نقد فیلم به دنیا آمدن – غنیمتی کوچک
کمتر پیش میآید که در سینمای ایران فیلمی ساخته شود که به تمامی به دور از اداهای روشنفکرانه، تیکههای بیمزه سیاسی و تلخیهای اغراقشده باشد. فیلمی که بتواند موضوع خود را به درستی مطرح کند، ...
کمتر پیش میآید که در سینمای ایران فیلمی ساخته شود که به تمامی به دور از اداهای روشنفکرانه، تیکههای بیمزه سیاسی و تلخیهای اغراقشده باشد. فیلمی که بتواند موضوع خود را به درستی مطرح کند، مخاطب را به چالش بکشد و پایانبندیِ خوبی داشته باشد. جدیدترین اثرِ محسن عبدالوهاب چنین فیلمی است و تاثیر کوچک اما پایداری بر مخاطبش میگذارد. ویجیاتو را با نقد فیلم به دنیا آمدن همراهی کنید.
در مسیرِ عمیقتر شدن
محسن عبدالوهاب که پیشتر با فیلمنامهنویسی و دستیار کارگردانی شناخته میشد، در فیلمِ به دنیا آمدن(1394)، همچون فیلم قبلیاش، لطفا مزاحم نشوید (1388)، به صورت مستقل به کارگردانی اثرش پرداخته است. او در هر دوی این فیلمها از ایدههای ساده و نه چندان تازه استفاده میکند اما در همین مواردِ روزمره سعی دارد عمق بیشتری به موضوع ببخشد.
آثار او کوچک هستند و تقریبا ادعای خاصی ندارند اما رویکرد متفاوتی را درباره مسائلِ به ظاهر پیشپاافتاده در پیش میگیرند. در فیلم به دنیا آمدن به این دلیل که با یک فیلم غیراپیزودی مواجه هستیم، پرداخت موضوع نیز با جزییات بیشتری مطرح شده است. فیلم درباره یک خانوادهای هستهای و کوچک است که به دلیل شرایط اقتصادی در مقابل بزرگتر شدن مقاومت میکند.
در آغاز آنچه در ذهن من شکل گرفت این بود که نکند قرار است یک موضوع تکراری درباره سقط جنین ببینم که در اغلب موارد در سینمای ایران برای سیاهنمایی اوضاع اجتماعی نشان داده میشود. اما در ادامه تفاوت، خود را نشان داد. به طور مثال دکتر متخصص به گونهای تصویر میشود که اغراق و بدلحنی درش وجود ندارد و اتفاقا با یک تخصصنماییِ خشک و بیروح، کاراکتری واقعی به نظر میرسد.
در واقع دکتر به شکلی متناقض، هم به خاطر پولِ بیشتر دست به این کار غیرقانونی در مطباش زده و هم پیشنهاد میکند که زوجها با فکر بیشتری دست به این کار بزنند و حتی توصیههای آیندهنگرانه هم به آنها میکند. همین جزییات باعث طبیعیتر شدن و باور پذیرشدن این کاراکتر شده است.
هر چند که صحنههای مربوط به او بسیار کوتاه است اما باعث شده که صحنههای مرتبط با موضوعِ سقط، سرد و رنجآور تصویر شود. شخصیتهای اصلی نیز به خوبی روندی صعودی را طی کرده و به مرور برای مخاطب لایههای باطنی و درونیتر خود را رو میکنند.
البته میتوان از ریتم کند فیلم به خصوص در سی دقیقه آغازین گله کرد و کممایه بودنِ فیلمنامه را دلیل اصلی آن دانست. اما با وجود همه مواردی که در فیلم وجود دارد از جمله یک خردهپیرنگِ نه چندان تازه و ظاهری سرد و بیرمق همچون اکثر درامهای سینمای ایران، با این حال فیلم میتواند مخاطب را با خود همراه کند و در آخر نیز به دل بنشیند. این موضوع دلایل مختلفی دارد که در ادامه آنها را بررسی میکنم.
چرا به دیدن ادامه میدهیم؟
اولین نکته این است که پلانها و صحنهها بدون آنکه کشدار باشند و ادای رئالیسم فرانسوی را دربیاورند، روزمرهگیِ نه چندان مهیجِ دو زوجِ هنرمند را به مخاطب نشان میدهند. در نتیجه جذابیتها، یکنواختیها و مشکلات زندگیِ کاری آنها به خوبی به ما القا میشود.
موضوع بعدی به همجواری و در عین حال تضادِ شخصیتیِ پری (با بازی الهام کردا) و فرهاد (با بازی هدایت هاشمی) برمیگردد. هر دوی آنها در دنبال کردن علایق هنریاشان مشترک هستند و در ابتدای فیلم نیز بسیار همراه و دارای تفاهم به نظر میرسند اما روحیات متفاوتشان از همان اول به چشم میآید.
فرهاد مردی بسیار خونسرد و حتی سردمزاج به نظر میرسد که انگار بخواهد هم نمیتواند کوچکترین آزاری به خانوادهاش برساند و در واقع مرد مثبتی محسوب میشود. پری نیز زنی است که توانسته در کارش خوب جلو برود و از طرفی نیز باب میل اعتقادات همسرش رفتار کند و او را راضی نگه دارد اما تضاد شخصیتی آنها کم کم خودش را نمایان میکند.
مخاطب به خوبی حس میکند که این آرامش و تفاهم قرار است به زودی به هم بخورد. البته عبدالوهاب از نماها یا زیرمتنهای ذهنی برای کاراکترها یا موقعیتهایی برای القای این حس استفاده نکرده است. این خود مخاطب است که توقع وجود کشمکش را دارد و در نتیجه میتواند تا حدی حدس بزند که موضوع به چه سمتی خواهد رفت.
اما با وجود این قابل پیشبینی بودنِ موضوع، مخاطب کنجکاو میشود بداند این موقعیت احتمالی برای مردی خانوادهدوست مثل فرهاد و زنی مطیع و آرام مثل پری چگونه رقم خواهد خورد. نکته جالب قضیه نیز همین جا است که باعث میشود مخاطب به دیدن فیلم ادامه دهد.
البته ناگفته نماند با آنکه تغییر نظر و نگاهِ پری دفعی و به یکباره صورت میگیرد اما ساختگی و تصنعی به نظر نمیرسد. این تغییر ناگهانی خود جزئی از یک پروسه برای کاراکتر پری محسوب میشود و آنچه او واقعا هست را به ما نشان میدهد. بعد از آن است که متوجه میشویم ریشههای پری به کجا میرسد و او در حقیقت چه اعتقاداتی دارد. تغییر ناگهانی فرهاد نیز در صحنههایی از فیلم بسیار خوب از کار درآمده و بیشتر شبیه به یک برونریزی جلوه کرده است.
البته ریتم کند و ایده دو خطی ماجرا میتوانست به راحتی مخاطب را از دیدن ادامه داستان منصرف کند. فیلمنامهنویس باید متوجه این موضوع باشد که نبود صحنههای مهیج و جذاب ممکن است مخاطب را در آغاز کمی مایوس کند.
مواردی که در سینمای ایران کمیابند
در سینمای ایران سن میانسالی چندان مورد توجه فیلمنامهنویسان قرار نمیگیرد اما در فیلمِ به دنیا آمدن این موضوع با دقت خوبی مطرح شده و اتفاقا موضوع اصلی فیلم نیز بسیار با آن مرتبط است. چون اغلب در این سن کمتر پیش میآید که نظرات و اعتقادات افراد تغییر کند، در نتیجه این خود کار را دچار مشکل میکند.
از سوی دیگر وجود پسرشان کیان با دغدغههای دوران بلوغاش نیز نکته قابل تاملی در فیلم است که در سینمایی که به کودکان و نوجوانان بیاهمیت است یک غنیمت هر چند ناچیز محسوب میشود. شکاف نسلیِ بین کیان و پدر و مادر به هیچوجه باب میل جامعهشناسان آکادمیک تصویر نشده و اتفاقا نشان میدهد که با روشهای خیلی ساده مثل حرف زدن و شنیدنِ ذهنیات فرزند هر چقدر هم که خندهدار و بچگانه باشند، میتوان این شکاف را تا حدی پر کرد.
در فیلم طلا و مس (1388) و دهلیز (1391) نیز روابط بین والدین به خصوص پدر با فرزندان با دقت تصویر شده است که از جمله موارد خوب در سینمای ایران محسوب میشود. فیلمِ به دنیا آمدن نیز سعی در نشان دادن نحوه ارتباط میان اعضای یک خانواده دارد با این تفاوت که پری و فرهاد باید تلاش بیشتری داشته باشند تا با بچه خودشان ارتباط برقرار کنند و او را بفهمند چون اختلاف سنی زیادی بین آنها وجود دارد.
البته نشان دادن بلوغ یک نوجوان میتوانست عمیقتر و پیچیدهتر صورت بگیرد ولی در فیلمنامه در حد یک ایده یک خطی برای کاراکترِ کیان باقی مانده است. نکته جالب توجه دیگری که میتوان به آن اشاره کرد وجود چند کاراکتر شهرستانی است که عقبهای مذهبی دارند و به خوبی در بافت فیلم جای میگیرند. وجود لهجه نیز به هیچ عنوان برای شیرین شدن فیلم و مواردی از این دست به کار نرفته بلکه تضادی جالب با زندگیِ راکد، روتین و مدرنِ فرهاد و پری ایجاد کرده است.
وقتی پایان بهتر از آغاز است
هر چقدر که مقدمه فیلم سرد و بدون رخداد خاصی جلو میرود، اواسط تا انتهای فیلم گرم، قابل همراهی و تا حد زیادی چالشبرانگیز است. علاوه بر آن سوالات جدیدتری را در ذهن مخاطب ایجاد میکند، از جمله اینکه یک زن و مرد درباره موضوع فرزندآوری تا چه حد میتوانند با یکدیگر مخالفت کنند. آیا لزوما یک توافق مشترک نیاز است که فرزندی به دنیا بیاید.
این موضوع باعث میشود ما دست به قضاوت بزنیم و در نتیجه با ذهنی فعال فیلم را دنبال کنیم و نه با ذهنی منفعل که فقط قرار است در قسمتهایی از فیلم بخندد یا گریه کند. فیلم شامل قسمتهایی است که نظرات فرهاد را میشنویم و تا حدی هم به او حق میدهیم. از آن سو حرفهای پری نیز با وجود احساسی بودن، انسانی به نظر میرسند و همذاتپنداری ما را جلب میکنند.
نکته جالب فیلمِ به دنیا آمدن دقیقا در همین جا است که میتواند نظرات احساسی و انسانی را به نظراتی منطقی تبدیل کند که فراتر از بحثِ مادر شدن است. از آن سو میتواند نظرات منطقی فرهاد را با وجود عقلانی بودن به نظراتی راحتطلبانه و سودجویانه تبدیل کرده و در نتیجه چالش خوبی را در کاراکترِ فرهاد و پری ایجاد کند.
ناگفته نماند که شخصیتهای فرعی نیز کارکرد خوب و به جایی در داستانِ فیلم پیدا میکنند و عموما با بازیهای باورپذیری همراه هستند. کاراکترِ افسانه (با بازی بهناز جعفری) به خوبی قسمتهایی از کاراکتر پری را تکمیل کرده و تضاد مناسبی را با او ایجاد میکند. جا داشت به اثرات این گفتوگوها بر کاراکتر افسانه بیشتر پرداخته میشد.
پدر پری (مرتضی نسیمسبحان) نیز با آنکه حضور کوتاهی دارد اما موثر ظاهر شده است. نشان دادنِ تصویری واقعی از یک پدر ایرانی مهمترین وجه آن است؛ پدری که در سینمای ایران معمولا مستبد یا منغعل تصویر میشد.
کاراکتر رضا (با بازی رضا مرتضوی)، پسرخاله فرهاد به قدری شیرین و خاکی است که حرفهای انسانیاش نیز کاملا غیرشعاری جلوه میکنند. غافلگیریِ انتهایی او هم برای فرهاد آنقدر باورپذیر است که به دل مینشیند و بیش از پیش موضع فیلمنامه و کارگردان را مشخص میکند.
در واقع پایان خوب فیلمِ به دنیا آمدن به این دلیل است که فیلمساز خود را بیطرف قلمداد نکرده بلکه قضاوت و موضع خود را در دل داستان و شخصیتها مطرح کرده است. از طرفی از مخاطب نیز میخواهد که اینبار موضوع را با این موضع تماشا کند و ببیند تا چه حد با این نوع نگاه موافق است.
به نظرم اکثر مخاطبان از پایان این فیلم احساس رضایتی همراه با عادتشکنی داشتهاند. حسی از اینکه بگویند: « وای این دیگه چه جورش بود...ولی آره اینم میشه». چرا که تغییر شیوهای از زیست و زندگی سخت است اما نشان میدهد راهحل برای یک مساله تنها به سرراستترین و راحتترین کار منحصر نمیشود.
پایان فیلمِ به دنیا آمدن، با وجود اینکه نتیجهای قطعی دارد اما در قسمتی که مربوط به فرهاد است باز به اتمام میرسد. این موضوع نیز ما را به حدس و گمانهایی درباره تصمیم نهایی او وامیدارد که برخلاف پایانهای زیادی بازِ بعضی از فیلمها، دلچسب و رضایتبخش است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
فیلم خوبی بود من خوشم اومد نقد شماهم کاملا درست و دقیق بود.