نقد فیلم Furiosa (فیوریوسا: حماسه مکس دیوانه)
زنجیر، آتش، شن و خون؛ اسپینآف جاده خشم از جرج میلر بار دیگر ما را به یک جهان پسا آخرالزمانی پر از اکشن دعوت میکند!
اودیسه خطرناک یک انتقامجوی تنها در یک بلاکباستر پسا آخرالزمانی؛ پس از 9 سال انتظار پیش درآمد یکی از بزرگترین بلاک باسترهای اکشن قرن بیست و یکم، یعنی اسپینآف «جاده خشم» از راه رسید. در این بررسی، ما به شما میگوییم که این بار کارگردان استرالیایی چه چیزی را ارائه میدهد و آنیا تیلور جوی، که جایگزین شارلیز ترون شده، در نقش اصلی چه احساسی دارد، پس در ادامه با نقد فیلم Furiosa (فیوریوسا: حماسه مکس دیوانه) همراه ویجیاتو باشید.
بدون شک خبر دارید که روایت «فیوریوسا: حماسه مکس دیوانه» به مکس روکاتانسکی مربوط نمیشود، زیرا شخصیت امپراتور فوریوسا (آنیا تیلور جوی، جایگزین شارلیز ترون) و تلاش او برای انتقام مادرش را دنبال میکند. ماجرا با دستگیری او در کودکی از خانه جنگلی زیبا و آبادش آغاز میشود و پس از زندانی شدن او توسط جنگ سالار دیوانه دمنتوس (کریس همسورث)، که هدفش سرنگونی فرمانروای سرزمینهای بیابانی، ایمورتان جو (لاچی هالم، جانشین هیو کیز فقید) است، ادامه پیدا میکند.
باید بدانید که این فیلم اثری بسیار متفاوت با Fury Road است و تغییر لحن و دامنه آن یادآور تحول از فیلم جذاب مکس دیوانه: جنگجوی جاده (1981) به مکس دیوانه: در آن سوی تاندردوم (1985) است. به این معنی که خود سرزمین بایر به طور گستردهای باز شده و با جزئیات بیشتری مورد کاوش قرار میگیرد. در واقع بخش اعظم رمز و راز قسمت قبلی با اطلاعات جدیدی جایگزین میشود و آخرین فیلم میلر به دنیایی که شخصیت هایش در آن زندگی میکنند عمق و زمینه بسیار ارزشمندی میبخشد.
جرج میلر، تالکین پسا آخرالزمان
نگاه سست و سنگین مردم به آیندهای تاریک در طول جنگ سرد بازتاب خود را در سه گانه دیستوپیایی مکس دیوانه جورج میلر یافت؛ دنیایی خیالی که قوطیهای سوخت در آن بیش از هر چیز دیگری ارزش دارند و زندگی انسان مدت هاست که فردیت و آزادی خود را از دست داده است. سرزمینهای بایر، که در نتیجه یک فاجعهی انسانساز شکل گرفته، جایی است که ماشینهای فرسوده و کامیونهای مرگبار در آن حکم طلا دارند و به مظهر ترس مردم از وجودشان تبدیل شدهاند.
اما 9 سال پیش، میلر پیروزمندانه به این فرنچایز کالت خود بازگشت، تنها برای اینکه آن را در قالب یک ریبوت نرم کوچک دوباره تجسم ببخشد؛ نتیجه این بازگشت فیلم «جاده خشم» بود که چنان استقبال عظیمی از تماشاگران به دست آورد که جرج میلر بلافاصله چراغ سبز تولید یک دنباله را دریافت کرد. بنابراین چیزی که در ابتدا قرار بود یک راه اندازی مجدد یکباره باشد، در نهایت منجر به توسعه یک فرنچایز کلی شد که با یک فیلم پیش درآمد درباره شخصیت زن مبارز فیلم قبل، یعنی فیوریوسا به پرده سینما بازگشت.
«فیوریوسا» تقریباً از سال 2016 در مدار تولید بوده است؛ در واقع ایده ایجاد یک پروژه تمام عیار در مورد نسخهای جوان از شخصیت قهرمان شارلیز ترون در طول تولید «جاده خشم» به ذهن جورج میلر آمده بود، و عشق انبوه مخاطب به این شخصیت نیز دلیلی خاص برای تولید این اثر به میلر داد. این فیلمساز استرالیایی میخواست به طور کامل پرترهای از قهرمان خود برای تماشاگران ترسیم کند؛ در نتیجه ایدههای جاه طلبانه کارگردان بالاخره راهی برای تحقق یافتن پیدا کرد و فیلم Furiosa: A Mad Max Saga تولید شد.
باید بدانید این فیلم همچنین بسیار خشن است و مسلماً نیهیلیستیترین، تهاجمیترین و گرافیکیترین ورودی این فرنچایز از زمان فیلم اصلی سال 1979 است. اگرچه دنیای سینمایی میلر فراتر از شناخت آن اثر کلاسیک برجسته تکامل یافته است، اما Furiosa بیشتر از هر دنباله دیگری با آن مشترک است. این فیلم که به چند فصل تقسیم شده، زمان میبرد تا فضای خاص خود را ایجاد کند.
همچنین روایت این فیلم به شیوهای که یادآور آثار تالکین است، سرزمین بایر را با جزئیات بیشتری نسبت به قبل ترسیم میکند و جغرافیای دنیای میلر را بهتر برای مخاطب روشن میکند. فیلم فیوریوسا برخلاف فیلم جاده خشم با داستان سرایی طولانی، روایتی وسیع و در عین حال پر اکشن، ساختار شکل گیری یک جنگجوی جوان بی باک را برای مخاطب بازگو میکند. قهرمان داستان یک مسیر طولانی و سخت را با تمام عواقب ناشی از آن طی میکند تا به یک مبارز انتقامجو تبدیل شود. این داستان به پنج فصل مختلف تقسیم میشود که هر کدام مرحلهای از تبدیل فیوریوسا را از یک ساکن جوان درههای سبز به سربازی که به دنبال تلافی است (و بعداً - معنای کل زندگی او) را نشان میدهد.
همچنین برای اولین بار از سال 1979، جرج میلر به سمتی میرود که داستانگویی نشانه اصلی آن است. این یعنی کاوش در جهان هیولایی سرزمین بایر از طریق دسیسههای سیاسی، درگیری درونی بین شخصیتها و روایت بصری جذاب. در واقع این فیلم برخلاف «جاده خشم» که موضوع اصلی آن انتقال داستان از طریق اکشن بود، «فیوریوسا» بسیار عمیقتر و پردامنهتر به داستان فرنچایز میپردازد. برای مثال، بینندگان برای اولین بار روابط بین جناحهای مختلف را مشاهده میکنند. مبارزات تهاجمی، درگیریهای استعماری و تقسیم بین غنی و فقیر.
از سوی دیگر این داستان در مورد یک قهرمان خاص، تجربیات درونی و دگردیسیهای مشخص اوست، با این حال، میلر بخش اکشن را فراموش نکرده است. به خصوص در نیمه پایانی فیلم اکشن نمود بیشتری دارد. اما اکشن این فیلم بر خلاف جاده خشم، به چندین سکانس خاص تقسیم میشود که اکثر آنها مسیر توسعه قهرمان را تعیین میکند. در نتیجه هیچ تعقیب و گریز غیرضروری در فیلم وجود ندارد و هر صحنه نبرد در یک لوکیشن بسیار حجیم اتفاق میافتد که هدف از آن، این است که مقیاس سرزمین بایر را به بیننده ثابت کند. البته میلر بهتر از هر کس دیگری میفهمد که مخاطبش به چه چیزی علاقه دارد، پس اکشن در این فیلم در اوج خودش قرار دارد.
جوان و عصبانی مثل فیوریوسا
در حالی که روایت داستان Mad Max: Fury Road تنها در 3 روز اتفاق افتاد، در Furiosa روایت کل داستان تقریباً 15 سال طول میکشد و همین دلیلی است که جرج میلر قصه خود را به چندین فصل تقسیم میکند. داستان با کودکی شخصیت اصلی (با بازی آلیلا براون) شروع میشود که توسط گروهی از وحشیهای موتور سیکلتسوار از یک واحه سبز پنهان از جهان ربوده میشود. مادرش (چارلی فریزر) کودک را تعقیب میکند، اما در نهایت در دام یک جنگ سالار دیوانه - دمنتوس (کریس همسورث) میافتد.
اما نکته اینجاست که آنیا تیلور جوی در طول فیلم خیلی کم صحبت میکند و عمدتاً به صورت غیرکلامی و با حالات صورت و حرکات بدن است که عمل میکند. با این حال، انتقال از فیوریوسا جوان به یک شخصیت بالغ و انتقاممحور به آرامی و با ذوق ارائه شده و تبدیل دختر به یک ماشین قاتل که نه تنها باید با مشکلات و آسیبهایش روبرو شود، بلکه بیش از هر چیز باید با زندگی در بیابان سازگار شود، به شدت تماشایی است. این خط روایی به سادگی قابل باور است؛ و همچنین رابطه نزدیک و قابل لمس فیوریوسا با پراتورین جک (تام برک)، یک راننده کامیون مواد خام که از بسیاری جهات به خود مکس دیوانه شباهت دارد، به این امر کمک ویژهای میکند.
بازیگر انگلیسی تام برک که نقش جک پراتورین را دارد، کهن الگوی مکس راکاتانسکی را به تصویر میکشد. او در حین حرکت در دکل جنگی بین مناطق، به عنوان مرشد Furiosa توجه را جلب میکند. تصویر برک در غیاب مکس به بینندگان احساس آشنایی میدهد و به حماسه عمق میبخشد و شاید بتوان گفت وزن و ماهیت بیشتری نسبت به تام هاردی در فیلم Fury Road دارد. اما شاید آنیا تیلور جوی بازیگری است که در نگاه اول جایگزینی مناسب برای شارلیز ترون نیست. ولی او این شخصیت را به طرز مناسبی تجسم میبخشد، و با صعود یکپارچه از دختری نرم به حالت جهنمی تبدیل میشود.
از سوی دیگر اعتبار کاملی را نیز باید به آلیلا براون، که نقش Furiosa جوانتر را برای بخش قابل توجهی از فیلم بازی میکند، داد. شباهت او عجیب است و عملکرد او به خوبی تیلور جوی و حتی شاید بهتر است. علاوه بر این، در حالی که تصویر ترون از فیوریوسا یک شخصیت جدید قوی را در حماسه مکس دیوانه ایجاد کرد، اجرای تیلورجوی به داستان پسزمینه این شخصیت گسترش مییابد و پایه و محتوای بسیار بیشتری را برای اجرای این شخصیت فراهم میکند.
مسیح در شنل
در سمت دیگر داستان، ما یک شرور بزرگ را داریم؛ دمنتوس با بازی کریس همسورث در پوشش یک شنل خاص، یک خرس عروسکی و دیالوگهایی کوتاه اما جالب، کسی است که جلب نظر میکند. به نظر من اگر این بازیگر میخواست از تصویر ثور مارول فرار کند، ژست خاص دمنتوس، موهای بلند و اجرای کمیک او واقعاً کمکی به این ماجرا نمیکند. هرچند دمنتوس در این فیلم بدون شک یک شخصیت کاریزماتیک است، اما من این تصور را داشتم که فیلم گاهی بیش از حد در کاریکاتور کردن این شخصیت پیش میرود.
برای روشن شدن منظورم باید بگویم که همه ویژگیهای ظاهری و مدل اجرای همسورث به خوبی کار میکند و اسطوره شناسی جهان را به شیوهای رضایت بخش گسترش میدهد. اما دمنتوس با اجرای کریس همسورث مصداق یک شرور شنگول است که هم از او تنفر دارید و هم برای برخی شمایل ظاهری و رفتار کمیکش او را دنبال خواهید کرد. همثورث به طور کامل نقش خود را به عنوان یک شرور میپذیرد و کمدی را با بی رحمی متعادل میکند. اگرچه تنها اشارهای به پیشینه او میشود، اما این موضوع هوای ضعیفی از انسانیت را به شخصیت او میافزاید. به طور کلی، نقش آفرینی او جذاب و بدون شک یکی از نکات برجسته فیلم است.
از سوی دیگر با وجود چنین شروری، این جهان نمایش داده شده در فیلم هنوز دنیای پسا هستهای است که در آن مردم برای آب، غذا و سوخت میجنگند و باندهایی را تشکیل میدهند که در جاده با موتورهای بزرگ به رقابت میپردازند، و این در نیمه دوم فیلم به یک تقلید مستقیم از آثار پیشین جرج میلر بدل میشود.
در پسزمینه داستان Furiosa، تقریباً در کل فیلم، جنگی بین دو ظالم وجود دارد که تلاش میکنند زمینهای بایر را کنترل کنند؛ منظور من دمنتوس فوقالذکر و نسخه جوانتر ایمورتان جو است که مردم دره سبز را رهبری میکند و زنانی را دور خود جمع آوری میکند تا فرزندی سالم داشته باشد. داستان این فیلم قهرمان را به مکانهای مختلفی هدایت میکند، مانند قلعه سنگی مجهز به جرثقیلهای بزرگ، پالایشگاه شهر گاز یا کارخانه اسلحه و مزرعه گلوله. و شما به سادگی میتوانید دوباره عاشق این ساختارهای جوی و سوررئالیسم بیابانی شوید.
ماشینهای مرگبار در بیابان سوزان
واقعیت را بخواهید گاهی این فیلم با نمایش اکشن شما را جوری به هیجان میآورد که همه چیز را فراموش میکنید، به خصوص که صحنههای اکشن و مقدار ماشینهای مرگبار باقی مانده در زمینهای بایر دوباره عقل سلیم را به چالش میکشد. دوربین در این لحظات به درستی و کاملاً عالی کار میکند و یک اکشن نفس گیر و با هیجان بالا را به بیننده نشان میدهد که در آن هر تصادف، انفجار و فشار روی پدال گاز به وضوح قابل مشاهده است.
در این لحظات کار تیم کارگردانی و تولید میتواند با نماهای درست دوربین و پویایی خود یک لذت خاص را به بیننده هدیه بدهد، اگرچه باید صادقانه اعتراف کنم که در قسمت قبلی مد مکس تدوین شلاقیتر و در مواقعی بسیار رنگارنگتر بود. اما در فیوریوسا اغلب صحنههای اکشن و کار بدلکاران چشمگیر است، ولی افکتهای CGI، این بار اندکی کمتر پنهان شده و گاهی به شدت استفاده از پرده سبز نمایان است. این را تیتراژ پایانی تأیید میکند، که در آن میلر تکههایی از صحنههای «Mad Max: Fury Road» را درج کرده است، بالاخره داستان Furiosa در نهایت ما را به وقایعی که در فیلم 2015 رخ داده است هدایت میکند.
اما با تمام این کاستیها، فیوریوسا هنوز هم یکی از آن فیلمهایی است که میخواهید بارها و بارها برای نمایش یک تانکر بزرگ جنگی تماشا کنید، که در مسیر خود در میان درههای شنی مرگ، باید با نیروهای موتوری مجهز به نارنجک و چتر نجات روبرو شود. و همه اینها توسط فیلمبرداری و موسیقی متن درخشان تام هولکنبورگ تقویت شده است. شایان ذکر است که سازندگان فیلم یک بار دیگر از نظر وحشیگری چیزی را در لفافه پنهان نکردهاند. خشنونت در فیوریوسا صریحتر، خونینتر و سازش ناپذیرتر است، گویی میلر میخواست با شدت بیشتری تأکید کند که زمین بایر یک جعبه شنی است که کلمه رحمت و بخشش را نمیشناسد.
پس میتوان گفت Furiosa جدایی ناپذیرترین قسمت از فرنچایز Mad Max از زمان Mad Max 2 از نظر پیشبرد حماسه است. این اثر به عنوان یک کلاس استادانه در طراحی اکشن و جهانسازی عمل میکند، که بهطور یکپارچه با Fury Road همسو میشود و در همان لحظهای که آن فیلم شروع میشود، فیوریوسا به پایان میرسد. در اصل، این دو فیلم یک روایت منسجم هستند.
نتیجه نهایی چیست؟
فیلم «فیوریوسا: حماسه مکس دیوانه» یک بلاکباستر عالی است که وانمود نمیکند فیلمی خیلی عمیق است. این فیلم کاستیهایی دارد، اما مزایای بارز آنها بیشتر از این کاستیها به چشم میآید. این فیلم جهان را به خوبی گسترش میدهد، احساسات زندهای را به شما میدهد و مخاطب خود را دعوت میکند تا دو ساعت و نیم را به تماشای یک تراژدی و تعقیب و گریزهای مخرب دیوانهوار در فضای یک پسا آخرالزمان بگذراند.
در واقع Furiosa: A Mad Max Saga ممکن است اکشن بی وقفه Fury Road را نداشته باشد، اما نیازی به آن ندارد. ما قبلاً آن فیلم را دیدهایم؛ این فیلم در عوض نگاهی منزوی به یک شخصیت محبوب از جاده خشم دارد که به داستان خودش عمق و لایههایی تازه میافزاید. سایر شخصیتهای فرعی نیز میتوانند داستانهای پسزمینهی خود را گسترش دهند، و زمانی که اکشن اتفاق میافتد، همه چیز تماشایی است.
فیلم Furiosa (فیوریوسا: حماسه مکس دیوانه) سفری جذاب در میان زمینهای بایر سوزان است، اگرچه من آن را کمی پایین تر از ماجراجویی پسا آخرالزمانی میلر با هاردی و ترون در سال 2015 قرار میدهم.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.