یک فیلم، دو نگاه: نقد فیلم Barbie – همتایی جنسیتی! (رویکرد مثبت)
در بخش یک فیلم، دو نگاه، دو نقد با دو رویکرد متفاوت نسبت به یک فیلم منتشر میشود. نقد دوم فیلم باربی با رویکردی متفاوت، امشب منتشر خواهد شد. Barbie پرفروشترین محصول سال ۲۰۲۳ آمریکا ...
در بخش یک فیلم، دو نگاه، دو نقد با دو رویکرد متفاوت نسبت به یک فیلم منتشر میشود. نقد دوم فیلم باربی با رویکردی متفاوت، امشب منتشر خواهد شد.
Barbie پرفروشترین محصول سال ۲۰۲۳ آمریکا است که به کارگردانی گرتا گرویگ و بر اساس فیلمنامهای از او و نوآ بامباخ ساخته شده است. Barbie که در ژانر درام، کمدی و فانتزی به تصویر کشیده شده به دلیل ایده داستانی و بازیگران شناخته شدهاش، توجههای زیادی را در دنیای سینما به خود جلب کرده و البته منتقدان زیادی نیز دارد.
این فیلم که بر اساس عروسکهای باربی شرکت متل ساخته شده، اولین نمونه لایو اکشن باربی است. چرا که قبل از آن تنها انیمیشنهای کامپیوتری از این کاراکتر ساخته شده بودند. در این فیلم مارگو رابی در نقش باربی و رایان گاسلینگ به عنوان کن حضور دارند که شخصیتهای اصلی هستند. البته کاراکترهای مکمل و فرعی مهمی از جمله ویل فرل و مایکل سرا نیز در آن نقش آفرینی میکنند.
مسیر قصه باربی و کن
داستان باربی تیپیکال (در این فیلم مارگو رابی به عنوان باربی تیپیکال معرفی میشود. این یک طنز زیرکانه است چرا که باربی بلوند و خوش هیکل و همه چیز تمام به عنوان محصولی مورد پسند همگان ارائه میشود) به همراه دیگر عروسکهای باربی در باربی لند زندگی سرشار از خوشی خود را سپری میکنند.
در واقع این دنیا، جامعهای مادر سالار با انواع مختلف باربیها به همراه کنها و چند عروسک منسوخ شده و طرد شده است. (طرد شدگان به دلیل ویژگیهای نامتعارفشان دیگر تولید نمیشوند، مثل باربی عجیب و غریب، آلن و باربی باردار) در دنیای زن سالار باربیها، کنها تمام روز را در ساحل به هیچ کاری نکردن میپردازند و حتی شغل و خانهای برای خود ندارند. به طوری که باربیها نمیدانند آنها شب ها برای خواب در کجا استراحت میکنند!
از طرف دیگر باربیها مشاغل معتبری برای خود دارند مانند، وکیل، پزشک و سیاستمدار. با این که کنها فقط در صورتی خوشحال میشوند که با باربیها در ارتباط باشند، اما باربیها صرفا در جهت منافع خود آنها را میپذیرند و هرگز نیز در جمع جشنهای دخترانه خود جایی برای آنها در نظر نمیگیرند. با این وجود این شرایط به این صورت نمیماند. زمانی که باربی تیپیکال به فکر مفاهیمی مثل مرگ، ترس و خجالت میافتد با بحران وجود خود روبهرو میشود، سپس به همراه کن به دنیای انسانها میرود و این تازه شروع اتفاقات است.
دو دستگی مخاطبان Barbie!
با قطعیت میشود گفت که Barbie منتقدان یکسان و طرفداران یکسانی دارد. هوادارانش همانطور که انتظار میرود عاشقان باربی و کن هستند. افرادی که از دنیای صورتی و لباس های پر زرق و برق و بدنهای تراشیده و موهای بلوند آنقدر به وجد میآیند که نه دیدن هیچ کدام از انیمیشنهای باربی و نه خریدن محصول جدید مربوط به آن را از دست میدهند. به همین صورت منتقدانش هم به طور واضحی همه جز افرادی هستند که جهان خیال انگیز صورتی و آن جیغهای نازک و بلند برایشان غیر قابل تحمل و زننده است.
اما این بار Barbie با رویکرد جدیدی که دنبال میکند، قصد دارد که حتی منتقدان را به سمتی نو رهنمون کند. حتی به گمانم موفق هم شده است. با این وجود اکثر منتقدان مشکل عظیمی با تمرکز ویژه بر حقخواهی زنان دارند و بیشتر آنها در سوگیریهای فمینیستی این فیلم با یکدیگر اتفاق نظر دارند.
در جواب باید گفت، درست است که ایده فیلم از چشمان بانوان تصویر میشود، اما بر فشارهای روانی کاراکترهای مرد نیز تمرکز دارد و آن را برای بیننده تجسم میکند. صرفا با دید باربیها! چه بسا فیلمهایی که همین قصد را دارند اما زاویه نگاهشان در کالبد مردها تجسم میشود. تا به امروز ایرادی به خیلی از آنها گرفته نشده! و حقیقتا مشکلی هم در این نوع نگاه وجود ندارد.
کیا Barbie ببینن؟
این فیلم برخلاف فضای کودکانهای که در ابتدا به تصویر میکشد، مناسب بزرگسالان و نوجوانان است. چرا که کودکان قادر به درک بسیاری از مفاهیم حیاتی مثل حقخواهی، برابری طلبی، آزادی اندیشه و عمل در کلام و دیالوگ شخصیتها نیستند. از این رو تماشای این فیلم برای نوجوانان پیشنهاد میشود. کلام بی پروا، مستقیم و حمله به ناعدالتیهای جامعه نیازی به بازی و زیر سازی ندارد و کارگردان این کار را به منظور درک مستقیم نوجوانان انجام داده است.
با این وجود بهترین قشر مخاطبان را باید خانوادهها تشکیل دهند. چرا که آگاهی خانواده اولین آموزش کودک است و درباره این فیلم با قدرت میشود گفت که در این زمینه کاربردی است. خانوادهای که صاحب فرزند است با آگاهی خود بر دنیای نابرابر و طبقاتی از لحاظ جنسیتی میتواند کودک خود را برای آیندهای بدون این معضلات تعلیم دهد، او را از شرایط موجود آگاه کند و در نهایت انتخابهایی سالم در اختیارش بگذارد.
از صورتی تا سیاه
همانطور که به وضوح مشاهده میشود، این فیلم بیشتر بر حقوق زنان مانور میدهد. کارگردان یک انسان را در قالب زنی خوشحال و فوق العاده که هر روزش را عالی و با سرخوشی شروع میکند نمایش میدهد. اما ناگهان از آن فردِ دور از درد، مشکل و آزار، یک انسان بالغ خوش فکر میسازد. انگار بدنی شکافته شده و موجودی جدید زاده شده و از میان آن بیرون آمده.
Barbie مفاهیم زیبایی شناسی را در زنان تبلیغ گونه به تصویر میکشد و کمی بعدتر آن را به مخروبهای بدل میکند که گویی راه گریزی از آن نیست. زنانگی عامه پسند را در عین زیبایی و شادابی آنقدر پوچ نشان میدهد که تمام آن شهر تخیلی و جهان Barbie به خاک سیاه مینشیند. این کار را هم دقیق و بی شیله انجام میدهد. مثلا نوشیدن لیوان خالی و صبحانه مصنوعی و سلام کردنهای متمادی و تکراری با دیگر اعضای شهر آنقدر افراطی و عبث تصویر میشود که گویی ذهن مردمان باربی لند به خواب رفته.
در واقع سازنده با این کار نه تنها وجودیت باربی بلکه آرزوهای کودکی درخشنده و بینظیر مخاطبان را هم سیاه میکند. فیلم باربی اثبات این است که از صورتی تا سیاه مسیر زیادی نیست و این شادی بی حد و حصر بیهوده، نوعی پوچی و بی اعتباری بر زندگی سرزنده باربیها ضمیمه میکند. این خندههای بی نظیر پلاستیکی چیزی نیست جز سیاهچالهای از نادانی و ناآگاهی افرادی که در باربی لند زندگی میگذرانند.
با این وجود یکی از دلایل منتقدان این فیلم، همین موضوع تمرکز زیاد بر بانوان است! نمیدانم چطور و چگونه میشود از این موضوع ایراد گرفت. خب واضح است که کل داستان درباره باربی است پس انتظار دیگری نباید داشت. ثانیا تلاش فیلم برای برابری خواهی را نمیشود کتمان کرد. در این فیلم نیز نابرابریها از دید زنان تصویر شده و نمیشود هم گفت که حقوق آنها پایمال نشده یا من با حقخواهی زنان مشکل بنیادی دارم. پس در واقع این نوع نقد، برداشت افراط گرایانه زن ستیزان است یا از فیلم درک درستی ندارند.
چرا که کارگردان به زن سالاری و مردگریزی هم بسیار روان و مستقیم پرداخته. گرتا گرویگ ابتدا جامعه کن را بر حسب نظام زن سالار به تصویر کشیده به طوری که آنها برای خود خانه و شغلی نداشتند و همیشه وجودشان زیر سایه باربیها به حقیقت میپیوست. اما در میانه داستان زمانی که چشمان کن دنیای مردسالار آدمهای واقعی را میبیند، به بی عدالتی آنها پی نمیبرد. بلکه صرفا کمبودهایش را شفافتر میبیند و در پی حقوق خود و دیگر کنها دنیای صورتی باربیها را به طور عامیانهای به جهان نرها تبدیل میکند.
کارگردان با المانهای کوچکی مثل یخچال پر از آبجو و تردد با اسب، سعی در القای این حس مردانگی در مخاطب را دارد. با این وجود در نهایت انقلاب زنانه باربیها برای بازپسگیری شهر رویاییشان به برابری میانجامد. به طوری که باربی تیپیکال خودشناسی به همراه استقلال رفتاری و فکری را به کن پیشنهاد میکند و قالب او را در نقش یک مرد تبلیغ شده میشکند.
زیبایی این فیلم قطعا در تصویرسازیهای رویایی آن نهفته نیست. در سادگی گفتار راجع به جنسیت زدگیهای روزمره است. گرتا گرویک به سادگی شعری را برای کنها طراحی میکند که در آن از نیازها و مردانگیهای عامیانه و زن ستیزانه انسانها میگویند. او برای باربیها دیالوگهایی را رقم میزند که از تناقضات، انتظارات جامعه، عادات و زنانگیهای کلیشهای انسانها سخن میگوید.
دیالوگهای زیادی به سادگی و بدون لفاظی سعی در متوجه کردن مخاطب به ناعدالتی در دنیای امروز را دارند. مثلا در دوستانهترین حالت ممکن باربی تیپیکال به باربی عجیب میگوید: «مگه کسی با ما بازی میکنه؟» و باربی عجیب در پاسخ میگوید: «هنوز دارن باهامون بازی میکنن». کارگردان در هیچ کجای این فیلم حرفش را در لفافه نمیزند و شرایط را برای مخاطب پیچیده نمیکند. او فقط حرفهایی که از شنیدنشان اجتناب میکنیم را مستقیم در گوشمان فریاد میزند. شاید تنها مشکل منتقدان هم این است که نه تاب شنیدن دارند و نه طاقت باور کردن.
چیدمان رویایی صحنه
صحنهها از ابتدایی ترین سکانس که منحصربهفرد است گرفته تا شبیهسازی دنیای باربیها با تمام جزئیات و رنگهای شفاف، تماما مسحور کننده هستند و کارگردان به زیبایی توانسته جهان پلاستیکی باربی و کن را زنده کند و با شخصیت پردازی درست به داستان این دو عمق بدهد. انتخاب موسیقی هم غیر قابل انتظار نبوده. آهنگهای معروف باربی که خاطره انگیز، ساده و شاد هستند در طول فیلم شنیده میشوند. فراموش نکنیم که چند آهنگ هم در فیلم پخش شده است که بر حسب موقعیتها، خصوصیات افراد و شرایط احساسی انتخاب شدند.
با این وجود میزانسن صحنه حرف اول را میزند. خانههای رویایی دلباز، لباسهای صورتی، باغچههای تمیز و مرتب، زیورآلات درخشنده و براق، حتی اجزای بیمارستان، آشپزخانه و کمد باربیها هم انگار از دل جعبه های اسباب بازی درآمده، روح گرفته و زنده شده است. قابل لمس بودن باربی لند از چشمنواز ترین صحنههایی است که تابه امروز در فیلمهای فانتزی تصویر شده.
تماشای باربی خالی از لطف نیست
در انتها باید گفت که فیلم Barbie با حفظ جوهره جذابیت جاودانه دنیای باربیها، داستانی الهامبخش و سرگرمکننده را ضمیمه میکند که روایتی از یک ماجراجویی غریب و قدرتمند برای این عروسکها معروف و مخاطبین رقم میزند. این فیلم طنز آمیز لحظات ظریف عاطفی برقرار میکند که برای مخاطبان گستردهاش لذتبخش است.
اما چیزی که فیلم Barbie را برجسته میکند، پیام قدرتمند آن برای توانمندسازی و خودشناسی است. این فیلم از پرداختن به مضامینی معنادار و مهمی مثل شجاعت، پذیرش نقاط قوت و ضعف، پیروی از علایق و سلایق ابایی ندارد. این فیلم خالی از مشکل نیست، مثل قابل حدس بودن مسیر روایی آن یا حضور بیمورد سازنده عروسک باربی و تبدیل باربی به انسان و زیست او در دنیای انسانها که حقیقتا نیازی به آن نبود.
اما نکات مثبت و پیامهای آموزشی و جهانبینی واقعی آن آنقدر درست و کاربردی تجسم شده است که بر مشکلات آن سرپوش میگذارد. در نهایت باید گفت که چه از طرفداران Barbie باشید و چه تازه به دنیای ظریف و صورتی آنها پای گذاشته، باشید باید به تماشای این فیلم بنشینید چرا که این فیلم پر از نکات ارزشمند زندگی است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
در بخشهایی از نقد دچار تردید شدم که آیا واقعا اینها دیدگاه نویسنده هست یا صرفا برای اینکه دو نگاه مثبت و منفی نسبت به این فیلم در ویجیاتو منتشر بشه این مقاله نوشته شده. هرچند مدتهاست به دیدن کسانی با چنین دیدگاههای متوهمانهای عادت کردم.
فک نمیکنم این فیلم فمینیستی باشه
فمینیستی مگه به برابر جنسیت مرد و زن در توانایی و ها و قدرت ها و اختیاراات تو فیلما نیست؟البته معنی خودش واژش میشه دخترونه ولی اینطوری ازش استفاده نمیشه
در کل به نظرم یه فیلم ضد فمینیستیه
چون که اومده جنسیت دختر و پسر و گدا کرده و نشون داده گرایشات دخترو پسرا جداس
نیومده یه دختر خشن و زمخت و به تصویر بکشه
یه فیلم کاملاً دخترونس
سلام ببینید منتقدا دو دیدگاه منفی و مثبت براش گذاشتن
همه خودمون این جریانات فیلم سازیشونو میدونیم دیگه چطوریه
منم اصلا راغب به دیدنش نیستم حالا چه دید مثبت چه منفی
انیمیشنای باربی برای بچه ها بود. اومدن جنبه های فمنیستی هم بهش اضافه کردن که همون بچه ها هم ازش لذت نبرن
نقد جالبی بود
هر جایی که ویجیاتو عالی عمل کرده تشویقش کردیم و لایکش کردیم. اما این دفعه باید بگم این مقاله، کم کیفیت ترین مقاله ویجیاتو بود. چرا؟ چون مستقیم با رویکرد فمینیستی نوشته شده بود.
__________________________________________
[جملاتی مانند: این اثر را باید خانواده ها ببینند که بر کودکانشان تاثیر بگذارند. کسی که فیلم را دوست ندارد زن ستیز است. خوبی های (بی شمار) این فیلم بر ضعف های (اندک) آن سرپوش می گذارند نشان می دهد رویکرد عامدانه در بررسی فیلم وجود دارد.]
__________________________________________
شرط اول مقاله ی نقد و بررسی یک اثر، تحلیل اثر به دست فردی خنثی است.
نه کسی که عاشق فمینیسم باشد.
نه کسی مثل من که فراری از فمینیسم باشد. کسی که اثر را به تنهایی و بدون دیدگاه های پیشفرض نقد کند و در اینجا این شرط مهم نقض شده است و ما شاهد رویکرد فن بوی وارانه هستیم.
باز هم یادآوری می کنم. تیم ویجیاتو استاد نقد و بررسی های جذاب است و اینجا مشکل از اثر است که فرد خنثی برایش سخت پیدا می شود
هدف ساخت این اثر، یک حرکت جهانی برای بازیابی فمینیسم بعد از ویرانی ۲۰۲۲ است.
سالی که پس از افشاگری های متعدد علیه فمینیسم، بسیاری از اختيارات فمینیست ها در کشور های مختلف جهان (مخصوصا آمریکا) کاهش یافت و پایگاه های فمینیست در هم شکستند. (که معروف ترین هایشان هم لغو قانون سقط جنین در آمریکا و ایتالیا و مجارستان بود.)
در آخر باز هم تشکر می کنم از تیم ویجیاتو عزیز که سال ها خدمات رایگان و با کیفیت به قشر بازی باز و فیلم بین ارائه دادند.
کاملا درسته
به به چه کامنتی خفن و عالی
رویکرد منفیشم بخون
دقیقا
شما کافیه به عکس اول مقاله که مال مسیر قصه هست رو ببینید و به چرت بودن باربی پی ببرید