ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

سریال

نگاهی به سریال Invincible – شکست ناپذیر

کداممان است که هرگز آرزو نداشته ابرقهرمان شود؟ هیچ کس! این لذت داشتن قدرت‌هایی مافوق بشریت و شکست دادن شروران و بهتر کردن جهان، چیزی بوده که بعد از دیدن اسپایدرمن، بتمن، سوپرمن و... در ...

اهورا نصرالهی
نوشته شده توسط اهورا نصرالهی | ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ | ۱۳:۰۰

کداممان است که هرگز آرزو نداشته ابرقهرمان شود؟ هیچ کس! این لذت داشتن قدرت‌هایی مافوق بشریت و شکست دادن شروران و بهتر کردن جهان، چیزی بوده که بعد از دیدن اسپایدرمن، بتمن، سوپرمن و... در ما پدیدار شده. اما بیایید به آن روی سکه نگاه کنیم: چه چیزی به دنبال این ابرقدرت‌ها می‌آید؟ پول، شهرت، دوستان خوب؟ یا به دنبال آن فقط خرابی‌های بیشتر می‌آید؟ نکند در همان لحظه قدرتمند شدن، آنقدر شروران مختلف به دنبالمان بیایند و خرابی راه بیاندازند که آرزو کنیم ای کاش می‌مردیم و ابرقهرمان نبودیم! سریال Invincible به چنین سوالاتی می‌پردازد و در عین هیجان انگیز بودن، ما را در بحران‌های هویتی عجیبی می‌اندازد که آن را به یک سریال سنگین تبدیل می‌کند. همراه ویجیاتو باشید.

معرفی کوتاه سریال

سریال Invincible

سریال انیمیشنی Invincible، اثری در ژانر ابرقهرمانی و اقتباسی از کمیکی به همین نام از رابرت کرکمن، خالق The Walking Dead است. در این سریال استیون یون، ساندرا اُه، جی. کی سیمونز، جیلیان جیکوبز، والتون گاگینز و... به صداپیشگی پرداخته‌اند. داستان درباره نوجوانی به نام مارک گریسون که پدرش، نولان گریسون، یکی از ابرقهرمانان بسیار قدرتمند و محبوب شهر است. مارک منتظر است که همانند پدرش، قدرت‌هایش نمایان شود و وقتی که نوبت آن سر می‌رسد، باید با ماجراهایی رو به رو شود که نظرش را راجع به همه چیز عوض می‌کند.

به سوی خشونت و فراتر از آن!

از دلایلی که Invincible باعث شد توجهات زیادی را به سوی خودش جلب کند، خشونت بی‌حد و مرز آن بود. بعد از اتفاقات شوکه کننده قسمت اول، نظرات بینندگان راجع به سریال به شدت عوض شد. از آنجایی که به نظر می‌رسید بسیاری کمیک‌های Invincible را نخوانده بودند، این حجم از خون و کشته شدن شخصیت‌ها، آن هم به این شکل، چیزی نبود که تا به حال در قالب یک شوی تلویزیونی و از همه مهم‌تر، در قالب یک انیمیشن دیده باشند. به همین دلیل، این جمله زبان به زبان چرخید: سریالی همانند The Boys آمده! ابرقهرمانی و پر از خون و خون ریزی.

خشونت، از عناصری است که سبب شده آثار ابرقهرمانی از آن حالت نوجوانانه خود خارج و به سمتی روند که برای مخاطبان بزرگسال نیز جذاب به نظر برسند. از سویی، سریال تنها به "خشونت" متکی نیست. قرار نیست بی‌دلیل پخش و پلا شدن قطرات خون و دل و روده را ببینیم. ما در Invincible شاهد تار و کبود شدن افرادی هستیم که قاعدتاً باید قوی و شکست ناپذیر باشند، اما چنان نابود یا خونین می‌شوند که غمی ترسناک را به دلمان می‌اندازد. از همه مهم‌تر، در آثار ابرقهرمانی مردمان عادی از دعوا و درگیری‌های ابرقهرمانان و شروران در امانند اما در Invincible، سکانسی وجود دارد که چنان رعشه‌ای بهمان می‌اندازد که بعد از دیدنش، نیاز به دوش آب سرد دارید! Invincible از خشونت استفاده می‌کند تا نشان بدهد نه تنها شخصیت‌های سریال، بلکه حتی خود مخاطب توانایی و تحمل دیدن تصویری واقعی‌تر و بی‌رحم‌تر از ابرقهرمانان را هنوز ندارد.

انیمیشنی که رفته رفته، بهتر می‌شود

در نگاه اول، ایرادات خاصی در انیمیشن Invincible وجود ندارد. یک اثر دو بعدی جذاب به سبک اکثر آثار ابرقهرمانی که قبلاً دیده‌ایم که گاهاً مناظر فوق العاده‌ای را به تصویر می‌کشد و در طراحی بدن شخصیت‌هایش کم نگذاشته است. مبارزات و کورئوگرافی که در سریال وجود دارد عالی است و در کل، می‌توان آن را چشم نواز نامید. اما اگر در سریال، به خصوص فصل اول ریز شوید، ایرادات بدی که غالباً ناشی از CGI است، به چشمتان می‌خورد. همچنین گاهاً حرکات شخصیت‌های پس زمینه بسیار بد و آماتور است. احتمالاً سازندگان اثر متوجه این ایراد شده و سعی کردند که برای تحویل اثری با انیمیشنی بهتر، تاخیرات طولانی مدتی را بین دو فصل بیاندازند اما کارشان تر و تمیز باشد و از آماتور بودن، دور بماند.

صداپیشگی بی‌نظیر

سریال Invincible

برخلاف بسیاری از آثار که سعی می‌کنند صداپیشگانشان به سن شخصیت‌های مورد نظر نزدیک باشند، Invincible از این قضیه دوری کرده اما در کل، نتیجه درخشان بوده است. استیون یون در ادامه بازی کردن در نقش شخصیت‌های مضطرب و غمگین، اینبار عملکرد بی‌نظیری در نقش مارک گریسون داشته و ما را با تمام آن احساسات و اضطراب‌های او همراه می‌کند. می‌توان ادعا کرد که او در قسمت آخر فصل دوم به اوج می‌رسد، جایی که همزمان خشم، غم و اضطراب مارک را باورپذیر می‌کند. در مقابل، جی. کی سیمونز با آن صدای خاص و خشنش، یاد و خاطره فلچر Whiplash را برایمان زنده می‌کند، شاید هم دلیلش این است که بار اولش نیست سر یک نوجوان داد و هوار راه می‌اندازد. جی. کی سیمونز ابهت و ترسناکی آمنی من را چند برابر کرده و در مواقعی خاص، شکنندگی او را بسیار خوب نشان می‌دهد.

ساندرا اُه در نقش دبی به شدت درخشیده و حس و حال آن مادر دلواپس را دارد. غم و استرس صدای او، دبی را به شخصیتی خاص تبدیل کرده، آدمی عادی که در این دنیای ابرقهرمانی خشن گیر افتاده است. جیلیان جیکوبز که غالباً با شخصیت‌های کمدی، مخصوصاً با ریتای Community، به یادش می‌آوریم، در نقش اتم ایو درخشیده و دلواپسی یک نوجوان ابرقهرمان دیگر را به تصویر می‌کشد که سعی دارد بدون خراب کردن چیزی، شخصی مفید برای جامعه باشد. در کل، تیم صداپیشگی Invincible تشکیل شده از بازیگران و صداپیشگان درجه یک هالیوودی است. ست روگن همان صدای همیشگی و بامزه خود را دارد که به خوبی به شخصیت آلن نشسته و کلنسی براون، صداپیشه آقای خرچنگ (!) که یک ابهت و ترس عجیبی به شخصیت ژنرال کرگ می‌دهد. مارک همیل، جیسون منتزوکس، والتون گاگینز، زازی بیتز و... از دیگر کسانی هستند که همگی، صداهایشان به خوبی به شخصیت‌هایشان نشسته‌اند.

موسیقی‌های بی‌نظیر

جان پیزانو که تجربه ساخت موسیقی برای ویدئو گیم‌هایی همچون Spider-Man و Detroit را داشته، توانسته آهنگ‌های زیبایی را برای Invincible پدید بیاورد. نه آنچنان متفاوت با دیگر آثار ابرقهرمانی، اما کار او گوش نواز است و حس و حال سکانس‌ها را چندبرابر می‌کند. البته سریال تنها به کار پیزانو تکیه نکرده و از آهنگ‌های آرتیست‌های معروف نیز بهره برده است. به طور مثال در فصل یک، وقتی که آهنگ Broken Boy از گروه کیج د الفنت پخش می‌شود، به نوعی سرنوشت و داستان مارک گریسون را برایمان توضیح می‌دهد. یا در ابتدای فصل دوم، آهنگ Karma Police از ردیوهد، تنش‌ها و اضطراب مارک را در حالی که دارد به بقیه کمک می‌کند، برایمان باورپذیرتر می‌کند. وقتی که Avalanche از نیک کیو و بد سیدز پخش می‌شود، ما به طور کامل درگیر داستان آمنی من و غم عجیبی که تجربه می‌کند می‌شویم. اثل کین، مایکل کیوانوکا، ران د جولز، ومپایر ویکند و... از دیگر آرتیست‌ها و بندهایی هستند که آهنگ‌هایشان، هیجان و زیبایی سکانس‌ها را چند برابر می‌کنند.

شکست ناپذیر؟ عجب جوکی!

سریال Invincible

داستان Invincible گاهی اوقات چنان به درون شخصیت‌ها نفوذ می‌کند که از لحاظ بار روانی، سنگین‌تر از خشونت آن می‌شود. برخلاف دیگر آثار ابرقهرمانی، انگار این ابرقدرت‌ها و شخصیت‌های فضایی و عجیب، Invincible از دنیای تعریف شده این ژانر خارج است و می‌خواهد نشان بدهد که آدم‌ها برخلاف آنچه که نشان می‌دهند، نیستند. هرکسی دارد با چیزی دست و پنجه نرم می‌کند که می‌خواهد نباشد و انگار دست سرنوشت، مجبورشان می‌کند باشند. حتی اگر آنچه که دیگران از آنان انتظار دارند نباشند، باید با انتظاراتشان بجنگند و در نهایت، ناخواسته به دشمن خودشان تبدیل می‌شوند. سریال این سوال را در ذهنمان به وجود می‌آورد: آیا انسان بودن یک نعمت است یا یک نفرین؟ ما خودمان، خودمان را تعریف می‌کنیم یا با دیگران و گذشته‌مان؟

احتمال لو رفتن داستان در بقیه متن وجود دارد

مارک گریسون به لطف نیم انسان و نیم ویلترمایت بودنش، توانایی‌هایی همانند پدرش، نولان، به دست می‌آورد. اما نولان از آنچه که پسرش به عنوان الگوی خودش قبول داشت، زمین تا آسمان فرق دارد. کسی که نقاب ناجی زمین را به خود زده بود، حال به دجال و ضدمسیح آن تبدیل شده است. ارزش‌های نولان همانند مردمان سیاره خودش، یک عقیده امپریالیستی است. به این صورت که همگان باید زیر دست ما باشند زیرا ما برترین هستیم و دیگران به قدری ضعیف و ناچیزند که یا باید کشته شوند یا به زیردستان آنان تبدیل شوند. ولیترمایت‌ها احساسی ندارند و همین، سبب شده قدرتمند‌ترین موجودات این دنیا شوند. همین احساسات، آرام آرام به نقطه ضعف نولان تبدیل شده و او را به یک چیزی کثیف در نظر آنان تبدیل می‌کند.

غافلگیری فصل دوم، در تبدیل کردن نولان از یک شرور تمام عیار به یک ضدقهرمان است. کسی که به دیگران به عنوان حیوان خانگی و موجودات ناچیز نگاه می‌کرد، حال برایشان ارزش قائل شده و سعی دارد از قدرت و احساساتش، به معنای واقعی کلمه، دنیایی را بسازد که برای مردمش آرامش و امنیت را پدید آورد و مهم‌تر از همه، آنان را به عنوان یک موجود زنده قبول داشته باشد. این موضوع اصلاً برای دیگر ویلترمایت‌ها تعریف نشده و پذیرفتن احساسات و دیگر خطوط فکری، یک کفر شدید محسوب می‌شود. نولان به نقطه‌ای می‌رسد که می‌فهمد راه برگشتی نیست و باید عواقبش را بپذیرد و بهایش را بپردازد، اما وحشت نولان از اینجا شروع می‌شود: او با آنکه به شدت قوی است، اما از پرداختن بهای کارهایش ناتوان است.

نولان قبول کرده که یک هیولا است، اما چیزی که فعلاً از درک او خارج است، این است که نمی‌داند چه تاثیر بدی روی خانواده‌اش گذاشته است. مارک هرکاری کند، باز بچه پدرش است. هرچقدر کمک کند، هرچقدر مهربان باشد و هرچقدر با تصویر پدرش مبارزه کند، باز از دید دیگران، انگار هیولای دست پرورده نولان است. در فصل اول، او با این شوک رو به رو می‌شود که پدرش چه هیولایی است، اما باز هم آن احساسات پسر پدری رهایش نمی‌کنند. نولان کسی بوده که به مارک افتخار میکرده، او را آموزش داده و یک پدر واقعی برایش بوده است. حال چگونه قبول کند همه این‌ها یک پوشش بوده؟ خود شما می‌توانید قبول کنید؟!

در فصل دوم، این احساسات شدیدتر می‌شوند. به لطف مفهوم دنیاهای موازی، متوجه می‌شویم که مارک در هر دنیای دیگری، یک هیولا است. هیولایی بدتر از پدرش که همه چیز را خراب می‌کند و آدم‌ها را می‌کشد تا آن آرمانشهر مد نظر ویلترمایت‌ها را با خون ریزی بنا کند. همه می‌دانند که هیچ آرمانشهری بر روی خون بی‌گناهان ساخته نمی‌شود و خود مارک، این را بهتر می‌داند. وقتی که در پایان فصل دوم، مارک کنترل خودش را از دست می‌دهد و غرق در خون است، می‌فهمد که چقدر به راحتی می‌تواند شبیه پدرش شود. او نمی‌خواست که دستش به خون دیگری آلوده شود، اما می‌فهمد گاهی اوقات راهی به جز کشتن شخصی برای نجات دادن دیگران ندارد.

سریال Invincible

انگستروم لوی، شخصیتی به شدت تراژدیک، کسی که مرگ فرزند، همسر و هم‌قطاری‌هایش را به دست مارک و نولان دیده است. بنابراین برای او، خوب بودن مارک در این دنیا بی‌معنی است. انگستروم نیز به همان کسی تبدیل می‌شود که از آن می‌ترسید. فشارهای روانی و فیزیکی آنقدر برای او سنگین بوده که قبول کردن یک واقعیت جدید، برایش غیرممکن شده و می‌خواهد هرجوری که شده، زندگی مارک را نابود کند تا از به خاکستر شدن جهانی دیگر جلوگیری کند. اما این سوال برای مخاطب پدید می‌آید: آنگستروم که نمی‌خواسته خون بی‌گناهی برای آرمانشهرش ریخته شود، اگر مارک و خانواده‌اش را می‌کشت، چقدر خون بی‌گناهان دیگر را بر روی زمین می‌ریخت؟

در دنیای Invincible، ابرقهرمان بودن نفرین است. شکست ناپذیری مارک، کنایه‌ای دردناک بیش نیست. زندگی او به گونه‌ای است که مدام کتک می‌خورد و مدام زجر می‌کشد، مانند مریضی که به بیماری لاعلاجی دچار شده و به جای آنکه خلاص شود، روزانه باید با آن درد طاقت فرسا سر و کله بزند. نه تنها مارک، بلکه ایو چنین دردسری را دارد. ایو این قدرت را دارد که هرچیزی را بهتر از روز اولش بازسازی کرده یا چیزهای جدیدی خلق کند. اما هرچه که می‌سازد نابود می‌شود و به هرکس که کمک می‌کند، بیشتر خرابی به بار می‌آورد. درک این موضوع برای ایو به شدت سنگین است و این سوال پیش می‌آید: آیا ابرقهرمان بودن موهبت است یا نفرت؟

قدرت زیاد، مسئولیت‌های بیشتری را به دنبال دارد. اما مسئولیت‌های ابرقهرمانان ما به شدت با کشمکش‌های درونی همراه است. هرکس به نوعی فکر می‌کند که در جهت رودخانه در حال حرکت است، اما خبر ندارد ته این رودخانه به آبشار درد و فقدانی ختم می‌شود که زنده ماندن ازش غیرممکن است. حتی شخصیت دبی که ابرقدرت او، تحمل و شجاعت بی‌نظیرش است. او حتی نمی‌تواند از رفتن نولان دست بکشد و پسرش را با تمام وجود دوست دارد. سوال اینجاست که اگر دبی این چنین قدرتی را نداشت، تا کجا پیش میرفت؟ آیا می‌توانست نولان را فراموش کند؟ آیا او مارک را همچون پدرش می‌دید؟

پایان اسپویلر

شخصیت‌های Invincible به زندگی واقعی نزدیک‌ترند. هرکس به دنبال این است که انسان باشد. اما از طرفی، این ایرادات، این ضعف‌های بی‌پایان چیزهایی هستند که انسان بودن را لذت‌ بخش‌تر می‌کنند. این احساسات، این درد کشیدن و این کامل نبودن، این شکست پذیر بودن از سویی زجر آورند و از سویی دیگر، به ما این قدرت را می‌دهند که بپذیریم بسیاری از چیزها از کنترلمان خارج هستند و خودمان را به عنوان یک شخص با تمام نقاط قوت و ضعفمان، قبول کنیم.

سخن پایانی

سریال Invincible

شاید ادعای بزرگ و بحث برانگیزی باشد، اما Invincible بهترین سریال ابرقهرمانی است که تا به حال ساخته شده است. سریالی که داستانش پیچیده است و شخصیت‌هایش پیچیده‌تر. انیمیشن سریال رفته رفته بهتر می‌شود و شوخی‌هایش جذاب هستند. صداپیشگان بی‌نظیر عمل کرده‌اند و در کل، یکی از خاص‌ترین اقتباسات تلویزیونی را پدید آورده‌اند. تا به اینجای کار، به لطف سیارات فراوان و همچنین دنیاهای موازی، سریال این قابلیت را دارد تا طولانی شود و ما را برای سالیان سال، درگیر داستان خشن و جذاب خودش کند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (1 مورد)
  • Aligg6116
    Aligg6116 | ۲۰ فروردین ۱۴۰۳

    شکست ناپذیر؟ عجب جوکی خوب اومدید

مطالب پیشنهادی