نقد فیلم Deadpool & Wolverine – مسابقه خونین قهرمانان مارول
بگذارید اول از زبان خود ددپول به شرح جدیدترین فیلمش بپردازیم. با ویجیاتو برای خواندن نقد فیلم Deadpool & Wolverine همراه باشید: «درود به تماشاچیان محترم، به یک فیلم دیگه در مورد من خوش آمدید. وقتی لوگوی مارول رو ...
بگذارید اول از زبان خود ددپول به شرح جدیدترین فیلمش بپردازیم. با ویجیاتو برای خواندن نقد فیلم Deadpool & Wolverine همراه باشید:
«درود به تماشاچیان محترم، به یک فیلم دیگه در مورد من خوش آمدید. وقتی لوگوی مارول رو دیدید ضربان قلبتون رفت بالا نه؟ و وقتی این فیلم در مورد برترین و بامزهترین قهرمانش، ددپول باشه چی؟ قراره یکی از جدیترین قهرمانهای مارول رو به دنیای خودم بکشونم، و هر بلایی دلم میخواد سرش بیارم... میدونم که ولورین رو دوست دارید، اما اونایی که این همه مدت منتظر این فیلم بودید، بیشتر دلتون با من هست دیگه نه؟ خب همه میدونید ولورین که مردنی نیست، من هم که هر چه قدر تلاش میکنم بمیرم نمیشه، پس برای این فیلم قصه از کجا جور کنیم؟ چی پیدا کنیم؟ آخه قصهی من، من ددپول ساده، گنجایش ورود ولورین و دار و دستهاش رو داره؟ من یه آدم سادهام و فیلمهام شرورهای درپیتی داره، برای همین اون قدر در خلال قصه وقت دارم که به بار احساسی و طنز و شوخیهای جنسی که دوست دارم برسم. اما با ورود ولورین قصه از کجا جور کنم؟
البته باید افتخار بزرگی برای ولورین باشه تا به دنیای من میاد... آخه کسی که وارد دنیای من نشه، واقعا اون جنبهی جدی زندگی خستهاش نمیکنه؟ بذار ولورین یک بار بیاد تو دنیای من، بهش به قول رفیق شفیقم تو دنیای دیسی نشون بدم، why so serious؟ اه، باز جهان گوگولیم رو دارک کردم با دیالوگهای دیسی، اما بیاید رو راست باشیم، جهان خود من کم تاریک هست؟ اینهایی که فکر میکنند اتمسفر فیلمهاشون تاریک هست یه چیزی رو نمیدونند، اون هم یک قدم فراتر از تاریکی ، که بعد از اون تمام تپههای سنگین دارک و جدی بودن، در اقیانوس طنز و کمدی غرق میشه... مگه ما موجوداتی نیستیم که «خلق» میکنیم؟ مگه همین فیلمی که الان دارید میبینید، محصول خلق ما آدمها نیست، پس چرا روی پایههای تراژدیهامون، یک ساختمان کمدی خلق نکنیم؟ و فیلم من همش همینه، همیشه دوست داشتم به فیلمهام فرای سرگرمی نگاه بشه، برای همین تو فیلم ددپول و ولورین، میخوام واقعا نقش کسی رو داشته باشم که مهم باشه... اما آیا اوردن ولورین تو جهان من جواب داد؟ هم آره هم نه... چون من تو این فیلم قصه کم دارم. من رو عین فیلمهای قبلیم نذاشتن یک داستان فروتنانه درست درمون و عاشقانه داشته باشم، عوضش یه عالمه قهرمان و شرور ریختن تو فیلمم.. حالا من قصه برای اینها از کجا جور کنم تا تو جهانم اضافه جلوه نکنن؟»
چیزی که من در مورد فیلمهای ددپول دوست دارم، این است که هیچوقت هیچ ایدهای در دنیا را جدی نمیگیرد، و البته این به معنی جدی نگرفتن خود نیست، بلکه فیلم در جدی کردن خود نسبت به ترول تمام عقاید و نگرشها کوتاهی نمیکند. جادوی ددپول در این است که شاید دو نفر با عقاید متضاد هم، در داخل سالن نمایش ددپول نشسته باشند، ددپول که قطعاً عقیده هر دوی آنها را به سخره میگیرد، ولی جالب این جاست که هر دو تماشاچی به خنده میافتند... به این دلیل که ددپول قسمتی از وجود انسان را لمس کرده و مورد خطاب قرار میدهد که به ورای عقاید میرود، به چیزی مشترک در مورد انسانها که ورای عقاید ذهنی است، البته اگر از تیکههای او که ارجاع به فرهنگهای عامه دارند صرفنظر کنیم!
در واقع نسبت به نگاه سینماییای که من دارم، رویکرد فیلمهای ددپول را بسیار میپسندم. ددپول با تیکهانداختن، ترول کردن و تمسخر ایدهها و عقاید مختلف، ابتدا باعث میشود که مرزهای بین اشخاص که آنها را از هم جدا میکند، شکسته شود، چون همین عقاید هستند که اکثراً باعث حس جدایی و تمایز فردی از فرد دیگر میشوند. بعد از این که ددپول عقاید و مرزها را در هم میشکند، به قسمتی از وجود انسان دسترسی پیدا میکند که دیگر بین همه مشترک است، سپس با نمایش و ارسال محتوا و روایت خود به آن قسمت از وجود انسانی، آنها را همزمان به خنده میاندازد، سبک میکند و احساسات را در آنها برمیانگیزد، و همهی اینها با استفاده از بالاترین بودجهها و جلوههای ویژه هالیوودی رخ میدهد. نه فقط این فیلم، بلکه فرنچایز ددپول به علت چنین ذات وجودیش، شایستهی ستایش است.
یکی از هنرماندانهترین جنبههای فیلم ددپول، دانستن حد شوخیهایش است. با این که برخی از شوخیهای ددپول تا مرز انزجارکنندگی و حالبههمزنی پیش میروند، اما هیچوقت آن مرز را رد نمیکند تا تماشاچی واقعاً از صحنهای زده شود، یا اگر با سلاح تیز طنز خود به عقاید مختلف حمله میبرد، کاملاً آن مرز را میشناسد تا شوخی، رو به ترور شخصی یا توهین فردی نرود، و اتفاقاً همان شخصی که مورد خطاب قرار داده را به خنده بیاندازد. ددپول انقدر در این کار هنرمند است که اگر دلش بخواهد، یک ایدهی فرهنگی را برمیدارد، آن را به زمین میکوبد، مشت و لگد به سر و صورتش میزند، و در تمام این مدت تماشاچی که خود آن ایده را دارد، میخندد! این خنده نشان میدهد ددپول جایی را کشف کرده که فراتر از عقیدههاست.
هیچ فاصلهای، به غیر پرده سینما بین المانهای فیلم ددپول با تماشاچی وجود ندارد، نه فقط دیالوگهای ددپول، بلکه کل سینماتوگرافی و حتی صحنههای اکشن، به گونهای است که انگار کاملاًَ مستقیم با مخاطب صحبت میکند. بعضی موقع ددپول رو به دوربین با دیالوگ یا پرسش، تماشاچی را مخاطب قرار میدهد، گاهی اوقات با ارجاعات فرهنگی مستقیم با او صحبت میکند و گاهی اوقات هم با ارجاع به آثار پیشین سینما او را درگیر میکند. وقتی که ددپول تماشاچی را مخاطب قرار میدهد، باید از زبانی استفاده کند که برای زن و مرد و پیر و جوان و دکتر و روانشناس و کارگر یکی باشد.. و ددپول آن نقطهی مشترک انسانیت بین آنها را خوب پیدا میکند. پس ددپول شاید حرفهای قلبمه سلمبه و معناگرا نزند، اما روایتش پر از لحظاتی است که یک تجربهی زیستهی انسانی را فرا از نقشهای اجتماعی لمس میکند.
ساختار فیلم ددپول و ولورین، شبیه به ساختار فیلمهای پیشین مجموعه است. به نظر من این ساختار و نحوهی روایت و در هم تنیدگی اکشن و شوخیها و صحنههای عاطفی، در اندازهای است که اگر محتوای جدید و عمیقی در دسترس باشد، بتواند در این ساختار فیلمهای بیشتری هم از جهان ددپول ساخت و همهی آنها هم لذت بخش باشد و حس تکراری بودن ندهد. پس در این فیلم هم شما اکشنهای ناب هنرمندانه، دیالوگهای طنز به جا و مناسب که تقریبا هر چیزی که فکرش را بکنید را زیر سوال میبرد، شوخیهای جنسی بکر ددپول که هیچوقت زننده نمیشود را پیدا میکنید. در این فیلم خود مارول و دیزنی و حتی هیو جکمن ترول میشود، چه برسد به دغدغههای نسل Z!
اما فیلم ددپول و و ولورین، یک چیزی نسبت به دو فیلم قبلی مجموعه کم دارد، و آن هم قصه است. میزان قصهی فیلم ددپول و ولورین کم است و به خاطر کمبود قصه، ضربآهنگ فوقالعادهی دو فیلم قبلی را از دست میدهد. در دو فیلم قبلی به علت غنای محتوا و عمق و کشش مناسب قصه، ما در هر سکانس تلفیق اکشن و کمدی و دیالوگها و بار عاطفی را یکجا داشتیم، به طوری که هر کدام از آنها در بستر جاری داستانی رخ میداد و هر یک باعث پیشبرد قصه تا مرحلهی نهایی میشد.
اما از آنجا که در فیلم ددپول و ولورین قصه کم است، دیگر آن بستر وجود ندارد که هر سکانس بتواند تلفیقی لذتبخش و تمایزناپذیر از اکشن و کمدی و عاطفی باشد. به خاطر همین پس از اوایل داستان، فیلم ریتم خود را از دست میدهد و در سکانسها دیگر قصهای وجود ندارد. دیگر شما همزمان اکشن و کمدی و شوخیها و دیالوگها و بار احساسی را در یک سکانس به شکلی هنرمندانه دریافت نمیکنید، بلکه در فیلم ددپول و ولورین، هر سکانسی مخصوص به یکی از این المانها شده است. از آنجا که قصهی کافی برای ساخت یک تنش بین ولورین و ددپول نداریم، صحنهی مبارزهی اکشن این دو تا، صرفاً من باب همان اکشن ماجرا گرفته شده و المان دیگری در آن مخلوط نشده است، برخی سکانسها فقط به رد و بدل دیالوگها خلاصه شده که چنین سکانسهایی برای فیلمی همچون ددپول تو ذوق میزند.
و همهی اینها به علت کمبود قصه است، وگرنه از نظر کارگردانی، تهیهکنندگی و فیلمبرداری و جلوههای ویژه، این فیلم هم شاهکاری همچون دو فیلم پیشین است. ددپول سعی کرده با همان شوخیهای منحصر به فرد خود، نبود قصه را جبران کند و در این کار تا حدی هم موفق است، اما به هر حال هیچوقت دیاوگهای طنزی که در پایههای داستانی فرو نرفته باشند، نمیتوانند تاثیر خود را بگذارند. در آن سمت ماجرا، حمل بار عاطفی قصه بر عهدهی وبورین است که خیلی خوب از پس آن بر میآید.
ولورین همیشه ولورین است. یعنی هیو جکمن همیشه ولورین است اپر حتی به قول ددپول نود ساله شود. شما مهم نیست به کدام یک از فیلم دنیای X-Men اشاره کنید، حتی در ضعیفترین آن هم، جکمن بینقصترین ایفای نقش مکن را داشته و این فیلم هم از این قاعده مستثنی نیست، انگار طوری این شخصیت برای او عزیز است که حتی کیفیت کلی دیگر عوامل فیلم هم نمیتواند تاثیری در نمایش او از ولورین داشته باشد، ولورین برای او ورای یک شخصیت داستانی و در واقع یک میراث است. تمام دغدغها بر سر این بود که با ورود لوگان به جهان خطرناک ددپول از نظر شوخی و ترول، مبادا به میراث او خدشهای وارد شود، که باید بگویم نه تنها چنین اتفاقی نیوفتاد، بلکه به میراث او اضافه هم شد. در یکی از دیالوگهای سنگین و احساسی ولورین به ددپول، نهایت کارشدگی یک شخصیت در طول تاریخ سینما و هنرمندی بینقص جکمن را میبینیم، حتی اگر قصه کوچکتر از عمق به تصویر کشیدن او از ولورین باشد.
در واقع ددپول قرار نبود پذیرای چنین شخصیتهایی در جهانش باشد و فیلمش تاب آورد. اگر فقط ولورین بود، به نظرم کیفیت فیلم چیزی در حد دو نسخهی اول در میآمد، اما در اینجا به علت داستانهای خریداری شدن فاکس توسط دیزنی و خداخافظی نوستالژِیوار یا دادن پایانبندی به سرنوشت برخی شخصیتها، ددپول مجبور شد در دنیایش چندین شخصیت دیگر هم به اجبار جا دهد که بستر داستانی مناسب برای حضور نداشتند. برای همین ورود و خروج آنها سوا از بحث نوستالژِی، تأثیری دیگری ندارد و متاسفانه به ضرر کلی فیلم تمام میشود. صحنههای اکشن مربوط به این شخصیتها، به غیر از استاد استادها بلید، به اندازهی کیفیت مبارزات خود ددپول و ولورین کار شده نیست.
وقتی قصه برای اکشن نداریم، و این که دو شخصیت شما نامیرا هستند، سختترین کار دنیاست تا از این مبارزه، یک نمایشی هیجانانگیز برای مخاطب در بیاورید، چون نه قصهای برای رویارویی آنها شکل گرفته، نه مبارزهی آنها برندهای خواهد داشت، تنها چیزی که میماند تکیه کامل بر هنر خلق صحنههای اکشن بدیع و حیرتآور است. و باید بگویم که ددپول و ولورین یکی از خلاقانهترین، باکیفیتترین و هنرمندانهترین صحنههای اکشن فیلمهای ابرقهرمانی را خلق میکند، به طوری که هیچوقت از خاطر شما نخواهد رفت. یکی از صحنههای اکشن به یادماندنی فیلم، بوی بازیهای Beat 'em up نوستالژی دوران دستگاههای آرکید و Sega Genesis را میدهد. جالب است بدانید که در اوایل دههی نود میلادی یک بازی در سبک Beat 'em up از شخصیتهای X-Men ساخته شد که جزو عناوین عالی این ژآنر به شمار میرود.
وجود شخصیتهای متعدد، باعث شد که یکی از بهترین المانهای فیلمهای ددپول، مخصوصاً ددپول اولی را از دست دهیم، یعنی ددپول عاشق را. البته که ددپول در این فیلم هم عاشقپیشه است و اصلاً نمیشود که ددپول همهی زندگیاش را فدای عشق نکند، تا آن حد اگر دست خودش باشد راضی است که تماشاچی دو ساعت به جای دیدن قصههای ابرقهرمانی، تصاویر او و ونسا را ببیند! اما در این فیلم، آن کشش و داستان عاشقانه وجود ندارد چون با این حجم شخصیتها وقتی نبود که به آن، با عمق مناسب پرداخته شود. شخصیتهای منفی داستان هم چشمگیر و به یاد ماندنی نیستند که البته برای این قضیه، ددپول در گوشم میگوید تو کدوم فیلمهام شرور خفن داشتم حالا تو این انتظار داشتی؟
به هر حال به قول ددپول، اون میخواست که این بار really matter ... یعنی میخواست که مهم باشد، تأثیرگذار باشد، که به نظرم قرار نبود که در فیلم سوم دنبال چنین چیزی باشد، چون در دو فیلم قبلی نشان داد که تأثیرگذار است، چه از نظر سینمایی، چه از نظر محتوا و بار انسانی. اما در این فیلم قرار بود این جمله، که نمایندهی روایت و پیشبرندهی داستان فیلم باشد، آن طور که باید جا نیوفتاده است. ولورین از این منظر کارش راحتتر است. ولورین آمد که خودی نشان بدهد و برود و در این کار موفق بود، اما برای شخصیت ددپول، این فیلم قدمی رو به جلو به شمار نمیرفت.
تنها چیزی که فیلم Deadpool & Wolverine نسبت به دو نسخهی قبلی کم دارد، قصه است. نبود قصهی کافی باعث شده تا این فیلم از نظر ضربآهنگ به پای دو فیلم قبلی نرسد، و با این که سطح کیفی شوخیها، اکشن، فیلمبرداری و جلوههای ویژه در بالاترین سطح قرار دارد، اما قصهی کافی برای در هم تنیدگی این المانها به هم وجود نداشته و هر کدام از آنها جدا میافتد نه در یک تلفیق زیبا با یکدیگر. با تمام این اوصاف، ددپول و ولورین فیلمی شایسته با پایان بندی مناسب و صحنههای اکشن زیبا و منحصر به فرد است و قرار است حسابی شما را به خنده بیاندازد
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.