نقد فیلم Godzilla x Kong: The New Empire | کارتون رنگارنگ
یک ماجراجویی ژول ورنی در بازگشت دوباره تایتانها به پرده سینما با اکشن هیولایی نفس گیر در حضور کونگ و گودزیلا!
فیلمهای مربوط به هیولاهای بزرگ همیشه چیز مهمی را در درون آگاهی انسان برانگیختهاند. ژاپنیها که به تولید آثار ژانر کایجو معروف هستند، به ویژه در این موضوع تسلط خاص دارند. اما غرب در تلاش است تا این روند را به سبک خودش ادامه دهد. در چند سال گذشته، هالیوود حتی با دنیای سینمایی «MonsterVerse» به خوبی این کار را انجام داده است. اکنون «گودزیلا و کونگ: امپراتوری جدید» جدیدترین بخش این جهان در حال گسترش است. ما در بررسی خود به شما خواهیم گفت که آیا این فیلم میتواند همه مخاطبان را سرگرم کند یا خیر. در ادامه با نقد فیلم Godzilla x Kong: The New Empire همراه ویجیاتو باشید.
پس از وقایع فیلم قبلی، کینگ کونگ زیستگاه جدیدی برای خودش پیدا کرده (زمین توخالی)؛ یک ساختار زیرزمینی در قلب سیاره زمین که ظاهر ماقبل تاریخی و جانوران مربوطه آن دوره را در دل خودش حفظ کرده است. اما جدا از کونگ، گودزیلا نیز درگیر تخریب معمول شهرهاست، ولی برای یک هدف خوب: از بین بردن موجودات متخاصم که بشریت را تهدید میکند. از سوی دیگر مردم خود را در برابر این امر اجتناب ناپذیر تسلیم کردهاند و منفعلانه خودنمایی مارمولک را به عنوان پادشاه هیولاها تماشا میکنند و فقط بند «تخریب توسط هیولا» را به بیمه نامه خود اضافه میکنند.
با این حال، هنگامی که سیستم نظارت بر تهدید زمین یا همان مونارک سیگنال عجیبی را که از اعماق زمین توخالی منتشر میشود، تشخیص میدهد، کونگ، گودزیلا و یک تیم تحقیقاتی به رهبری دکتر ایلین اندروز (ربکا هال) تمام تلاش خود را میکنند تا منبع و منشأ آن را پیدا کنند. این یعنی مارمولک مقدار باورنکردنی انرژی جذب میکند تا حتی قویتر شود. میمون با گرفتن یک تبر بزرگ برای نبرد به سمت ناشناختهها میشتابد و یک گروه از انسانهای کنجکاو نیز برای شناسایی دقیق این حوادث تجهیز میشوند تا به دل یک ماجراجویی ژول ورنی بزنند و به مرکز زمین، سفری اکتشافی کنند.
اما سه سال پیش، آدام وینگارد به ما هیولاهای بزرگی داد که همدیگر را در «گودزیلا در برابر کونگ» کتک میزدند و با یک نبرد بزرگ در هنگ کنگِ غرق در نورهای نئون به یک صلح نسبی رسیدند. آن فیلم یک بلاکباستر بزرگ و احمقانه بود که حس سرگرمی را نیر به من مخاطب هدیه میکرد، و مبارزه سایبرپانکی کایجوها حداقل با آن همه نور نئونی که آنها را روشن میکرد عالی به نظر میرسید.
اکنون، وینگارد بار دیگر بازگشته است تا دنباله و پنجمین فیلم کلی در دوران گودزیلای لجندری پیکچرز، به اصطلاح Monsterverse را به ما بدهد. اگر واقعیت را بخواهید صدها مشکل در این فیلم وجود دارد و مطمئناً زمان کافی برای پوشش همه آنها در این بررسی نیست. از حماقت محض داستان فیلم بگیرد تا بزرگ بودن و گنگ بودن تمام حوداث و فقط وجود هیولاها برای خرد کردن همه چیز؛ واضح است که تمام هدف فیلم همین نبردهای هیولایی است. این از ابتدا نیز تایید شده بود. بنابراین هرکسی که فکر میکند این جنس سینما صرفاً محصول این فیلم است، پس احتمالا برخی از فیلمهای احمقانهتر گودزیلا در دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی و حتی فراتر از آن را ندیده است.
در آن روزگار یاد شده، گودزیلا از نفس اتمی خود برای پرواز استفاده میکرد، و هر آنچه در توان داشت در مبارزات عجیب علیه موجودات مختلف به کار میگرفت. اما نکته آن آثار قدیمی این بود که حداقل آنها تا حدی جذابیت داشتند و سعی میکردند از هیولاهای خود برای دادن نوعی پیام، چه در مورد آلودگی زیستی یا سازمانهای فاسد استفاده کنند. البته فیلم گودزیلا در سال 2014 این ساختار را با بازسازی استعاره جنگ هستهای از فیلم اصلی 1954 شرکت توهو آغاز کرد تا فاجعه هستهای فوکوشیما در سال 2011 را منعکس کند، بنابراین هالیوود ابتدا سعی کرد مسیر درستی را پیش برود، ولی این مسیر ناگهان به در بسته خورد.
علت نیز ایجاد یک حس و حال ابرقهرمانی چون دنیای مارول بود که بتواند سود بیشتری را به سازندگان اثر برساند. در نتیجه، چه در فیلم قبلی آدام وینگارد و چه در این مورد، هیچ پشتوانه سیاسی-اجتماعی زیادی در هسته داستانی فیلم وجود ندارد. در عوض به سبک آثار بلاکباستر کلیشهای تلاشهای بیسابقهای برای صحبت در مورد نیاز به یافتن خانه و خانواده است که خودنمایی میکند؛ و مثال روشن آن نیز در فیلم جدید استفاده از یک رابطه عاطفی بین کونگ و شخصیت جیا (کایلی هاتل) برای بازتاب چنین ماجرایی است. اما همین داستان نیز آنقدر دم دستی و بد گفته میشود که اصلاً قابل توجه نیست.
این نیم خطِ داستان نیز بیشتر ابزاری است تا فیلمسازان بتوانند به شخصیتهای خود دلیلی برای ماجراجویی و خطر کردن بدهند تا در ادامه بتوانند روی طرح مانور بیشتری در جهت اکشن بدهند و امکان مبارزات بزرگ را برای هیولاها فراهم کنند. در نتیجه این نگاه، آدام وینگارد در فیلم «گودزیلا و کونگ: امپراتوری جدید» جزئیترین نقشها را به بخش انسانی بازیگران میدهد، و در نهایت تمرکز را به هیولاها منتقل میکند.
به این صورت شخصیت اصلی امپراتوری جدید اکنون کونگ است، حتی گودزیلا اکثر زمان نمایش را به میمون غمگین واگذار میکند؛ در نتیجه بینندگان دعوت میشوند تا خود را در زندگی کونگ غرق کنند، با درد دندان و تنهایی او همدردی کنند و سپس از پیروزیهای او نیز احساس شادی و سرگرمی را تجربه کنند. این کونگ انسانی شده وینگارد همانند نوعی پلیس بازنشسته است، عملاً مخلوطی از مارتین ریگز (مل گیبسون در اسلحه مرگبار) و جان مککلین (بروس ویلیس در جان سخت)، موجودی عاقل و با تجربه، با اعتماد به نفس و همیشه آماده پیشروی به سمت دشمن، اما این قهرمان محوری او، خالی از حیلهگری نیست. و همچنین این کونگ بی پایان موجودی تراژیک، خسته، جدی و آماده مبارزه است.
اما در این معادله پوچ داستانی از آدام وینگارد، به گودزیلا نقش یک دستیار عصبانی داده میشود که عشق مایک لوری (پسران بد) به رنگهای عجیب و غریب را با میل مقاومت ناپذیر جولز وینفیلد (داستان عامهپسند) برای تنبیه حریفانش به شیوهای دیدنی ترکیب میکند. بنابراین مدت زیادی طول خواهد کشید تا یک برادری نظامی بین گودزیلا و کونگ شکل بگیرد. اما این دو هیولای قهرمان، قبل از اینکه علیه یک تهدید مشترک متحد شوند، باید یک درگیری دوستانه و اجباری را در کنار اهرام مصر تجربه کنند.
در این لحظه باید بگویم که از قسمت دوم Transformers تا به حال چنین چیز احمقانه و مضحکی در یک فیلم بلاکباستری ندیدهام. این صحنه مصداق بارز یک کارتون اکشن رنگارنگ است که هر بچهای را سر شوق میآورد. اما هنگامی که کونگ و گودزیلا رابطه خود را مرتب میکنند، مخاطبان با یک تیم دونفره عالی روبرو میشوند که نفس شما را بند میآورد. اتحادی بزرگ و پوچ که رقص نبردش را فقط در بهترین فیلمهای اکشن دهه 1980 میلادی میتوان دید.
از این لحظه به بعد «امپراتوری جدید» به معنای واقعی کلمه یک کارتون است؛ از موسیقی متن تا رنگهای چشم نواز و حال و هوای فیلمهای ماجراجویی قدیمی این را بهتر ثابت میکند. حتی قوس داستانی شخصیتهای مضحک انسانی به طور کلی مانند ادای احترام به فیلمهای ایندیانا جونز و آثار علمی تخیلی کلاسیک آمریکایی به نظر میرسد. این یعنی قهرمانان به یک دنیای خطرناک ناشناخته سفر میکنند، با موجودات ماقبل تاریخ روبرو میشوند و رازهای تمدنهای باستانی را حل میکنند.
اما تقریباً بیمعنی بودن و مقوایی بودن شخصیتها ما را به یکی از مسائل بیشمار فیلم سوق میدهد؛ این یعنی اگرچه چیزهایی درباره خانواده و یافتن خانه در دل داستان وجود دارد، ولی این برای تقریباً پنج درصد از بازیگران صدق میکند. پس حرف من این است که بقیه تیم بازیگران بیفایده هستند. همچنین انتظار وجود داشتن منطق از داستان این آثار نیز یک خطای بزرگ است. اما چرا؟ چون طبق برخی از فیلمهای دیگر این مجموعه، شخصیتها ایدههایی را مطرح میکنند که بدون هیچ مدرکی، بدون حتی یک احتمال سوء تعبیر یا اشتباه، درست و صحیح هستند.
برای مثال شخصیت ایلین اندروز با بازی ربکا هال موفق میشود یک سری از هیروگلیفها را فوراً بخواند (آنهایی که توسط تمدنی که قبلاً ندیده بود ایجاد شدهاند) و داستان آنتاگونیست را به ما نشان دهد. نکته اینجاست که اگر رمزگشایی آنها با تماشای نیم ثانیه از آن سوی اتاقی با نور کم به این آسانی بود، پس او برای حل معما مطمئناً نیازی به دو مدرک دکترا نداشت. در هر صورت، این شخصیتها در منطق چنین داستانی یک بار هم چیزی را اشتباه تعبیر نمیکنند، زیرا آنچه آنها میگویند مصداق خود حقیقت است، زیرا مدت زمان فیلم کوتاه است و ما مطمئناً نگران واقعیت نیستیم!!!
در نتیجه باید گفت: با همه این تفاسیر این مسابقه کایجوها بدون شک پول تولید خود را در باکس آفیس باز خواهد گرداند و مردم از تماشای آن بر پرده بزرگ سرگرم خواهند شد، اما این باعث نمیشود که سینمای خوبی باشد. اما بیایید صادق باشیم، تماشاگران برای دیدن فیلمی در مورد یک میمون غول پیکر و یک مارمولک اتمی به پای چنین اثری مینشینند؛ نه برای درام شکسپیر و یک طرح پرشور. به نظر من حس تماشای این فیلم برای مخاطب چیزی شبیه به احساسات شاد یک دانش آموز در روزی است که کلاسها به دلیل بارش برف لغو میشوند، و او به مدرسه نمیرود.
از سوی دیگر وینگارد به وضوح مولفه یک دنباله بلاکباستری را در این فیلم مدیریت کرده است. «گودزیلا و کونگ: امپراتوری جدید» بزرگتر، پر سر و صداتر و چندین برابر احمقانهتر از نسخه قبلی خود به نظر میرسد، و بنابراین برای مخاطب هدف خودش از همه نظر بهتر از فیلم قبل است. این یک اپرای پانک نئون با صدای بلندترین گیتارها، احمقانهترین خوانندهها و زشتترین اشعاری است که بشر تا به حال شنیده است. اما در مجموع، امپراتوری جدید نوعی سرگرمی را ارائه میدهد که شما فقط میخواهید مغز خود را خاموش کنید و استراحت کنید.
شاید چند ماه یا حتی چند شب دیگر اصلاً این فیلم را به خاطر نیاورید، اما به نظر من، فیلم به دلیل جذابیت بصری و سرگرمیاش ارزش حداقل یک بار دیدن را دارد. علاوه بر این، «گودزیلا و کونگ» کاندیدای ایده آل برای دیده شدن بر یک پرده بزرگ است، زیرا کلوزآپها و نبردهای حماسی بین هیولاهای فیلم بسیار چشمگیر است که پرده بزرگتر باعث میشود این منظره فوقالعاده زنده به نظر برسد.
- Godzilla x Kong: The New Empire
- کارگردان: آدام وینگارد
- مدیر فیلمبرداری: بن سرسین
- تولید: Legendary Pictures
- توزیع: برادران وارنر
- بازیگران: ربکا هال; برایان تایری هنری; دن استیونز; کیلی هاتل
- امتیاز منتقد: ۴ از ۱۰
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اون تفنگ منو بدید یه تیر بزنم تو پا آدام سنلدر یکم خنک شم.