فیلمهای کالت دهه ۲۰۲۰؛ معرفی ۱۲ اثر که در آینده ماندگار خواهند شد
احتمالا این فیلمها را ندیدهاید، اما در آینده بیشتر از آنها خواهید شنید
بیایید روراست باشیم؛ استقبال مخاطبان از فیلمها همیشه منطقی نیست. هالیوود میلیونها دلار خرج تحقیقات بازار و گروههای کانونی (Focus Groups) میکند تا بفهمد ما چه چیزی را دوست داریم، اما باز هم تیرش به سنگ میخورد. گاهی اوقات فیلمها شکست میخورند چون واقعاً «بد» هستند (بله، تعارف نداریم). اما در موارد بسیاری، یک فیلم به دلایل کاملاً اشتباهی زمین میخورد: شاید در زمان نامناسبی اکران شده، شاید بازاریابیاش فاجعه بوده یا شاید بیش از حد برای زمانه خودش «عجیب» بوده است.
دقیقاً همینجاست که جادوی فیلم های کالت دهه ۲۰۲۰ شکل میگیرد. اگرچه تعریف دقیقی در دیکشنری برای واژه «کالت» وجود ندارد، اما ما سینهفیلها خوب میدانیم منظور چیست: فیلمهایی که در گیشه شکست خوردند یا نادیده گرفته شدند، اما بعدها لشکری از هواداران دوآتشه پیدا کردند که به آنها زندگی دوباره بخشیدند.
در این مقاله از ویجیاتو، میخواهیم ذرهبینمان را روی دهه جاری بگذاریم. ما در دورانی زندگی میکنیم که ژانرهای وحشت و علمی-تخیلی، بستر اصلی زایش این فیلمهای عجیبوغریب شدهاند. با من همراه باشید تا ۱۲ فیلم از دهه ۲۰۲۰ را که پتانسیل تبدیل شدن به اسطورههای آینده را دارند، بررسی کنیم. قول میدهم بعد از خواندن این لیست، دیدگاهتان نسبت به سینمای بدنه اصلی مدرن تغییر کند.
Bottoms

فیلم Bottoms اثر اِما سلیگمن میتوانست یک موفقیت کمدی بزرگ باشد، اما وقتی در تابستان ۲۰۲۳ اکران شد، شانس با آن یار نبود. این فیلم درست در وسط اعتصابات انجمن نویسندگان (WGA) و انجمن بازیگران (SAG) اکران شد که تلاشهای تبلیغاتی را محدود میکرد.
اگرچه Bottoms با توجه به تعداد کم سینماهایی که در آن نمایش داده شد عملکرد خوبی داشت، اما اکران محدود فیلم، دامنه دسترسی آن را محدود کرد. با اینکه بسیاری حتی قبل از اکران فیلم ارادت خود را به آن ابراز کرده بودند، امجیام (MGM) احتمالاً اعتماد نداشت که این پایگاه هواداری بتواند پول زیادی به همراه بیاورد.
اگرچه از نظر موفقیت تجاری شانس با Bottoms نبود، اما این فیلم برای دستیابی به عنوان «کالت کلاسیک» آماده است. در واقع، Bottoms از یک کمدی نوجوانانه دیگر الهام گرفته شده که این نکته را ثابت میکند. سلیگمن اشاره کرده که این فیلم را با در نظر داشتن کمدیهایی مانند Wet Hot American Summer ساخته است. اگرچه آن کمدی بیپروا وقتی در سال ۲۰۰۱ اکران شد مورد استقبال قرار نگرفت، اما محبوبیتش در طول سالها رو به رشد بوده است. ما گمان میکنیم Bottoms نیز همین مسیر را طی خواهد کرد.
Madame Web

فیلمهایی که ممکن است فردی آنها را با عبارت «آنقدر بد است که خوب است» توصیف کند، اغلب شانس بهتری برای تبدیل شدن به کلاسیکهای کالت دارند تا فیلمهایی که باکیفیت تلقی میشوند. فیلم The Room، یکی از بدنامترین فیلمهای کالت تمام دوران، به عنوان یک نمونه بارز از این تضاد ظاهری عمل میکند و فیلم Madame Web آنچه را که برای قدم گذاشتن در آن مسیر لازم است، دارد.
شما احتمالاً تبدیل شدن Madame Web به میم (Meme) را پس از انتشار تریلرش به یاد دارید. خوانش بیاحساس داکوتا جانسون از آن دیالوگ نچسب: «اون تو آمازون با مادرم بود وقتی داشت رو عنکبوتها تحقیق میکرد درست قبل از اینکه بمیره»، فوراً توجه شوخطبعهای آنلاین را جلب کرد و تور مطبوعاتی Madame Web را تعریف نمود. اگرچه میلیونها نفر به این میمها خندیدند، اما تعداد کمی بلیط خریدند تا فیلم را ببینند و این فیلم در گیشه شکست خورد.
ما استدلال نمیکنیم که Madame Web در آینده مورد بازبینی انتقادی مثبت قرار خواهد گرفت، بلکه معتقدیم بینندگان یاد خواهند گرفت فیلم را برای آنچه که هست به رسمیت بشناسند: یک شاهکار «کمپ» ناخواسته. اگر فیلم را با انتظار یک طرح داستانی منسجم یا بازیهای چشمگیر تماشا کنید، ناامید خواهید شد. اما اگر Madame Web را با آمادگی برای یک آشفتگی مضحک و کمپ تماشا کنید، اوقات لذتبخشی را در سینما خواهید داشت. همین تغییر در ذهنیت است که به Madame Web اجازه میدهد به کالت کلاسیکی که سزاوارش است تبدیل شود.
Mad God

فیلم Mad God اثر فیل تیپت، که تعریف دقیقی از یک «پروژه دلی» (Passion Project) است، تمام ویژگیهای یک فیلم کالت آینده را دارد. تیپت اگرچه نامی آشنا برای همه نیست، اما یک افسانه هالیوودی است. به عنوان یک انیماتور و ناظر جلوههای ویژه، تیپت روی فیلمهایی مانند Jurassic Park، «جنگ ستارگان» (او جابا هات را خلق کرد) و RoboCop (او سکانس معروف استاپموشن ED-209 را انیمیت کرد) کار کرده است. در بین این پروژهها، تیپت ۳۰ سال را صرف خلق چیزی کرد که به Mad God تبدیل شد.
Mad God یک فیلم صامت استاپموشن است که شخصیتی به نام «قاتل» را دنبال میکند که در یک سرزمین ویران جهنمی سرگردان است. با طرح داستانی اندک، فیلم مانند یک رویا (یا یک کابوس) عمل میکند؛ پر از هیولاهای وحشتناک، درآوردن دلوروده و مایعات بدنی فراوان. در یک نقطه، قاتل یک هیولای بدشکل را به سبک فیلم Eraserhead «به دنیا میآورد». مانند آن فیلم دیوید لینچ، Mad God اساساً طراحی شده بود تا به یک کالت کلاسیک تبدیل شود؛ هیچ راهی وجود نداشت که فیلمی مانند این هرگز به موفقیت جریان اصلی دست یابد.
در واقع، Mad God ایده آل افلاطونی یک «فیلم نیمهشب» است که نه لزوماً به عنوان فیلمی با یک پیام، بلکه به عنوان ستایشی از قدرت خلاقیت مهارنشدنی عمل میکند. Mad God دقیقاً به این دلیل فیلم کالت کاملی میشود که برای همه، یا حتی برای هیچکس، ساخته نشده است. کسانی که آمادگی لذت بردن از فیلم را دارند، آن را در زمان مناسب خود پیدا خواهند کرد.
Cocaine Bear

فیلم Cocaine Bear هرگز قرار نبود فیلمی باشد که احترام جدی یا تحسین منتقدان را جلب کند. طرح داستان را در نظر بگیرید: در دهه ۱۹۸۰، یک قاچاقچی مواد مخدر کیسهای از کوکائین را از هواپیما بیرون میاندازد. یک خرس سیاه مواد را میخورد و با کوکائین نشئه میشود. در طول خشم و هیاهوی ناشی از مواد در جنگل، خرس با شخصیتهای مختلفی روبرو میشود، از جمله یک مادر نگران (کری راسل) و دو بچه، یک محیطبان پارک (مارگو مارتیندیل)، یک فعال حیات وحش (جسی تایلر فرگوسن) و یک رئیس مواد مخدر (ری لیوتا). انواع و اقسام هرجومرج رخ میدهد.
Cocaine Bear در گیشه عملکرد بدی نداشت و تقریباً ۹۰ میلیون دلار در سراسر جهان فروخت و نقدهای متوسطی از منتقدان دریافت کرد. کیفیت احمقانه فیلم و استقبال متوسط از آن، آن را به کاندیدایی ایدهآل برای تبدیل شدن به یک فیلم کالت تبدیل میکند. تصویر بازیگر محترم کاراکتر، مارگو مارتیندیل، در لباس محیطبان پارک که به طرز وحشیانهای پشت یک کامیون کشیده میشود، باید دلیل کافی برای رسیدن فیلم به وضعیت نمادین باشد. چطور میتوانید عاشق مفهوم مبارزه سه بازیگر مختلف از سریال The Americans با یک خرس کوکائینی نباشید؟
منصفانه بگوییم، به نظر میرسد Cocaine Bear از همان ابتدا سعی داشت به طبقهبندی کالت کلاسیک برسد که میتواند گزارهای دشوار باشد. آیا واقعاً میتوان کالت شدن را برنامهریزی کرد؟ فقط زمان مشخص خواهد کرد، اما ما شرط میبندیم که Cocaine Bear آنچه را که لازم است، دارد.
Better Man

فیلم Better Man از زمانی که اولین تریلرش منتشر شد، بینندگان را گیج کرده است. Better Man یک فیلم بیوگرافی موزیکال جوکباکس است که داستان رابی ویلیامز، خواننده انگلیسی را روایت میکند، با یک آزادی عمل کوچک: ویلیامز به عنوان یک انسان به تصویر کشیده نمیشود، بلکه به عنوان یک شامپانزه انساننما (آنتروپومورفیک) نشان داده میشود. ویلیامز پیشنهاد کرده که در فیلم نقش یک شامپانزه را بازی کند زیرا خودش را به عنوان یک «میمون نمایشی» میبیند. این انتخاب عجیب همچنین راهی برای مقابله با این واقعیت بود که بسیاری از آمریکاییها هیچ ایدهای ندارند که رابی ویلیامز کیست.
به عنوان یکی از بزرگترین شکستهای گیشه، پیشفرض پوچ Better Man نتوانست نظر بینندگان بالقوه را جلب کند. اما به طور غیرمحتمل، توانست نظر برخی منتقدان را جلب کند. ویژگی میمون بودن همه چیز کار میکند زیرا فیلم، ویلیامزِ شامپانزه را جدی میگیرد و اگرچه این یک نکته هوشمندانه است، اما یک شوخی نیست. Better Man همچنین از به تصویر کشیدن نقصهای فراوان ویلیامز ابایی ندارد و او را به عنوان قهرمانی اغلب دوستنداشتنی (اگرچه هنوز هم قابل همدردی) به تصویر میکشد.
شاید این واقعاً یک فیلم خوب باشد، یا شاید فقط به اندازه کافی عجیب است که به یاد ماندنی باشد، اما در هر صورت، Better Man دیدگاهی جسورانه برای یک فیلم بیوگرافی ارائه میدهد و دقیقاً به همین دلیل است که آیندهای به عنوان یک کالت کلاسیک دارد. اگر افراد بیشتری شانس دیدن فیلم را پیدا کنند، ممکن است به وسواس آنها نیز تبدیل شود.
Lisa Frankenstein

به گفته نویسنده، دیابلو کودی، فیلم Lisa Frankenstein در همان جهان فیلم Jennifer's Body اتفاق میافتد. فیلم که در سال ۱۹۸۹ میگذرد، داستان لیزا (کاترین نیوتون) را دنبال میکند؛ یک دختر نوجوان که با قتل مادرش در دو سال پیش آشفته شده است. لیزا اغلب در قبرستان محلی وقت میگذراند و یک شب، یک مرد ویکتوریاییِ درگذشته (کول اسپراوس) که لیزا زیاد به قبرش سر میزند، به دلیل برخورد صاعقه به زندگی بازمیگردد. لیزا و این موجود احساس خویشاوندی با یکدیگر میکنند و دست به یک کشتار خشونتآمیز میزنند و در مسیرشان اعضای بدن جمعآوری میکنند.
ارتباط این فیلم با Jennifer's Body قابل توجه است. آن فیلم سال ۲۰۰۹ در زمان خودش، عمدتاً به دلیل بازاریابی بد و سوءتفاهم در مورد اینکه فیلم چه کاری انجام میدهد، بازخورد ضعیفی گرفت؛ اما Jennifer's Body از آن زمان به عنوان یک کالت کلاسیک فمینیستی مورد بازبینی قرار گرفته است. Lisa Frankenstein که در سال ۲۰۲۴ اکران شد، از همان سوءمدیریت رنج نبرد، اما همچنین نتوانست نظر منتقدان را جلب کند.
این درست است که Lisa Frankenstein به شدت بر تقلید تکیه دارد و در سراسر فیلم به کلاسیکهای دهه ۸۰ ارجاع میدهد. و در حالی که این ممکن است برای برخی بینندگان تقلیدی به نظر برسد، برای دیگران لذتبخش خواهد بود. در واقع، در حالی که ارجاع صریح فیلم به کالت کلاسیکهای قبلی حرکتی پرخطر است، بینندگان جوانتری که هنوز در حال یادگیری درباره این کلاسیکها هستند، دیدگاه متفاوتی خواهند داشت. همانطور که نسلهای جدید به کشف Jennifer's Body ادامه میدهند، Lisa Frankenstein شانس خوبی برای بهرهمندی از این اصلونسب دارد و قهرمانانی را در قالب طرفداران جوان پیدا میکند.
I Saw the TV Glow

به نوعی، فیلم I Saw the TV Glow فیلمی درباره کالت کلاسیکهاست، اگرچه مفهوم «فندوم» (جامعه هواداری) را به شیوهای کاملاً بدیع بررسی میکند. این فیلم به کارگردانی جین شونبرون، در دهه ۱۹۹۰ آغاز میشود و یک نوجوان تنها به نام اوون (جاستیس اسمیت) را دنبال میکند. یک طردشده دیگر به نام مدی (جک هیون)، اوون را با یک نمایش نوجوانانه به نام The Pink Opaque آشنا میکند که به شدت از روی Buffy the Vampire Slayer الگوبرداری شده است. مدی شیفته این نمایش است و اوون به یک طرفدار فداکار تبدیل میشود. همانطور که این دو دوست بزرگ میشوند، وسواس مدی رشد میکند و او شروع به از دست دادن ارتباط با واقعیت میکند، در حالی که اوون بیشتر در انزوای خود فرو میرود.
به عنوان یک استعاره (البته نه یک استعاره سرراست) برای رابطه شدید افراد با فرهنگ عامه، فیلم I Saw the TV Glow شاهکاری است که اهمیت نمیدهد چیزها را برای بینندگانش توضیح دهد. در حالی که بسیاری از منتقدان و مخاطبان ترنس فیلم را با تجربیات خود همنوا یافتند، همه نتوانستند پوسته محتوای عاطفی شدید آن را بشکنند، حتی با وجود اینکه نقدها رو به مثبت بود.
اگرچه فیلم از نظر داستان سبک است، اما I Saw the TV Glow پر از معناست و از تماشای مکرر و تحلیل سود میبرد. این فیلم که از نظر فرمی و متنی ساختارشکن است، یک فیلم «آسان» نیست، اما کسانی که آن را میفهمند، واقعاً آن را میفهمند. شونبرون ارتباط بین فندوم و هویت را بهتر از اکثر افراد درک میکند و I Saw the TV Glow بدون شک برای سالهای آینده به جمعآوری مریدان خود ادامه خواهد داد.
Bodies Bodies Bodies
طرفداران ریچل سنوت از زمانی که ویدیوی نمادین «اینجا لسآنجلسه» (It's L.A.) او چند سال پیش وایرال شد، شاهد بالا رفتن رتبه این بازیگر در هالیوود بودهاند. همانطور که او به نامی قابل توجه تبدیل شده است، پروژههای قبلی او مانند Shiva Baby و اخیراً Bottoms، مخاطبان جدیدی پیدا کردهاند. طرفداران سنوت قطعاً فیلم ترسناک/کمدی سال ۲۰۲۲ او یعنی Bodies Bodies Bodies را تماشا کردهاند، اما به این فیلم آن فشار بازاریابی که برای تبدیل شدن به یک موفقیت نیاز داشت، داده نشد.
فیلم گروهی از دوستان را دنبال میکند که در طول طوفان در یک عمارت اقامت دارند. سنوت نقش آلیس، یک پادکستر غیرقابل تحمل را بازی میکند که با شریک مسنتر خود (لی پیس) آنجاست. مهمانان دیگر شامل دیویدِ معتاد (پیت دیویدسون) که خانوادهاش صاحب خانه هستند، همراهش اِما (چیس سویی واندرز)، جردن (مایهالا) و سوفی (آماندلا استنبرگ) و همراهش بی (ماریا باکالووا) هستند. گروه تصمیم میگیرد یک بازی مافیایی به نام Bodies Bodies Bodies را بازی کند. آنچه به عنوان یک عصر مفرح شروع میشود، زمانی که برق میرود و اجساد واقعی شروع به تلنبار شدن میکنند، وحشتناک میشود.
Bodies Bodies Bodies آنچه را که برای تبدیل شدن به یک کالت کلاسیک نسلی لازم است دارد، چیزی در ردیف فیلم Clue برای دهه ۲۰۲۰. هیجانانگیز، بسیار خندهدار و فقط کمی ترسناک؛ این فیلم پتانسیل بالایی برای تماشای مجدد دارد. عناصر ترسناک آن را به یک گزینه عالی برای تماشای ماه اکتبر تبدیل میکند، در حالی که جنبه کمدی آن به آن کیفیتی بسیار قابل نقلقول میدهد. خوراک کامل برای دورهمیهای شبانه؛ ما منتظریم تا Bodies Bodies Bodies آن پیروان کالتی را که سزاوارش است، جمع کند.
Malignant

شاید عجیب به نظر برسد که بگوییم فیلم جدید جیمز وان قرار است به یک کالت کلاسیک تبدیل شود. آیا کارگردان Saw و Insidious در حال حاضر برای کارگردانی یک فیلم کالت بیش از حد بزرگ نیست؟ فیلم Malignant ثابت میکند که این فرض اشتباه است. فیلم ۲۰۲۱ داستان مدیسون میچل (آنابل والیس)، زنی در سیاتل را دنبال میکند که با رویاهایی از قتلِ مردم تسخیر شده است. او کشف میکند که قتلها در زندگی واقعی رخ میدهند و ما با چهرهای وحشتناک به نام گابریل آشنا میشویم. آیا گابریل یک شیطان است؟ یک روح؟ یا زاییده تخیل مدیسون؟
Malignant قرار بود اختلافنظرهایی را بین بینندگان ایجاد کند، اما این پیچش داستانی نهایی است که مخاطبان را تقسیم کرد و آنها را به دو اردوگاه جدا کرد: عاشقان و متنفران. آیا Malignant فیلم خوبی است؟ فیلم بدی است؟ همه اینها بستگی به این دارد که شما چه انتظاری از آن دارید. لحن فیلم در یک لحظه تغییر میکند و در عرض چند ثانیه از جدی به اغراقآمیز تبدیل میشود و پرده سوم آنقدر دور از ذهن است که نمیتوانید جلوی خندهتان را بگیرید.
مسئله دقیقاً همینجاست: تا نزدیک به پایان مشخص نیست که قرار است چگونه به فیلم واکنش نشان دهید. پایانبندی در بالاترین درجه «کمپ» است و به مخاطب سرنخ میدهد که در تمام مدت باید میخندیدند. فیلم از تماشای مکرر سود میبرد و آن را کاندیدای اصلی برای وضعیت فیلم کالت میکند. Malignant با روند «وحشت متعالی» (Elevated Horror) که دهه گذشته را تعریف کرده همسو نیست، اما ما مطمئن هستیم که بینندگان به مرور زمان عاشق این فیلم خواهند شد.
Hundreds of Beavers

کالت کلاسیکها اغلب شامل فیلمهایی میشوند که به نوعی خلاف جریان شنا میکنند و Hundreds of Beavers اساساً از هر جهت خلاف جریان است. این فیلم میکروباجت (با بودجه بسیار ناچیز) سال ۲۰۲۲، ژان کایاک (رایلند بریکسون کول تیوز)، یک فروشنده نوشیدنی سیب در قرن نوزدهم را دنبال میکند. وقتی سگهای آبی باغ او را نابود میکنند، ژان بیچاره میشود. بدون هیچ وسیله دیگری برای بقا، ژان تبدیل به یک تلهگذار خز میشود و سگهای آبی را شکار میکند و میکشد تا به یک تاجر محلی (داگ منچسکی) بفروشد تا دختر تاجر را تحت تأثیر قرار دهد.
چند چیز دیگر هم هست که باید بدانید. این یک فیلم سیاه و سفید تقریباً بدون دیالوگ است که داستان را از طریق غرغرها و زمزمههای مختلف و همچنین میاننویسهای سبک فیلمهای صامت روایت میکند. به دلیل بودجه ناچیزش، بخش زیادی از فیلم به جای لوکیشن واقعی، با استفاده از پرده سبز فیلمبرداری شده است. و شاید مهمتر از همه، سگهای آبیِ عنوان فیلم توسط بزرگسالانی که لباسهای پشمالوی سگ آبی پوشیدهاند، بازی میشوند.
نتیجه دقیقاً همانقدر منحصر به فرد است که به نظر میرسد و فیلم بینندگانی را که شانس دیدن آن را داشتند، خوشحال کرد. در واقع، افراد بیشتری نسبت به آنچه انتظار میرفت Hundreds of Beavers را تماشا کردند. سازندگان فیلم خودشان پروژه را توزیع کردند و بیش از ۱ میلیون دلار درآمد داشت که یک داستان موفقیتآمیز و الهامبخش در گیشه است. به نظر میرسد فقط مسئله زمان است تا مخاطبان جدید با فیلم روبرو شوند و آن را نزدیک به قلب خود نگه دارند.
Barb and Star Go to Vista Del Mar

همهگیری کووید-۱۹ استراتژی اکران بسیاری از فیلمها را در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ برهم زد، زیرا فیلمهایی که برنامهریزی شده بود در سینماها اکران شوند، به پخش آنلاین (استریم) تنزل یافتند و برای پیدا کردن مخاطبان خود دستوپامیزدند. این مورد برای Barb and Star Go to Vista Del Mar، یک کمدی سال ۲۰۲۱ که توجهی را که سزاوارش بود دریافت نکرد، صادق بود. نوشته شده توسط کریستن ویگ و آنی مومولو که بازی هم میکنند، فیلم دو دوست را دنبال میکند که به یک تعطیلات پرهیاهو میروند.
دوستان صمیمی میانسال، بارب (مومولو) و استار (ویگ) در نبراسکا زندگی میکنند و از اینکه اولین تعطیلات خود را به ویستا دلمار، فلوریدا میروند، هیجانزدهاند. بارب و استار قصد دارند از تمام فعالیتهای ارائه شده به آنها در هتل لوکسشان نهایت استفاده را ببرند، در حالی که توجه یک محلی جذاب، ادگار (جیمی دورنان) را جلب میکنند. بدون اطلاع دوستان، یک شرور دیوانه (که او هم توسط ویگ بازی میشود) در حال توطئه برای نابودی شهر است.
سلیقه قابل بحث نیست و Barb and Star Go to Vista Del Mar قرار نیست باعث خنده همه کسانی شود که آن را تماشا میکنند. این فیلم کاملاً احمقانه و پوچ است و از بینندگان میخواهد که ناباوری خود را برای چند ساعت تعلیق کنند. با این حال، ما مطمئن هستیم که اگر افراد بیشتری آن را میدیدند، فیلم آن پایگاه هواداری پرشوری را که سزاوارش است، به دست میآورد. بیپایان قابل نقلقول و مناسب برای ایجاد شوخیهای درونی با دوستان؛ کسانی که آماده لذت بردن از فیلم هستند، نمیتوانند در برابر کشش آن مقاومت کنند.
The People's Joker
فیلم The People's Joker هرگز قرار نبود به یک موفقیت تبدیل شود. به کارگردانی، نویسندگی و بازیگری ورا درو، این فیلم برداشتی دیوانهوار و اورجینال از داستان ابرقهرمانی است. درو نقش یک زن جوان را بازی میکند که از اسمالویل به گاتهام سیتی نقل مکان میکند تا کمدین شود. او که در جوانی مجبور به مصرف دارویی به نام «اسمایلکس» (Smylex) شده بود که به معنای واقعی کلمه لبخندی بر لبانش مینشاند؛ چون افسرده بود و با آشفتگی دستوپنج نرم میکرد، پرسوناژ جوکر را اتخاذ میکند.
فیلم بسیاری از چهرههای قدرتمند فرهنگ پاپ، از لورن مایکلز تا روپال را به سیخ میکشد و بیشرمانه از مخزن شخصیتهای دیسی در خدمت داستان ابرقهرمانی آلترناتیو خود بهرهبرداری میکند. جای تعجب نیست که فیلم پس از نمایش اولیه در جشنواره تورنتو (TIFF) با مشکلات کپیرایت مواجه شد و درو فاش کرد که یک شرکت نامشخص به او فشار آورده تا اکران آن را متوقف کند. این فیلم در نهایت در تعداد محدودی از سینماها نمایش داده شد و گروهی از طرفداران را در بین کسانی که خوششانس بودند آن را ببینند، پیدا کرد.
به عنوان یک پروژه DIY، این فیلم کمبودجه شامل چندین سبک انیمیشن مختلف و CGI ابتدایی برای روایت داستان است و به هیچ برخورد بصری ناخوشایندی اهمیت نمیدهد. با وجود آنارشی طنزآمیز و گزنده فیلم، فیلم The People's Joker در نهایت داستانی دلگرمکننده از خودشکوفایی را روایت میکند. به معنای واقعی و مجازی کلمه، فروشی دشوار دارد، اما این فیلم یک کالت کلاسیک تمامعیار است، حتی اگر هنوز کاملاً به آن سطح از شهرت نرسیده باشد.
حالا که با عجیبترین فیلمهای دهه آشنا شدید، میتوانید برای آشنایی بیشتر با مفهوم فیلم کالت مقاله «نقد و بررسی یک پدیده: چرا بعضی فیلمها پس از شکست اولیه، کالت میشوند؟» را در ویجیاتو مطالعه کنید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.