
سکانسهایی از فرانچایز هری پاتر که بهتر از کتابها هستند
گاهی تصاویر برای انتقال احساس از متن قویترند
اغلب میگویند که وقتی کتابها به فیلم تبدیل میشوند، کتابها در مقام مقایسه برترند، اما این مورد همیشه درست نیست. فیلمهای هری پاتر صحنههای زیادی داشتند که طرفداران با آن ارتباط بیشتری برقرار کردند؛ دلایلی متفاوتی برای آن وجود داشت: چه به خاطر بازیگری، ریتمبندی بهتر، یا صرفاً به این دلیل که تغییرات، جوهر داستان را به شکلی بهتر به تصویر میکشیدند، آن سکانسها را میتوان از نسخهی کتابی متفاوت دانست. سری فیلمهای هری پاتر توانستند به یک پدیده جهانی تبدیل شوند و هویت خاص خود را در سینما ساختند. به جای یک اقتباس معمولی، فیلمها به چیزی منحصربهفرد تبدیل شدند که تاثیر خاص خود را بر فرهنگ عامه داشتند، تا جایی که اکنون شبکهی اچبیاو هم میخواهد بر اساس آن یک سریال بسازد.
با کنار زدن برخی لحظات شاخص کتابها، فیلمها توانستند تأثیر عمیقی به جا بگذارند که حتی بیش از بیست سال پس از اکران اولین فیلم هری پاتر نیز فراموشنشدنی هستند. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا آنها را بررسی کنیم.
تهیهی چوب جادو در هری پاتر و سنگ جادو

در مقایسه با کتابهای دیگر این مجموعه، Harry Potter and the Sorcerer’s Stone نسبتاً کوتاه است. فصلی که در آن هری به خیابان دیگون مراجعه میکند تا لوازم مدرسهاش را تهیه کند، مختصر است .سفر او به فروشگاه چوبجادوی اولیواندر اهمیت دارد، اما سکانس مربوطه در فیلم قابل مقایسه نیست. اساساً این نقطهی آغاز همه چیز است؛ هری برای رفتن به هاگوارتز به یک چوب جادویی نیاز دارد، همچنین در اینجاست که ارتباط او با ولدمورت نشان داده میشود و نسخه سینمایی این لحظه را بهشدت تاثیرگذار به تصویر میکشد.
صحنه با ریتمی آهسته پیش میرود؛ به گونهای که اولیواندر نقش یک معلم دانا را بر عهده میگیرد و به هری قدرت و اهمیت یک چوب جادویی را توضیح میدهد.
او وقتی این دانش را با هری به اشتراک میگذارد، گویی پیامی به مخاطب میدهد که با آن در دنیای افسانهای این داستان عمیقاً غوطهور میشوند. پس از چندین تلاش ناموفق، هری سرانجام چوب جادویی که برای او مقدر بود را پیدا میکند و در آن لحظه گویی زمان خودش متوقف شده است. در حین خواندن کتاب، تصور اجرای این لحظه به شکلی که در فیلم به تصویر کشیده میشود دشوار است، اما فیلم بهطور کامل وزن و معنای این صحنه محوری را منتقل میکند؛ صحنهای که در قسمتهای آینده واضحتر میشود.
مرگ سیریوس در هری پاتر و محفل ققنوس

وقتی صحبت از پدرخواندهی هری (و بهخصوص مرگ او) میشود، بسیاری از هواداران هنوز با دلی سنگین به یادش میآورند. سیریوس بلک از زمان فرارش از آزکابان به شخصیتی محبوب تبدیل شد، اما این لحظه در Harry Potter and the Order of the Phoenix تأثیری متفاوت دارد. هری از سنین پایین با فقدان روبرو شده و معنای آن را میداند؛ در همین حین انرژی تاریکی که به ولدمورت گره خورده، با هر فیلم ملموستر میشود. وقتی هری و دوستانش در تالار پیشگویی وزارت جادو در حال فرار و مبارزه با خورشیدگان مرگ هستند در فیلم پنجم، این تنش به اوج خود میرسد. گویی همه چیز برای مرگ سیریوس مقدمهچینی شده است.
این صحنه بهشدت احساسیست؛ فریاد هری به صورت خفه شده نمایش داده شده و تماشاگر شاهد ضربهای از جادوست که توسط بلاتریکس اجرا میشود و به پدرخواندهاش میخورد. زمان به نظر میرسد که در حین رخداد این صحنه کند میشود و این امر در نهایت به خشم هری منجر میشود. او برای انتقام به دنبال قاتل سیریوس میرود؛ نقطه اوجی پیش میآید که بهعنوان اوج احساسی فیلم میتوان در نظرش گرفت. در مقام مقایسه، کتاب، این توالی را به شکل متفاوتی پیش میبرد و به هری فرصتی داده میشود تا پس از آرامشدن اوضاع در وزارت، به پردازش مرگ سیریوس بپردازد.
رقص هری و هرمیون در هری پاتر و یادگاران مرگ – قسمت اول

یک لحظه بهیادماندنی دیگر که مدتها دربارهاش صحبت میشد، ضعف و آسیبپذیری هری و هرمیون در مواجهه با عدم حضور ران در Harry Potter and the Deathly Hallows: Part 1 بود. در این نقطه از داستان، این مثلث طلایی در ماموریتی برای پیدا کردن هورکراکسهای ولدمورت هستند، اما این سفر با قربانیهای بزرگی همراه شد و هر یک به شیوهای با بار احساسی برآمده از آن دست و پنجه نرم میکنند. انرژی تاریک قلادهی اسلیترین نیز وزنی اضافی بر گروه میگذارد و احساسات و ناامنیها را تشدید میکند. در نهایت، این مسئله باعث میشود که ران، در موجاهه با احساساتش غرق شود، جمع را ترک کند و هری و هرمیون را در حالی بگذارد که لرزان و ناآرام هستند.
جادوی واقعی داستان هری پاتر در مضامین عشق و دوستی نهفته است. در مقایسه با کتاب، فیلم این نکته را در لحظهای کاملاً مناسب به نمایش میگذارد و به شخصیتها و مخاطب، یادآوری میکند که کل سفر دربارهی چیست؛ آنها میفهمند که مفهوم همکاریست که به آنها کمک میکند تا موفق شوند. در همان زمان که آهنگ «O Children» از نیک کیو در رادیو پخش میشود (آهنگی که از آن پس در میان هواداران به یک نماد تبدیل شده)، هری و هرمیون در حالی که برای اولین بار پس از مدتها لبخند میزنند و لذت میبرند، میرقصند؛ این لحظهی گذرا سبب میشود تا آنها دوباره به هدفی که آنها برای مبارزه متحد کرده، برگردند. این صحنهی جزئی اما قدرتمند در تصویر کلی این قسمت تفاوت بزرگی ایجاد میکند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.