ایده های جنجالی رها شده در سریال ها!
خلق یک برنامه تلویزیونی عالی مانند ماشینیست که از قطعات متحرک متعددی تشکیل شده و اگر به خوبی روغن کاری شود، تمام قطعات باید به طور روان با هم کار کنند تا سریال به پتانسیل ...
خلق یک برنامه تلویزیونی عالی مانند ماشینیست که از قطعات متحرک متعددی تشکیل شده و اگر به خوبی روغن کاری شود، تمام قطعات باید به طور روان با هم کار کنند تا سریال به پتانسیل کامل خود برسد. متأسفانه این هماهنگی هرگز تضمین نمی شود و هر از گاهی یک قطعه متحرک خراب می شود. برای مثال، سریال Breaking Bad توسط Writers' Strike در سال ۲۰۰۷ متوقف شد، اما این وقفه کوتاه به خدمه زمان داد تا ترکیبات خود را کامل کنند و اکنون به عنوان یکی از بهترین نمایش های ساخته شده در نظر گرفته می شود. اما هر نمایشی بریکینگ بد نیست. پس با در نظر گرفتن این موضوع، در این مطلب، ۸ ایده فوقالعاده وجود دارد که توسط برنامههای تلویزیونی حذف شده و دیگر مورد استفاده قرار نگرفتند. (این مقاله حاوی اسپویل های اصلی برای هر سریال مورد بحث است.)
- 1 سریال Lost (گذشته لیبی)
- 2 سریال Community (دوست دختر عابد!)
- 3 سری Star Wars: The Clone Wars (پالپاتین کاربردهای دیگری برای Maul دارد)
- 4 سریال The Walking Dead (داستان Oceanside.)
- 5 سریال Fear The Walking Dead (نیک آیکیدو را در آغوش می گیرد.)
- 6 سریال Teen Wolf (پیتر همیشه یک آلفا بوده!)
- 7 سریال Brooklyn Nine-Nine (تنزل مقام کاپیتان هولت.)
- 8 سریال The Simpsons
سریال Lost (گذشته لیبی)
وقتی لیبی در فصل دوم شاهکار Lost معرفی شد، تا حد زیادی به لطف مهربانی، صلابت ذهنی و عشق نوپا با هارلی دوستداشتنی، فورا مورد توجه تماشاگران قرار گرفت. نقش لیبی که در ابتدا یک شخصیت کوچک قبل از ورود به گروه اصلی بود، به زودی برجستهتر شد و گذشته او تبدیل به یک سوال ماندگار در سریال شد. چراکه پس از مدتی مشخص شد، او زمانی در همان بیمارستان روانی که معشوق جدیدش در آنجا بوده بستری بود. ارتباط اسرارآمیز او با هرلی منبع بحث های زیادی برای طرفداران بود. به ویژه با توجه به پیچش های عرفانی تاریخ غم انگیز هرلی، اما Lost زمانی که لیبی به طور تصادفی توسط مایکل کشته شد به طور عجیبی داستان را متوقف کرد.
سریال Community (دوست دختر عابد!)
سریال Community دوست داشتنی نیز در تنظیم داستانها و سپس رها کردنشان بسیار ماهر است. برای مثال: پروفسور اسلیتر، که پس از فصل اول به طور کلی ناپدید شد! اما باز هم هیچ چیز عجیبتر از این نبود که بری لارسون وارد محوطه دانشگاه شد، شروع به قرار ملاقات با عابد کرد و سپس ناپدید. با اینکه رابطه عابد و ریچل مطمئناً برای یک داستان مهم در آینده تنظیم شده بود، لارسون پس از چند قسمت دیگر به روی صفحه نیامد. واضح است که چرا لارسون، برنده جایزه اسکار و ستاره MCU، سریال را ترک کرد. اما عدم توضیح یا درایت در مورد ناپدید شدن گیج کننده او هنوز هم وقتی دوباره از فصل پنجم Community بازدید می کنید، غیر قابل درک است. چه کسی میداند که او و عابد میتوانستند دست به چه جنجالهایی بزنند!
سری Star Wars: The Clone Wars (پالپاتین کاربردهای دیگری برای Maul دارد)
جنگهای کلونها با راهاندازی چندین داستان تکان دهنده در فصلهای پنجم و ششم، پایانی رضایتبخش در فصل ششم حماسیاش داشت، ولی بسیاری از موضوعات امیدوارکننده را ناتمام گذاشت. بزرگترین موضوعی که به آن پرداخت نشد از طریق یک ماول بود، که پس از تسلط بر ماندالور و جمعآوری ارتش، توسط ارباب سابقش، (امپراتور آینده پالپاتین) شکار شد و در یک دوئل حماسی شکست خورد. ماول ترسیده و به دام میافتد، اما پالپاتین او را نمیکشد، در عوض قول میدهد که «برنامههای دیگری» برای شاگرد سابقش دارد. این موضوع، مجموعه ای درخشان برای چیزهای بزرگ است. چیزهای بزرگی که به طرز غم انگیزی هرگز مورد بررسی قرار نگرفتند.
سریال The Walking Dead (داستان Oceanside.)
سریال The Walking Dead در طول یازده فصل پخش خود در AMC خطوط داستانی و شخصیت های زیادی را حذف کرد، اما یکی از بزرگترین منابع ناامیدی برای طرفداران از طریق جامعه تحت رهبری زنان Oceanside بود. علیرغم ایفای نقش اصلی در آرک All Out War فصل های هفتم و هشتم، نادیده گرفتن این واقعیت که Oceanside خارج از این بخش نوشته شده بود کمی عجیب و غیرممکن شد. این بدان معناست که شخصیتهای امیدوارکنندهای مانند سیندی و ریچل هرگز رشد یا زمان نمایشی را که احتمالاً سزاوار آن بودند، دریافت نکردند و Oceanside از اکشن بعدی سریال کنار گذاشته شد. حتی زمانی که آنها در فصل آخر بازگشتند، سرنوشت آنها به طرز عجیبی مبهم باقی ماند.
سریال Fear The Walking Dead (نیک آیکیدو را در آغوش می گیرد.)
سریال Walking Dead، نیز فرصتهای فراوانی را هدر داد. قابل توجه ترین آنها پیشرفت جذاب طرفداران مورد علاقه نیک کلارک بود، یک معتاد سابق که بازمانده شده بود، اما به نظر می رسید برای آینده ای کمی بهتر و آرام تر با مورگان جونز ملاقات کرد. که او را با آیکیدو آشنا کرد. آیکیدو، به مورگان اجازه داد تا روحش بهتر و امیدوارتر شود، کاری که میتوانست برای نیک که زمانی آشفته بود انجام دهد. متأسفانه، نیک قبل از اینکه بتواند این فصل جدید در زندگی خود را بپذیرد، بدون تشریفات کشته میشود. زمانی که او رفت، سریال قلب خود و امیدوارکنندهترین شخصیت خود را از دست داد.
سریال Teen Wolf (پیتر همیشه یک آلفا بوده!)
هر نمایشی به شخصی مانند پیتر هیل نیاز دارد! ضدقهرمانی مرتد که فرصت طلبی و فریب او اغلب مقاصد واقعی وی را به طرز هیجان انگیزی در تاریکی رها می کند، تا اینکه سریال در نهایت یک پیچش نهایی را ارائه می دهد و ماهیت واقعی آنها را در بر می گیرد. در نمایش Teen Wolf، راز بزرگ پیتر این بود که علیرغم همکاری با برادرزادهاش درک و دشمنان سابقش اسکات، استایلز و لیدیا، او میخواست همان گرگینه آلفای باشد که در فصل اول بود. فصل چهارم پایان بازی او را بررسی می کند، زیرا او با متحدانش درگیر می شود و در نهایت خود را در یک دیوانه خانه محبوس می بیند. این ماجرا میتوانست پایان داستان پیتر باشد، اما اینطور نبود. او در فصل آخر سریال بازمی گردد اما نقشه های او برای کشتن اسکات و بازیابی قدرتش در جایی دیده نمی شد.
سریال Brooklyn Nine-Nine (تنزل مقام کاپیتان هولت.)
در فصل ماقبل آخر بروکلین Nine-Nine، کاپیتان ریموند هولت به عنوان یک پلیس ضرب و شتم تنزل رتبه پیدا کرد و مجبور شد به جای پشت میز، در خیابان ها خدمت کند. تنها پس از چند قسمت، او به رهبری Nine-Nine بازگشته است و تنزل رتبه او با وجود اینکه یک سال تمام طول کشید، دیگر هرگز ذکر نشده است. با توجه به اینکه چقدر این شغل جدید با آرمانهای سیاسی و مستقیم هولت در تضاد است و او را مجبور میکند تا با زیردستان سابقش که اکنون مافوق او هستند همکاری نزدیکی داشته باشد، این واقعیت که کاپیتان واقعاً باید زمان بیشتری در خیابان سپری می کرد، کم مورد توجه قرار گرفت.
سریال The Simpsons
سیمپسونها علیرغم عدم تداوم همیشه پیشرفت کردهاند، اما با این وجود این ابزار روایی هر از گاهی دارای اشکالاتی بوده است. برای مثال معرفی برادر ناتنی هومر، هرب که با سیمپسون ها ارتباط برقرار می کند و توسط یک طراحی نادرست ماشین به لطف خواهر و برادرش که از او جدا شده بود، حرفه اش ویران می شود. او با عصبانیت شهر را ترک می کند، برای مدت کوتاهی برای به دست آوردن ثروت خود باز می گردد. و از آن زمان فقط یک بار برای مدت کوتاهی دیده شده است. با توجه به اینکه اپیزود اول هرب اغلب به عنوان یکی از بهترین های سیمپسون ها در نظر گرفته می شود و دنی دویتو کاملاً متعهد نقش او را بازی می کرد، حیف است که سیمپسون از دست رفته هرگز در سریال بازی تکراری نداشته باشد.
آیا شما نیز به این ایدههای از دست رفته توجه کردید؟
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
تین ولف فصل اولش واقعا خوب بود و ایده جدیدی داشت . یادمه اون موقع همه سریالا راجع به ومپایرها بود و ورولف ها فقط توی همون سریالا نقش های فرعی و کتک خور داشتن . یهو تین ولف اومد و سریال در مورد ورولف ها ساخت . خیلی خوب بود . فکر کنم اون موقع حدود 20 سالم بود که فصل اولش اومد .