ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

بازی مرکب
سریال

در بازی مرکب ۲ استخدام کننده کیست | لبخند مرگ

مردی با لبخند ترسناک

امیر پریمی
نوشته شده توسط امیر پریمی | ۱۱ دی ۱۴۰۳ | ۲۰:۰۰

در متروی سئول، مردی شیک پوش با لبخندی ویژه و خاص که تصویر آن در ذهن هر فردی باقی خواهد ماند، انسان‌های مختلف را با انجام یک بازی کودکانه به کام مرگ می‌فرستد. شخصیت استخدام کننده در سریال محبوب و پر مخاطب Squid Game (بازی مرکب) چهره دوستانه وحشت است؛ و این داستان آخرین بازی اوست.

پیش از مطالعه این متن باید توجه داشته باشید که این مطلب اپیزود اول از فصل دوم سریال بازی مرکب را اسپویل می‌کند.


در متروی سئول مردی وجود دارد که به برخی افراد لبخند می‌زند. اما این لبخند مصداق هر لبخندی نیست؛ چرا که این ژست صیقلی کسی است که می‌داند مرگ را به مخاطبش می‌فروشد. شخصیت استخدام کننده (The Recruiter) اولین شکاف در دیواری است که تمدن را از وحشت ورود به Squid Game جدا می‌کند. یا به قول خودش او مصداق یک دست است که قبل از هل دادن هدفش به ورطه نابودی، شما را از خواب صدا می‌کند.

گونگ یو (Gong Yoo)، بازیگر و مدلی که این شخصیت را زنده می‌کند، چهره‌ای می‌سازد که قراردادهای شروران سریال را زیر و رو می‌کند. او نقاب نمی‌زند (درحالی که دیگر اجراکنندگان بازی این کار را می‌کنند) صورتش را پنهان نمی‌کند چون صورتش سلاح اوست. زیبایی به عنوان قلاب، ظرافت به عنوان طعمه؛ فردی جذاب، کاریزماتیک و آشفته: او فروشنده کامل ناامیدی است.

در فصل اول Squid Game، استخدام کننده شبیه به یک نسخه انسانی از بازی مرکب است؛ این یعنی او فرصتی را ارائه می‌دهد که بی ضرر به نظر می‌رسد، تا زمانی که موقعیت مرگبار یا همان آن روی سکه خود را نشان دهد و بازیکنان آنقدر شوکه شوند که قوانین او را بپذیرند. این پیش درآمد جذابی از یک شرور قابل توجه است. اگر پاتریک بیتمن کره‌ای بود و اره برقی دستش نبود، او بدون شک همین استخدام‌ کننده بازی مرکب می‌شد.

نقش استخدام کننده در Squid Game 2

در بازی مرکب ۲ استخدام کننده کیست | لبخند مرگ

رضایت استخدام کننده از سیلی زدن به مخاطبش حاکی از سادیسمی است که قسمت اول Squid Game 2 به آن دامن زده و رها می‌کند. سه سال از پیروزی گی هون (لی جونگ جائه) می‌گذرد. انسان بازنده فصل اول بازی مرکب و شخصیت آگاه امروز که تبدیل به مگا میلیونری شده است اکنون به دنبال انتقام است. او ابتدا بدهی‌هایش را با دشمن ابتدایی‌اش، آقای کیم تسویه می‌کند و سپس او را استخدام می‌کند تا تیم‌هایی از مردان را برای جستجو استخدام کننده مرموز در ایستگاه‌های متروی سئول هماهنگ کند.

در نتیجه چند سال جست‌و‌جو و تلاش، آقای کیم و دستیارش وو سوک فرد مورد نظر را پیدا کرده و او را به سمت یک میدان و سپس پارک تعقیب می‌کنند، جایی که استخدام کننده بازی مرکب نان و بلیت‌های بخت‌آزمایی را به گروهی از گداها می‌دهد (تمثیلی بی‌رحمانه در مورد انتخاب و سرنوشت) و وقتی اکثریت قمار را به غذا ترجیح می‌دهند، استخدام کننده شرور نان‌ها را زیر پای خود خرد می‌کند. در این سکانس کفش‌های شیک او استعاره‌ای جالب می‌شود: کفش‌های اوست که خرده‌های امید را در هم می‌کوبد.

در Squid Game 2 او دیگر فقط فرستاده‌ای از جهنم نیست: او حالا دستیارِ معمار آن است. چیزی که در مورد استخدام کننده جذاب است، داستان تنزل خود اوست. این مرد شیک با لبخند ترسناک در بازی‌هایی که اکنون تبلیغ می‌کند، کار خود را به‌عنوان یک زباله‌سوز اجساد - به گفته خودش، «زباله» آغاز کرد. اما اولین باری که اسلحه‌ای در دست گرفت تازه احساس کرد وجود دارد. این تمثیل کامل سرمایه داری وحشی است: ستمدیدگان ظالم می‌شوند، یا به معنای دیگر شکنجه شده‌ها حالا خودشان از شکنجه دادن لذت می‌برند.

در سکانسی دیگر از اولین قسمتِ فصل دوم بازی مرکب، استخدام کننده در یک اتاق بسته، دو مرد در حال گریه کردن را به صندلی زنجیر کرده و به آن‌ها لبخند می‌زند. این دو مرد همان آقای کیم و وو سوک هستند که به دام او افتاده‌اند. مرد شرور با همان کاریزمای گذشته به آنها نگاه می‌کند همانطور که یک کودک قبل از سوزاندن مورچه‌های اتاقش به آنها خیره می‌شود. در ادامه او یک بازی را به آنها پیشنهاد می‌کند. این بار بازی کودکانه همان سنگ، کاغذ، قیچی است. اما سپس رولت روسی پایش به وسط می‌آید؛ حالا بازنده می‌داند که با یک اشتباه سرش را به باد خواهد داد.

در هنگام انجام بازی هر دو مرد با ترس و لرز لغات سنگ، کاغذ، قیچی را به زبان می‌آورند و هر لحظه آماده قبض روح خود هستند. با جلو رفتن بازی شانس زنده ماندن هر دو کمتر می‌شود. در میان نگاه سرد استخدام‌ کننده آقای کیم تقلب می‌کند، در واقع به نظر او می‌خواهد وو سوک زنده بماند، و اینجاست که استخدام کننده او را مانند یک حشره می‌کشد و خون او به صورتش می‌پاشد. در واقع اندام نابود شده پیرمرد کت و شلوار عالی او را لکه دار می‌کند. و پس از آن - فقط لحظه‌ای پس از آن - چیزی در او تغییر می‌کند. گویی مرگ او را آزاد می‌کند: نقاب اجرایی منظمش می‌شکند و چیز دیگری ظاهر می‌شود، یعنی همان هیولایی که همیشه بود.

رولت روسی و مرگ استخدام کننده

در بازی مرکب ۲ استخدام کننده کیست | لبخند مرگ

در بخش پایانی اپیزود اولِ فصل دوم بازی مرکب، استخدام کننده به دنبال گی هون می‌گردد و البته او را پیدا می‌کند. او یک بازی دیگر را پیشنهاد می‌کند - همیشه یک بازی دیگر وجود دارد. این‌بار رولت روسی: مرگ به عنوان سرگرمی نهایی. و در حالی که آنها بازی را شروع می‌کنند، استخدام‌ کننده سر صحبت را باز می‌کند.

او داستان خود را می‌گوید: این‌که او بود که جنازه‌ها را می‌سوزاند، کسی که مال‌باختگان را پس مرگشان دود می‌کرد. او همچنین می‌گوید: همه این افراد مصداق «سطل زباله» هستند درست مثل تو، یعنی گی هون. استخدام کننده می‌گوید وقتی اسلحه به او دادند برای اولین بار این حس را تجربه کرده که وجود دارد. و او بار دیگر لبخند می‌زند - حالا یک لبخند واقعی. اولین لبخند واقعی در تمام زندگی او از پس آن لبخندهای ساختگی.

در ادامه این رفت و آمد او به گی هون می‌گوید که پدر خودش را نیز در بازی‌ها کشته است. در این صحنه‌ کماکان لکه‌های خون آقای کیم هنوز روی صورتش دیده می‌شود و چشمانش از یاد تمام مرگ‌هایش می‌درخشد و البته تفنگ نیز بین آنها می‌چرخد. این اوج یک بازی مرگبار است.

در این سکانس فراموش نشدنی، استخدام کننده شرور، با ظرافت یک پیانیست شارژ می‌شود. او در نوبت خود به شکلی هفت تیر را به سمت شقیقه‌اش بلند می‌کند که گویی نان تست است. در این بین او وقتی در هر دور زنده می‌ماند آه می‌کشد - آه کوچک یک عاشق راضی. او به گی هون می‌خندد: «یک سطل زباله خوش شانس»، این جمله‌ای است که او بین رفت و آمد بازی می‌گوید. و سپس شگفتی از راه می‌رسد: او بازنده می‌شود. اما نکته اینجاست که استخدام کننده همانطور که ترسوها می‌میرند، نمی‌میرد. او همانطور که زنده بود می‌میرد: این یعنی او لبخند بر لب نقش خود را تا آخر بازی می‌کند. در آخرین نما او لبخند می‌زند، اسلحه را زیر چانه‌اش می گذارد و ماشه را می‌کشد.

در نتیجه مردی که در بازی مرکب درب جهنم را باز کرد، اینگونه به پایان راه می‌رسد: با لبخند، با شلیک، با آخرین سیلی به دنیا. این یعنی برترین فروشنده مرگ بالاخره کالای خودش را می‌خرد. آنچه باقی می‌ماند پژواک یک سؤال است: چند نفر از استخدام‌کنندگان بازی با چنین ویژگی در میان ما راه می‌روند، کت و شلوار پوشیده، در متروهای شهرهایمان لبخند می‌زنند و در ازای گرفتن روح، رستگاری می‌دهند؟ در نتیجه وحشت واقعی در بازی‌های مرگبار نیست، بلکه در سهولت فروش آنهاست.

استخدام کننده Squid Game آینه سیاه زمان ماست: چهره دوستانه سیستمی که ما را می‌بلعد. و مرگ او یک پایان نیست، بلکه یک هشدار است؛ هشداری از این که همیشه فرد دیگری همانند او وجود خواهد داشت که می‌خواهد جای او را بگیرد، کت و شلوار بپوشد و لبخند را کامل کند. زیرا بازی، یا همان بازی واقعی مرگ و زندگی، هرگز تمام نمی‌شود.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (1 مورد)
  • Hsllll_20
    Hsllll_20 | 2 روز قبل

    بهترین بازی و نقش رو داشت حیف زیر سایه ۴۵۶ و پیشرو گم شده بود

مطالب پیشنهادی