نقد فیلم The Starling GIRL – رقص روی قوانین!
فیلم The Starling Girl داستان دختری به نام جم، با بازی الیزا اسکانلن است که در شهری مذهبی و خانوادهای متعهد به دین، روزگار میگذراند؛ زمانی که او به سمت تجربههای جدید و عشقی خلاف موازین ...
فیلم The Starling Girl داستان دختری به نام جم، با بازی الیزا اسکانلن است که در شهری مذهبی و خانوادهای متعهد به دین، روزگار میگذراند؛ زمانی که او به سمت تجربههای جدید و عشقی خلاف موازین سوق پیدا میکند، چهارچوبهای بازدارنده سنت، سایه گناه و ترس را بر سرش میگستراند.
این درام آمریکایی که توسط لورل پارمت نوشته و کارگردانی شده، در جشنواره ساندنس 2023 برای نخستین بار به نمایش در آمده است. Starling Girl از نظر اکثر منتقدان درامی خوش ساخت است که ساختار شکنیِ ظریفی از ایمان، عشق و ارزش ارائه میدهد.
عمق ستایشگری!
فیلم The Starling Girl سعی دارد با تاکید بر فضای روحانی در همان ابتدا، سرنخ داستان را در اختیار مخاطب قرار دهد. رنگها و نور سفیدِ به کار رفته در محیط و لباسها، ملودی نجوا کننده و دعاگونه، همچنین رقص ستایشگرانه دسته جمعی تماما برای القای حسی معنوی در بیننده به کار گرفته شدند؛ تا شخصیت اصلی و فضای زیست او برای ما قابل لمس باشد.
داستان حول محور دختری به نام جم در خانوادهای مسیحی و معتقد جریان دارد. محیط او عادت برانگیز، یکنواخت و مملو از قوانین سختگیرانه است. هرچند که واکنشهای هیجانی زیادی از جم نمیبینیم، اما او لبریز از معصومیت، سادهروحی و شرم است! کاراکتر جم نمونه بارز اشخاصی است که آگاهیشان نسبت به محیط و افراد، تنها توسط تجربه شخصی رقم میخورد. چرا که در خانوادهای با اصول سخت، گفت و گوها و تجربیات دایره وسیعی ندارند. به همین منظور The Starling Girl میتواند یکی از فیلمهای موثر در نوجوان پروری برای خانوادهها باشد.
چپ یا راست؟
هر چه بیشتر از زمان فیلم میگذرد، کارگردان هم بیشتر ذهن جم و مخاطب را بطور همزمان به مسیرهای فرعی که با دین در تناقُض هستند میکشد. در واقع ما دائما در طول فیلم، ممنوعیتها و خط کشیهای تعیین شده را میپذیریم. با این وجود با تلنگری یا برانگیخته شدن حسی به مسیر خلاف آن خط کشیها سوق پیدا میکنیم.
تصویر سازیها از محیط سبز جنگلی، لباسهای شسته رفته بازیگران و نوع به کارگیری کلمات آنان که لبریز از نزاکت است، بیننده را مجاب میکند که گمان برد دیگر هیچ چیز نمیتواند مانع از مسیر الهی شود. هیچ چیز منحرف کنندهای در این راه نیست. اما گزیده گویی نویسنده در همین دیالوگ جم نهفته شده: «من از تنوع خوشم میاد.»
این جمله میتواند اساس تمام آن رویکرد مذهبی را برهم زند. نویسنده که با زیرکی جمله مختصر و مفیدی را برای کاراکتر طراحی میکند، به خوبی میداند که تنوع و تغییر برای چهارچوب سفت و سخت تعیین شده دین، یک نافرمانی محض است. این موضوع در ناخودآگاه جم و شاید هم ما، به عنوان بیننده نقش بسته باشد.
در فیلم The Starling GIRL ضربآهنگ تقریبا یکسان است. اوج و فرود در آن به وضوح حس نمیشود و داستان، خطی ساکن و ممتد را حفظ میکند. علاقهمندی جم به شخصیت اوون، پسر کشیش هم تمپو کار را تغییر نمیدهد. کارگردان برای تداعی هیجان این موضوع حتی از موزیک هم استفاده نمیکند. شاید این مسئله حوصله بیننده را سر ببرد و فضا را کمی کسل کند و این توجه به جزئیات است که میتواند این فیلم شرایط را از این مسیرِ با ثباتش نجات دهد.
مشروعیت گناه!
آنطورکه پیدا است، احساسات جم نسب به اووِن منجربه سرپیچی های جزئی اما مهم او از رسالتش در مذهب میشود. این تناقض بین روان و رفتار جم به عنوان یک ستایش کننده دین مسئله مهمی است و در ابتدا احساس گناه را بر او چیره میکند. بیرون رفتن از خط ایدئولوژیهای مذهبی توسط جم در این فیلم، نه با کلمات و نه با اکتهای هیجانی بلکه با کارهای ریز و جزئی مثله بستن بند کفش اوون، همصحبتی جم با او، حتی رقصیدن برای اوون در یک سکانس خیلی کوتاه رقم میخورد.
شاید گمان کنید که این کار بسیار عادی و روزمره هست، اما به خاطر داشته باشید نه برای شخصی مثل جم که دائما زیر نگاه سنگین تعصب دیگران گیر افتاده است. نکته دوست داشتنی و ظریف این است که جم، روزمرگی را طوری جلوه میدهد که نوعی تنش در آن پیداست، درست مثل یک ماهی که خلاف جهت و به دور از چشم دیگران در آب شنا میکند. انگار قرار بود همه عمر خلاف آب شنا کند و فقط خودش دیر به آن پی برده بود.
بعد از گذشت حدود چهل دقیقه از فیلم، The Starling GIRL از تشویشهای کوچک و عاشقانههای یواشکی اشباع میشود اما همچنان مسیر فیلم کند و آرام پیش میرود. اگر نویسنده فیلم چیزی جز دیالوگهای دو نفره پرت و نامنسجم بین جم و معشوقهاش و همچنین متن کتاب مقدس برای گفتن ارائه ندهد، میشود از همین نقطه فاتحه کل فیلم را خواند!
در نهایت نه نویسندگی لورل پارمت بلکه کارگردانی او، فیلم را نجات میدهد. جایی که کاراکتر اصلی تصمیم میگیرید که خلاف جریان رفتن، گناه نیست درست در همان نقطه میل به تجربیات جدید نیز به جم هجوم میآورند. در نهایت بالاخره موزیک نیز ضمیمه فیلم میشود و فضای دراماتیک شفافیت بیشتری نسبت به فضای روحانی پیدا میکند.
عاشقانههای آرام و صحنههایی از کشف علایق و سلایق برتری مییابند؛ اما چیزی که مهم است هیجان آمیخته با ترس قبل از تجربه است. کارگردان این حس را بدون دیالوگ، تنها با اکت، نگاههای متمادی و ملودی برای مخاطب به ارمغان میآورد؛ البته او مسیر را خلاصه و تنها به نتیجه بسنده میکند.
پرنده آزاد!
فیلم The Starling GIRL در تلاش است تا با نماد سازی از جم، فرشتهای را تداعی کند که از بهشت خودخواسته پای به جهنم گذاشته، با این تفاوت که جهنمی لذت بخش و خالی از گناه را تجربه میکند. جم مفهوم عشق را تماما میپذیرد و بی واسطه بودن آن را ستایش میکند.«اگر چه به زبان انسانها و فرشتگان صحبت میکنم، اما بدون عشق هیچچیز نیستم». جم زمانی این را در دفتر خاطراتش مینویسد که اصول گناه را در ذهنش برخلاف تعالیم دین، پاک و بی آلایش تجسم میکند.
تقریبا نیم ساعت پایانی فیلم برای مخاطب قابل حدس است، روبه رویی افراد با یکدیگر و با خودشان، استفاده ابزاری از دین برای به ثمر رساندن درستی رفتار و حرفها، سرخوردگی از عشق نافرجام، تَرَکهای یک خانواده متعهدِ مذهبی چهارچوبمند، مجموعه کلیشههایی است که بارها در سینمای درامی که سعی در تضاد پروری مسائل معنوی و روحانی با وجودیت بشر دارند به چشم میخورد.
در جمعبندی این مطلب باید گفت فیلم The Starling GIRL به طور کل تقابل خیر و شر است اما این خوب و بد را از پنجره روزمره نشان میدهد. در نهایت تقابل آنان را به یک همسویی رهنمون میکند، این فیلم با پرداختن به نوجوانی که بین دین و میل شکافته شده است خط بین نیک و بد را کم کم محو میکند، و در نهایت این زن سرکوب شده که به دنبال آزادی است مستقل از هر کس مسیر خود را ادامه میدهد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.