به تازگی سریالی از شبکه اِچبیاو بر اساس کمیکهای Watchmen(نوشته آلن مور – منتشر شده در سالهای 1986 و 1987) شروع به پخش کرده که در آن شاهد دنیایی بعد از وقایع کمیک اصلی واچمن هستیم. در این دنیا، ویجلنتیها را به چشم خلافکاران و قانون گریزان میبینند و به دنبال شکار آنها هستند. چون وقایع این سریال بعد از ماجرای اصلی است، فقط به شخصیتهای واچمن اشارههایی کوچک میشود.
اما شاید این سریال برای کسانی که با این دنیا آشنا نیستند کمی گنگ باشد و این پرسش برایشان مطرح شود که شخصیتهای Watchmen چه کسانی هستند؟ در این مطلب به صورت مختصر به معرفی شخصیتهای اصلی واچمن و اتفاقاتی که برایشان در کمیک افتاده میپردازیم تا اگر آنها را نمیشناسید کمی با آنها آشنا شوید. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید.
کمدین (The Comedian)
کمدین با نام واقعی ادوارد بلیک (Edward Blake) عامل شروع داستان کمیک واچمن است. او که بعد از سالها ویجلنتی بودن را کنار گذاشته بود و دوران بازنشستگی خود را در آپارتمانش سپری میکرد مورد حمله فردی مرموز قرار میگیرد که در نهایت به دست او به قتل میرسد.
به قتل رسیدن کمدین جرقه آغاز داستان Watchmen است. رورشاک، یکی دیگر از شخصیتهای اصلی دنیای واچمن، با بررسی صحنه مرگ او به هویتش به عنوان کمدین پی برده و به نظریه «به قتل رسیدن نقابدارها» میرسد.
کمدین به خاطر مرگش در آغاز داستان کمیک، حضور پر رنگی در ماجرا ندارد و بیشتر به صورت فلشبکها و خاطرات شخصیتهای دیگر به نمایش در میآید. او یکی از سربازان جنگ ویتنام نیز بود. جنگی که در دنیای واچمن به علت حضور دکتر منهتن با پیروزی آمریکا و تبدیل شدن ویتنام به ایالت جدیدی برای آمریکا همراه شد.
کمدین در سالهای آخر فعالیتش متوجه فعالیتهایی مشکوک شده که در نهایت منجر به پی بردن نقشه شوم آزیمندیس میشود. او که نمیتوانست این بار را به تنهایی تحمل کند در یک شب با حالی ناخوش به محل زندگی ادگار جاکوبی (Edgar Jacobi) که در دورانی با هویت مولاک (Moloch) با یکدیگر سر جنگ داشتند میرود و با او در این باره صحبت میکند.
قاتل مرموز که در واقع آزیمندیس است به دلایلی خانه مولاک را تحت شنود داشت و وقتی متوجه میشود کمدین از نقشههایش با خبر شده. آزیمندیس به سراغش میرود و با پرت کردن او به خارج از پنجره آپارتمانش، کمدین را به قتل میرساند.
دکتر منهتن (Doctor Manhattan)
میتوان هویت جدید جان آسترمن (Jon Osterman) را یکی قدرتمندترین و عجیبترین شخصیتهای کمیک بوکی دنیای دیسی دانست که روی زمین خلق شده.
سرنوشت خلق دکتر منهتن هم مثل خودش موردی عجیب است. جان در مرکزی تحقیقاتی به عنوان یک فیزیکدان اتمی کار میکند. یک روز پس از اتمام آزمایش، او متوجه میشود که ساعت مچی نامزدش که به تازگی تعمیر کرده را در محل آزمایش جا گذاشته. برای برداشتن ساعت برمیگردد اما درِ محفظه حفاظتی آزمایش پشت سر او قفل شده و یک بار دیگر فعالیت آزمایش از سر گرفته میشود. آزمایشی که باعث تجزیه شدن جان میشود.
حاصل این تجزیه شدن خلق موجودی خداگونه و آبی رنگ است که نام دکتر منهتن را به خود میگیرد و شروع به خدمت برای ایالات متحده آمریکا میکند. دکتر منهتن با قدرت تقریباً بیانتهای خودش باعث برنده شدن آمریکا در جنگ با ویتنام و در نتیجه تغییر تاریخِ دنیای Watchmen نسبت به دنیای واقعی میشود.
جنگ ویتنام تنها جنگی نیست که منهتن به آمریکاییها کمک میکند. در طول دوران جنگ سرد هم حضور او در سمت ایالات متحده آمریکا، برتری بزرگی را برای آمریکا نسبت به رقبایش فراهم میکند. همین برتری باعث بالا رفتن احتمال وقوع یک جنگ اتمی بین آمریکا و رقبایش میشود. موردی که بارها در طول داستان واچمن به آن اشاره شده و محتملتر از قبل میشود.
در طی وقایع Watchmen، منهتن در یک گفتگوی تلویزیونی شرکت میکند. در آن جا خبرنگاری به منهتن این اتهام را میزند که او عامل سرطان گرفتن عدهای از دوستان و همکاران قدیمی جان شده. با تحت فشار گذاشتن دکتر منهتن، او تصمیم به ترک زمین گرفته و به مریخ سفر میکند. ترک زمین به وسیله منهتن موقعیت خوبی را برای دشمنان آمریکا فراهم میکند و آنها شروع به فعالیت بیشتر میکنند.
نقشه آزیمندیس برای جلوگیری از به وقوع پیوستن جنگ جهانی سوم، رها کردن هیولایی در نیویورک که باعث مرگ نیمی از جمعیت شهر میشود و متهم کردن دکتر منهتن به عنوان عاملش است. دکتر منهتن با همراهی سیلک اسپکتر به زمین باز میگردد و قصد توقف آزیمندیس را دارد اما وقتی میبینید که نقشه او عملی و وقوع جنگ جهانی سوم منتفی شده، تصمیم میگیرد زمین را ترک کرده و در کهکشانی دیگر زندگی کند.
نایت اول (Nite Owl)
دنیل دریبرگ (Daniel Dreiberg) وارثِ هالیس میسن (Hollis Mason) است که در جریان وقایع Watchmen هویت نایت اول را به دست آورده. او شخصیتی شبیه به بتمن است که از تجهیزات پیشرفته بهره میبرد و مبارزی قابل محسوب میشود. دنیل دوست داشت به عنوان یک ویجلنتی به همراه رورشاک و کمدین علیه جرم و جنایت فعالیت داشته باشد اما در نهایت با رد پیشنهادش توسط این دو شخصیت و همینطور متوجه شدن این که فعالیتش باعث هیچ تغییر بزرگی نمیشود، خیلی زود خودش را بازنشسته کرد.
اما در طول وقایع واچمن با همراهی سیلک اسپکتر، او فعالیتی را که دوست داشت از سر میگیرد و شروع به نجات شهر میکند. یکی از این نجاتها، فراری دادن رورشاک از زندان است که نتیجه آن حمله عدهای از خلافکارها به محل اقامت هالیس میسن و به قتل رساندن او است. با به قتل رسیدن میسن، دنیل شدیداً خشمگین شده و رورشاکی که خودش به عنوان فردی خشن شناخته میشود، مجبور به متوقف کردن او میشود.
وقتی رورشاک به نقشه آزیمندیس پی میبرد، نایت اول با او همراه میشود تا با یکدیگر آزیمندیس را متوقف کنند. برای این کار، آنها به محل مخفیگاه آزیمندیس میروند و با او درگیر میشوند اما در نهایت میفهمند که دیر رسیدهاند و نقشه عملی شده.
بعد از ترک زمین توسط دکتر منهتن، دنیل به همراه سیلک اسپکتر هویتی جعلی برای خود میسازند و با یکدگیر زندگی جدید را آغاز میکنند.
آزیمندیس (Ozymandias)
آدرین ویت (Adrian Veidt) بعد از این که هویت ابرقهرمانی خودش به عنوان آزیمندیس را کنار میگذارد، هویت واقعیاش را به مردم معرفی میکند و از این طریق شهرت، محبوبیت و در نهایت ثروت زیادی را نسیب خودش میکند.
آدرین به کمک هوش فوق العادهای که دارد و ثروت عظیمی که به دست آورده، تصمیم به کشیدن یک نقشه برای جلوگیری از به وقوع پیوستن جنگ جهانی سوم میکند. جنگی جهانی که به عقیدهاش باعث مرگ میلیاردها انسان میشود و به همین دلیل حاضر به قربانی کردن چند میلیون انسان برای جلوگیری از آن است.
آدرین با برنامهای طولانی مدت و دقیق، افرادی مثل دکتر منهتن و کمدین که ممکن بود نقشهاش را خراب کنند، از معادله خارج میکند. بعد از ترک زمین توسط دکتر منهتن، آدرین آخرین قدمش را برداشته و یک هیولا را به نیویورک میفرستد تا با خرابیها و قربانیهای حاصل، مردم را قانع کند دست از جنگ با یکدیگر بردارند و برای هدفی خارجی آماده مبارزه شوند.
با وجود تلاشهای دیگر اعضای واچمن برای متوقف کردن او اما هیچ کدام موفق به این کار نمیشوند. دکتر منهتن نیز که میبیند بر ملا کردن نقشه آزیمندیس به دنیا فقط تمام تلاشهایی که برای صلح جهانی کشیده شده را از بین میبرد و قربانی شدن میلیونها انسان را بیمعنی میکند، از انجام این کار منصرف میشود.
رورشاک (Rorschach)
رورشاک مرموزترین شخصیت در طول داستان واچمن است، حتی مرموزتر از قاتل کمدین. کسی که جلو چشمان تمام مخاطبان است ولی هویتش برایشان مشخص نیست. کسی که بر خلاف دیگر نقابدارها نه بازنشسته شده و نه هویتش را به دنیا و حتی همراهانش معرفی کرده. همینطور مخفی و بر خلاف قانون به فعالیتش به عنوان یک ویجلنتی نقابدار ادامه میدهد.
رورشاک کسی بود که بعد از مرگ کمدین به وجود نقشه شومِ پشتِ آن شک کرد و باعث به وقوع پیوستن ماجرای Watchmen شد. با وجود این که هویت او تا اواخر داستان برای مخاطبان مشخص نمیشود اما او بیشتر از تمام شخصیتها در داستان حضور دارد و به نوعی میتوان گفت اتفاقات دنیای واچمن از دید او روایت میشوند.
آدرین که از حضور رورشاک احساس خطر میکند و میداند که او با مهارتهای کاراگاهیاش میتواند به نقشهاش پی ببرد، برای رورشاک تلهای میچیند که حاصل آن دستگیری و به زندان فرستاده شدنش است. هر چند در نهایت رورشاک با کمک دوست قدیمیاش نایت اول از زندان فرار کرده و با پی گیری دوباره تحقیقاتش، متوجه میشود آزیمندیس چه نقشهای در سر دارد.
با وجود سعی رورشاک برای متوقف کردن این نقشه اما او شکست میخورد. در اواخر کمیک میبینیم که تمام شخصیتهای واچمن برای حفظ صلح جهانی، نمیخواهند نقشه آزیمندیس را افشا کنند… همه شخصیتهای Watchmen به جز رورشاک. دکتر منهتن هم برای این که نگذارد او باعث لو رفتن این نقشه شود، مرگ فجیعی را برایش رقم میزند.
هر چند در انتها کمیک واچمن میبینیم رورشاک تمام اتفاقات و روند تحقیقاتش در طول داستان را در یک دفترچه نوشته. دفترچهای که راه خود را به دفتر یک روزنامه باز کرده…
سیلک اسپکتر (Silk Spectre)
لاوری جوسپکیچ (Laurie Juspeczyk) دختر سالی جوپیتر (Sally Jupiter) است که بعد از مادرش هویت سیلک اسپکتر را برای خودش انتخاب کرده. او معشوقه دکتر منهتن است که برای مدتی طولانی با او زندگی میکرده اما طی اتفاقات کمیک واچمن و دور شدن دکتر منهتن از بشریت، کمکم رابطهشان سرد شده و از یکدیگر جدا میشوند.
با جدا شدن از منهتن، لاوری وارد یک رابطه عاشقانه با نایت اولِ دوم میشود. این زوج با همدگیر شروع به جلوگیری از وقوع جرم و جنایت در شهر میکنند.
منهتن چند روز بعد از ناپدید شدن و رفتن به مریخ، لاوری را پیش خود میآورد. سیلک اسپکتر سعی میکند او را قانع کند تا دوباره به زمین بازگشته و جلوی جنگ اتمی را بگیرد. در همین گیر و دار است که لاوری متوجه میشود پدرش در واقع کمدین است، کسی که متهم به تجاوز جنسی به مادرش شده بود.
همین عامل باعث میشود تا دکتر منهتن اهمیت زندگی انسانها را درک کرده و قبول کند برای نجات بشریت به زمین بازگردد. بازگشتی که اما دیر است و وقتی این دو به زمین میرسند متوجه میشوند آزیمندیس نقشهاش را عملی کرده.
بعد از قرار سکوتی که در انتهای کمیک Watchmen بین شخصیتها برقرار شده، لاوری تصمیم میگیرد با هویت جدیدی همراه دنیل زندگی کند.
من هیچی نفهمیدم
فیلم واچمن و سریال واچمن چطوری بهم ربژ دارن ؟ چون تو قسمت اول سریالش که همه چی عادی و بدون قهرمان بود