۵ خروج خاطرهانگیز از جوخهی خودکشی
وقتی به گروهی که با نام «جوخهی خودکشی» شناخته میشود میپیوندید، نباید انتظار سیاستهای ضمانتی درست و حسابی داشته باشید. البته بیشتر کسانی که در طول زمان به این گروه پیوستهاند گزینهی دیگری نداشتند. تفاوتی ...
وقتی به گروهی که با نام «جوخهی خودکشی» شناخته میشود میپیوندید، نباید انتظار سیاستهای ضمانتی درست و حسابی داشته باشید. البته بیشتر کسانی که در طول زمان به این گروه پیوستهاند گزینهی دیگری نداشتند. تفاوتی ندارد یکی از اعضای دولتی جوخهی خودکشی باشید یا یکی از سوپرویلنهایی که میخواهند مجازات خود را سبکتر کنند، همه از شانس پیروزی هر مأموریت و احتمال بالای مرگ در هر کدام از آنها خبر دارند.
با وفادار بودن به نام جوخهی خودکشی (که نام رسمی تسک فورس ایکس را دارد)، شخصیتهای فراوانی در طول ماجراهای این گروه از بین رفتهاند که بیشتر آنها خروجهای ویژهای به شمار میآیند. در این نوشتار به سراغ ۵ تا از این خروجهای ویژه و خاطرهانگیز جوخهی خودکشی در دنیای دیسی میرویم.
خیانت
در کراساوور سال ۱۹۸۸ بین جوخهی خودکشی و دووم پاترول، ریک فلگ از سمت آماندا والر که خودش از طرف رئیسجمهور دستور داشت، مأمور میشود تا هاوک را از بند ساندینیستا پس از گیر افتادن در نیکاراگوئه آزاد کند. فلگ برای حفاظت از محرمانه بودن وجود جوخه در یک مأموریت که احتمالاً عمومی شود، از چند عضو تازه بهره میبرد که یکی از آنها تینکر (Thinker) است. این شخصیت یکی از ویلنهای فلش به شمار میآید که از کلاهخودی برای بهبود هوشش بهره میبرد.
از تینکر استفاده میشود تا راه فرار را برای جوخه در وضعیتهای مرگبار پیدا کند ولی شوربختانه نمیتواند اعمالی که ویزلِ (Weasel) روانی برای برطرف کردن تشنگی خونش حاضر است انجام دهد را پیشبینی کند. در گیر و دار برخورد با دووم پاترول، ویزل از فرصت پیش آمده استفاده میکند و گلوی تینکر را میدرد. با این وجود، کمی بعد، تینکرِ کشتهشده واپسین خنده را دارد؛ آن هم به شکلِ...
...انتقام از درون گور
زمانی که تینکر کشته میشود، فلگ از کلاهخودش برای پیش بردن مأموریت نجات هاوک استفاده میکند. اما او نمیداند که تواناییهای ذهنی تینکر اثر خود را روی این دستگاه گذاشتهاند تا فلگ خشنتر و بیرحمتر شود.
ریک فلگ در سعیش برای مهار کردن جوخه آغاز میکند به اعمال سختگیریهای بیش از اندازه تا جلوی تلاش برای فرارشان را بگیرد. هنگامی که مأموریت به پایان خود نزدیک میشود، کلاهخود به طور فراگیر کنترل بدن فلگ را به دست میآورد و به دستور مالک پیشینش یک شلیک انرژیک برای نابودی ویزل انجام میدهد. این کشتار ناگهانی آخرین چوبخط برای فلگ است تا سرانجام کلاهخود را از سرش بردارد و وقتی که دیر شده بفهمد این ابزار بنا بر خواستههای صاحب درون گورش فعالیت میکرد!
قهرمان بازی
در شمارهی ۳۶ کمیک Suicide Squad، تیم به آپوکالیپس سفر میکند. در این جاست که آنها میفهمند نیروهای دارکساید بسیار بیشتر از خودشان است. دکتر لایت (Dr. Light) که توسط روح مردی تسخیر شده که لباس و تواناییهایش را به زور گرفت و رهایش کرد تا بمیرد، ناگهان این انگیزه را پیدا میکند تا کار قهرمانانهی احمقانهای انجام دهد؛ چرا که این روح تشویقش میکند تا با دستهای از پارادیمونها بجنگد.
دکتر لایت به پرواز درمیآید و به شکلی دور از انتظار یورشش را آشکار میکند. بدین گونه، او تبدیل به هدفی آسان میشود و شلیک پارادیمونها خیلی زود لایت را همانند یک پنیر سوئیسی سوراخ سوراخ میکنند. دکتر لایت در جهنم میفهمد که به وسیلهی فردی که پیشتر در این جایگاه قرار داشت به عنوان اقدامی برای انتقام فریب خورده بود تا کشته شود.
خود را در یک گوشه نوشتن
برای این مورد باید کمی توضیح داد. در Animal Man گرنت موریسون، بادی بیکر (Buddy Baker) که دیوار چهارم را میشکند در برابر نویسندهی کمیک قرار میگیرد. نویسنده همچون یک موجود توانا به نمایش درمیآید که انیمال من را به دردسر میاندازد و از جهنم عبورش میدهد. پس از گفتگو با قربانی نوشتههای خود، نویسنده تصمیم میگیرد تا بدبختیهای انیمال من را وارون کند و به گونهای بنویسد که پیامدهای خوشایندتری رخ دهند. ولی سرنوشت خود نویسنده خیلی خوشایند نبود.
دوباره این نویسنده را در شمارهی ۵۸ کمیک Suicide Squad میبینیم که در محل یورش به یکی از ویلنهای واندر وومن با نام کیرکه (Circe) حاضر است. او بازگو میکند که با نوشتن خود در کَنون دیسی، اکنون بخشی از کنون این دنیاست و نمیتواند از دنیای دیسی بیرون آید مگر این که راه خروج خودش را بنویسد. زمانی که نبرد آغاز میشود، هر رویدادی که رخ میدهد در نوشتههای نویسنده قرار دارد. اما زمانی که درگیری شدت میگیرد، او دچار سد نویسنده میشود و هنگامی که نمیداند برای رخداد آتی چه بنویسد خودش را در معرض خطر قرار میدهد. پیش از این که راهی برای زنده ماندن پیدا کند، یک موجود هیولاوار که توسط جادوی کیرکه پدید آمده بود نویسنده را از بین میبرد.
بیرون رفتن با یک انفجار بسیار بزرگ
برای سالها، ریک فلگ عامل میدانی ارشد آماندا والر بود که صدها مجرم را در مأموریتهای مرگبار هدایت میکند. زمانی که راز وجودیت جوخهی خودکشی توسط یکی از سناتورهای ایالات متحده تهدید میشود، فلگ تصور میکند که تنها راه ادامهی کار درست تیم از بین بردن این سناتور است. ولی هنگامی که ددشات این کار را برایش انجام میدهد، باور فلگ نسبت به کارش خدشه برمیدارد. با هدف خروج از جوخهی خودکشی، تصمیم میگیرد تا یک مأموریت پایانی پنهانی را انجام دهد.
او که از ماجرای مأموریت پدرش، ریک فلگ سینیور، برای نابود کردن نمونههای ابتدایی جنگافزارهای هستهای نازیها آگاه شده بود، به دنبال نابود کردن دژ تروریستی میگردد که هنوز این مواد اتمی در آن جا نگهداری میشوند. وقتی که او در برابر رهبرشان قرار میگیرد، فلگ تا زمانی که مواد منفجرهی دور و بر بمب هستهای فعال شوند میجنگد تا خودش و همهی کسانی که در آن پایگاه دارند در یک انفجار اتمی از بین بروند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.