نقد فیلم طلاخون
فیلم طلاخون که قبلا با نام خورشید همچنان میدرخشد شناخته میشد، فیلمی درام و جنایی بر اساس واقعیت است که توسط ابراهیم شیبانی کارگردانی شده و بازیگرانی چون شهاب حسینی و ترنم کرمانیان در آن ...
فیلم طلاخون که قبلا با نام خورشید همچنان میدرخشد شناخته میشد، فیلمی درام و جنایی بر اساس واقعیت است که توسط ابراهیم شیبانی کارگردانی شده و بازیگرانی چون شهاب حسینی و ترنم کرمانیان در آن به ایفای نقش پرداختند. در ادامه به نقد فیلم طلاخون همراه ویجیاتو بمانید.
معرفی فیلم
کارگردان | ابراهیم شیبانی |
بازیگران | شهاب حسینی، ترنم کرمانیان، حسام منظور، زری خوشکام |
ژانر | درام، جنایی، اجتماعی |
سال انتشار | 1399 |
فیلم طلا خون برداشتی از زندگی اولین قاتل زنجیرهای زن ایرانی است. مهین قدیری که سال 96 یک مستند با نام مستند مهین از روی زندگی آن نیز ساخته شد، نخستین قاتل زنجیرهای زن ایران است که متهم به قتل 5 زن و 1 مرد است. مهین صاحب دو فرزند است و زندگی بسیار عادی و معمولی دارد؛ پس چرا ناگهان تصمیم میگیرد که یک قاتل سریالی شود؟ او در نهایت در سال 89 اعدام شد.
فیلم به دلیل اینکه بر اساس واقعیت است، داستان قابل پیش بینی و تا حدودی بدون ساختاری دارد؛ اما شاید تماشای آن از نظر جامعهشناختی خالی از لطف نباشد. تعداد فیلمهای این چنینی کم نیست و در همین مورد میتوانید نگاهی به مقاله فیلم های بر اساس واقعیت ایرانی داشته باشید.
دو گانه شدن روایت
فیلم طلا خون یک داستان بر اساس واقعیت است؛ بنابراین نویسنده و کارگردان برای انتقال هرچه صحیحتر روایت، ناچار به پیروی از سلسه رویدادهای واقعی هستند و نمیتوانند آنچنان که باید داستان را روی ریتم جلو ببرند.
اما این موضوع باعث نمیشود که فیلم ساختار یکپارچهای نداشته باشد. هرچقدر هم که دست نویسنده در روایت داستان واقعی بسته باشد، بازهم باید آن داستان را در قالب یک ساختار باور پذیر و سرگرم کننده قرار دهد.
نیمه اول فیلم به خوبی پیش میرود و نقاط عطف کارکرد خودشان را نشان میدهند؛ اما از یک نقطه به بعد وقتی وارد نیمه دوم فیلم میشویم ناگهان ساختار ناپدید میشود و فیلم تبدیل به روایتهای بهم ریخته میشود که صرفا سعی دارد آن را هر چه زودتر به سر انجام برساند.
بخشی از دلیل این اتفاق واقعی بودن روایت است اما بخش دیگری به خاطر عدم ساختار بندی داستان توسط نویسنده است؛ به این ترتیب روایت از یک داستان پر تلاطم تبدیل به یک مستند خسته کننده میشود که مخاطب صرفا منتظر تمام شدن آن است.
عدم رعایت تعلیق به عنوان عنصر اصلی ژانر
ژانر جنایی به خودی خود یک ژانر پر تعلیق و معما است که همین دو عنصر این ژانر را محبوب کرده است. طلا خون یک اثر جنایی و اجتماعی است که نقطه قوت روایت واقعی آن تعلیق و هیجان است.
اما در فیلمنامه هیچ سکانس تعلیق آمیزی وجود ندارد و این برای فیلمی با چنین سبکی آفت است. وقتی فیلم نتواند عنصر اصلی ژانرش را در درون قصه جا دهد، بنابراین آن فیلم نمیتواند از مخاطب انتظار داشته باشد که در طول تماشای فیلم از آن لذت ببرد.
نمونه دیگری از این چنین فیلم در سینمای ایران، فیلم عنکبوت است. فیلم عنکبوت بر خلاف فیلم طلا خون توانسته بود در دل روایت واقعی و تلخ خود عنصر تعلیق را هم در دون خود جا دهد و اینگونه بتواند مخاطب را با داستان همراه کند.
سکانسهای پر بسته و بدون تعلیق فیلم طلا خون آنقدر زیاد است که مخاطب از یک مرحله به بعد دچار خستگی و کلافگی میشود و دوست دارد صرفا هر چه زودتر به پایان برسد.
شخصیت پردازی ضعیف و بی منطق
شخصیت مهین به عنوان کاراکتر اصلی فیلم بسیار شخصیت پردازی ضعیفی دارد. برای اینکه مخاطب بتواند با شخصیت همذات پنداری کند باید ابتدا به روشی که شده انگیزههای او از انجام تصمیماتش را بداند. اما در فیلم طلا خون در هیچ سکانس فکر شدهای به انگیزه اصلی او اشاره نمیشود و جز چند خط دیالوگ چیز دیگری درباره شخصیت او نشان داده نمیشود.
البته این ایده که او را به عنوان یک زن ساده و خانواده دوست نشان دهند ایده خوبی است و در نیمه اول فیلم کاملا این ایده کار میکند؛ اما در نیمه دوم فیلم و به خصوص پایان فیلم، شخصیت یکهو بی منطق میشود هیچ سلسه مراتبی دلیل این بی منطقی را نشان نمیدهد.
در واقع یک شخصیت خوب از طریق رویدادهایی که در فیلمنامه برای او اتفاق میافتد معرفی میشود و این رویدادها باعث تغییر تصمیمات او میشود. اما در فیلم طلا خون این رویدادها و اتفاقهای خارجی نیستند که روی شخصیت تاثیر میگذارند بلکه خود شخصیت خود به خود تغییر میکند.
زیاده روی در درونمایه
فیلم طلا خون در درونمایه خود هم زیاده روی میکند. تمام سکانسهای فیلم میخواهد با زور از مخاطب نسبت به شخصیتهای فیلم ترحم بگیرد. شخصیتهایی که کاملا بی منطق هستند و شخصیت پردازی ضعیفی دارند، هیچ وقت حتی با موسیقی متن و قاببندیهای گوناگون نمیتوانند از سمت مخاطب همذات پنداری شوند.
یک شخصیت زمانی برای مخاطب مهم میشود که فیلمنامه از طریق روایت، ساختار و رویدادهای کلیدی شخصیت را مهم نشان دهد؛ اما تا زمانی که شخصیت برای خود روایت اهمیتی ندارد، قطعا برای مخاطب هم بی اهمیت خواهد بود.
عملکرد بازیگران تنها نقطه قوت بزرگ فیلم است
شاید اصلیترین دلیل برای تماشای فیلم طلاخون به غیر از ژانر اجتماعی آن، بازی شهاب حسنی و حسام منظور باشد. شهاب حسینی در نقش یک پلیس ظاهر میشود، نقشی که پیش از این در سریال پوست شیر از او دیده بودیم. او به خوبی از پس نقش بر آمد و توانست شخصیتی که به او داده شده را باور پذیر و تاثیر گذار بازی کند.
حسام منظور اما قضیهاش متفاوت است. حسام منظور باور پذیر و خوب بازی میکند؛ اما شخصیتی که به او داده شده به خودی خود بی منطق و ناکارآمد است.
سخن آخر
تماشای فیلم طلاخون به دلیل پرداختن به یک معضل اجتماعی بزرگ شاید آنقدر خالی از لطف نباشد؛ اما به شرط اینکه با هدف دیدن یک مستند خشک و خالی پای این فیلم بنشینید نه تماشای یک فیلم سینمایی در ژانر جنایی و معمایی. اگر با دیدگاه دوم سمت فیلم بروید قطعا ناامید خواهید شد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.