نقد فیلم Sisu | جان ویک فنلاندی
فیلم «سیسو» یک افراط و تفریط خونین در فضای ژانر وسترن و اثر نازیکش تارانتینو چون «حرامزادههای لعنتی» است؛ سیسو جشنواره خشونت و سرگرمی است، این یعنی پسر عموی فنلاندی جان ویک و جان رمبو ...
فیلم «سیسو» یک افراط و تفریط خونین در فضای ژانر وسترن و اثر نازیکش تارانتینو چون «حرامزادههای لعنتی» است؛ سیسو جشنواره خشونت و سرگرمی است، این یعنی پسر عموی فنلاندی جان ویک و جان رمبو نازیها را با منطق کارتونی نابود میکند. برای آشنایی بیشتر با این وسترن نوردیک، همراه نقد فیلم Sisu از ویجیاتو باشید.
خلاصه داستان: در طول جنگ جهانی دوم، مردی تنها در دستهای کشورش فنلاند طلا پیدا میکند. در راه بازگشت او، ارتش نازی سعی میکند آن طلاها را بدزدد، اما آنها با مردی روبرو میشوند که هنگام دفاع از طلای خود بسیار سرسخت است.
فیلمهای ابزورد درباره نازیها آنقدر در سینما جا افتادهاند که اصولاً و احتمالاً میتوان از یک ژانر جداگانه صحبت کرد. بنا به دلایلی این دست آثار، در بین اسکاندیناویها محبوبیت خاصی دارد. برای مثال نروژیها «Dead Snow» و دنباله فوق العاده خونین آن را با محوریت نازیهای زامبی به ما دادند. از سوی دیگر فنلاندیها نازیهای عجیب و هیتلر سوار بر تیرکس را در دو فیلم از مجموعه «Iron Sky» به ما هدیه کردند. اکنون فیلم جدید سیسو کاملاً با این روند مطابقت دارد.
باید بدانید نوشتن درباره برخی فیلمها نه به دلیل پیچیده بودن آنها، بلکه به دلیل ساده بودنشان سخت است. «سیسو»، فیلم اکشن جدید کارگردان فنلاندی جلماری هلندر ( این دو فیلم از او را تماشا کنید: «صادرات نادر: داستان کریسمس»، «بازی بزرگ»)، یکی از این فیلمها است. اگر بخواهم در چند جمله این فیلم را برای مخاطب تعریف کنم، میگویم: سیسو یک نوع آشنا از روایت انتقامجویی را با داستان سرایی بصری، گامهای پر تنش، و اکشن و بدلکاریهای سنتی به نمایش میگذارد.
در واقع «سیسو» سینمای مخاطب خاص است. در داستانی که به طور مداوم از منطق دور است، فقط کسانی که ارزش سرگرمی فیلم برایشان مهم است، لحظات خوبی را با تماشای آن سپری میکنند. این یعنی آنهایی که از تبدیل انسان به تکههای خونین گوشت لذت نمیبرند، از «سیسو» دوری کنند. سیسو غذایی است که از مواد کمی تشکیل شده است. فیلم جدید جلماری هلندر، نه تنها به نویسندگان غربی مانند سرجیو لئونه بلکه به اکشنهای کلاسیک معاصر مانند جان ویک و درایو عمیقاً مدیون است. سیسو علیرغم اینکه بودجه بسیار کمتری نسبت به هرکدام از این فیلمها دارد، اغلب راههای سادهای برای اضافه کردن طعم و مزه بیشتر به داستان خود پیدا میکند.
هر چقدر هم که برخی از این عناصر ناهمگون به نظر برسند، سیسو اغلب وقتی میتواند عشق تارانتینویی خود به خشونت کارتونی را با سبک کمرنگ و اساساً سینمایی وسترنهای اسپاگتی لئونه ترکیب کند، در بهترین حالت خود قرار میگیرد. برای مثال، فیلم میداند که چیزی فوقالعاده سینمایی در تماشای یک مرد سرکش وجود دارد که در مقابل یک تانک پر از فاشیستها ایستاده است.
کل داستان سیسو به این صورت است: در سال 1944 در لاپلند کشور فنلاند، پیرمردی به نام آتامی کورپی (جورما تومیلا)، مقدار زیادی طلا را از خاک بیرون میآورد. او در جاده با نازیهایی برخورد میکند که میخواهند طلاهای او را بدزدند. سپس پیرمرد به کشتن همه این نازیها به وحشیانهترین راه ممکن ادامه میدهد در حالی که مکرراً از کشته شدن خود جلوگیری میکند. آتامی کهنه سرباز جنگ زمستانی است، جایی که او صدها سرباز شوروی را کشت و به یک افسانه جاودانه معروف شد. به جز این خط روایت، یک داستان فرعی شبیه «مکس دیوانه: جاده خشم» نیز درباره زندانیان زن جنگی که به دنبال رهایی از دست اسیرکنندگان نازی خود هستند وجود دارد و این اساساً کل فیلم است.
این پیش فرض فیلم سیسو است که پشت سر کارگردان و فیلمنامه نویس فنلاندی جلماری هلندر قرار دارد. فیلم او ژانرهای زیادی را در هم می آمیزد و آشکارا از چندین موضوع نشأت می گیرد؛ ما میتوانیم عناصر اکشن (تیراندازی، تعقیب و گریز، کشتار خونین) و وسترن (عناوین بزرگ فصلهای جداگانه با فونت وسترن، تیراندازی) را پیدا کنیم، همچنین از کوئنتین تارانتینو و آثارش به شکل ویژه الهام گرفته شده است.
این الگوگیری از سینمای تارانتینو هم در استفاده از خون، و هم در فصول ذکر شده که کمی یادآور «هشت نفرتانگیز» است به خوبی به چشم میآید. از سوی دیگر، قهرمان اصلی، مانند نسخه نوردیک جان ویک عمل میکند. او هر کسی را که سر راهش قرار میگیرد میکشد، همچنین شهرتی دارد که باعث میشود همه از او بترسند. باید بدانید شخصیت قهرمان فیلم کم حرف است و حتی یک سگ دارد. به طور خلاصه، بیننده در اینجا شباهتهای زیادی را با آثار شناخته شدهتر پیدا میکند که میتوانند به طرز دلپذیر و در عین حال آزاردهنده غیراصیل باشند.
پس اگر به دنبال عمق داستانی و روایی هستید، فیلم دیگری را ببینید. اما اگر میخواهید پیرمردی را ببینید که نازیها را میکشد، سیسو این خواسته را با نمایش اکشن سریع تحویل شما میدهد. اگرچه فیلمنامه به شدت از عناصر ذکر شده الهام گرفته شده است، اما هنوز کاملا سرگرمکننده است. طرح از ابتدا شتاب دارد و کنش دائمی روی صفحه نمایش به چشم میخورد. با این حال، در نیمه دوم، فیلم شروع به کمرنگتر شدن میکند، صحنههای اکشن و جنگها شروع به تکرار میکنند و مانند ابتدا جذاب و بدیع نیستند. خلاصه اینکه بعد از مدتی خستهکننده میشوند.
و این مایه شرمساری است، زیرا از نظر بصری و از جنبه اجرای بدلکاری آنها جذاب هستند، فقط کافی است کمی از شخصیتها چربتر شوند و کمی داستان فیلم نیز عمیقتر شود. از سوی دیگر، این واقعیت که شخصیت اصلی برای کل فیلم تا آخرین لحظه صحبت نمیکند، انتخاب جسورانهای از سوی سازندگان است که بهطور شگفتانگیزی در اینجا حتی با یک خط دیالوگ نهایی قابل توجه در پایان فیلم کار میکند.
با این حساب باید به بازیگران اشاره کرد. رهبری آنها را جورما تامیلا در نقش اصلی بر عهده دارد. او با وجود اینکه شخصیتش تقریباً هیچ دیالوگی ندارد (به جز آه و غرغرهای گاه و بیگاه)، به طرز شگفت انگیزی باورپذیر تمام احساسات خود را به بیننده منتقل میکند. شخصیت او همچنین به طرز شگفت انگیزی پیچیده است (به لطف پیشینهای که توسط دیگران روایت شده است) و انگیزه او واضح است. برعکس، شروران نازی تا بینهایت کلیشهای و کم عمق توصیف میشوند. به طور خلاصه، ما شاهد گروهی کلاسیک از نازیهای شرور هستیم. شرورانی که تنها به لطف شرور بودن باید منفی باشند.
اما با گذشت از تیم بازیگری باید به یک نکته برجسته فیلم اشاره خاص کرد. یک عنصر جالب و نسبتاً برجسته، استفاده از صدا است که بسیار خاص است. شما میتوانید هر خش خش را بشنوید، که به طور قابل توجهی ناخوشایند میشود، به خصوص در صحنههایی با شرورها، یعنی نازیها. رئیس آنها یک کت چرمی میپوشد که با هر حرکت صدایی محسوس ایجاد میکند. به نظر میرسد که کل ماجرا یک اشتباه ناخواسته از جانب تیم تولید صدا و پس از تولید است و متأسفانه این صداگذاری عجیب در برخی مواقع کمی توی ذوق میزند.
در نهایت باید به جنبه بصری فیلم و به خصوص دوربین نیز اشاره کرد. از اولین شات از دشت بزرگ لاپلند، احساس میکنیم که به جای یک فیلم اکشن تاریخی، در حال تماشای یک مستند حیات وحش هستیم. این به دلیل استفاده از دوربینی است که بر فراز تپهها و طبیعت متروک فنلاند پرواز میکند و همچنین نوعی رنگ آمیزی غیر معمول که سازندگان از آن استفاده کردهاند. این عنصر مستند که چندین بار تکرار میشود نیز مؤید این واقعیت است که کل فیلم کمی بیش از حد معمول چنین آثاری کم هزینه به نظر میرسد.
در مجموع، سیسو یک نمایش کاملاً زنده است که به شدت از بسیاری از ژانرها و آثار شناخته شده تری مانند وسترن، تارانتینو یا جان ویک الهام گرفته شده است. با این حال، این ترکیب یک فیلم اکشن نسبتاً جالب را گرد هم آورده است که نه خستهکننده و نه بیش از حد هیجان انگیز است. اصالت زیادی ارائه نمیدهد، تیراندازیها بعد از مدتی تکراری میشوند و شرورها بیش از حد کلیشهای هستند.
نماهای مستند از طبیعت و به طور کلی احساس کم هزینه بودن نیز نسبتاً عجیب هستند. با این حال، چیزی که به طرز شگفت انگیزی خوب کار میکند، قهرمان خاموشی است که برای کل فیلم صحبت نمیکند و هنوز هم میتواند تمام احساسات خود را به مخاطب منتقل کند. با این حال، سیسو به دلیل ایده منحصر به فرد و جاه طلبانهاش از ترکیب نازیها، جان ویک، فنلاند و وسترن قطعا ارزش دیدن دارد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.