نقد فیلم Space Cadet – تقلید بیهوده از کمدی
اما رابرتر، این بار در نقش دختری فلوریدایی ظاهر میشود که رؤیای سفر به مریخ در سر دارد
کیست که در کودکی، آرزوی فضانورد شدن ندارد؟ فیلم Space Cadet، در مورد رکس(با بازی اما رابرتز) دختری فلوریدایی است که روزی آرزوی فضانورد شدن داشت و با امید و روحیهای که مادرش به او میداد و با تکیه بر هوش وعلاقهی خودش، مطمئن بود که در آینده به این آرزو خواهد رسید. اما اوضاع قرار است به نحو دیگری پیش برود. برای بررسی این فیلم در ادامه با ویجیاتو همراه باشید.
در دوران دبیرستان شرایط برای رکس تغییر میکند و مادرش از دنیا میرود. او مجبور میشود برای نگهداری از پدرش، از دنبال کردن آرزوهای خود دست بکشد. حالا او یک بارتندر در یک بار ساحلی فلوریداست و عین مدل شخصیتهای فلوریدایی، عاشق پارتی گرفتن، خوشگذرانی و البته، کشتی گرفتن با کروکودیلهاست. با این که هدف و آرزوی اصلی خود را نادیده گرفته، اما این موضوع اثری در روحیهاش نگذاشته و حتی در پشت حیاط خانهاش به جمعآوری اختراعات خود مشغول است. با این حال، اوضاع قرار است عوض شود.
در یکی از پارتیها، رکس با دوست دوران دبیرستان خود ملاقات میکند، دوستی که اکنون یک شرکت فضاپیمایی در مدار پایینی زمین تأسیس کرده است. تادریک اسپنسر به رکس میگوید، این شور و اشتیاق او بود که به تاد کمک کرد تا در مسیر حرفهایش پیشرفت کند، به حدی که برای اینکار، در سالهای دبیرستان و دانشگاه عکسهای رکس را روی صفحهی دسکتاپ خود میگذاشت تا هر دفعه با مشاهدهاش روحیه بگیرد. این گفتگو نقطهی عطفی در زندگی رکس میشود... وقتی که او الهامبخش رئیس یک شرکت فضاپیمایی بوده، چرا خودش دنبال آرزوهایش نرود؟ آن شب تصمیم میگیرد که برای شرکت در آزمون فضانوری ناسا برای فرستادن افراد به مریخ، اقدام کند.
بگذارید قبل از ادامه دادن نقد بگویم: فیلم Space Cadet تنها از فضا و ناسا، برای نشان دادن و ارائهی انگیزههای اصلی خود یعنی شور و امید، ارزش دوستی و خانواده، و البته دنبال کردن آرزوها و تسلیم نشدن در این راه، استفاده میکند. فیلم به هیچ وجه تصویر دقیقی از تمرینات ناسا ارائه نمیدهد و اگر برای دستیابی به اطلاعاتی از فضا در قالب فیلم، به دنبال تماشای Space Cadet هستید، باید بگویم که ناامید خواهید شد. پس از راهیابی رکس به مرکز ناسا در هیوستون آمریکا، او وارد برنامهی ۹هفتهای تمرینات فضانوردی میشود، اما این تمرینات نه تمرینات حقیقی ناسا در واقعیت، بلکه هر کدام فقط موقعیت و فرصتی برای نشان دادن روحیهی شخصیتها، برقراری پیوند و دوستی و عشق و امید است.
نشان دادن اهمیت دوستی یکی از اهداف اصلی فیلم است. رزومهی رکس، توسط دوست صمیمی او نادین( با بازی Poppy Liu) تنظیم میشود و البته، تمام این روزمه دروغ و خیالی است. رکس با ویولت، دختری بسیار باهوش اما با اعتماد به نفس پایین هماتاقی میشود. در طول مسیر، آنها میفهمند هر دو در نقاطی ضعف دارند که دیگری در آن بسیار قوی است، پس سعی به کمک به یکدیگر میگیرند. رکس به او انگیزه، استقامت و تواناییهای فیزیکی آموزش میدهد، و ویولت به او فیزیک و ریاضی و فعالیتهای ذهنی.
با این حال، هیچوقت دروغ پایدار نخواهد بود، حداقل در چنین فیلمی که قصد دارد نمایندهی احساسات خوبی همچون عشق و امید و دوستی باشد. بالاخره پس از فقط یک جستجوی گوگل توسط لوگان(با بازی تام هوپر)، سرپرست گروه، که از قضا رابطهای عاطفی هم در طول فیلم با رکس شکل داده، دروغها برملا میشود. این افشاگری ولی چه زمانی اتفاق میافتد؟ وقتی که رکس برای اولین بار در تاریخ زندگیاش، در حال راندن موشک است! به هر طریقی که شده، رکس موشک را به سلامت فرود میآورد، اما حالا دیگر جایی در برنامهی ناسا ندارد و باید به خانهی خود، یعنی فلوریدا برگردد. با این حال، هر چند با رزومه غیرواقعی، او توانست تمامی برنامههای ناسا را با موفقیت پشت سر بگذارد و به مادرش نشان دهد که از پس انجام این کار بر میآید.
حالا چهار عضو باقیمانده از گروه به فضا پرتاب میشوند، اما به علت گیر کردن زبالهی فضایی در فضاپیما، حرکتشان متوقف شده و اگر همینطور بماند، در عرض چند روز میتواند به مرگ گروه منجر شود. رکس که موضوع را از طریق اخبار دنبال میکند، سریعاً متوجه میشود راه حل خلاصی از این مشکل کجاست، اما آیا ناسا حاضر میشود او را برای حل این سانحه، به فضا بفرستد؟
همانطور که از شرح داستان متوجه شدید، موضوعات بزرگ و مهمی همچون ناسا و فرستادن انسان به فضا، در این جا به شکل داستانهای کودکانه ارائه میشود، اما فیلم با این قضیه مشکلی ندارد، چون از همان ابتدا نه تنها خود را جدی نمیگیرد، بلکه به مخاطب هم میگوید در این جا نباید دنبال موضوعات دقیق علمی و مسائل جدی بگردد.
اکثر موقعیتهای فیلم کمدیوار پیش میرود، اما متأسفانه همین هم آنطور که باید و شاید شکل نمیگیرد و مخاطب را به خنده نمیاندازد و اکثر اوقات با موقعیتها و شوخیهای بیمزه طرفیم. از جدی نبودن فیلم میتوان چشمپوشی کرد، اما وقتی از پس کمدی، که باید جزو برجستهترین ویژگیهای فیلمتان باشید برنیایید، آن وقت است که به مشکل میخورید.
مشکل بعدی فیلم روابطی است که به سرعت و غیرمنطقی شکل میگیرد یا این که به کل نادیده گرفته میشود. مثلاً تادریک اسپنسر دوست دوران دبیرستان رکس، شمارهی شخصیاش را به او میدهد و ما انتظار شکلگیری این رابطه را با پیشروی داستان داریم، اما این رابطه به کلی تا انتهای فیلم رها میشود و توضیحی هم در مورد آن داده نمیشود. در عوض آن، رابطهی عاشقانهای بین رکس با لوگان شکل میگیرد، اما همین هم ناگهانی و مصنوعی است.
انگار پروتوکلی برای دیدار یک عضو معمولی گروه تعلیم، با سرپرست ناسا وجود ندارد. دیدارهای رکس با لوگان مثل این که در یک فیلم سورئال اتفاق میافتاد که ناگهان، کل ساکنین ساختمان ناپدید شده و فقط این دو هستند که در این مکان عظیم وجود دارند. اگر از این مورد هم چشمپوشی کنیم، باز هم همه چیز به سرعت و بدون مقدمه اتفاق میافتد. فیلم با هیچ سکانسی توضیح نمیدهد چرا اصلاً این رابطه باید باورپذیر باشد. در همان اولین دیدار، رکس به آغوش لوگان میپرد که کاملاً غیرمنطقی و مسخره جلوه میکند. البته به گفتهی خودش، شاید همه چیز به بریتانیایی و عینکی بودن لوگان برمیگردد!
از منظری، میتوان فیلم را یک شو فشن برای اما رابرتز در نظر گرفت. سعی شده در تکتک سکانسهای فیلم، از بهترین و جذابترین لباسها و مدل موها برای اما رابرتز استفاده شده و اگر روراست باشیم، فیلم به خوبی از پس این کار بر میآید. رابرتز به عنوان یک دختر فلوریدایی پرجنب و جوش و پر شور، بسیار خوشپوش و زیباست و تقریباً میشود گفت برجستهترین ویژگی فیلم، خود اما رابرتز است.
موسیقیهای فیلم را میتوان جزو نکات مثبت آن به شمار آورد. هم خود قطعات از زیبایی خاصی برخورداند و میتوانند در لیست دانلود شما قرار بگیرند، هم این که در لحظات مناسبی روی صحنهها قرار میگیرند. وقتی که هیجان ابتدایی فیلم بالاست، قطعهها هم مناسب با این حس انتخاب میشوند و جلوتر هم با توجه به سکانسهای فیلم، قطعههای شادابتری نواخته میشوند. در اوج صحنهی شکلگیری رابطهی عمیق بین لوگان و رکس، آنها در بار موسیقی بسیار زیبایی را همخوانی میکنند که به نظرم جزو بهترین لحظات فیلم محسوب میشود. بعد از اخراج رکس از ناسا، موسیقی تم ملایمتری به خود میگیرد که با تلفیق نماهای غروب فلوریدا لحظات خوبی را رقم میزند.
اگر بخواهیم نظری کلی در مورد فیلم داشته باشیم، اول باید مخاطبین فیلم را در نظر بگیریم. اگر افراد بزرگسال خواهان تماشای فیلمی در مورد فضا هستند، قطعاً ناامید خواهند شد، اما اگر مخاطبین کودکان یا نوجوانان باشند آن وقت میتوان گفت فیلم ارزش دیدن دارد. در انتهای فیلم در ساحل فلوریدا، رکس برای گروهی از کودکان که آروزی فضانورد شدن دارند، سخنرانی کرده و بهشان روحیه میدهد، درسهای خوبی از اشتیاق، دوستی، امید و دنبال کردن رویاها و تسلیم نشدن. شاید همانند خود رکس، یکی از همین بینندگان، در نهایت به فضا سفر کند.
فهرست کردن کاستیهای Space Cadet به اندازه تماشای خود فیلم خستهکننده است. فیلمنامه مضحک، شخصیتهای مقوایی، جوکهای مسخره، گرافیک معمولی، دیالوگهای بی دست و پا و یک خط عاشقانه ناشیانه؛ در واقع هیچ چیز نمیتواند این کمدی به شدت ساده را از شکست نجات دهد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.