نقد انیمه Onimusha: اقتباسی کلیشهای از بازیهای آن
بین تمام فرنچایزهای موجود در ویدیو گیم چه کسی حدسش را میزد که Onimusha قراره اقتباس خودش را دریافت کند؟ با اینکه به شخصه با بازی کردن عنوانهای Onimusha بزرگ نشدهام، اما چند سال پیش ...
بین تمام فرنچایزهای موجود در ویدیو گیم چه کسی حدسش را میزد که Onimusha قراره اقتباس خودش را دریافت کند؟
با اینکه به شخصه با بازی کردن عنوانهای Onimusha بزرگ نشدهام، اما چند سال پیش به تجربه بازی اول آن پرداختم. بازیهای زیادی را دیدهام که از بازی Onimusha تاثیر گرفته و رشد کردهاند و به شخصه این عنوان را تجربهای هیجانانگیز میدانم که میتوان در یک آخر هفته خوب آن را بازی کرد. این عنوان حال و هوایی بین فرنچایز Devil May Cry و رزیدنت اویل داشته و در زمان انتشارش و با توجه به اینکه اولین بازی پر و سر صدای پلی استیشن ۲ بود، به عنوانی مهم و قابل توجه تبدیل شد. با وجود اینکه از زمان نسل ششم کنسولها تا به الان شاهد اثری جدید در این فرنچایز نبودهایم، به نظرم سریای هست که نیاز به توجه بیشتر کپکام و مردم دارد. نمیدانم چرا کپکام با این اقتباس انیمیشنی به احیای دوباره این فرنچایز پرداخته، اما به هر حال این تصمیم را گرفته است.
در حقیقت با توجه به این پاییز شلوغ از انیمهها که در آن شاهد قسمت آخر اتک آن تایتان، بازگشت انیمه Spy x Family و یک عنوان جدید و هیجانانگیز مانند Scott Pilgrim Takes Off هستیم، فراموش کردم که اصلا Onimusha منتشر شده است. این سریال عملا هیچ قدمی برای ایجاد تفاوت نسبت به رقیبان خود برنداشته و یا نتوانسته دیگران را برای تماشایش کنجکاو و علاقهمند کند.
بنده بدون وقفه و پشت سر هم به تماشای تمام هشت قسمت آن پرداختم و با اطمینان میتوانم بگویم که اگر شما هم فراموش کردید که این انیمه در حال پخش بوده، در واقع چیز زیادی را از دست ندادهاید. درست است که Onimusha به بدی دیگر انیمه اوریجینال نتفلیکس یعنی Dragon’s Dogma نیست، اما با این حال استاندارد پایینی را داشته و خوب عمل نکرده است.
در این انیمه که در دوره ادوی ژاپن اتفاق میافتد، شاهد یک سامورایی واقعی به نام «موساشی میاماتو» (Alain Mesa) هستیم که به دنبال ماجراجویی خود برای از بین بردن شیاطینی به نام گنما میرود. گنماها توسط یک سامورایی به نام Iemon (رابی دیموند) به دلایل ناشناخته ولی شیطانی احضار شدهاند، بنابراین موساشی در ماموریت خود به کمک دیگر ساموراییها و یک سلاح قدرتمند برای ایستادن جلوی Iemon و شکست گنماهای احضارشده نیاز دارد. در اینجا دستکشِ یک «اونی» وارد داستان میشود و هر چقدر این دستکش گنماهای بیشتری را به ازای دادن بخشی از انسانیت کاربر بکشد، قویتر میشود. در نتیجه هر چقدر موساشی از آن استفاده بکند، خودش هم بیشتر به یک اونی تبدیل میشود. آیا موساشی موفق میشود که جلوی نقشههای Iemon را بگیرد؟ آیا قربانی میشود؟ یا بدتر از همه به یک اونی تبدیل میشود؟
شاید مدتها از زمانی که آخرین عنوان Onimusha را بازی کرده باشم بگذرد، اما بیشتر قسمتهای سریال انیمه آن در عین اکشن و سامورایی بودن، کلیشهای نیز بوده و چیز جدیدی به روایت آن اضافه نکرده است. قسمت اول آن به شکلی مستقیم به فیلم Seven Samurai ادای احترام کرده و پس از آن از هر استعارهای که ممکن است از چنین داستانی با محوریت ساموراییها انتظار داشته باشید، استفاده کرده است.
پس از آن نیز به چندین اثر دیگر ادای احترام میکند، آن هم عناوینی که برای این سبک بنیادین هستند. این تجربهِ تعمیمیافته، به گسترس رابطه انیمه با بازیهای ویدیوییاش میپردازد و داستان آن به حدی کلی است که شما میتوانید به جای «اونی» یا «گنما» هر هیولا یا شیطان معمول دیگر را قرار داده و در عین حال چیزی را از دست ندهید. هیچ گنمای قابل توجه و مورد علاقهای به مانند Guildenstern در این انیمه ظاهر نمیشود و فقط شاهد زامبیهای معمولی، هیولاها و ساموراییهای به زندگی برگشته هستیم.
اما اگر بخواهیم عادلانه صحبت بکنیم، هر سریال یا اثری نیاز به ایجاد یک تصویرسازی انقلابی از سبک خود نیست و انیمههای زیادی وجود دارند که الهامی استاندارد از آثار کلاسیک بوده و با این حال مورد توجه قرار گرفتهاند، اما Onimusha هیچ چیز جدیدی ندارد که بخواهد آن را از بقیه آثار جدا کند. تنها نکته قابل اشاره طراحی مبارزات آن است که در آن هر صحنه اکشن شامل قتلعامیست که به خوبی به تصویر کشیده شده است. دلیل آن وجود کارگردان اکشن معروفی چون Takashi Miike به عنوان کارگردان اصلی سریال است که باعث به وجود آمدن صحنههای اکشن متنوع نسبت به رقیبان خود شده است. قطعا خشونت آن به اثری چون Ichi the Killer نمیرسد، اما با این حال بسیار خشونتآمیزتر از یک انیمه معمولیست؛ برای مثال در این سریال بدن یک شخصیت به حدی میسوزد که عضلاتش به تپش میافتند.
Onimusha سریالی است که ترس از کشتن شخصیتهایش ندارد. تا آخر قسمت اول، دو تا از هفت شخصیتی را که به ما معرفی شده، از دست میدهیم و همچنین تعداد بیشتری از شخصیتها تا پایان قسمت آخر خواهند مرد. از یک لحاظ این موضوع هیجانانگیز است زیرا که هیچیک از شخصیتها در امان نیستند و هر لحظه امکان مرگشان وجود دارد. لغزش اصلی سریال اینجاست که به ما زمان اینکه به کرکترا اهمیت بدهیم، داده نشده است. پس اینکه شخصیتهایی که نمیشناسیم به خطر بیفتند برای ما بیاهمیت جلوه میکند.
سریال موساشی را به عنوان شخصیت اصلی به تصویر میکشد و درگیریهای درونی او را زمانی که قصد استفاده مکرر از دستکش اونی را دارد به ما نشان میدهد، و این قضیه منجر به رها شدن خط داستانی بقیه شخصیتها میشود. این پدیده به جایی رسید که کمکم اسم کرکترها و شخصیتی که داشتند را فراموش کرده و بجایش آنها را توسط اسم صداگذارشان به یاد آوردم. اگر بخواهیم راجع به نسخه دوبله انگلیسی صحبت کنیم، قابل ذکر است که صداگذاران کار تاثیرگذاری را در نقش خود انجام دادهاند و تنها حسرتمان این است که منبع بیشتری برای اقتباس وجود نداشت.
همینطور که داستان جلو رفته و بیشتر مشخص شد که Onimusha یک داستان معمولی سامورایی است، کمکم حوصلهام در هنگام تماشایش سر رفت. هیچچیز در این اقتباس برجسته نیست و توجهم را دست کم به شکل خوب به خودش جلب نمیکند. Onimusha بیشتر از جلوههای ویژه استفاده میکند و به جز زمانهایی که شخصیتها در حال شمشیرزنی هستند، شخصیتها به سان عروسکان خیمه شب بازی میمانند.
تنها استثنای عنوان، طنز موجود در آن است که به نظر به طور کامل به اپیزود ششم محدود شده و در آن شاهد یک دشمن هستیم که خیلی کارتونیست. در واقع این شخصیت میتوانست جلوههای صوتی کارتونی داشته باشد، صداهایی که تکتک حرکات او را در بر بگیرند. این شاید از لحاظ بصری جذاب نباشد، اما باعث خنده من شد و این بیشتر از چیزی است که میتوانم درباره بقیه تلاشهای سریال برای خنداندن مخاطب بگویم.
با اینکه در حال نوشتن این نقد در روز تماشایش هستم، اما چیزی به یاد ماندنی راجع به داستان یا لحظاتش نیست که برجسته باشد و بخواهم به آن اشاره کنم. یک توئیست در قسمت آخر آن وجود دارد که در قسمت اول نیز به آن اشاره شده بود و به شخصه فکر نمیکردم که این مسیر را ادامه دهند، اما پس از افشای آن، Onimusha درست به آن نپرداخته و به پایان میرسد. فرصتهای از دست رفته زیادی در سریال وجود داشت که این عنوان میتوانست به وسیله آن طرفداران و حتی بینندگان جدید را جذب کند، اما با این وجود مسیر راحتتر را در انتخاب کرد.
در نهایت به نظرم Onimusha سریال بدی نبوده و تنها غیرقابل توجه است. موضوعاتش در مورد جنگ، شرافت و انسانیت در سطح پایین مانده و سریال پایش را از منطقه امن خود بیرون نگذاشته است. با سریالی طرفیم که میتوانید آن را بدون توجه نگاه کرده و همچنان به خلاصه آن پی ببرید. در حقیقت زمانی که قسمت اول تمام شد به داستان و مسیر کلی روایت پی بردم و وقتی که به دو قسمت آخر رسیدم تمام علاقهام را نسبت به چیزی که تماشا میکردم از دست دادم. در صنعتی که همه آثار مدام سعی در پیشرفت و ایجاد استاندارهای جدید دارند، Onimusha به شکل ناامیدکنندهای بیتفاوت عمل کرده است. خیلی طرفدار این انیمه نیستم و به نظرم طرفداران این فرنچایز مستحق یک اقتباس بهتر هستند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
ای خدا، یعنی میشه یک روزی خبر بازسازی (Remake) سری بازی های عالی Onimusha رو کپ کام اعلام کنه. عجب لذتی داشت بازی های اونیموشا روی PS2 (داستان، گرافیک، المان های پیشرفت نقش آفرینی، شخصیت پردازی، باس فایت ها و غیره ...) رزیدنت اویل شمشیری
قطعا اگر این خبر یه روز منتشر بشه، اتفاق هیجانانگیزی خواهد بود.