ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فصل ششم آخر بوجک هورسمن
سریال

فصل ششم Bojack Horseman – آیا بخشش امکان‌پذیر است؟

پس از یک‌ سال انتظار، بالاخره نیمه اول فصل ششم Bojack Horseman درنتفلیکس منتشر شد و مثل همیشه پر از شوخی‌های گزنده بود و واقعیت‌های تلخ و آسیب‌پذیری شخصیت‌هایش را در ردایی پوشیده با طنز ...

پرنیان عنبری
نوشته شده توسط پرنیان عنبری | ۲۸ آبان ۱۳۹۸ | ۲۰:۳۰

پس از یک‌ سال انتظار، بالاخره نیمه اول فصل ششم Bojack Horseman درنتفلیکس منتشر شد و مثل همیشه پر از شوخی‌های گزنده بود و واقعیت‌های تلخ و آسیب‌پذیری شخصیت‌هایش را در ردایی پوشیده با طنز هوشمندانه و انیمیشنی رنگارنگ نشان می‌داد. می‌توان گفت تم اصلی این فصل صداقت و بخشش است اما در کشاکش داستان‌های فرعی به موضوعاتی چون سرمایه‌داری انحصاری، سختی‌های مادر شدن و تبعیض نژادی نیز می‌پردازد. ما پیش‌تر نیز در ویجیاتو به معرفی این سریال پرداخته بودیم و در این مطلب فصل آخر را بررسی می‌کنیم.

اسب مشهور ما، بوجک هورسمن، که با افسردگی و اعتیاد سر و کله می‌زد و پول و شهرت و حتی نامزد اسکار شدن نیز او را خوشحال نمی‌کرد، برای فرار از خودش و فرار از تنهایی، اعتیاد را به حدی رساند که مرز بین واقعیت و توهم را گم کرد و به همکار و دوست دخترش، جینا، آسیب جدی وارد کرد. دایان دوست بوجک، کسی بود که به او گفت برای این که به بقیه آسیب نرساند، به جای توجیه مشکلاتش باید تغییر کند و برای همین بوجک وارد کمپ ترک اعتیاد شد.

تلاش برای تغییر

فصل ششم بوجک هورسمن

در شروع فصل شش می‌بینیم پس از این که بوجک در پلنتریوم فهمید سارا لین در اثر مصرف بیش‌ از حد مواد مخدر جان سپرده چه اتفاقاتی رخ می‌دهد. او پلیس را خبر می‌کند اما به دروغ می‌گوید که همراه او نبوده. بوجک در کمپ با به یاد آوردن آسیبی که به سارا لین زد کم‌کم شروع به همکاری و برقراری ارتباط با بقیه می‌کند. او با این که به اختیار خودش به کمپ آمده اما از کندوکاو در چراییِ الکلی  و معتاد شدنش طفره می‌رود، به تدریج می‌فهمیم که ریشه اعتیاد بوجک و عادات بد او چه چیزهایی بوده: آرایشگرش در محیط کار، اضطراب اجتماعی و خجالتی بودنش در مدرسه و مهم‌تر از همه پدر و مادرش. به علاوه او در مکالمه‌ای با دکتر چمپ (همان اسب درمان‌گر) می‌گوید: «رفتار پدر و مادرم باعث شده که از خودم بدم بیاید و در ناخودآگاهم باور داشته باشم که شایسته تنبیه شدنم، اما به خاطر شهرت این اتفاق هرگز رخ نمی‌دهد و نتیجتا عصیان‌گرانه‌تر رفتار می‌کنم و از آنجا که باور دارم هرگز رام و مهار نخواهم شد، الکل می‌نوشم. تنها راه حل این هست که اعتیاد را کنار بگذارم و در هوشیاری خودم رو مسئول اعمال گذشته و آینده‌ام بدانم.»

در کمپ مدام به بوجک گفته می‌شود که خودش در معتاد بودنش تقصیری ندارد و قربانی محیط و شرایطش شده است اما او مخالفت می‌کند و معتقد است که مقصر اعتیادش خودش است و مسئولیتش هم با خودش است، همانطور که تاد چاوز، دوست بوجک، در پایان فصل سه به او می‌گوید:«کل مشکلِ تو، خودت هستی». رویکرد سریال همیشه این بوده که ما در زندگی محکوم به آزادی هستیم و قدرت انتخاب داریم (چیزی که ژان پائول سارتر آن را آزادی رادیکال می‌خواند) پس در قبال تصمیماتمان مسئولیم. با این دیدگاه این امکان برای افراد به وجود می‌آید که می‌توانند خود و شرایطشان را تغییر دهند. بوجک در تمام فصل‌های گذشته سعی کرده کارهایش را توجیه کند و بهانه بیاورد یا این که با عواقبشان روبرو نشود، اما در او بالاخره مشکلش را می‌پذیرد و سعی می‌کند تغییر کند.

اسب تراپی فصل ششم بوجک هورسمنسریال هرگز رفتار‌های بد شخصیت‌هایش را توجیه نمی‌کند اما ریشه آن را توضیح می‌دهد. در فصل پنج شاهد رویکردِ انتقادیِ سازندگان نسبت به رابطه‌ی مخاطبان و سریال بودیم؛ اگر شخصیت عوضی داستان آسیب‌پذیر و  همزادپنداری برانگیز است نباید باعث بشود که مخاطبان با تماشای آن احساس کنند انجام کارهای ناشایست و بد ایرادی ندارد. ازین رو سریال به ما نشان می‌دهد حتی اگر کسی به خاطر محیط پیرامون و اتفاقات ناخوشایندی که برایش افتاده، دچار مشکلاتی شده باز هم در برابر انتخاب‌ها و رفتارش با دیگران مسئول است و باید عواقبشان را تحمل کند.

چرخه سیتکام‌ها (مثل خود سریال بوجک هورسمن یا Horsing Around) به این صورت است که در پایان هر قسمت یا فصل همه چیز به شکل اول باز می‌گردد تا سریال بتواند ادامه پیدا کند و همه چیز از نو تکرار شود. خود بوجک در قسمت ششم فصل پنج می‌گوید:«در سیتکام‌ها نمی‌توان واقعا پایان خوش داشت، چون اگر همه خوشحال باشند سریال به پایان می‌رسد و ورای هر چیزی سریال باید ادامه پیدا کند.» چرخه اعتیاد و افسردگی بوجک نیز به همین شکل درآمده بود، او پس از هر بار تصمیم برای تغییر، باز به عادات سمی‌اش باز می‌گشت و به اطرافیانش آسیب می‌رساند.

اما از آن‌جا که شبکه نتفلیکس تصمیم به پایان سریال در فصل ششم گرفته،  بوجک بالاخره از این چرخه بیرون می‌آید و رشد می‌کند، او تصمیم دارد کارهایش را جبران کند و این بار معذرت خواهی‌اش از پرنسس کارولین و شارونا (آرایشگر سابقش) واقعی است (بر خلاف معذرت خواهی‌ که به همراه سارا لین انجام داد). بوجک تصمیم می‌گیرد دیگر موهایش را رنگ نکند، و به استادی در دانشگاه روی بیاورد، که نشان‌ می‌دهد او بالاخره موفق شده از میلِ بازگشت به اوج شهرتش (در سال‌های پخش Horsin Around) گذر کند.

زندگی، ارتباط و کار

فصل ششم Bojack Horseman

تحقیقات روانشناسی اخیر نشان داده افرادی که در کودکی در محیطی امن و پر از عشق بزرگ نشدند (مانند بوجک)، در بزرگسالی نمی‌توانند روابط سالم برقرار کنند و نسبت به اعتیاد آسیب‌پذیرترند. به عبارتی اعتیاد را جایگزین روابط اجتماعی می‌کنند. سریال برای ارتباطات انسانی ارزش بسیار والایی قائل است، می‌توانیم این مسئله را در روابط بین پرینسس کارولین و تاد و دایان و بوجک و سایر شخصیت‌ها ببینیم. شاید روابط رمانتیک پایان خوشی نداشته باشند اما دوستی‌های افلاطونی روابطی هستند که می‌توان بر آن‌ها حساب کرد، همانطور که دایان با حمایت و باور داشتن به بوجک باعث شد او بتواند خودش را تغییر دهد. و اگر بخواهیم از بوجک در فصل سوم نقل قول کنیم: در این دنیای هولناک، همه چیزی که داریم ارتباطاتمان است.

خود پرنسس کارولین نیز به شدت درگیر تعادل برقرار کردن بین مادر بودن و حرفه‌اش است. ترفند و انیمیشنی که برای نشان دادن کلافگی و خستگی او از انجام وظایف مادری، به کار گرفته شده به عالی‌ترین شکل ممکن این حس را به ببینده القا می‌کند، به طوری که حتی ممکن است به بیننده نیز حس خستگی دست دهد. در ادامه فشارهایی که هالیوود بر مادران وارد می‌کنند را نشان می‌دهد، این که اگر حتی زمان کوتاهی برای مراقبت از نوزادشان از محیط کار دور باشند، به کلی کنار گذاشته می‌شوند. در نهایت پرینسس کارولین هم تصمیم می‌گیرد بار همه چیز را تنهایی به دوش نکشد و دستیار همه فن حریفش، جودا را دوباره استخدام می‌کند و موفق می‌شود بار دیگر روی چهار دست و پایش فرود بیاید.

فصل ششم بوجک هورسمن پرینسس کارولین

شغل جدیدی که تاد پیدا کرده نیز مراقبت از فرزند پرینسس کارولین است. در این فصل پدرخوانده تاد به دیدارش می‌آید و درباره گذشته مرموز تاد کمی بیشتر می‌فهمیم. تاد به پدر خوانده‌اش می‌گوید:«چرا باید بنا به تعاریف خودت به من افتخار کنی؟ من زندگی خوبی دارم،... من خوشحالم.» که نشان می‌دهد شاید موفقیت آن چیزی که همیشه به ما گفته‌اند نیست و شاید شاد بودن کافی است و ما مجبور نیستیم با معیارهای آنچه جهان امروز موفقیت می‌خواند هماهنگ شویم.

کمی دورتر از لس آنجلس و هالیوود، دایان مشغول سر و کله زدن با زندگی جدیدش است. او در فصل پیش و پس از طلاق موفق می‌شود با تنهایی کنار بیاید و حتی آماده رابطه جدید شود. او بوجک را تشویق به عوض شدن می‌کرد اما خودش از تغییر اجتناب می‌کند، به افسردگی‌اش وابسته است و می‌ترسد بدون آن فرد دیگری شود. اما با حمایت بوجک و دوست‌پسر جدیدش گای، بالاخره تصمیم می‌گیرد قرص‌های ضد افسردگی را مصرف کند.

علاوه بر این‌ها ما شاهد درگیری او و گای با شرکت عظیمی به اسم نهنگ سفید هستیم. سرمایه‌دار بزرگی که تمام کسب و کارهای کوچک را می‌بلعد و به میل خود تغییر می‌دهد،که یادآور غول‌هایی چون دیزنی است. صاحب شرکتی چون نهنگ سفید آنقدر قدرتمند شده‌اند که حتی قانون نیز دیگر شامل آن‌ها نمی‌شود و می‌توانند افراد را به قتل برسانند. اما جدا از شوخی با کمی تحقیق می‌توان متوجه شد که عمده تجارت جهانی دست عده‌ای محدود است و وجود سرمایه‌دارانی چون نهنگ سفید که صاحب همه چیز، از جمله رسانه‌اند، عین واقعیت است. دایان و گای در نهایت می‌بینند در برابر این سرمایه‌دار قدرتی ندارند و بی‌خیال می‌شوند.

دایان که همیشه در سریال نماینده اخلاق بوده، به شدت خودش را نقد می‌کند، می‌توان گفت این کار او استعاره‌ای از این است که خود سریال مدام در حال زیر ذره بین گذاشتن کاراکترهایش است. دایان اعتقاد دارد که ما  باید از خودمان و اطرافیانمان انتظارات بالاتری داشته باشیم اما مدام به او گفته می‌شود که در کنار این باید راهی پیدا کند تا خودش و دیگران را ببخشد.

سریال بوجک هورسمن، بارها درباره بخشش صحبت کرده است، چه بین مردم و چه بین آدم‌های مشهور و طرفدارانشان. حتی تیتراژ شروع نیز پشیمانی‌‌ها و اشتباهات بوجک را نشان می‌دهد، اشتباهاتی که هنوز رهایش نکرده‌اند و آینده‌اش را تهدید می‌کنند. در قسمت هفتم کشیش می‌گوید:«فقط با بخشیدن خودمان است که می‌توانیم یک زندگی با برکت داشته باشیم و از نو زاده بشویم.» به این معنی که خود بوجک نیز باید خودش را ببخشد. اما در قسمت هشتم می‌بینیم که دروغ‌های گذشته او در معرض برملا شدن قرار می‌گیرند و این ممکن است کل تلاش‌های او را برباد دهد.

و اما حالا که مستر پینات باتر چهره ملی افسردگی شده چه بر سرش می‌آید؟ آیا پیکلز بالاخره موفق می‌شود مستر پینات باتر را ببخشد؟ آیا تاد چاوز بالاخره با خانواده‌آش ارتباط برقرار خواهد کرد؟ آیا حقایقی چون نقش بوجک در مرگ سارا لین و خفه کردن جینا بر ملا می‌شود؟ و اگر بشود برخورد هواداران او و نزدیکانش، به خصوص هالی‌هاک چه خواهد بود؟ برخی از طرفداران این نظریه را مطرح کرده‌اند که بوجک همانند قهرمان کودکی‌اش یعنی سکرتریت در انتهای سریال خودکشی می‌کند، ما امیدواریم این اتفاق نیفتد اما برای گرفتن پاسخ تمامی این سوالات باید تا یازدهم بهمن و انتشار نیمه دوم فصل آخر صبر کنیم.

 

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (3 مورد)
  • Navid
    Navid | ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹

    این نظر شخصیه شبیه به بوجک
    دنیا تاریکه. مردم تاریکش کردن. و این تاریکی در یک چرخه فیدبک مثبت، روز به روز بیشتر میشه.
    نه الزاما برای تمام دنیا. برای یک شخص
    چراغ قوه ما تا حدودی میتونه چشممون رو روشن کنه. خوشبینی. بخشش خود و دیگران. جبران و غیره
    ولی اون دل هایی که زیر پا گذاشتیم، وقتی در تاریکی خود، حیران و گریان، به هر سو می‌دویدیم......
    این تاریکی، همیشه با ماست. عزیزانمان را از دست میدیم و میفهمیم که تنهاییم
    میفهمیم که غم و عذاب وجدان، بخش بزرگی از زندگی و شخصیت ماست و قابل فرار نیست.

    بذارید روشن بگم. اگه اونقدر فهمیده هستید که بدونید کارای اشتباهتون دیگران رو متاثر کرده و عذاب وجدان دارید، تبریک میگم. شما زنده اید.
    ولی اگه فکر میکنید که با «خوب» شدن و بودن، اون افراد رو میتونید پس بگیرید، باید بگم که
    «هیچ فایده ای نداره که اسب مرده رو بزنی»

  • Behnam
    Behnam | ۲۹ آبان ۱۳۹۸

    بجای طرفداری اینو و اونو کردن و دنبال نفر بزرگتر راه افتادن ، و زیرپایی گنده تر از خودمون بودن ، میشه از پا دراوردش ، میشه دفاعی نبود و دفاعی فکر نکرد ، خلاقیت بخرج داد ، انقد سخت و وسواسی نبود و رو کری ها حساب نکرد ، نکته اینجاس که خیلیا با کوچیکترین تلاطمی ، عوض میشن ، خودشونو می‌بازن و از دست میدن ، و یا دنبال منافع کوچیک ، عوضی میشن ، اینها چیزیه که هیچوقت بما یادندادن ، که تو این بلبشو باید چیکار کنیم ؟ دنبال لیدر باشیم ؟ بلندپروازیامونو دنبال کنیم ؟ یا بیخیال شیم و دست بدیم ؟ تفاوت ها رو کاملا شخصی بدونیم و اینو بدونیم که تو دنیا خیلیا از کاریزماتیک ها ، میان صاف رو همین تفاوت های طبیعی دست میزارن و مارو بجون هم میندازن ،
    درحالی که کاملا شخصیه ، برا ما حل شده است
    و اصلا این رنگارنگیاس که زندگی رو قشنگ می‌کنه ، هرکس برا خودش می‌تونه یه قلعه داشته باشه، یا اینکه خیلی راحت ، تو یه چادر قابل حمل و کوچیک بخوابه
    بلند پروازیامون حد ندارن
    و جالبه که حاضر نیستیم بپذیریم که بازار آزاد ، دنیای آزاد و بدون مرز ، یا درحدی که فقط قابل شناساییمون بکنه ، اینا بهتر از دیوار کشیدن هاست

  • Behnam
    Behnam | ۲۹ آبان ۱۳۹۸

    اونی که بتونه خودش رو حفظ کنه و الکی رو این " انقلاب شخصیتی" مسخره یعنی عوض شدن سرمایه گذاری نکنه برد کرده ، عوض کنه یعنی چی ؟ چیشو عوض کنه ؟ بجای اینهمه انتظار و عوض کردن و این حرفا ، هرجور که راحته زندگی کنه ، انتظارات الکی از این و اون نداشته باشه و بدونه که درنهایت همه ماها ، گوشت و خون و استخون و چربی هستیم ! میتونیم فلکسیبل باشیم ، خلاق باشیم ، انقد سم پاشی نکنیم ، بجاش تمرین کنیم و تمرین ! انقد ایراد نگیریم و شکایت نکنیم و غرنزنیم ، بجاش ، عمل کنیم
    بپذیریم باخت رو ، و بدونیم یا میتونیم رو تیم فعلی کار کنیم یا اینکه نه ، تیم دیگه ای بچینیم ، و لزوما با آدمای دوروبرمون نمیبریم ، نقطه ضعف و قدرتمون رو توی هماهنگی ها یا کری خواندن ها واسه همدیگه اونم تو مواقع بحرانی مشخص میشه ، تو اروم موندنمون و تصمیم گرفتنمون ، یا توی تو سروکله همدیگهذن و کری خواندن ، تو موانع بیخود گذاشتن سرراه ، واسه همین « عواقب » و یا توی اینکه جواب یعده رو خیلی راحت میشه داد و یا اصلا اهمیتی نداد که چی میگن ، تو طرفدار پیدا کردنمون و تلاش بیهوده واسه این موضوع ، یا این که اصلا مخالفت تا نباشه زندگی معنینمد

مطالب پیشنهادی