نقد فیلم Bird Box: Barcelona
سالها میگذرد و اگرچه ما دیستوپیای خاص خود را زندگی نکردهایم، اما آخرالزمان همچنان جذابیت انکارناپذیری دارد. بنابراین، «جعبه پرنده بارسلونا» یک اثر آخرالزمانی دیگر برای مخاطب مشتاق این جنس است که این روزها بدل ...
سالها میگذرد و اگرچه ما دیستوپیای خاص خود را زندگی نکردهایم، اما آخرالزمان همچنان جذابیت انکارناپذیری دارد. بنابراین، «جعبه پرنده بارسلونا» یک اثر آخرالزمانی دیگر برای مخاطب مشتاق این جنس است که این روزها بدل به یک روایت کلیشه شده و به ورطه تکرار افتاده است. اکنون سوال این است که آیا این اثر جدید نتفلیکس نیز در مسیر همان تکرار کلیشه قدم گذاشته یا حرف جدیدی برای گفتن دارد؟! برای یافتن پاسخ با نقد فیلم Bird Box: Barcelona همراه ویجیاتو باشید.
خلاصه داستان: پس از اینکه یک نیروی مرموز با تماشا شدن جمعیت جهان را از بین میبرد، سباستین باید سفر بقای خود را در خیابانهای متروک بارسلون طی کند. همانطور که او با سایر بازماندگان اتحاد ناآرام برقرار میکند و آنها سعی میکنند از شهر فرار کنند، یک تهدید غیرمنتظره و حتی شوم جلوی راه آنها سبز میشود. در «جعبه پرنده»، نگاهی اجمالی به این داشتیم که این دوران دیوانه کننده چقدر مردم را تغییر داده است، مانند زمانی که گری غریبه (تام هالندر) خود را فردی ناپایدار روانی نشان داد که به طور مشابه مردم را به تماشای موجودات میکشاند.
با این حال، «جعبه پرنده بارسلونا» از این باب بسیار شومتر است. اما چرا؟ چون از طریق یک سری فلاش بک، فیلم نشان میدهد که چگونه سباستین و دخترش خود را در میان یک گروه هولناک به رهبری پدر استبان (لئوناردو اسباراگلیا)، کشیش محلی که معتقد است به چشمان خدا نگاه میکند و شاهد معجزات اطرافش است، مییابند. این گروه میتوانند بدون چشم بند در خیابان راه بروند، و این نکته به راحتی هیجان انگیزترین جنبه این فیلم است.
فیلم «Bird Box» از بسیاری جهات، مهمترین بلاکباستر اورجینال نتفلیکس بود. این اثر مهیج دیستوپیایی که در اواخر سال ۲۰۱۸ اکران شد، نقدهای متفاوتی را از سوی منتقدان دریافت کرد، اما تبدیل به پربینندهترین فیلمی شد که نتفلیکس تا آن زمان منتشر کرده بود. با وجود توجه لحظهای که این اثر دریافت کرد، ولی Bird Box آنقدرها هم منحصر به فرد یا به یاد ماندنی نبود، به همین دلیل است که جایگاه آن در گفتگوهای سینمایی با همان سرعت ویروسی که در رسانههای اجتماعی معرفی شد، ناگهان نیز از یادها رفت.
اکنون پنج سال بعد، نتفلیکس اولین اسپین آف Bird Box با عنوان «جعبه پرنده: بارسلون» را در تلاشی برای تبدیل شدن به یک فرنچایز تمام عیار منتشر کرد. این فیلم در طول نمایش ۱۱۱ دقیقهای خود چندین قمار بزرگ و بالقوه برای مخاطب انجام میدهد. برخی از آنها بهتر از بقیه کار میکنند، اما در مجموع، نشان دهنده تمایل به روایت داستانی کاملا متفاوت با آنچه بینندگان در سال ۲۰۱۸ دیده بودند، هستند. در واقع ما با یک اثر مهیج به ظاهر ترسناک روبرو هستیم.
اما پس از یک شروع به نسبت درگیرکننده اما مبهم و علیرغم تمام تلاشهای تیم تولید، فیلم جدید نشان میدهد که نه تنها از فرمولی که اولین جعبه پرنده ایجاد کرده بود، بلکه در اجرای برخی روندهای آثار ترسناک کنونی نیز ناتوان است. این فیلمی است که دهها مسیر جدید را برای خود ترسیم میکند، تنها برای بازگشت به چندین جادهای که قبلاً به خوبی پیموده شده و به طرز ناشیانهای آشناست. برای مثال: شباهتهای زیادی بین این اثر و دو فیلم شاخص آخرالزمانی دیگر مشهود است.
در واقع میتوان گفت که داستان این فیلم نزدیکترین روایت به قصه و شمایل آثاری است که در فیلم «The Road» یا «A Quiet Place» دیدهایم. این یعنی «جعبه پرنده بارسلونا» جوهر یک فیلم جادهای را دارد که ماجرای آن در میانه آخرالزمان در خیابانهای بارسلون صورت میپذیرد، و ناامیدی و سردرگمی عناصر اصلی آن هستند. با این حال، جهشهای زمانی پاشنه آشیل روایت و مسیر رو به شکست است. اما چرا؟ چون خط روایت داستان فیلم در موارد زیادی قطع میشود، و این عمل باعث میشود که بیننده با فلاشبکهای زیاد، و اغلب غیرقابل توجیه، موضوع روایت را از دست بدهد.
جدای از این مشکل باید گفت سازندگان نیز هیچ چیز جدیدی به جهانی که از سال ۲۰۱۸ ساز و کارش را میدانیم و میشناسیم اضافه نمیکنند. این همان داستان تأمل در مورد بشریت، پایان جهان و آیندهای است که انتظارش را نداریم، اما این بار در شهری دیگر، و این نهایت تکرار و کج سلیقه بودن داستان نویسان است. چرا که هر چیز موجود در فیلمنامه کار تکراری است، و جدا از تکراری بودن، نویسنده بیش از حد همه چیز را الکی توضیح میدهد و نکتهای را برای تخیل عمومی مخاطب باقی نمیگذارد، چیزی که در این نوع داستانها ضروری است.
جدای از چالههای یک روایت تکراری، این فیلم اشکالات فنی بسیار زیادی نیز دارد. یکی از این اشکالات انتخاب نه چندان مناسب بازیگران و طراحی شخصیتهای نه چندان جذاب است. برای مثال بازیگر نقش اصلی فیلم یعنی شخصیت سباستین، ماریو کاساس است. ما میدانیم که او یک بازیگر خوب و توانا است و این بازیگر کاملاً به نقش علاقهمند است. اما، به نظر میرسد که موفق ترین انتخاب بازیگر برای این نقش نیست. اما چرا؟ چون به دلیل یک فیلمنامه نه چندان پر محتوا او نمیتواند به شخصیت ظرافتهای مورد نیازش را بدهد و اجرایش با هدایت تیم کارگردانی نیز جواب نمیدهد.
این عدم توانایی در پرداخت و خلق جذابیت برای شخصیت اصلی باعث میشود که شخصیتهای فرعی، مانند شخصیتهایی که پاتریک کریادو یا جورجینا کمپبل بازی میکنند، از این شخصیت اصلی بهتر متمایز شوند. جدای از شخصیتهای نازک آن، جایی که Bird Box Barcelona در نهایت اشتباه میکند، در کاوش و مدیریت کلی داستان سباستین است. آنچه در ابتدا به عنوان یک کاوش جذاب در مورد اینکه چگونه افراطگرایی مذهبی میتواند حتی وحشتناکترین رویدادها را منحرف کند، به داستانی از غم و اندوه تبدیل میشود که طرفداران آثار ترسناک قبلاً میلیونها بار، بهویژه در طول 10 سال گذشته شبیه به آن را دیدهاند.
جدای از نکات بالا، یکی دیگر از نکات منفی که باعث میشود Bird Box Barcelona با وجود داشتن یک جنبه تولید به نسبت قابل قبول، کیفیت خود را پایین بیاورد، جلوههای بصری است. بیننده دائماً در طول تماشای فیلم این احساس را خواهد داشت که آنها ناتمام هستند، یا از پایه چیزی کم است و پسزمینههای آخرالزمانی واقع بینانه به نظر نمیرسند.
اینجاست که باید بگویم چهار سال و نیم پیش، سوزان بیر، کارگردان سرشناس دانمارکی، با جعبه پرنده توانست با یک سناریو سبکتر و به دنبال آن یک فیلم هیجانانگیز شیکتر از ما پذیرایی بهتری کند. اما در مقابل برادران کارگردان اسپانیایی الکس و دیوید پاستور که معمولاً به تولید بیموویهای ترسناک معروف هستند، نتوانستهاند اثری درخور توجه را به مخاطب خود ارائه دهند.
در نتیجه باید گفت: جعبه پرنده بارسلونا یک اسپین آف بلند است که تلاش میکند جهان فیلم اول را که برای اولین بار پنج سال پیش دیدیم، گسترش دهد. اما موفق به انجام این کار نمیشود. اما چرا؟ چون پس از یک شروع خوب تکراری شده و پر از سکانسها و کلیشههایی میشود که قبلا بارها دیده شده است. اگرچه آخرالزمان همچنان یک تم جذاب است که از نظر سمعی و بصری بسیار خوب کار میکند، اما داستان نمیتواند با بیننده ارتباط برقرار کند. این نکته شاید به خاطر جلوههای بصری در ظاهر ناتمام باشد یا به این دلیل که سعی کردهاند موفقیت قبلی را از نو تکرار کنند. اما این فیلم با سطحی که فیلم اصلی ایجاد کرده بود، فاصله زیادی دارد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
چرا داستان فیلم اینقدر برام آشناس
چون داستان تکراری این آثار دیگه به شدت نخ نما و آشنا شده