اوم شینریکیو، تاریک ترین بخش بازی سازی ژاپن
تصویری که ما از ژاپن داریم داستانهای غنی و شرکتهای بزرگ بازیسازی و پیشرفت فوقالعاده در حوزهی تکنولوژی است. ولی همه چیز همیشه در ژاپن به این شکل نبوده. ماجرای جنگ جهانی را که دیگر ...
تصویری که ما از ژاپن داریم داستانهای غنی و شرکتهای بزرگ بازیسازی و پیشرفت فوقالعاده در حوزهی تکنولوژی است. ولی همه چیز همیشه در ژاپن به این شکل نبوده. ماجرای جنگ جهانی را که دیگر همهمان میدانیم. اما ژاپن چه داستانهای دیگری دارد؟ و چه ربطی به بازیهای ویدیویی دارد؟ بیایید کمی به عقب برگردیم و با فرقهی ژاپنی اوم شینریکیو آشنا شویم.
۲۰ مارس سال ۱۹۹۵ بود. یک روز در ظاهر عادی خیلی زود به یک حملهی تروریستی تبدیل شد. اعضای مختلف فرقهی اوم شینریکو (Aum Shinrikyo) سوار خطهای مختلف مترو شدند و سپس گاز سارین را در قطارها پخش کردند. حدود ۶۵۰۰ نفر آسیب دیدند و ۱۴ نفر جانشان را از دست دادند. از این روز به عنوان بدترین حملهی تروریستی محلی ژاپن یاد میشود.
گاز سارین یک ترکیب شیمیایی فسفری بسیار سمی و مرگبار است. این گاز سیستم عصبی را مختل میکند، ماهیچهها را از بین میبرد و باعث تشنج شدید میشود. به افرادی که در معرض گاز سارین قرار گرفتهاند باید کمکهای سریع رسانده شود در غیراینصورت جان خود را از دست خواهند داد. اما ماجرای فرقهی اوم شینریکو چیست و چرا این کار را انجام دادند؟
فرقه Aum Shinrikyo
شکلگیری اوم شینریکیو
فرقهی اوم شینریکو را فردی به اسم شوکو آساهارا (Shoko Asahara) در سال ۱۹۸۷ تاسیس کرد. معنی این اسم به فارسی به حقیقت محض ترجمه میشود. او در واقع ایدهی مذهب خود را از مجلههای علمی و بعضی مضمونهای مذهبهای دیگر به وجود آورد.
آساهارا معتقد بود که پایان دنیا نزدیک است و تنها اعضای اوم شینریکیو میتوانند از آن جان سالم به در ببرند. او حتی خود را نسخهی جدیدی از عیسی مسیح میدانست. ایدهی کلی مذهب به این صورت بود که آساهارا بالاترین درجهی آگاهی را داشت و بقیه با پیوستن به گروهش میتوانستند آگاهی خود را بالا ببرند.
شاید با خود فکر کنید که چه کسی حرفهای او را باور میکرد؟ شاید باور نکنید ولی خیلیها. آساهارا نابینا بود و میتوانست روی هوا معلق بماند. همهی اینها توجه رسانهها را جلب کرد و از او دعوت کردند که به برنامههای تلویزیونی بیاید. شخصیت آساهارا برای مردم جالب بود و به این ترتیب افراد بیشتری با او و فرقهاش آشنا شدند.
در کل در آن زمان کسی تصور نمیکرد که گروه اوم شینریکو برای کسی خطری داشته باشد. اما این قضیه به زودی دستخوش تغییر میشد. اتفاقات ترسناکی در پشت پرده در حال رخ دادن بود.
اتفاقات پشت پرده
اگر فردی وارد فرقهی اوم شینریکو میشد، دیگر راهی برای خروج نداشت. ارتباطت با اعضای خانواده و دوستانت قطع میشد و رسما هیچ راهی برای برقراری ارتباط با دنیای بیرون نداشتی. کسانی که قصد خروج داشتند یا کشته شده یا گروگان گرفته میشدند. بیست نفر از اعضای فرقه به همین ترتیب کشته شدند. حتی روی آنها آزمایشهای مختلف هم انجام شده بود.
این قضیه به جایی رسید که اوم شینریکو وکیلی به اسم سوتسومی ساکاموتو و کل خانوادهاش را به قتل رساند. این وکیل سعی داشت روی واقعی آساهارا و فرقهاش را به بقیه نشان دهد و بگوید که پشت پرده چه اتفاقی برای اعضای گروه میافتد. اعضای فرقه ساکاموتو، همسرش و فرزند چهارده ماههشان را به قتل رساندند. سپس جنازههایشان را در مناطق مختلف رها کردند تا به این ترتیب پلیس فکر کند که این قتلها به هم مربوط نیستند.
آغاز تحقیر و خشونت اوم شینریکیو
اوم شینریکو آنقدر معروف شد که آساهارا تصمیم گرفت به همراه بیست و چهار نفر دیگر از اعضای گروه در انتخابات پارلمان شرکت کنند. انتخاب نتایج چندان دلنشینی برای گروه نداشت و از مجموع پانصد هزار رای تنها هزار و هفتصدتا برای اوم شینریکو بود. ظاهرا حتی بعضی از اعضای خود فرقه هم به اعضای خودشان رای نداده بودند. این شکست و تحقیر باعث شد که آساهارا تصمیم از در خشونت و ترس عمل کند. تجهیزات، پول و حتی نیروی متخصص مربوط به این کار را هم داشت؛ زیرا چندتا از اعضای گروه دانشمند و شیمیدان بودند.
به این ترتیب آساهارا دستور داد که کار روی سلاحهای شیمیایی و هستهای را شروع کنند. او در این مسیر حتی با گروههای مافیایی مثل یاکوزا هم همکاری میکرد. اوم شینریکو بعد از حملهی تروریستی سال ۱۹۹۵ یک سری حملهی دیگر هم انجام داد که خوشبختانه هیچکدام موفقیتآمیز نبودند. سرانجام بعد از دو ماه تعقیب و گریز، پلیس آساهارا و تعدادی از اعضای اصلی اوم شینریکو را دستگیر کرد.
دست آساهارا رو شد
البته تازه زمان دستگیری بود که خیلی از جنایتهای گروه مثل قتل خانوادهی وکیل ساکاموتو و بسیاری از جنایتهای دیگر رو شد. البته ماجرا از مرزهای ژاپن هم فراتر میرفت. مشخص شد این گروه یک سری فعالیتهای مخفی در کشورهای آمریکا، آلمان، روسیه و تعدادی کشور دیگر آغاز کرده بودند. آنها حتی برنامه داشتند که یک حملهی تروریستی را به نیویورک رهبری کنند.
پلیس تجهیزاتی از آزمایشگاههای متعلق به اوم شینریکو پیدا کرد که نشان میداد که ظاهرا این گروه منابع کاملا کافی و حتی زیادی برای انجام حملههای تروریستی داشته. حملاتی که اگر صورت میگرفتند میتوانستند جان هزاران انسان بیگناه را بگیرند و دنیا را به هرج و مرج بکشانند یا حتی کشورها را به جان هم بیندازند.
با تمامی شواهد که پلیس کرده بود، آساهارا راهی برای فرار نداشت. او سال ۲۰۱۸ به همراه کلهگندههای گروهش اعدام شد. البته که این پایان راه اوم شینریکو نبود. آنها با اسم جدید آلف به کار خودشان ادامه میدهند و حتی اعضای جدید را جذب میکنند. این قضیه آنقدر جدی است که در دانشگاهها به دانشجویان در مورد اعضای فرقه هشدار میدهند تا نسبت به آنها آگاهی کامل داشته باشند.
خلاصهای از تاریخچهی این گروه را گفتیم تا به اینجا برسیم. بازی مرموزی که در مورد گروه اوم شینریکیو است.
بازیای با هدف کنترل ذهن؟
تحریف افکار عمومی
هدف آساهارا این بود که به گونهای بر دنیا حکومت کند. اما جدا از استراتژی خشنی که پیشتر به آن اشاره کردم، یک برنامهی دیگر هم داشت. از نظر او رسانهها سلاح خیلی خوبی برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی بودند؛ مخصوصا افراد جوانتر. بنابراین موسیقی، کمیک، و انیمههای مختلفی در مورد اوم شینریکو درست شد تا هم افراد بیشتری را به گروه جذب کنند و هم تصویر عالی و غیرواقعیای از فرقه نشان بدهند.
اتفاقا این کار خیلی هم خوب جواب داد. چون اکثر اعضای فرقه افراد جوانی بودند که از طریق رسانهها با اوم شینریکو آشنا شده بودند. اما آساهارا میخواست که روی ذهن افراد کنترل داشته باشد و حتی افرادی را برای این کار استخدام کرده بود.
بازیای با محوریت اوم شینریکیو
بازی داستان روستای کامیکویشیکی (The Story of Kamikuishiki Village) یکی دیگر از برنامههای آساهارا بود. همه چیز در مورد این بازی گنگ و مرموز است. مشخص نیست چه شخصی و چه زمانی آن را ساخته.
اسم Aum soft در بازی به چشم میخورد اما مشخص نیست چه افرادی پشت آن هستند. بنابراین تئوریهای زیادی در مورد این قضیه وجود دارد. تئوریهای مختلفی وجود دارد. شاید خود گروه این بازی را ساخته. شاید هم افرادی از بیرون با هدف مسخره کردن اوم شینریکیو بازی را طراحی کرده باشند.
این بازی روی پی سی ۸۸۰۰ اجرا میشود. بنابراین خیلیها بر این باورند که سازندگان بازی را درست بعد از حملهی مترو ساختند. اولین بار در سال ۲۰۱۱ یک نفر بازی را تجربه کرده و گین پلی آن را در یوتیوب منتشر کرد. اما اولین باری که دیگر مردم شروع به صحبت در مورد بازی کردند، به سال ۲۰۱۶ برمیگردد.
در بازی داستان روستای کامیکویشیکی، شما در نقش خود آساهارا بازی میکنید و وظیفهتان این است که منابع کافی برای حملهی تروریستی سال ۱۹۹۵ را فراهم کنید بدون اینکه دستگیر شوید. در طول بازی هم یک سری عکس و فیلم عجیب و غریب از اتفاقات مرتبط با فرقه میبینید؛ مثل مردی که سعی دارد مانند آساهارا در هوا معلق شود یا حتی عکس قربانیهای گروه. این عکسها و فیلم برای کسانی که آن را تجربه کردهاند حس نه چندان خوشایندی به همراه داشته. اما پایان بازی چه میشود؟
پایان بازی چه میشود؟
آخر بازی دو پایان خوب و بد داریم. در پایان خوب، حملهی تروریستی به متروی ژاپن با موفقیت رخ میدهد، مردم میمیرند و دنیا غرق صلح میشود! در پایان بد هم آساهارا دستگیر میشود و کل دنیا با بمب اتم منفجر میشود. یعنی بازی به گونهای دارند جای پایان خوب و بد را با هم عوض و چیز دیگری را به مخاطب دیکته میکند.
ترسی که این بازی به انسان منتقل میکند جنس دیگری دارد. چون بر اساس واقعیت است و مردم واقعا جانشان را در این اتفاقات از دست دادند. این بازی نشان میدهد که چگونه رسانه میتواند روی افراد تاثیر بگذارد تا دروغها را باور کنند و در نهایت در این راه به انسانهای دیگر آسیب بزنند.
لازم نیست حتما یک روح در بازی به دنبال ما بیفتد تا بترسیم. گاهی اوقات ناامنی و دانستن این موضوع که افرادی آن بیرون هستند که نقشههای شومی در سر دارند به اندازهی کافی ترسناک هست. جلوی اوم شینریکیو گرفته شد. اما چه گروههای دیگری آن بیرون هستند که نقشههایی به همین اندازه ترسناک در ذهن دارند؟
قسمتهای قبلی آیس برگ:
- اسلندرمن؛ کریپی پاستایی که ۷۰ درصد اینترنت از آن وحشت دارند
- بک روم؛ یکی از معروفترین کریپی پاستاها از کجا پیدا شد؟
- ۹ بازی که رازهای ترسناکی دارند
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
عجب قصه آشنایی داره و چه آدم دیو........ی بوده.
منو شدید یاد جزوف سید انتاگونیست فارکرای ۵ انداخت
اونم میگفت دنیا قراره نابود شه و آخرش هم با بمب اتم اون ایالت رو ترکوند!!
در مورد آساهارا شنیده بودم
واقعا که یه ع.و.ضی تمام به معناست
تو توی پارلمان رأی نیاوردی مردم بدبخت چه گناهی دران؟😐
عجب مقاله ای بود