ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

نقد فیلم Get Away
فیلم سینمایی

نقد فیلم Get Away – جای قاتلان عوض می‌شود

تعطیلات وحشتناک در سفر به جزیره اسرار آمیز

مهسا فرهادي
نوشته شده توسط مهسا فرهادي | ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ | ۱۳:۰۰

Get Away فیلمی ترسناک و کمدی، محصول سال ۲۰۲۴ انگلستان، به نویسندگی نیک فراست (Nick Frost) و کارگردانی استفن هارس (Steffen Haars) است. در این فیلم، نیک فراست در نقش ریچارد، اشلینگ بی (Aisling Bea) در نقش سوزان و سباستین کرافت (Sebastian Croft) در نقش سم، میسی آیرس (Maisie Ayres) به عنوان جسی، ایرو میلونوف (Eero Milonoff) و چندی دیگر به ایفای نقش پرداخته‌اند. داستان درباره خانواده‌ای است که قصد دارند تعطیلات خانوادگی خود را در جزیره‌ای سپری کنند تا بتوانند نمایش هشت ساعته تاریخی این بومیان را ببینند. نمایش یادبود اتفاقی تاریخی است، که در زمان قحطی افراد گوشت آدم می‌خوردند. Get Away در ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۴ در جشنواره Fantastic Fest به نمایش درآمد و سپس در سینماهای آمریکا اکران شد.

آغازی تکراری

نقد فیلم Get Away

شروع کلیشه‌ای در روایت فیلم وجود دارد یعنی با دیدن سکانس اول متوجه بازخوانی یک الگوی تکراری می‌شوید. آغاز فیلم Get Away با استفاده از فرمول آشنای بسیاری از آثار ترسناک، یعنی سفر به مکانی دور افتاده برای تعطیلات، به سرعت فضای قابل‌ پیش‌بینی خود را ترسیم می‌کند. این نوع شروع که بارها در فیلم‌های ترسناک به کار رفته، از جمله آثاری مانند The Cabin in the Woods یا Wrong Turn، به گونه‌ای ناخودآگاه مخاطب را به کلیشه‌های ژانر ارجاع می‌دهد. در نتیجه، بدون ایجاد حس تعلیق یا نوآوری، همه چیز از همان ابتدا برای بیننده قابل حدس باقی می‌ماند. این فقدان خلاقیت در ساختار آغازین فیلم، ضربه‌ای به جذابیت اولیه داستان وارد می‌کند.

زیرا به‌جای اینکه مخاطب را با نوید تجربه‌ای تازه همراه کند، او را در مسیری آشنا و از پیش‌ مشخص قرار می‌دهد. حتی اگر هدف فیلم‌ساز استفاده آگاهانه از این کلیشه باشد، فقدان ظرافت در نحوه ارائه، فرصت خلاقیت را از بین برده و فیلم را به یک بازتکرار ساده تقلیل می‌دهد. تحلیل این رویکرد نشان می‌دهد که اتکا به چنین شروعی، از یک سو می‌تواند به ایجاد حس نوستالژی برای طرفداران ژانر کمک کند، اما از سوی دیگر، عدم ارائه نوآوری یا دگرگونی در این الگو، توانایی فیلم در جذب مخاطب را محدود می‌کند. فیلمی که در ژانر ترسناک کمدی ساخته شده، انتظار می‌رود در همان لحظات ابتدایی، با ایجاد تضادی غیرمنتظره یا موقعیت طنز در دل موقعیت ترسناک، به تعریف دوباره‌ای از قواعد ژانر دست بزند. اما در این فیلم، این فرصت به دلیل وابستگی به یک ساختار تکراری از دست رفته است.

وابستگی بر کلیشه‌ها تاثیر عمیقی بر هویت فیلم می‌گذارد.شروع داستان با سفر به طبیعتی بکر، نمایانگر یک الگوی کلیشه‌ای است که در فیلم‌های ترسناک، به عنوان مسیری برای انزوای شخصیت‌ها از محیط امن شهری و ایجاد فضایی مناسب برای وقوع حوادث وحشتناک استفاده می‌شود. با این حال، در فیلم Get Away، این کلیشه نه تنها بدون تغییر یا بازآفرینی ارائه می‌شود، بلکه به شکلی سطحی و فاقد هرگونه عمق یا زمینه‌سازی معنادار به کار می‌رود. این رویکرد، هویت فیلم را در همان ابتدا زیر سوال می‌برد، زیرا به‌جای اینکه از قواعد ژانر برای ارائه تفسیری نو استفاده کند، صرفا آن‌ها را بازتولید می‌کند.داین آغازِ قابل‌ پیش‌بینی، تأثیر مهمی بر رابطه مخاطب با فیلم می‌گذارد.

وقتی تماشاگر متوجه شود که داستان بدون تلاش برای غافلگیری یا بازی با انتظارات او پیش می‌رود، نه تنها انگیزه‌ای برای دنبال کردن روایت نخواهد داشت، بلکه احساس می‌کند فیلم‌ساز قصد دارد از مسیرهای آشنا به نتیجه‌ای برسد که از پیش برایش مشخص است. این مساله نشان می‌دهد که فیلم به جای بهره‌گیری از ظرفیت‌های خلاقانه ژانر، ترجیح می‌دهد در محدوده امن و مطمئن قواعد آن باقی بماند.

در واقع، تقابل بین طبیعت بکر و ترس، ظرفیتی است که هدر رفته. یکی از ویژگی‌های جذاب طبیعت بکر در فیلم‌های ترسناک، ایجاد تضادی بین زیبایی و خطر است. طبیعت، به ظاهر آرام و امن، می‌تواند بستری برای کشف ناشناخته‌ها و وحشت‌های غیرمنتظره باشد. در فیلم‌های موفق این ژانر، مانند The Ritual یا Midsommar، این تقابل به شکل موثری برای برانگیختن احساسات پیچیده در مخاطب به کار می‌رود. اما در Get Away، طبیعت تنها به عنوان پس‌زمینه‌ای کلیشه‌ای عمل می‌کند که تاثیری عمیق بر روایت ندارد. فیلم‌ساز از این ظرفیت برای ایجاد تنش روان‌شناختی یا تضاد مفهومی بهره نمی‌برد و آن را به شکلی مکانیکی و بدون روح به کار می‌گیرد. عدم استفاده از این پتانسیل باعث می‌شود که فیلم در همان آغاز، از ایجاد تعلیقی معنادار ناتوان بماند. مخاطب نه تنها با فضای فیلم ارتباط نمی‌گیرد، بلکه فرصت درگیر شدن با لایه‌های عمیق‌تر روایت را نیز از دست می‌دهد. این در حالی است که ژانر ترسناک کمدی به خودی خود امکان انعطاف‌پذیری بیشتری در بازی با کلیشه‌ها دارد و فیلم‌ساز می‌توانست با خلق موقعیت‌هایی غیرمنتظره، این تکرار را به ابزاری برای غافلگیری و طنز تبدیل کند.

این آغاز ضعیف، به نوعی جهت‌گیری کلی فیلم را مشخص می‌کند؛ پس این اثر در چهارچوبی تکراری گرفتار شده و فاقد خلاقیتی است که بتواند آن را از آثار مشابه متمایز کند. در غیاب یک شروع نوآورانه، فیلم از همان ابتدا خود را به مسیری محدود می‌کشاند که نه تنها مخاطب را به چالش نمی‌کشد، بلکه او را در پیش‌بینی اتفاقات بعدی آزاد می‌گذارد. این مساله می‌تواند در طول فیلم به از دست دادن تنش و جذابیت بیشتر منجر شود. در نهایت، این شروع قابل پیش‌بینی نشان می‌دهد که Get Away از همان ابتدا نتوانسته خود را از سایه سنگین کلیشه‌های ژانر جدا کند و این عدم تمایز، تاثیرات منفی بر تجربه کلی مخاطب می‌گذارد. تنها با بازتعریف یا تغییر این ساختار، فیلم می‌توانست فرصتی برای خلق هویتی متمایز و ماندگار پیدا کند.

کمدی ترسناک نامنسجم!

نقد فیلم Get Away

یکی از بخش‌های کلیدی در داستان‌های ترسناک که بر پایه انزوا و مواجهه با نیروهای ناشناخته بنا شده‌اند، شخصیت‌پردازی ساکنان محلی است. مثلا در فیلم پیچ اشتباه، ساکنین بومی خوب و وحشتناک با اعمال غیر انسانی پرداخت شدند اما در فیلم Get Away، مردم جزیره ابتدا به عنوان عاملان تهدید معرفی می‌شوند بدون واشکافی عمیق! آن‌ها با رفتارهای نامهربانانه، تلاش برای جلوگیری از ورود خانواده به جزیره و ارسال نشانه‌های هشداردهنده (مانند حیوان مرده) نوعی حس ترس و پیش‌زمینه‌ی دراماتیک را در مخاطب ایجاد می‌کنند.

با این وجود، با پیشرفت داستان، مشخص می‌شود که این افراد نه تنها عامل خطر نیستند، بلکه در حال تمرین برای یک نمایش محلی هستند. این افشاگری نه تنها تاثیر ترس‌آور اولیه را خنثی می‌کند، بلکه با ارائه یک توجیه غیرمنتظره و طنزآمیز، به حس کمدی فیلم اضافه می‌کند. بنابراین، تعلیق شکسته می‌شود و فضای ترس رو به نابودی می‌رود.

فیلم‌های ترسناک موفق اغلب از تعلیق و رمزآلودی برای حفظ تنش استفاده می‌کنند. در اینجا، رفتارهای مردم جزیره فرصت ایجاد فضایی مرموز را فراهم می‌آورد؛ اما فیلم به جای توسعه این جنبه، از آن به عنوان ابزاری برای یک چرخش طنز استفاده می‌کند. این تصمیم باعث می‌شود تعلیق ایجاد شده فرو بپاشد و مخاطب از یک تجربه ترسناک به حالتی از بی‌تفاوتی یا حتی خنده کشیده شود.

مشکل اینجاست که این کمدی به جای اینکه زیرکانه باشد یا با لحن کلی فیلم همخوانی داشته باشد، حالتی احمقانه پیدا می‌کند که نه تنها از جذابیت فیلم می‌کاهد، بلکه باعث می‌شود مخاطب احساس کند شخصیت‌ها و روایت به شکلی سطحی و بی‌هدف طراحی شده‌اند. پس لحن و تم فیلم انسجام خود را از دست می‌دهد. افشاگری درباره مردم جزیره، مسئله بزرگ‌تری را در ساختار فیلم آشکار می‌کند، مثل عدم توانایی در ایجاد تعادل میان ترس و کمدی. اگرچه ژانر ترسناک کمدی به خودی خود بر پایه ترکیب این دو عنصر بنا شده است، اما موفقیت آن مستلزم هماهنگی لحن فیلم است.

در Get Away، لحن به شکلی ناگهانی تغییر می‌کند و این تغییر نه تنها حس کمدی را تقویت نمی‌کند، بلکه فضای کلی داستان را به شدت تضعیف می‌کند. مردم جزیره که ابتدا نمادی از تهدید و خطر بودند، به شکلی کاریکاتوری تبدیل به شخصیت‌هایی احمقانه می‌شوند. این تغییر به جای اینکه لذت‌بخش یا نوآورانه باشد، حس سردرگمی ایجاد می‌کند و فیلم را از نظر لحن دچار تناقض می‌کند. وقتی مردم جزیره از تهدیدی واقعی به عروسک‌هایی بی‌روح در خدمت یک شوخی تبدیل می‌شوند، مخاطب حس همدلی خود را با شخصیت‌های اصلی داستان نیز از دست می‌دهد.

چرا که تهدیدی که قرار بود آن‌ها را به چالش بکشد و حس اضطراب ایجاد کند، دیگر وجود خارجی ندارد. این فقدان، باعث می‌شود که انگیزه شخصیت‌ها برای بقا، تلاش و حتی ترسیدن بی‌معنا به نظر برسد. مخاطب دیگر دلیلی نمی‌بیند که نسبت به سرنوشت شخصیت‌ها نگران باشد، زیرا حس خطر در داستان به طور کلی از بین رفته است. بزرگ‌ترین ایراد این تصمیم، تزریق حالتی احمقانه به فیلم است که از منطق داستانی و طراحی شخصیت‌ها فاصله دارد.

فیلمی در ژانر کمدی ترسناک باید طنزی زیرکانه و معنادار داشته باشد، به‌گونه‌ای که با تم داستان همخوانی داشته باشد و در عین حال بر ترس یا کمدی اثر بیافزاید. اما در اینجا، طنز از طریق تخریب پایه‌های داستان و تضعیف شخصیت‌پردازی ایجاد می‌شود که به جای غنی‌تر کردن تجربه تماشاگر، آن را به یک اثر غیرمنسجم و سطحی تبدیل می‌کند. در نهایت، افشاگری درباره مردم جزیره، نمونه‌ای از تصمیم‌گیری ضعیف در روایت و طراحی شخصیت‌ها است که به جای افزودن ارزش به فیلم، باعث نابودی تعلیق و از بین بردن جذابیت داستان می‌شود. این انتخاب نشان می‌دهد که فیلم، نه به درک عمیقی از ژانر خود دست یافته و نه توانسته تعادلی میان عناصر طنز و ترس برقرار کند.

از این رو به اون رو!

نقد فیلم Get Away

چرخش داستانی بی‌هدفی در Get Away رقم می‌خورد و آن غافلگیری بدون دلیل در روایت است. در واقع بزرگ‌ترین چرخش داستانی فیلم زمانی رخ می‌دهد که مخاطب، پس از بیش از نیمی از زمان فیلم، درمی‌یابد قاتل‌های سایکو نه مردم جزیره، بلکه خود خانواده مسافر هستند. این افشاگری در نگاه اول می‌تواند شوکه‌ کننده باشد، اما در تحلیل دقیق‌تر، مشخص می‌شود که این چرخش به شکلی سطحی و بی‌منطق طراحی شده و به جای افزودن عمق به داستان، آن را به مسیری بی‌غایت و عبث سوق می‌دهد.

همچنین عدم استفاده خلاقانه از تعلیق در قسمت انتهایی از فیلم صرفا باعث گمراه کردن مخاطب می‌شود در واقع کارگردان بر بیش از نیمی از فیلم زمان می‌گذارد تا مخاطب باور کند که مردم جزیره عاملان تهدید هستند. فیلم‌ساز از تکنیک‌های کلیشه‌ای نظیر رفتار مرموز و هشدارهای مبهم استفاده می‌کند تا این تصور را در ذهن مخاطب تثبیت کند. اما مشکل اینجاست که این گمراهی هیچ هدف مشخصی را دنبال نمی‌کند و صرفاً به عنوان ابزاری برای غافلگیری عمل می‌کند.

چرخش داستانی زمانی تاثیرگذار است که با جزئیات ظریف و منطقی در طول روایت زمینه‌سازی شده باشد، اما در اینجا این چرخش بیشتر شبیه یک ترفند سطحی است که هیچ پایه روایی محکمی ندارد. علاوه بر این فقدان انگیزه نیز بر سطحی بودن این چرخش دامن می‌زند. یعنی شخصیت‌های بی‌هدف و روایتی بی‌معنا یکی از مشکلات اساسی این چرخش هستند. در واقع انگیزه مشخصی برای قاتلان وجود ندارد. در انتها دائما سؤال پیش می‌آید که خانواده مسافر چرا و با چه هدفی به قاتلان حرفه‌ای تبدیل شده‌اند؟ فیلم به این پرسش پاسخ نمی‌دهد و همین خلا، روایت را به شکلی بی‌منطق و احمقانه جلوه می‌دهد.

نقد فیلم Get Away

در آثار موفق این ژانر، مانند The Others یا Shutter Island، چرخش داستانی نه تنها با لایه‌های روان‌شناختی شخصیت‌ها هماهنگ است، بلکه انگیزه‌ها و رفتار آن‌ها را در چهارچوبی معنادار قرار می‌دهد. در Get Away، فقدان این هماهنگی باعث می‌شود که شخصیت‌های اصلی تنها عروسک‌هایی در خدمت یک ایده غیرضروری به نظر برسند و همین موضوع به بی‌غایتی روایت داستان می‌زند.

در واقع این روایت داستانی است که نمی‌داند به کجا ختم می‌شود. به طور کل، چرخش داستانی فیلم باید به گونه‌ای طراحی شود که کل روایت را دگرگون کرده و به آن عمق بیشتری ببخشد. اما در فیلم مورد نظر، این چرخش تنها بر عبث بودن کل روایت تاکید می‌کند. خانواده مسافر نه تنها به عنوان قاتلان هیچ انگیزه یا پیشینه‌ای ندارند، بلکه اعمال آن‌ها هیچ معنای بزرگ‌تر یا هدف مشخصی را دنبال نمی‌کند. این بی‌غایتی باعث می‌شود مخاطب احساس کند تمام زمانی که صرف تماشای فیلم کرده، بیهوده بوده است.

روایت نه برای افشای حقیقتی عمیق‌تر تلاش می‌کند و نه تجربه‌ای معنادار ارائه می‌دهد؛ تنها به پایان می‌رسد، بدون آنکه چیزی برای گفتن داشته باشد. تزریق احمقانه‌گی به جای پیچیدگی روان‌شناختی در سرتاسر داستان موج می‌زند. سازنده با این افشاگری، به جای ایجاد پیچیدگی روان‌شناختی یا فلسفی، حالتی احمقانه به داستان تزریق می‌کند. در آثاری که از قاتل‌های روانی بهره می‌برند، مانند Psycho یا American Psycho، تمرکز بر روان‌شناسی شخصیت‌ها و دلایل اعمالشان است که به مخاطب اجازه می‌دهد در ذهن آن‌ها کاوش کند.

اما در اینجا، خانواده مسافر نه به عنوان شخصیت‌هایی پیچیده، بلکه به عنوان ابزارهایی ساده و بی‌روح در خدمت یک غافلگیری طراحی شده‌اند. این رویکرد، فرصت پرداختن به لایه‌های روان‌شناختی یا حتی تم‌های اجتماعی را از فیلم سلب می‌کند و آن را به اثری عبث و بی‌ارزش تبدیل می‌کند و در نهایت این کار نابودی اعتماد مخاطب را برای عوامل فیلم به ارمغان می‌آورد. غافلگیری به قیمت از دست دادن انسجام تقریبا هیچ ارزشی ندارد! این چرخش داستانی همچنین رابطه مخاطب با خود اثر را تخریب می‌کند. وقتی مخاطب احساس کند که گمراهی او تنها برای ایجاد یک شوک سطحی بوده و روایت هیچ انسجام یا هدفی ندارد، اعتمادش به فیلم از بین می‌رود.

غافلگیری در ژانر ترسناک زمانی موثر است که به انسجام داستان و شخصیت‌پردازی کمک کند، نه اینکه آن‌ها را قربانی کند. در اینجا، غافلگیری پایانی نه تنها به روایت کمکی نمی‌کند، بلکه کل ساختار داستان را زیر سوال می‌برد. در نتیجه، بیننده با یک روایت از دست رفته مواجه می‌شود. چرخش داستانی در Get Away، به جای اینکه ارزش افزوده‌ای برای فیلم به همراه داشته باشد، تمام ضعف‌های روایی آن را برجسته‌تر می‌کند. نبود انگیزه، بی‌هدفی روایت و استفاده از چرخشی بی‌منطق، فیلم را از دستیابی به هرگونه تاثیرگذاری بازمی‌دارد. این انتخاب نشان می‌دهد که کارگردان به جای تلاش برای خلق داستانی معنادار یا حتی سرگرم‌ کننده، صرفا به دنبال شوکه کردن مخاطب بوده و در این مسیر، انسجام و عمق داستان را قربانی کرده است.

نقد فیلم Get Away

25
امتیاز ویجیاتو

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی