها است که در پروسه ساخت قرار دارد و خبری از آن نیست. چیزی که این باستان شناس شلاق به دست نیاز دارد آن است که همه چیز را دوباره از نو شروع کند. شخصیت را به یک ستاره فیلم اکشن بدهید مثلا کریس پرت و دوباره به ریشه های ایندیانا جونز برگردید، ویرانه های مرموز فراموش شده را جستجو کنید، نازی ها را با جلوههای عملی کتک بزنید و بمب اتمی را به طور کلی فراموش کنید. همه ی ما می توانیم کمی از جادوی ایندیانا دوباره در سینما بهره ببریم، فقط خواهش می کنیم پایه های ساخت فیلم پنجم را بر روی کشتن هریسون فورد بنا نکنید، جنگ ستارگان بس بود!
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.