آیا هالیوود میتواند سینمای ابرقهرمانی را نجات دهد؟
در طول دهه گذشته، ابرقهرمانها و از اساس سینمای ابرقهرمانی وارد بحران شدهاند. هرچند، در دو دهه گذشته آثار مارول که خود متعلق به استودیوی والت دیزنی است، توانست به نیازهای مخاطبان پاسخ دهد و ...
در طول دهه گذشته، ابرقهرمانها و از اساس سینمای ابرقهرمانی وارد بحران شدهاند. هرچند، در دو دهه گذشته آثار مارول که خود متعلق به استودیوی والت دیزنی است، توانست به نیازهای مخاطبان پاسخ دهد و یک جهان سینمایی ابرقهرمانی را شکل دهد. اما دنیای سینمایی که دیسی (برادران وارنر) به دنبال ماورل تولید کرد و به مخاطبان خود قول داد که در آستانه رسیدن به رقیب خود است، شکست خورد.
با نگاهی ساده میتوان یافت که در سالهای اخیر، پیش بینیهای منفی پیرامون دلزدگی آثار ابرقهرمانی شروع به تحقق یافتن کرده است. اقدامات استودیوهای بزرگ تأیید میکند که یک بحران در افق پیش روی ماست، البته اگر قبلاً این بحران وارد بازار نشده باشد. اما چه چیزی ابرقهرمانان را به سمت رکود سوق داد؟ آیا میتوان سینمای ابرقهرمانی را نجات داد؟ و آیا واقعا فیلمهای این ژانر اینقدر بد شده که به نجات نیاز دارد؟! در ادامه با تحلیل این فضا همراه ویجیاتو باشید.
هزینهها و ارقام سینمای ابرقهرمانی
با نگاهی به آمار میتوان دریافت که در مرحله یا فاز سوم مارول (2016-2019)، 11 فیلم اکران شد که 6 فیلم از آنها بیش از یک میلیارد دلار فروش داشتند (دو مورد حتی از مرز دو میلیارد هم فراتر رفتند). اما در طول فاز چهارم و پنجم، تنها یکی بیش از یک میلیارد دلار فروش را تجربه کرد.
طبیعتاً این واقعیت که در همین سالهای اخیر، فیلمهای این ژانر میلیاردها دلار درآمد مثبت را برای خود به ثبت رساندهاند نشان میدهد که فیلمهای کمیکبوکی چقدر موفق هستند. جالب است بدانید که فاجعه بارترین فیلم فاز سوم مارول، یعنی «مرد مورچهای و زنبورک» بیش از 600 میلیون دلار فروخت. با این حال، برای فاز چهارم و پنجم این رقم ثابت به نظر میرسد. آخرین فیلم اکران شده در دنیای سینمایی مارول، قسمت دوم فیلم «کاپیتان مارول» است که کمی بیش از 200 میلیون فروش داشت و فاجعه بارترین فیلم در تاریخ اخیر استودیو بود (قبلا این عنوان در اختیار هالک شگفت انگیز با بازی ادوارد نورتون بود که 250 میلیون دلار درآمد داشت). پس اگر Guardians of the Galaxy 3 نبود، سال 2023 برای MCU بسیار تاریک به نظر میرسید.
اما افت باکس آفیس مارول در مقایسه با دی سی شکافی عظیمتر در سمت رقیب را نشان میدهد. فقط نیمی از فیلمهای دیئی به بازپرداخت بودجه اولیه خود میرسند. حتی «فلش» که طرفداران چندین سال منتظر آن بودند، در مقابل بودجه 200 تا 220 میلیونی، تنها 270 میلیون فروش داشت. «واندر وومن» 30 میلیون کمتر از هزینهاش فروش کرد وقشمت دوم «شزم» حتی با بودجه نسبتاً متوسط 125 میلیون هم جواب نداد و به بودجه خود نرسید. حتی فیلم سوسک آبی تنها 130 میلیون دلار در مقابل بودجه 104 میلیون دلاری به دست آورد.
بنابراین، رسیدهای باکس آفیس دو روند را نشان میدهند: دی سی هرگز یاد نگرفته است که چگونه پروژههای خود را تولید کند که بتواند حداقل بودجه آثارش را جبران کند و مارول نیز بدون توجه به نام فیلمهای جدید، کسب درآمد از دنیای سینمایی خود را متوقف شده مشاهده میکند.
تولیدات بدون پایان استودیوها در ژانر ابرقهرمانی
سرعت تولید فیلمهای کمیک بوکی در چند سال اخیر تحت تأثیر همهگیری کرونا قرار گرفت و خط تولید این آثار را کمی متوقف کرد. اما حتی در چنین شرایطی، هر دو استودیوی مارول و دی سی همچنان بیننده را تحت تأثیر آثار فراون خود قرار میدهند. برای مثال از سال 2013، زمانی که دی سی خط تولید جهان سینمایی ابرقهرمانی خود را تأسیس کرد، این استودیو چیزی نزدیک به 15 فیلم تولید کرده است. این در حالی است که مارول از سالها پیش این روند را دنبال کرده بود و همچنین سونی نیز در کنار آن وجود داشت که چند فیلم درباره قهرمانان دنیای مرد عنکبوتی (و دو کارتون در مورد خود مرد عنکبوتی) منتشر کرده است. این آمار یک رقم باورنکردنی ایجاد میکند: 39 فیلم در کمتر از 8 سال!
در عین حال، نکته دیگر پیرامون خط تولید آثار ابرقهرمانی این است که استودیوها به طور فزایندهای روی سریالهای تلویزیونی کمیکبوکی نیز سرمایه گذاری میکنند. برای مثال در طول دهه 2010، در مجموع 12 سریال تلویزیونی بر اساس کمیکهای مارول منتشر شد. اما از سال 2021 تاکنون 16 سریال جدید منتشر شده است.
در این بین، به هم پیوستگی تمام فیلمهای مارول قبلاً بیننده را ملزم میکرد که قبل از رفتن به سینما آماده این جهان متصل شود. به عنوان مثال، پیش از فیلم Avengers: Endgame چیزی خدود بیست و یک فیلم در این فرنچایز وجود داست. این یعنی برای درک تمام خطوط داستانی و انگیزههای شخصیتها، بیننده ملزم به تماشای 21 فیلم بود. شاید این مشکل بزرگی برای مخاطب این آثار نباشد، اما به شرطی که بیننده واقعاً این فرنچایز را دوست داشته باشد، در آن صورت تماشای 21 فیلم در 11 سال چندان دشوار نیست.
علاوه بر این، اگر مخاطبان مشتاق جهان سینمایی مارول میشدند به راحتی میتوانستند با این آثار کنار بیایند، بنابراین اگر بیننده قسمت دوم مرد آهنی یا دکتر استرنج را دوست میداشت، به احتمال زیاد از Thor: Ragnarok و دنباله مرد مورچهای نیز خوشش میآمد. حداقل مخاطب همراه میتوانست آنها را تا آخر تماشا کند. حتی برای دیدن صحنه ارزشمند بعد از تیتراژ این آثار!
خب این مدل در سال 2019 دچار یک تغییر شد، چون دیزنی سرویس استریم خود را راه اندازی کرد و داراییهای اصلی جنگ ستارگان و کمیکهای مارول را به منبعی بیپایان از سریالهای تلویزیونی گسترش داد. با این حال، در مدل جدید نه تنها تعداد پروژهها، بلکه مفهوم آنها نیز تغییر کرده است.اما مشکل این رویکرد کجاست؟! باید بدانید که روزی نتفلکس 6 سریال را تحت نظارت مارول منتشر کرد که همه آنها به موازات وقایع دنیای سینمایی مارول اتفاق افتادند.
این یعنی بیننده میتواند «جسیکا جونز» یا «دردویل» را رد کند و با آرامش به سراغ «انتقامجویان» جدید برود. اما اکنون در مدل جدید دیزنی، این شرکت نه تنها سریالهای تلویزیونی خود را میسازد، بلکه آنها را در کل جهان سینمایی مارول جای میدهد. این یعنی بیننده بین تماشای دو قسمت Doctor Strange باید چندین ساعت را در سریال تلویزیونی WandaVision وقت بگذارد، در غیر این صورت متوجه تک تک خطوط داستانی نخواهد شد.
با این حال، هر چه فرنچایزهای سینمایی چیز بیشتری از بیننده بخواهند، این بیننده نیز خستهتر میشود. با یک آمار میتوان دریافت که تا سال 2024، دنیای سینمایی مارول شامل 33 فیلم و 28 سریال تلویزیونی خواهد شد. این یعنی تعداد بسیار زیاد پروژههایی که باید ببینید، خود سرگرمی را به نوعی تکالیف مدرسهای تبدیل کرده است. تصور کنید قبل از رفتن به سینما، شما باید 5 ساعت را در سریالی چون The Falcon and the Winter Soldier صرف کنید. برای تحمل این ماراتن بیپایان باید واقعاً کمیکهای مارول را دوست داشته باشید.
کمیت بر کیفیت تأثیر میگذارد
برای یک دهه، مارول کیفیت را ثابت نگه داشت. این یعنی شکستهای نادر آثار مارول تأثیر کل فرنچایز را خراب نکرد. اما وقتی این استودیو سریالهای تلویزیونی را شروع کرد، وضعیت به طرز چشمگیری تغییر کرد. برای مثال، استودیو She-Hulk را دیگر ادامه نمیدهد. مدیران پس از فیلمبرداری کل فصل، فیلمنامه را دوست نداشتند. در ابتدا برنامه ریزی شده بود که قهرمان در قسمت آخر قدرتهای فوق العادهای به دست آورد، اما پس از فیلمبرداری استودیو تصمیم گرفت که او باید آنها را در قسمت اول نشان دهد. وضعیت در پس از تولید اصلاح شد. در نتیجه، کیفیت گرافیک کاهش و هزینه قسمتها افزایش یافت، و این یعنی بالا رفتن هزینه تا 25 میلیون دلار در هر قسمت.
وضعیت مشابهی در مورد دنباله فیلم دکتر استرنج نیز اتفاق افتاد. تمام جلوههای بصری این فیلم یک ماه قبل از نمایش دوباره ساخته شدند زیرا استودیو نمیدانست چه چیزی میخواهد ببیند. این روند در دنباله کاپیتان مارول نیز تکرار شد فیلم و این اثر برای فیلمبرداری مجدد فرستاده شد که 4 هفته به طول انجامید. به همین دلیل، تاریخ اولین نمایشها باید تغییر میکردند، در نتیجه، دوره پس از تولید برای فیلم سوم مرد مورچهای نیز 4 ماه کاهش یافت. با این حال، نیا داکوستا، کارگردان و فیلمنامه نویس قسمت دوم کاپیتان مارول، با شروع فیلمبرداری فیلم بعدی خود، بر مراحل پس از تولید نظارت نکرد.
جدای از این موارد، کیفیت نیز تحت تأثیر بحران استودیوهای ایجاد جلوههای بصری است. کمبود نیرو، کارگران را مجبور میکند تا چندین پروژه را به طور همزمان انجام دهند و در نتیجه کار بیش از حد را تجربه کنند. یکی از هنرمندانی که با مارول کار میکرد در مصاحبهای با Vulture توضیح داد که حداقل 64 ساعت در هفته به مدت شش ماه کار کرده است. هنرمندان جلوههای بصری اتحادیه ندارند، اما به راحتی میتوان تصور کرد که اگر متحد شوند، میتوانند کل صنعت سینما را با همان اثری که اعتصاب بازیگران دارد تعطیل کنند.
در پس زمینه کاهش درآمدهای باکس آفیس، استودیوها در تلاش برای کاهش بودجه هستند. به عنوان مثال، آنها قصد دارند یک ریبوت فیلم Blade را با ماهرشالا علی در نقش اصلی با قیمت 100 میلیون دلار فیلمبرداری کنند. در طول چند سال، 5 فیلمنامه نویس و دو کارگردان در این پروژه شرکت کردند؛ حتی این بازیگر آماده بود تا کار را رها کند. اما در حال حاضر آینده Blade که مارول روی آن شرط بندی کرده بود، در هالهای از ابهام قرار دارد. تمام این نکات یعنی کمیت افسار گسیخته بر کیفیت تأثیر میگذارد.
یکنواختی و شکم سیری
این روزها تماشای پنج یا شش فیلم ابرقهرمانی ایده کافی از میزان انتظارات پیرامون فیلمهای دیگر این ژانر را به هر مخاطبی میدهد. در طول یک دهه و نیم گذشته، قانونی ایجاد شده است که آنقدر تکرار میشود که اکنون خستهکننده شده است. این یعنی هنگامی که از بیننده خواسته میشود تا داستان پیشرفت یک قهرمان را برای سی امین بار تماشا کند، میتواند نه تنها پایان فیلم، بلکه تعداد تقریبی فلاش بکها را نیز حدس بزند. این به معنای واقعی کلمه خبر از یکنواختی اجرای یک فرمول میدهد.
برای مثال فاز چهارم مارول مشکلاتی را نشان داد که برآمده از همین یکنواختی است. اگر دقت کرده باشید در این فاز قهرمانان جدیدی مطابق با همان طرحی که در مراحل قبلی مارول بود معرفی شدند. اما ده سال پیش همه اینها چیز تازهای بود، البته قابل پیش بینی، اما اکنون هر فیلم جدیدی شبیه به تکرار یک فیلم دیگر با فرمول مشابه است. یک مثال شاخص دیگر در همین سال پیش اتفاق افتاد، فیلم Blue Beetle که توسط DC در سال 2023 منتشر شد، به نظر مجموعهای از کلیشههای اساسی بود که هر فیلم ابرقهرمانی میتواند بر اساس آن ساخته شود.
در نتیجه چنین نگاهی میتوان گفت که عدم فردیت فیلمها در مجموعههای باکس آفیس این آثار نیز منعکس شده است. البته میشود این رکود در نوع و مدل تولید را به شکم سیری مدیران ارشد استودیوهای تولید نیز نسبت داد. این روزهای اکثر استودیوهای هالیوودی در هزار شاخه سرمایهگذاری میکنند و این سودهای کلان برآمده نیز نوعی سیری و بیمیلی در این شرکتها ایجاد کرده است که دیگر به سمت مدل جدیدی از سرمایهگذاری میروند.
اما در این مدلهای تولید خبر بد آن است که اگر 10 سال پیش تکرارها فقط به فیلم مربوط میشد، حالا سریالهای تلویزیونی هم باعث خستگی میشوند. در حال حاضر، مارول مشغول فیلمبرداری Daredevil: Born Again است. این استودیو به سادگی بازیگران سریال نتفلیکس را گرفته و در حال آماده سازی فصل جدید آن است. در ابتدا 18 قسمت برنامه ریزی شده بود، اما به عنوان بخشی از بهینه سازی تولید، 13 قسمت منتشر خواهد شد. خود این گویای اجرای فرمول سینمایی مارول در این تولیدات جدید است.
برنامه ریزی سختتر شده است
یکی از دلایل موفقیت شگفت انگیز مارول در شروع کارش برنامه ریزی درخشان آن برای سالهای آینده بود. به نظر میرسد در آن دوره خاص هیچ کس بازار را به این موفقیت محاسبه نکرده بود. دی سی سعی کرد همین کار را انجام دهد، اما هر بار دچار مشکلات فراوان در همان پله اول میشدند. برای مثال تصمیم دیسی برای ایجاد یک جهان سینمایی در سال 2011 گرفته شد؛ اولین فیلم، مرد فولادی زک اسنایدر، در سال 2013 اکران شد.
فرض بر این بود که کارگردان پنج فیلم بسازد که پایه و اساس جهان سینمایی دیسی باشد. او دو فیلم را کارگردانی کرد و در سال 2017 در حالی که در فیلم Justice League کار میکرد، دخترش خودکشی کرد و پس از آن کارگردان ناگهان بازنشسته شد. در آن زمان، جهان سینما از هم پاشیده شده بود. جرد لتو نظر خود را در مورد جوکر بودن تغییر داد، بن افلک نظر خود را در مورد بتمن بودن تغییر داد و ایدههای برخی از فیلمهای دیسی با برخی دیگر در تضاد بود. بنابراین، خروج زک اسنایدر به تلاش دیگری برای اتصال تصاویر به چیزی یکپارچه پایان داد.
شاید مشکل دیسی این بود که استودیو سعی داشت راه مارول را در چند فیلم طی کند. اگر مارول قهرمانان را پس از انتشار یک فیلم جداگانه در مورد هر یک از آنها در یک فیلم متحد کرد، DC برعکس عمل کرد و آنها Suicide Squad را منتشر کردند و به واکنش نگاه کردند تا بفهمند که باید در مورد چه کسی فیلم بعدی را بگیرند. پس تغییرات مداوم کارگردانان، فیلمنامه نویسان و بازیگران، برنامههایی که قبلاً قابل اعتمادترین نبودند را خراب کرد.
پس با توجه به مجموعههای ناپایدار، برنامه ریزی درآمد حتی دشوارتر شده است. در سال 2016، منتقدان از جوخه انتحار انتقاد کردند، اما این فیلم بیش از 700 میلیون در گیشه فروش داشت. دو سال بعد، آکوامن بیش از یک میلیارد درآمد داشت! اما نکته این بود که بعید به نظر میرسید که روسای دی سی انتظار داشته باشند این فیلم به پردرآمدترین فیلم تاریخ استودیو تبدیل شود. اما پس از آن یک سری از شکستها شروع شد و باکس آفیس ضعیف «فلش» نشان داد که انتظارهای طولانی چیزی را تضمین نمیکند.
اما این مشکلات برنامه ریزی نیز گریبانگیر مارول هم شد. برای نمونه قسمت پنجم انتقامجویان در سال 2026 اکران میشود و همه قهرمانان جدید را گرد هم میآورد. این فیلم در ابتدا «انتقامجویان: سلسله کانگ» نام داشت، اما اکنون نه تنها عنوان، بلکه محتوا نیز زیر سوال رفته است. نقشه این بود که قهرمانان برای مبارزه با کانگ فاتح متحد شوند. با این حال، در سال 2023، جاناتان میجرز، بازیگر نقش کانگ، به اتهام آزار و اذیت گناهکار شناخته شد و مارول قرارداد او را فسخ کرد. آینده شخصیت او و کل مفهومی که بر او تکیه داشت نیز اکنون زیر سوال است.
البته دیسی نیز با وضعیت مشابهی روبرو شد. فیلم The Flash قرار بود در سال 2018 منتشر شود، اما در حالی که استودیو به دنبال بازیگران و کارگردانان شاخص نو ظهور بود، ازرا میلر، که نقش اصلی را در این فیلم بازی میکند، ناگهان شهرتش را خراب کرد. حمله، دزدی، تماس نادرست با خردسالان، آزار و اذیت و به طور کلی رفتار ناپسند این بازیگر شهرتش را به نفرت بدل کرد. اما دیسی چشم خود را روی مشکلات حقوقی میلر بست تا فیلم در قفسه تولید ننشیند. نتیجه نیز شکست آن شد.
پس باید گفت اگر مارول فراموش کرده است که چگونه برای بلندمدت برنامه ریزی کند، دیسی هرگز یاد نگرفته است که چگونه این کار را انجام دهد. با توجه به ماهیت هر دو فرنچایز، این یک مشکل بزرگ است. در عین حال، فیلمهایی که بر اساس کمیکهای دیسی ساخته شدهاند، اما بخشی از دنیای سینمایی نیستند، به موفقیتهای باورنکردنی دست یافتهاند.
منظور من جوکر تاد فیلیپس و بتمن به کارگردانی مت ریوز است. در حالی که بلک آدام و شزم در این سالهای اخیر با سر زمین خوردند! اما این دو فیلم یاد شده یعنی جوکر و بتمن دو اثر مستقلی بودند که هم گیشه را به آتش کشیدند و نظر منتقدان و جشنوارههای سینمایی را به خود جلب کردند. نکته هر دو فیلم «جوکر» و «بتمن» این بود که نیازی به آشنایی بیننده با مجموعهای از پروژههای دیگر نداشتند؛ و این یک موضوع مهم در کسب موفقیت و جذب مخاطب است.
استودیوها مشکلات را تایید میکنند
با یک نگاه ساده به شکستهای سینمای ابرقهرمانی در سالهای گذشته میتوان دید DC تقریباً بعد از هر نمایش ناموفق مشکلات خود را پذیرفت و ترکیب کارگردانان را بیوقفه به هم ریخت. این یعنی امید به ایدههای زک اسنایدر توجیه نشد، و حالا همه چیز در دست جیمز گان است که باید جهان سینمایی را دوباره جمع کند. این یعنی دوباره دیسی کنترل را به یک نفر جدید میدهد.
در سال 2023، دی سی از انتشار یک فیلم کامل برای اولین بار خودداری کرد؛ منظور من فیلم Batgirl است که 90 میلیون دلار هزینه داشت. این فیلم به دلیل کیفیت نامطلوب در قفسه انبار استودیو باقی میماند. و جالب اینجاست که سال 2024 اولین سال پس از مدتها (به جز همهگیری) خواهد بود که دنیای سینمایی مارول و دیسی تقریباً بدون اولین نمایش سینمایی خود باقی خواهند ماند. البته «ددپول و ولورین» که به پارودی فیلمهای کمیک بوکی میپردازد و «جوکر: جنون برای دو نفر» که هیچ ربطی به دنیای سینمایی جدید دیسی ندارد اکران میشوند.
در سال 2023، مارول تصمیم گرفت به مدل کلاسیک نمایش سریال تلویزیونی روی بیاورد. این یعنی اگر قبلاً کل فصل یکجا انجام میشد، حالا ابتدا یک قسمت آزمایشی فیلمبرداری میکنند و بر اساس آن برای فیلمبرداری کل یک فصل تصمیم میگیرند. واکنش دیگر به اتفاقی که در حال رخ دادن بود، توجه پروژههایی بود که مفهوم فیلمهای ابرقهرمانی را به سخره گرفتند. ابتدا «ددپول» فیلمبرداری شد، سپس انیمیشن «مرد عنکبوتی» از سونی و سریال «پسرها» که در آمازون پرایم منتشر شد، که تاکنون دو اسپین آف را به همراه داشته است. این یعنی بینندگان آماده تماشای ابرقهرمانهایی هستند که خود ابرقهرمانها را مسخره میکنند؛ پس باید گفت اکنون ساختارشکنی این ژانر بیشتر از پیروی از قوانین کلی درآمد دارد.
در این بین این نکته نیز جالب است، کسانی که این آثار موجود در سینمای ابرقهرمانی را میسازند نیز میگویند که با فیلمهای ابرقهرمانی همه چیز خوب نیست. برای مثال متیو وان، کارگردان دو فیلم مردان ایکس و چهار شگفتانگیز، اخیراً گفته است که Deadpool 3 میتواند مارول را نجات دهد و یک جهان سینمایی متفاوت را آغاز کند. از سوی دیگر زک اسنایدر در سال 2023 اعتراف کرد که به دلیل یکنواختی از آثار ابرقهرمانی خسته شده است.
کلام پایانی
اگر به عنوان مخاطب سینما، از نزدیک به تمام پستی و بلندیهای آن آگاهی داشته باشید، پس میدانید که فیلمهای وسترن یک ژانر عالی و کاملا ملی برای ایالات متحده است. در واقع بدون آن نمیتوان سینمای نیمه اول قرن بیستم را تصور کرد. اما این مانع از راکد ماندن و عملاً ناپدید شدن آن از صفحه نمایش نشد. حداقل استودیوها تولید آثار این ژانر را در همان دهه هفتاد متوقف کردند.
اما برخی از زیر ژانرهای دیگر بسیار سریعتر از دید مخاطب ناپدید شدند. برای مثال فیلمهای شمشیر و صندل یا شمشیر و شنل هرگز یک ژانر مسلط نبود، اما همچنان جهشهایی را تجربه کرد. حالا اخبار مربوط به بازسازی جدید «زورو» شبیه یک شوخی به نظر میرسد. در مورد آثار موزیکال هم همین اتفاق افتاد. مهم نیست که چقدر طرفداران این ژانر به اثری چون لا لا لند اشاره میکنند، نکته این است که تولید انبوه فیلم موزیکال وجود ندارد و نمیتواند هم وجود داشته باشد.
اما گاهی اوقات همه این فیلمهای پنهان شده هنوز هم ظاهر میشوند. پس کاملاً ممکن است که دقیقاً همین اتفاق در مورد فیلمها و سینمای ابرقهرمانی نیز رخ دهد. هرچند بعید است که پاک شدن ناگهانی این آثار به اصلاح وضعیت کمک کند. و البته موفقیت «جوکر»، «بتمن» و تا حدودی «نگهبانان کهکشان» که امکان دید نویسنده را فراهم میکند، نشان میدهد که یک داستان جذاب بدون زمینه اضافی در قالب دو هزار فیلم و چهار هزار سریال تلویزیونی میتواند برای مخاطبان کماکان جذاب باشد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
همونطور که هفته پیش گفتم، پیوستگی بیش از حد، حضور های مختلف و رویداد های گسترده موجب زدگی مخاطب ها شده.
اینکه اگه یه بیگانه ای به کره زمین حمله کنه همه متوجهش میشن و واکنش نشون میدن درسته.
اما آیا نیازه همه ی توی یک جهان باشند که مجبور شن واکنش بدن؟
وقتش رسیده مارول تفکیک سازی شدیدی رو شروع کنه: بذارید توی هر اثر چند نفر در یک جهان موازی باشند!
بهترین سریال مارول در چند سال اخیر سریال موداک بوده.
آیا سریال موداک یک سریال استاندارد mcu است؟
خیر. یک سریال انیمیشنی به سبک استاپ موشن هیچ شباهتی به سریال های مارول ندارد.
آیا سریال موداک رویدادی را شامل می شود؟
خیر. هیچ رویدادی در این سریال وجود ندارد.
آیا سریال موداک شخصیت های خاصی را شامل می شود؟
به جز تونی استارک، هیچ کاراکتر مهم دیگری حضور ندارد. (به استثنا قسمت آخر که شخصیت های مختلف اونجرز هر کدام سه الی پنج ثانیه حضور داشتند.)
پس چرا این سریال به شدت محبوب شد و موفق بود؟
دلیل اول: خلاقیت. دلیل دوم: باز هم خلاقیت. دلیل سوم: رهایی از پیوستگی حوصله سر بر.
همه چیز علیه سریال موداک بود. اما الان موفق ترین اثر چند سال اخیر ماروله!
Marvel و Dc بذارید نویسنده ها راحت باشند. هیچ دنیای سینمایی پیوسته ای نمی تونه در انتها موفق باشه.
اگه اینقدر موفق بود ، پس چرا بعد از یک فصل کنسل شد ؟
چه چیزی باعث شد دردویل لغو شه؟
چه چیزی باعث شد پانیشر لغو شه؟
چه چیزی باعث شد لژیون لغو شه؟
چه چیزی باعث شد موداک لغو شه؟
و چه چیزی باعث شد به جای اینها سریال های فالکون و شی هالک و میس مارول و تهاجم مخفی ساخته شه؟
بعد از اسپایدرمن ۳ دیگه مارول رو دنبال نکردم واقعا پوچ و توخالی شده . از سریال ها هم فقط لوکی و واندا رو دیدم