ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

نقد و بررسی فصل ششم سریال Black Mirror
فیلم و سریال

نقد و بررسی فصل ششم سریال Black Mirror

فصل ششم سریال آنتولوژی Black Mirror از شبکه نتفلیکس منتشر شد. در سری جدید داستان‌ها با فصل‌های گذشته بسیار متفاوت است؛ اما چرا؟ چون نویسندگان سریال مسیر طرح‌های خود را به سمت تحلیل دقیق‌تر یک ...

امیر پریمی
نوشته شده توسط امیر پریمی | ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ | ۱۲:۵۶

فصل ششم سریال آنتولوژی Black Mirror از شبکه نتفلیکس منتشر شد. در سری جدید داستان‌ها با فصل‌های گذشته بسیار متفاوت است؛ اما چرا؟ چون نویسندگان سریال مسیر طرح‌های خود را به سمت تحلیل دقیق‌تر یک فرد تغییر داده‌اند و نه رابطه او با فناوری. در ادامه با نقد و بررسی فصل ششم سریال Black Mirror با ویجیاتو همراه باشید تا برداشت‌های خود را از تماشا کردن این سریال با شما به اشتراک بگذاریم و در مورد موضوعات اصلی فصل جدید باهم دیگر حرف بزنیم.

تفاوت مهم در فصل جدید


نقد و بررسی فصل ششم سریال Black Mirror

باید این اصل را قبول کرد که همه مجموعه‌های آنتولوژی یا گلچین‌شده با یک اشکال روبرو می‌شوند. در این آثار یافته‌های سناریویی برجسته گاهی جذاب هستند و گاهی تماشای آن سخت است. در واقع در این آثار تمام روایت‌های داستانی جذابیت یکسانی ندارند.

بنابراین، تماشای چنین سریال‌هایی به نوعی بالا و پایین زیادی دارد. برای مثال «کابینه کنجکاوی» گیلرمو دل تورو، «سرزمین هیولاها»، و حتی «منطقه گرگ و میش» از اپیزودی به اپیزود دیگر غافلگیرکننده و حتی ناامیدکننده بودند. اما در طول این سال‌ها در مورد سریال Black Mirror هم همین اتفاق افتاد. از شروع آن در سال 2011، این سریال به تدریج از نظر کیفیت روایت‌ها و داستان‌، رفته رفته دچار کاهش کیفیت شد و آن قافیه‌های وحشت دیجیتالی شدن و رابطه انسان با فناوری را با تمام عواقب بعدی آن فراموش کرد.

اما فصل ششم تقریباً به شکل غیرقابل تشخیصی تغییر کرده است. چارلی بروکر، نویسنده سریال اعتراف کرد که قصد داشت این فصل را به یک سریال ترسناک با نام Red Mirror تقسیم کند، زیرا در فصل جدید این مجموعه، داستان فناوری دیگر به اندازه شخصیت‌های درگیر با آن ترسناک نیست. در واقع، تکنیک فناوری وحشت در فیلمنامه به پس‌زمینه فرو رفته است.

این یعنی در این فصل پارانویا در مواجهه با هوش مصنوعی و داستان‌های بی قرار درباره بارگذاری آگاهی در واقعیت مجازی جای خود را به نگرانی در مورد انسان و اختراعات تخیل او داده است. در واقع در این فصل سریال ناگهان گرگینه‌ها و شیاطین از دل تاریخ آینده بشریت را به خطر انداخته‌اند. با این فرمول شخص بروکر تصمیم گرفت به جای فکر به آینده در گذشته به کاوش در دنیایی بپردازد که هنوز توسط فناوری و هوش مصنوعی شکست نخورده است.

«آینه‌های سیاه» در فصل جدید واقعاً به رسانه‌ای برای نمایش انسان و ترس‌های خونین او تبدیل شده، این یعنی روایت علمی تخیلی معمول به مجموعه‌ای از داستان‌های ترسناک با شدت‌های متفاوت از تعلیق و هیجان تبدیل شده است.

شاخص‌های داستانی آینه سیاه


نقد و بررسی فصل ششم سریال Black Mirror

پیش از بررسی اپیزود‌های جدید فصل ششم سریال، قصد دارم نکاتی را برای افرادی که با این سریال آشنا نیستند بیان کنم که نسبت به تمام فصول سریال صدق می‌کند. آینه سیاه تمرکز بسیار زیادی روی شخصیت‌ها دارد، به همین دلیل است که در هر قسمت داستان‌های مختلفی وجود دارد. در واقع این سریال بر اساس داستان‌های کوتاه نویسنده‌ای به نام چارلی بروکر ساخته شده است. او پس از آزرده شدن از طبیعت فراگیر فناوری و اینکه چگونه می‌تواند بر ما به عنوان انسان تأثیر بگذارد، برای ساخت این سریال الهام گرفت.

با این حال، این اثر آنقدر که فکر می‌کنید درباره فناوری نیست، بلکه بیشتر پیرامون تأثیر آن بر طبیعت انسان است، که از بسیاری جهات حتی مهم‌تر از خود فناوری است. ما به عنوان مخاطب در تمام قسمت‌ها می‌بینیم که مردم با عیب‌های خودشان دست و پنجه نرم می‌کنند و اینکه چگونه از شخصیت‌های اطرافشان تأثیر می‌پذیرند. و آنچه در این مورد درخشان است این نکته است که اگرچه ممکن است بگویید این اتفاق تخیلی است، اما چیزی است که همه ما می‌توانیم با آن ارتباط برقرار کنیم. زیرا با این دنیای عجیب امروزی، به راحتی می‌توان فهمید که چگونه این شخصیت‌ها تحت تأثیر فناوری قرار گرفته‌اند و این چیزی است که سریال را بسیار جذاب‌تر می‌کند.

همچنین لازم است بدانید که Black Mirror بسیار بر این تمرکز دارد که ما را با هر شخصیت در جهان خاص خود همدل کند. دلیل این کار این است که هر قسمت یک طرح کلی دارد، اما حتی یک شخصیت اصلی وجود ندارد که ما آن را به عنوان قهرمان اصلی بدانیم. این می‌تواند منجر به سردرگمی شود، اما همچنین می‌تواند از نظر ایجاد ارتباط ما با همه عالی باشد. ما در این شکل از روایت می‌توانیم با تک تک شخصیت‌های سریال همذات پنداری کنیم، که همیشه چیز خوبی است.

در واقع، این چیزی است که من واقعاً در مورد آینه سیاه دوست دارم، زیرا هر زمان که شخصیت اصلی ظاهر می‌شود تقریباً همیشه در 5 تا 10 دقیقه آخر یک قسمت است. این به این معنی است که سریال می‌تواند این مفهوم را در هر بار 20 تا 30 دقیقه گسترش دهد و آن را به نتیجه برساند. البته، این بدان معناست که فشار زیادی برای توسعه این شخصیت‌ها و خط داستانی آن‌ها به اندازه سریال بزرگ دیگر وجود ندارد.

یکی از نکات مثبت تمام فصول آینه سیاه این است که برای اینکه به ما نشان دهد جامعه ما چقدر آشفته است ابایی ندارد. در حالی که آینه سیاه ممکن است دقیقاً درباره چیزهای مشابهی با جهان کنونی ما نباشد، اما در این سریال مضامین و ایده‌های مختلفی بحث می‌شود که ما را وادار می‌کنند به دنیای واقعی خود فکر کنیم. در واقع، این فقط مربوط به فناوری واقعی نیست، بلکه روشی است که ما از آن استفاده می‌کنیم. همانطور که قبلاً گفتم، آینه سیاه نمایشی است که علاقه زیادی به داستان‌های انسانی دارد.

از سوی دیگر کل سریال ژانرهای مختلفی دارد؛ Black Mirror از نشان دادن صحنه‌های ناراحت کننده به ما ابایی ندارد. البته، این چیزی است که قبلاً در فیلم‌های متفاوت دیده‌ایم، اما من فکر می‌کنم آینه سیاه کار بسیار خوبی را انجام می‌دهد و وحشت ناراحت‌کننده‌ای را که همراه با این تجربه تفاوت ژانر به سمت ما می‌آید را خوب نشان می‌دهد. همچنین این ممکن است برای همه صدق نکند، اما هر قسمت در واقع به روشی بسیار قوی به پایان می‌رسد. هر قسمت پایانی قوی دارد که بینندگان را پس از پایان تماشای آن‌ها به فکر فرو می‌برد. هر قسمت بر روی موضوعی متفاوت تمرکز می‌کند و با هم یک خط داستانی کلی برای کل مجموعه ایجاد می‌کنند.

بر اساس همین نکات، به‌عنوان یکی از مخاطبان این سریال، فصل اول تا سوم Black Mirror را به هر کسی که می‌خواهد یک درام علمی تخیلی با رویکردی بیشتر از علمی تخیلی پیدا کند، به شدت توصیه می‌کنم. اما بیایید به تک تک اپیزود‌های این فصل بپردازیم.

قسمت اول: Joan Is Awful


نقد و بررسی فصل ششم سریال Black Mirror

این اپیزود یکی از قسمت‌های محوری این فصل بود که به شدت حال و هوای اپیزود‌های قدیمی‌تر «آینه سیاه» را داشت. این قسمت از منظر روایت به یک مد فعلی در فناوری امروز نگاه کرد و مشکلات احتمالی مرتبط با آن را مشخص کرد، از جمله اینکه چگونه انسان‌ها و شرکت‌های دارای قدرت می‌توانند از آن برای خلق شر استفاده کنند. از اساس این اپیزود خنده‌دار بود و من را به این فکر انداخت که چقدر طول می‌کشد تا برخی شرکت‌ها این فناوری را به این روش پیاده‌سازی کنند. این قسمت نمونه کاملی از زمانی است که فرمول Black Mirror به شکل خوبی اجرا می‌شود.

با این حال، جسورانه‌ترین چیزی که در اینجا و در این اپیزود اتفاق می‌افتد این است که چگونه این سریال نتفلیکس تیغ تیز نقد را به سمت خودش می‌گیرد و تصاویر بسیار مستقیمی از خود نتفلیکس می‌گیرد و در نهایت کل موسسه و الگوریتم آن را نقد می‌کند. اساساً این اپیزود علیه نتفلیکس و وجود خودش بحث می‌کند، موضوعی که در این فصل و پس از این اپیزود به موضوعی تکراری تبدیل خواهد شد.

قسمت دوم: Loch Henry


نقد و بررسی فصل ششم سریال Black Mirror

این اپیزود در سطوح خاصی یک قسمت جالب است. بر اساس یک داستان در یک اثر آنتالوژی کوچک، اپیزود جمع و جوری است و در واقع بسیار مناسب است. حتی این اپیزود بر مبنای یک قسمت Black Mirror، از منظر توجه به روایت و ساخت آن خیلی خوب کار می‌کند. اجراها خوب است و فیلمبرداری عالی دارد، اما مسئله من با این اپیزود خاص در خود داستان نهفته است.

سریال Black Mirror به عنوان یک مفهوم، همیشه در دو سطح کار می‌کند، یکی نگاهی به فناوری فعلی و مدرن و پیامدهای منفی احتمالی فناوری ذکر شده در حالی که مفهوم دیگر طبیعت انسان و اینکه چگونه می‌توانیم از فناوری برای تحقق عمیق ترین و تاریک ترین قسمت‌های وجود خود استفاده کنیم. در واقع Black Mirror زمانی بهترین عملکرد را دارد که هر دوی این مفاهیم در حال استفاده باشند. مشکل این قسمت این است که اولی را به خوبی انجام می‌دهد، اما واقعاً با دومی هماهنگ نیست. این اپیزود بیشتر شبیه یک معمای قتل سریالی کم‌هزینه به نظر می‌رسد که در مقایسه با قسمت‌های خاص آینه سیاه به شدت متفاوت است.

این قسمت بخش تاریکی از انسان‌ها را به نمایش می‌گذارد، اما شامل فناوری‌ نیست که من را برای آینده بترساند. بهترین اپیزودها آنهایی هستند که من را مجبور می‌کند کمی گوشی یا ابزار تکنولوژی را لمس نکنم و این یکی اصلاً اینطور نیست. این قسمت از هر گونه دلپذیری دوری می‌کند و در اعماق تاریکی فرو می‌رود. این یک قسمت دیگر است که به شدت نتفلیکس و کل جنایت واقعی پلتفرم‌های استریم را نقد می‌کند. در نهایت این اپیزود یکی از بی سر و صداترین و ناراحت کننده ترین قسمت‌های فصل است که پایانی به نسبت قدرتمند و دلخراش دارد.

قسمت سوم: Beyond The Sea


نقد و بررسی فصل ششم سریال Black Mirror

من در مورد این اپیزود نیز احساسات مشابهی دارم که با قسمت قبل داشتم. همانطور که در شرح آن قسمت بیان کردم، آینه سیاه به عنوان یک مفهوم در دو سطح کار می‌کند، یکی نگاهی به فناوری فعلی و مدرن و پیامدهای منفی احتمالی فناوری مذکور است، در حالی که مفهوم دیگر طبیعت انسان و چگونگی استفاده از فناوری برای تحقق بخشیدن به آن است. اما مشکل این اپیزود این است که به جای اینکه یکی از آن عناصر را از دست بدهد، می‌خواهد هر دو را انجام دهد اما متاسفانه اجرای هیچکدام فوق العاده قوی احساس نمی‌شود.

به طور کلی این قسمت دارای یک فناوری جدید است و نشان می‌دهد که چگونه انسان‌ها می‌توانند از این قدرت سوء استفاده کنند، اما همان ایده نیز من را نسبت به آینده فناوری وحشت‌زده نمی‌کند و باعث نمی‌شود عمیقاً در مورد چیزی که دیدم فکر کنم. بزرگترین مشکل زمان اجرا و خط داستانی است. مشکل زمان اجرا این است که این قسمت خیلی طولانی است. کل داستان می‌توانست زیر یک ساعت طول بکشد و به همان نقطه برسد.

مشکل دیگر این است که طرح داستان بسیار قابل پیش‌بینی است و من حدس می‌زدم که وقتی حادثه تحریک‌کننده رخ بدهد، روایت و شکل ان چگونه خواهد شد. به وضوح قرار بود این اپیزود داستانی درباره خیانت و وسواس باشد، و پایان آن دقیقاً شبیه به پایان بیشتر این شکل داستان‌ها بود. من از فناوری نمایش داده شده در این قسمت خوشم آمد، اما داستان چیز جالبی نبود.

قسمت چهارم: Mazey Day


نقد و بررسی فصل ششم سریال Black Mirror

بهترین چیز در مورد Black Mirror و آنچه که همه با این سریال مرتبط می‌دانند این است که چگونه ارتباط ما با فناوری را تجزیه می‌کند. بهترین اپیزودها به تکه‌ای از فناوری نگاه می‌کنند که مربوط به حال ما یا آینده احتمالی ماست و نحوه استفاده از این فناوری‌ها برای شرارت را بررسی می‌کند. این قسمت اما هیچکدام از این نکات را ندارد و سعی در رسیدن به آن نیز نمی‌کند. این قسمت هیچ ارتباطی با فناوری ندارد زیرا در اوایل قرن بیست و یکم می‌گذرد و بر داستان عکاس پاپاراتزی تمرکز دارد که در حال شکار ستاره‌ای است که ناپدید شده است.

با این تفاسیر، مشکل اینجاست که این اپیزود سریال هیچ یک از ویژگی‌هایی را که آینه سیاه را خاص می‌کند ندارد و بدتر از آن، اپیزود چرخشی پیدا می‌کند که این داستان را به قلمرو آثار ترسناک بی‌مووی منتقل می‌کند. به نظر من این اپیزود ارزش این را ندارد که نام «آینه سیاه» به آن متصل شود. اما در نگاه اپیزودی از یک روایت آنتولوژی که می‌خواهد ترسناک باشد، یا از اساس آینه سیاه نباشد، در آن صورت 15 دقیقه پایانی این اپیزود فوق العاده است.

قسمت پنجم: Demon 79


نقد و بررسی فصل ششم سریال Black Mirror

فرض ساده این اپیزود در مورد دختری است که در دهه هفتاد میلادی احساسات عجیبی دارد و شروع به دیدن روحی می‌کند که او را به انجام کارهای وحشتناک سوق می‌دهد. این خط داستانی خارج از سریال آینه سیاه می‌توانست به خوبی به عنوان یک فیلم ترسناک A24 کار کند، اما به عنوان یک قسمت در مجموعه Black Mirror، این به نظر بسیار اپیزودی ناسازگار است.

در مجموع این اپیزود لحن سرگرم‌کننده اما پرتنشی دارد که با توجه به انحرافات آن در ژانر کمدی، ترسناک، هیجان‌انگیز قاتل سریالی و فانتزی تمثیلی درباره طبقه کارگر و از اساس زندگی یک کارگر است. علیرغم اینکه این اپیزود یکی از صراحتاً آخرالزمانی ترین اپیزودهای Black Mirror است (و یکی از انساندوستانه ترین آن‌ها)، اما این یکی از لحاظ ظاهری احساس افسردگی یا ترس در مخاطب ایجاد نمی‌کند. بنابراین، این شکل روایت با روح آینه سیاه در تضاد است.

کلام پایانی: آیا این فصل سریال ارزش انتظار داشت؟


در مجموع فصل ششم Black Mirror نسبت به دو فصل قبل جالب‌تر بود، اما کماکان از اوج خودش دور بود. در کل این فصل بروکر از این طرف به آن سو می‌رود، از انتقاد ساده و خسته کننده از نتفلیکس گرفته تا اشاره‌های ناگهانی به چارلی منسون و افشای منسوخ شده از ماهیت حریص پاپاراتزی‌ها. بنابراین، بدیهی است که بروکر با یک دهه فیلمبرداری درباره رایانه‌ها و شبکه‌های عصبی، موفق شد عاشق فناوری شود و بفهمد که مشکل در آنها نیست، بلکه در مردم است.

اما بدون شک اکنون برای هر مخاطبی این سوال مطرح است که آیا این سریال و فصل جدید آن ارزش انتظار را داشت؟ اگر ساده بگویم، نه واقعا. بعد از دو فصل ناموفق، من از گفتن این موضوع ناراضی هستم، اما این حقیقت است، Black Mirror باید پایان یابد. واضح است که بروکر روی انواع دیگر پروژه‌ها (مانند کاری که با فیلم‌های ویژه Death To در نتفلیکس انجام داد) فکر می‌کند و باید روی آن ها تمرکز کند.

به نظر من Black Mirror متأسفانه در دامی افتاده است که بسیاری از آثار نمایشی دیگر در آن گرفتار می‌شوند و این باعث می‌شود که استقبال از آن بیش از حد پایین باقی بماند. اما چرا؟ چون از هویتی که در ابتدا با آن به مخاطب معرفی شده بود، فاصله زیادی گرفته است. بنابراین، بسیار مایه تاسف است که این سریال به این سرنوشت دچار شده، آینه سیاه در فصول ابتدایی خود عملکرد خوبی داشت، اما هر چیز خوب باید در نقطه‌ای به پایان برسد.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی