مشکل دیزنی در شخصیت پردازی انیمیشن Wish دقیقا چیست؟
شخصیت اصلی در اثر جدید دیزنی، یعنی انیمیشن Wish، با انتقادهای زیادی روبرو شده است؛ این انتقادها بخاطر شباهت او به دیگر قهرمانهای دختر این استودیو است. آشا، اگرچه دقیقاً یک پرنسس محسوب نمیشود، با ...
شخصیت اصلی در اثر جدید دیزنی، یعنی انیمیشن Wish، با انتقادهای زیادی روبرو شده است؛ این انتقادها بخاطر شباهت او به دیگر قهرمانهای دختر این استودیو است. آشا، اگرچه دقیقاً یک پرنسس محسوب نمیشود، با این وجود به نسخهی پیشرفته پروتاگونیستهایی میماند که از House of Mouse نشأت گرفتهاند. تریلر این انیمیشن به سبک همیشگی دیزنی، دختری را نشان میدهد که برای ستارهها آواز میخواند و برای لحظاتی یکجور دست و پا چلفتی بودن جالب توجه را به نمایش میگذارد. این همان تیپ شخصیتی میباشد که در آثار دیزنی جاافتاده: دخترک سر به هوای بامزه! و مشکل نیز همینجاست!
با انتقاداتی که اخیراً از دیزنی بخاطر فاصله گرفتن از ریشههایش شده بود، آنها با ساختن انیمیشن Wish قصد دارند به اصولی بازگردند که زمانی انیمیشنهای این استودیو را متمایز و خاص میکرد. در تریلر این انیمیشن، شاهد یک ویلن سنتی هستیم که کاملاً شرور بنظر میرسد، انیمیشنهای 2 بعدی بیشتر به چشم میخورد و در کنار شخصیت اصلی ما یک حیوانِ همراه هم وجود دارد؛ همگی اینها نشانههای امیدوارکنندهای برای طرفداران بودهاند و علاوه بر این چه چیزی بیشتر از آرزو کردن با ستارهها، میتواند امضای دیزنی را داشته باشد؟
با این حال، یک جنبه از Wish هنوز مشابه به آثار اخیر دیزنی مثل Encanto، Frozen، Moana و Tangled میباشد و آن هم قهرمان دختر داستان است.
انیمیشن Wish، همان دختر سر به هوای دوستداشتنی را ارائه میکند
در ده سال گذشته یا حتی بیشتر، دیزنی آرکتایپ شخصیت پرنسس که امضای کارش را بوده، تغییر داده است؛ بجای آن پرنسسهای رویاپرداز و خیالاتی، در انیمیشنهایی مثل Encanto و Moana، قهرمان دخترِ داستان، شجاع است و تلاش میکند که لایق بودن خودش را به نحوی ثابت کند و البته که صفاتی عجیب از خود بروز میدهد؛ همچنین، آنها خاماند، از نظر ارتباطات اجتماعی در وضعیت خوبی قرار ندارند و نسبت به قابلیتهای خود نامطمئناند. مثلاً شخصیت آنا در Frozen، تلو تلو میخورد، به پرنس هانس برخورد میکند و با خجالت اعتراف میکند که او چقدر خوشتیپ است! در انیمیشن Tangled، راپونزل با ماهیتابه بر سر خودش میکوبد! در Moana، موتونوی تظاهر میکند که کسی دارد صدایش میکند تا از یک تقابل ناخوشایند بگریزد! این تیپ شخصیتها، ترندی میباشد که استودیو دیزنی در سالهای گذشته دنبال کرده است.
اکنون، بنظر میرسد Wish نیز با شخصیت اصلی خود همین مسیر را دارد ادامه میدهد؛ دقیقاً در ابتدای تریلر، آشا به روی صحنه میآید و فریاد میزند «من اینجا هستم!» و خیلی سر به هوا به بینندهها میگوید که باید برود و نفسی تازه کند. کمی جلوتر هنرهای رزمی مسخرهای از خودش برای شاه به نمایش میگذارد. بطور کلی، آشا جالب و دوستداشتنی است و ایدهی پشت او مشخصاً فراهم کردن کمدی برای کودکان میباشد. با این وجود، نمیتوان انکار کرد که او شباهت زیادی به شخصیتهای اخیر ساخته شده توسط استودیو دیزنی دارد. این تیپ شخصیتی، به صورت «دخترک سر به هوای دوست داشتنی» جا افتاده است، اما انگار اثرگذاریاش بر عدهای از طرفداران را دارد از دست میدهد.
انتقادها دقیقاً چه میگویند؟
شخصیتهایی مثل موانا، آنا، رایا، مریدا، میرابل و حالا آشا بدون شک دوستداشتنی هستند، میتوان با آنها ارتباط برقرار کرد و بامزهاند اما حقیقت اینجاست که همگی شبیه به هم هستند و همین موضوع سبب ایجاد انتقادهایی به سبک شخصیتپردازی استودیو دیزنی شده است. این استودیو به کمکاری و تنبلی در ایده پردازی متهم شده، چرا که به جای استفاده از شخصیتهای کار شده و منحصر به فرد، به یک قالب مشخص چسبیده است. منتقدان افراطیتر حتی میگویند که چنین کاری زن-ستیزانه هم میباشد، چرا که انگار طیف شخصیتی زنان و دختران به همینها محدود است. از سویی دیگر، در انتقادی مشابه، برخی معتقدند که دیزنی تلاش میکند خودش را ووک نشان بدهد و عمداً از تیپ پرنسسهای رویاپرداز که به دنبال فریتیلهای عاشقانه هستند، فاصله گرفته است.
با این حال همانطور که گفته شد، اینها انتقادات افراطی هستند و اعتقاد اکثریت این است که دیزنی با به دست آوردن یک قالب موفق در حال شیر دوشی میباشد و تا میتواند میخواهد با ساختن چنین شخصیتهایی، پول دربیاورد. این قضیه درباره انیمیشن Wish، به این دلیل غیرقابل تحمل است که استودیو آن را با شعار بازگشت به ریشهها تبلیغ میکند و ویژگیهای کلاسیک آثار دیزنی مثل انیمیشنهای 2-بعدی و شخصیت منفی کاملاً شرور، به آن بازگشتهاند اما شخصیتپردازی قهرمانِ داستان به همان سبک و سیاق آثار اخیرش است.
این ترند با Tangled در سال 2010 آغاز شد، اما دلیل آن چه بود؟
فرانچایز پرنسسهای دیزنی با گذشت زمان چندین تحول به خود دیده است. اولین پرنسسهای دیزنی، شخصیتهایی مثل سیندرلا، سفید برفی و زیبای خفته بودند که همگی شخصیتهای سادهی مشابهی داشتند که بیشتر در آنها داستان و پس-زمینه مهم بود تا فردیتِ پرنسس ما. با ورود به دهه 1990 میلادی، این رویکرد تا حدودی تغییر کرد و انیمیشنهای The Little Mermaid، Beauty and the Beast و Mulan همگی شخصیتهایی با بارِ فردیت بیشتری داشتند که شخصیتشان با مرزهایی مشخص، تعریف شده بود. با این وجود هنوز هم میشد حس کرد که پرنسسها بینقص و دست نیافتنی هستند. از آنجایی که عده زیادی از تماشاگران انیمیشنهای دیزنی کودکانی هستند که هنوز دنیا را درک نکردهاند و در شرف ایجاد هویت هستند، طبیعی است که رویکرد دیزنی باید تا حدودی تغییر میکرد.
اینکه در قرن بیست و یکم کودکان مدرنتر ذائقهای متفاوت دارند، بدیهی است و احتمالاً به وجود آمدن تیپ شخصیتی پرنسس سر به هوا توسط دیزنی تا حد زیادی به همین مسئله مربوط میباشد. راپونزل در انیمیشن Tangled آغازگر این مسیر بود و کودکان به خوبی با او ارتباط برقرار کردند. پس از او، شخصیت آنا در Frozen که حرّاف، بیهوا و آزاده بود نیز به محبوبیت بسیار زیادی رسید و مهر تأییدی بود بر تضمینِ موفقیت تیپ شخصیتی دخترک سر به هوا.
دیزنی به تنوع بیشتری نیاز دارد
بطور کلی، با شخصیتهای جالب و عجیبِ دیزنی میتوان به راحتی ارتباط برقرار کرد و دیزنی مسلماً به هدف خود رسیده است. مخاطبان کاملاً متوجه هستند که در یک انیمیشن میتوان شخصیتهایی دید که مثل سفید برفی و سیندرلا، بینقص و باشکوه نیستند؛ اتفاقاً دختران نوجوان نسل کنونی خیلی راحتتر میتوانند با آنا و مریدا ارتباط برقرار کنند. اما همانطور که توضیح داده شد، دیزنی در این مسیر دارد زیاده روی میکند و شخصیتهای قهرمان دخترش بیش از ده سال است که شکل مشابهی دارند؛ شاید مثلاً السا در Frozen مقداری متفاوت باشد که به تنهایی برای ایجاد تنوع کافی نیست.
انیمیشن Wish، مولفههای قدیمی کارهای دیزنی را با خود بازمیگرداند، که نشان میدهد نوستالژی خودش میتواند یک عنصر نو برای خلق هنری باشد. دهه 2010 زمانی بود که این استودیو شخصیتهای عجیب را وارد کار کرد و دست به ابداعات خلاقانه زد؛ اکنون در دهه 2020 زمان بازگشت به روشهای قدیمی میباشد. با این حال تکراری بودن تیپ شخصیتی آشا، باعث نشانه رفتن انتقاداتی به سمت استودیو دیزنی شده است که بیراه نیستند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
لایو اکشن های دیزنی رو دیدید چقدر فاجعه ان؟ میاد داستان قدیمی که کلی ملت باهاشون خاطره دارن رو بر می دارن پرش می کنن فمنیست و همجنسگرایی و سیاه پوست (من با سیاه ها مشکل ندارم انکه اصالت داستان رو خراب می کنن رو مخه😡)
شاید این یه کلیشه باشه ولی الان دیگه این چرت و پرت های دنیای مدرن بیشتر کلیشه 🫤
به نظرم همون فرمول سابق دیزنی خیلی بهتره هم آدم بیشتر دوستشون داره هم بخدا از اینهمه شخصیت مغرور پر افاده خسته شدم😮💨
اتفاقا این خوبه!! دیزنی واقعا این چند مدت داشت گند میزد🤢 کل انیمیشن هاش شده بود چرت و پرت های من می خوانم مستقل بشم و همجنسگرایی و...!
وقتی دریم ورکس میاد گربه چکمه پوش شاهکار رو میسازه دیزنی میاد یه کارتون حال به هم زن مثل قرمز شدن رو میسازه!
دیزنی واقعا تنوع داره! دیگه بیشتر از نمی خوایم.من واقعا دیزنی رو با همون فرمول قبلی دوست دارم و wish می تونه شروع کننده روندی باشه که دیزنی به اوج خودش برگرده
دیزنی با همون مدل قدیمی قشنگه.نه این همه فمنیست افراطی و همجنسگرایی و.. دنیای انیمیشن طوری شده که انگار شخصیت حق عاشق شدن ندارن! چرا؟ مشکلتون با عشق چیه؟
turning red اتفاقا یه شاهکار بود،چه طبق نظر منتقدا چه طبق امتیاز و فروش.
شخصیت پردازی متنوعی داشت و از لحاظ ایده هم منحصر به فرد بود.
دیزنی کلیشه سازی کرده، موافقم. اما این ربطی به فمینیست و lgbt که در جامعه مدرن امروز باید مورد پذیرش قرار بگیرند(که البته همین الان هم هستند) نداره.
دوست عزیز، کاری که شما داری انجام میدی هیت دادنه نه انتقاد.
یک کلام:
کلیشه
خیلی ساده میگم : این روند از انیمیشن فروزن شروع شد و آغازگر عصر جدید دیزنی به نام دوران پسا - فروزن بود ( البته اونا این فرمول رو در آثاری مثل سیندرلا ۳ و تانگلد آزمایش کرده بودن )
در واقع تمام آثار دیزنی از فروزن به بعد از یک فرمول داستانی و همون تیپهای شخصیت پردازی آنا و السا و عناصر یکسان در ساخت بهره میبرن
در نظر من منقد ( اگه قابل بدونید ) همه این انیمیشنا ( از فروزن تا آرزو ) در واقع یکی هستن و هیچ فرقی ندارن ( حتی رالف خرابکار۲ هم از فرمول تقریبا مشابهی استفاده کرد )
نمیتوان کتمان کرد که استودیوهای هالیوودی به شدت با کمبود ایده و خلافیت مواجه هستن و در یک چرخه با.طل از ساخت آثار تکراری گیر افتادن
حتی با روی کار اومدن دوباره آثار 2d شاید از لحاظ بصری یک تغییر و تحولی ایجاد بشه ، ولی از لحاظ محتوی و داستان خیر
( مگه اینکه واقعا یه حرکت محیرالعقول بزنن و کلاً یه روند دیگه رو در پیش بگیرن
البته امیدوارم پیشبینی من اشتباه باشه ، ولی متاسفانه شواهد چیزای دیگهای میگن ...