نقد سریال The End of the F***ing World – یک تعریف سرخوشانه از عشق ابدی
اگرچه The End of the F***ing World را Channel 4 بریتانیا ساخته اما «نتفلیکس اند چیل»ترین سریالی است که بر روی این سرویس استریم منتشر شده است. در نگاه نخست، این سریال بیشتر شبیه به ...
اگرچه The End of the F***ing World را Channel 4 بریتانیا ساخته اما «نتفلیکس اند چیل»ترین سریالی است که بر روی این سرویس استریم منتشر شده است. در نگاه نخست، این سریال بیشتر شبیه به یک عنوان لوس و مسخره دیگر برای نوجوانان عاشقی است که میخواهند یک شب طولانی دیگر را تا صبح تحمل کنند اما تماشای تنها ده دقیقه از آن، میتواند همه تصورهای شما را تغییر دهد. با ویجیاتو همراه باشید تا یکی از متفاوتترین سریالهایی که تلویزیون به تاریخ خود دیده را واکاوی کنیم.
دنیا پر از نوجوانانی است که نمیدانند در این کره خاکی چه کار میکنند. آنها بلد نیستند با بسیاری از همسن و سالان خود ارتباط برقرار کنند و حتی در تعامل با خانواده هم به مشکل میخورند. این آدمها میتوانند سوژه بینظیری برای پرداختن به داستانهای تمامنشدنی باشند. یکی از نمونههای آن، رمانی گرافیکی به نام The End of the Fucking World است که حتی نویسنده آن، چارلز فراسمن، در خوابهای شیرینش هم نمیدید روزی یکی از بهترین سریالهای تلویزیون را براساس آن چه او نوشته، ساخته شود.
بیست و چهارم اکتبر 2017، نتفلیکس سریالی را منتشر کرد که خیلی زود به یکی از محبوبترین عناوین این سرویس استریم تبدیل شد. اخیرا فصل دوم آن هم منتشر شده اشت. الکس لاوتر و جسی باردن، دو بازیگر جوان انگلیسی که کارنامهشان در تلویزیون به مراتب پربارتر از سینما بود، بازیگران اصلی شانزده اپیزودی هستند که روایت خیلی تازهای دارد.
لاوتر در نقش جیمز، نوجوان هفده سالهای است که از هشت سالگی حیوانات را قتلعام میکند و یک بار هم دستش را از عمد درون یک سرخکن پر از روغن کرده است. او یقین دارد اختلال «شخصیت ضد اجتماعی» دارد. این آدم بیش از حد عجیب، با دختری آشنا میشود که به اندازه خودش دیوانه نیست اما به شکل غمانگیزی سرخوشانه زندگی میکند.
باردن در نقش آلیسا، از جیمز میخواهد با او از خانه فرار کند. جیمز که پیرو خونخواری احمقانهاش عاشق کشتن هر موجود زندهای است، تصمیم میگیرد با او راهی سفر شود تا در نهایت موفق شود آلیسا را به قتل برساند. اما مسیر سفر، اندکی غیرقابل پیشبینی میشود. کار به جاهای باریک کشیده میشود و در نهایت همه چیز به هم میریزد. اما چه چیزی قطعههای یک پازل منفجر شده را دوباره مرتب میکند؟ احتمالا عشق.
در The End of the F***ing World میتوان سرخوشی عجیبی را نظاره کرد که پیشتر در هیچ سریال یا حتی فیلمی ندیدهایم. شخصیتهای اصلی داستان، آنقدر گسترش پیدا میکنند که کم کم خود ما هم عاشق آنها میشویم. یک پسر دیوانه و یک دختر بیتفاوت که برای «در لحظه زندگی کردن» حاضر هستند هر کاری را انجام دهند و از زیر هر مسئولیتی فرار کنند. این داستان حیرتانگیز، قدم به قدم جلو میرود و در پایان هر اپیزودش، یک پایان تازه به این دنیای لعنتی میبخشد.
واقعیت این است که The End of the F***ing World به عنوان یک کمدی سیاه، در هر ثانیه از 16 اپیزودی که در چارچوب دو فصل استریم شده، تمام تلاشش را میکند تا عنوانی خاطرهانگیز و بهیادماندنی باشد. این تلاش برای مخاطب، اصلا قابل احساس نیست اما وقتی به آخرین ثانیه از آخرین اپیزود میرسد، تازه متوجه میشود با چه عنوان فراموشنشدنیای طرف بوده و حالا دوست دارد منتظر فصل بعدی آن باشد. این درام متفاوت، دو شخصیت بینظیر دارد که در میان همه اتفاقات سریال، به خوبی یکدیگر را معرفی میکنند. داستانی که عجلهای برای تمام شدن ندارد و هر از گاهی با یک ضربه غولآسا، به تماشاگرش یادآوری میکند در حال غرقشدن در چه عنوان بینظیری است.
در این میان، موسیقی خاطرهساز گراهام کاکسن، یکی از دراماتیکترین ویژگیهای سریال میشود. برای آنهایی که با The End of the F***ing World رابطه جدیای برقرار کردهاند، دل کندن از موسیقی متن آن به مراتب دشوارتر از خود سریال است.
آلیسا و جیمز، نمیدانند دقیقا چه چیزی از دنیا میخواهند اما به خوبی میدانند که چه چیزی را نمیخواهند. این تلاش برای «فرار رو به جلو» داستان عشقآلودی را رقم میزند که تقریبا هر مخاطبی را از قهقههای بلند تا گریههای طولانی همراهی میکند. آلیسا با لهجه انگلیسی قلدرانهاش به نگاههای بیانگیزه جیمز قدرت میبخشد. و جیمز با احساساتی خجالتزده و پنهانی، همه تلاشش را به کار میگیرد تا آلیسا را از دنیای طلبکارانهاش خارج کند. با این حال هر دو شخصیت، از زندگی روزمره خسته شدهاند و منطقشان در برابر اتفاقات اطرافشان، به شکل عجیبی جذاب است.
در فصل دوم، اگرچه مسیر اتفاقات سریال اندکی جدیتر میشود اما باز هم میتوان آن عشق دیوانهکنندهای که در اپیزودهای نخستین احساس کردیم را دوباره واکاوی کنیم. انگار جیمز و آلیسا این بار میخواهند به دنیای لعنتیشان مشروعیت بیشتری ببخشند اما هنوز هم مشکلات زیادی وجود دارد. چرا فصل دوم به مراتب حیرتانگیزتر از فصل نخست میشود؟ چون هویت داستان فصل اول را در پوششی تازه و متفاوت ارائه میکند. و مخاطبی که تحت تاثیر این رابطه خواستنی قرار گرفته، میداند آن چه در گذشته تماشا کرده، حالا هم تغییر کرده اما همچنان دوستداشتنی است.
فیلمنامه ساده اما بیمهابای The End of the F***ing World در کنار شخصیتهای وحشتناک و خندهدارش، فضای کالت و ساختارشکنی را فراهم کرده که در اوج افسردگی، به شکل شگفتانگیزی متضاد و غیرقابل پیشبینی است. این اتمسفر حیرتآور، داستانی نوین و منحرف دارد که با وجود پختگی بیسابقهاش، خیلی هم پیچیده نیست. در دنیایی که ابرقهرمانها برای نجات دادن مردم بارها بازسازی میشوند و داستانهای حماسی برای ربودن مخاطب به رقابت در برهنگی کشیده شدهاند، یک داستان اریجینال و ساده، میتواند همه معیارهای ما را به چالش بکشد. یک تعریف متفاوت از عشق، یک نگاه عجیب به زندگی و یک درک تازه از دنیا، جدیترین دستاورد سریالی است که خودش هم نمیخواهد خودش را جدی بگیرد. و این میتواند یک دستاورد خیرهکننده باشد.
در دل این همه روایت تکراری، The End of the F***ing World میخواهد نقطه عطف زندگی مخاطبش باشد. یادآوری این حقیقت که در دنیای امروز، احتمالا هیچ چیز به اندازه عشق و دوست داشتن آدمها مهم نیست. بیان متفاوت سریال، به شکل شیرینی به قلب مینشیند و مغز به تماشای چندبارهاش علاقهمند میشود. در پایان فصل دوم The End of the F***ing World یقین پیدا میکنید که اگر یک «جامعهگریز» واقعی هم باشید، در نهایت آدمی را پیدا میکنید که ممکن است برایش جان خودتان را به خطر بیاندازید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
10 باره که دارم میبینمش خسته نشدم واقعا عالیه ولی حیف دیگه پایان سریالو اعلام کردن و ما نباید منتظر فصل بعدی باشیم
بهترین سریالی بود که توی عمرم دیدم فکر کنم بار چهارم یا پنجمه که دارم میبینمش خیلییی قشنگه هر کس اینو ندیده پیشنهاد میکنم که حتما این سریال رو ببینه
خوب بود ولی دیگه بهترین نیست بنظرم. سریال های خیلی بهتری هم هست
بینظیر ترین سریالی بود ک تاحالا دیدم...
لهجه ی خفن الیسا....
دیالوگای بینظیر...
زندگی در لحظه...
قطعا دو سه بار دیگه از اول میبینمش دوباره
متن فوق العادی خوبی بود و دقیقا درست بود
لحظه ای که موسیقی متن پخش شد مو به تنم سیخ شد و دقیقا هر روز خدا گوشش میدادم
حتی وقتی سریالو تموم کردم
محیط سریال در عین دارک بودنش
مثل باقی فیلم های دارک صرفا اعصاب خورد کن نیست و خیلی تمیز ساخته شده
متن فوق العاده در مورد سریالی عالی آیا فصل سه ای هم برای این شاهکار در کار هست...!؟
نه پایانشو اعلام کردن
به نظرم فیلم جالبی بود حس عجیبی بم میداد که من رو وادار میکرد تا آخرش ببینم. من خودم این فراز و نشیب احساسات یا به قول شما قهقههای بلند تا گریههای طولانی رو حس کردم . واقعا جذاب بود
این متن باعث شد سریالو کامل دانلود کنم
امیدوارم مثل تعاریف شما قشنگ باشه
متن قشنگی بود