
نقد فیلم Better Man – شهرت و سقوط
نحوه مبارزه یک میمون با سندرم ایمپاستر
فیلم Better Man محصول سال ۲۰۲۴ در ژانرهای بیوگرافی، فانتزی و موزیکال به کارگردانی مایکل گریسی (Michael Gracey) و نویسندگی مشترک او با سایمون گلیسون (Simon Gleeson) و الیور کول (Oliver Cole) ساخته شده است. این فیلم داستان زندگی رابرت یا رابی ویلیامز، ستاره پاپ بریتانیایی، را از دوران کودکی تا شهرت جهانیاش و مبارزاتش با اعتیاد و افسردگی به تصویر میکشد. نکته جالب توجه در این فیلم، نمایش ویلیامز بهصورت یک شامپانزه CGI است که توسط جاننو دیویس (Jonno Davies) با استفاده از فناوری موشن کپچر اجرا شده و صدای ویلیامز نیز در آن به کار رفته است.
بازیگران اصلی این فیلم شامل رابی ویلیامز (Robbie Williams)، استیو پمبرتون (Steve Pemberton) در نقش پیتر ویلیامز، کیت مولوانی (Kate Mulvany) در نقش جنت ویلیامز، آلیسون استیدمن (Alison Steadman) در نقش بتی ویلیامز و دیمن هریمن (Damon Herriman) در نقش نایجل مارتین اسمیت هستند.
جلوه عجیب ویلیامز

در فیلم Better Man، نمایش رابرت ویلیامز به شکل شامپانزهای CGI تصمیمی جسورانه و غافلگیر کنندهای است که در نگاه اول ممکن است عجیب یا حتی طنزآلود به نظر برسد، اما از منظر کارگردانی، نشانهای از تمایل به فاصلهگذاری و شکستن واقعگرایی سنتی است. این انتخاب توسط مایکل گریسی میتواند تلاش برای بیرون کشیدن بیننده از انتظارات آشنای ژانر بیوگرافی باشد و در عین حال نمایشی استعاری از غیرانسانی بودن تجربه شهرت در دنیای مدرن.
از نظر سبک هنری، استفاده از یک شامپانزه دیجیتالی که با حرکات و صدای ویلیامز جان میگیرد، فضای فانتزی فیلم را تقویت میکند و پیوند آن را با ژانر موزیکال و تخیلی پررنگ میسازد. این سبک روایی، بهجای آنکه صرفا بر مستندسازی دقیق تکیه کند، به تصویرسازی ذهنی و احساسی شخصیت اصلی نزدیک میشود؛ بهطوریکه مخاطب، رابی را نه فقط بهعنوان یک ستاره موسیقی، بلکه بهمثابه نمادی از بیگانگی، انزوا و کشمکش درونی در دنیای شهرت میبیند.
در سطح روایتی، شامپانزه بودن رابی ویلیامز معنایی دوگانه دارد؛ هم به نگاهی انتقادی نسبت به نگاه جامعه به سلبریتیها اشاره دارد که آنان را چون حیوانات در قفس سرگرمی میبیند، و هم تلاشی برای به تصویر کشیدن احساس دیگری بودن و ناتوانی در برقراری ارتباط انسانی در دل شهرت است. این تصمیم روایی، لایهای نمادین به داستان اضافه میکند و تجربه روانی شخصیت را به شکلی بصری قابل لمس میسازد.
با این وجود از منظر نقد، این انتخاب هرچند جسورانه است، ممکن است برای برخی مخاطبان، تجربهای دور کننده و عجیب باشد که مانع همذاتپنداری با کاراکتر اصلی شود. در حالیکه هدف فیلم، پرداختی شاعرانه و استعاری به یک زندگی واقعی است، خطر آن وجود دارد که فرم بر محتوا غلبه کند و پیام احساسی فیلم در لایههای فنی و جلوههای ویژه گم شود. در مجموع، این رویکرد خلاقانه است اما مخاطرهآمیز، و بستگی به پذیرش تماشاگر دارد که آن را اثری هنرمندانه یا تجربهای ناآشنا و نچسب تلقی کند.
بازنگری نیمه وفادارانه داستان

از نظر داستان و خط روایی، Better Man توازن جالبی میان واقعیت زندگی رابی ویلیامز و برداشت هنری از آن برقرار میکند؛ اما بهطور کلی، فیلم بیشتر به یک برداشت آزاد و غیرخطی از زندگی او نزدیک است تا یک بازسازی وفادارانه و مستندگونه. در واقع، گرچه وقایع کلیدی مانند دوران حضور در گروه Take That، جدایی از گروه، آغاز فعالیت انفرادی، افتوخیزهای حرفهای و مبارزه با اعتیاد در فیلم گنجانده شدهاند، اما شیوهی روایت و فرم اجرای آنها به شدت شاعرانه و استعاری است.
خط روایی فیلم ساختاری کلاسیک و سرراست ندارد و بیشتر شبیه مرور خاطرات است، با جهشهای زمانی و ترکیب واقعیت با خیال، که باعث میشود بیننده احساس کند درون ذهن و احساسات خود رابی ویلیامز حرکت میکند تا صرفا شاهد وقایع تاریخی و عینی زندگی او باشد. انتخابهایی مانند نمایش رابی به شکل یک شامپانزه CGI، صحنههای موزیکال فانتزی و فضای گاهگاهی سوررئال، این پیام را منتقل میکنند که فیلم بیشتر دغدغهی درک تجربه رابی را دارد، نه بازگویی اتفاقات زندگیاش.
در نتیجه، میتوان گفت فیلم Better Man بیش از آنکه تقلیدی وفادارانه از زندگی واقعی رابی ویلیامز باشد، بازآفرینی ذهنی و احساسی آن است؛ ترکیبی از حقیقت، حافظه، فانتزی و نقد اجتماعی که به دنبال ساختن تصویری عمیقتر از درون فرد است، نه فقط از بیرون او. این نوع روایت ممکن است برای کسانی که انتظار یک بیوپیک سنتی دارند، کمی دور از انتظار یا حتی گمراهکننده باشد، اما برای مخاطبانی که به روایتهای هنری و استعاری علاقهمندند، تجربهای منحصربهفرد و قابل تامل فراهم میکند.
بیوگرافی نامتعارف

فیلم Better Man به عنوان یک بیوپیک غیرمتعارف، هم نقاط قوت عمیق و ریزبینانه دارد و هم جای نقدهایی ظریف اما اساسی. یکی از برجستهترین دستاوردهای فیلم، شهامت در فرم و زبان بصریاش است. استفاده از یک شامپانزه CGI بهعنوان نماد شخصیت اصلی، نه فقط یک تصمیم عجیب بلکه یک بیانیه هنری است درباره فشارهای غیرانسانی شهرت، و این نگاه استعاری برای ژانر بیوگرافی بسیار نوآورانه است. این انتخاب به جای بازنمایی ظاهری، تلاش میکند به احساس بودن در آن وضعیت نزدیک شود و این عمق روانشناسانهاش تحسینبرانگیز است.
از سوی دیگر، فیلم در بازسازی دنیای درونی و عاطفی رابی ویلیامز بسیار موفق عمل میکند. لحظات موزیکال، استفاده از نورپردازی احساسی و ریتم غیرخطی به خلق فضای ذهنی خاصی منجر میشود که مخاطب را به قلب تجربه روانی شخصیت میبرد، نه فقط به تاریخچهاش. با این حال، همان آزادی هنری فیلم، گاهی به قیمت قربانی کردن وضوح روایت تمام میشود. کسانی که انتظار دارند داستان زندگی رابی ویلیامز را به صورت منسجم، دقیق و خطی دنبال کنند، ممکن است احساس سردرگمی یا حتی فاصله بکنند. روایت پازلی، بدون چهارچوب زمانی مشخص، گاه موجب گسست عاطفی میشود.
همچنین استفاده بیش از حد از استعارهها و جلوههای بصری میتواند باعث شود پیامهای انسانی فیلم مانند مبارزه با افسردگی یا مسئله هویت زیر لایههای هنری پنهان بمانند و آنچنان که باید، ملموس نشوند. فیلم در تلاش برای هنری بودن، گاهی از مخاطب عام فاصله میگیرد. در نهایت، فیلم Better Man اثری است که در مرز جسارت و افراط حرکت میکند. اگرچه در نگاهی ریزبینانه، ساختاری پرجزئیات و فکر شده دارد، اما جسارت فرمش ممکن است در انتقال پیام برای همه به یک اندازه موفق نباشد. این فیلم بیشتر یک تجربه است تا روایت؛ تجربهای که بستگی دارد مخاطب چقدر اهل دریافتش باشد.
مقایسه با دیگر فیلمهای موزیکال

سال 2024، برای سینمای ژانر موزیکال بسیار پربار بوده است. در این میان فیلمهایی از جملهThe End ، Wicked، Maria، Emilia Pérez و A Complete Unknown در برخی جنبهها عملکردی قویتر و موفقتر از Better Man دارند. مثلا The End 2024 ترکیب جسورانه ژانر و انسجام روایی میباشد. در واقع The End یک موزیکال آخرالزمانی با روایتی منسجم و فضایی به شدت خلاقانه است که موفق میشود میان موسیقی، تنش، و تمهای وجودی تعادل ایجاد کند. برخلاف Better Man که گاهگاهی در استعارهها و فانتزیهایش غرق میشود. The End کنترل فرم و محتوا را تا انتها حفظ میکند و در عین نوآوری، انسجام خودش را از دست نمیدهد. این یعنی خلاقیت بدون قربانی کردن روایت.
فیلمWicked موزیکالی کلاسیک و رویایی دارد و با اجرای درخشان و جهانسازی نسبتا قوی معرفی میشود. اتکا به پیشزمینه محبوب جادوگر ، شخصیتپردازی عمیق و اجراهای پرشور، این فیلم را به یکی از موزیکالهای موفق سال تبدیل میکند. چیزی که Better Man در آن عقب میماند، جهانسازی منسجم و ملموس است. Wicked موفق میشود دنیایی فانتزی خلق کند که تماشاگر نه تنها باورش میکند، بلکه با حال و هوای موسیقی فیلم نیز همراه میشود. در حالیکه فانتزی در Better Man بیشتر به عنوان استعارههای گسسته عمل میکند و گاهی به انسجام کلی لطمه میزند.
در فیلم Maria که یک بیوپیک کلاسیک اما تاثیرگذار است، ماریا کالاس با بازی آنجلینا جولی، یک بیوگرافی سنتیتر اما بسیار دقیقتر و احساسیتر است. بر خلاف Better Man که تمرکزش بیشتر بر جلوهگری فرم میباشد. Maria با ظرافتی انسانی به روح شخصیت نزدیک میشود، بدون اینکه مخاطب را از مسیر احساسی جدا کند. Better Man در مقایسه، گاهی بیش از حد خودش رو در فرم غرق میکند و به احساسات واقعی تماشاگر کمتر فرصت تنفس میدهد.
Emilia Pérez نیز موزیکالی سیاسی و اجتماعی، تیزبین و متعهد است. این فیلم فرانسوی اسپانیایی نهتنها موزیکال است بلکه بیپرده به مسائل عدالت، هویت جنسیتی و تحولات شخصی میپردازد، با روایتی چندلایه و موسیقی که در خدمت داستان قرار دارد. در مقایسه، Better Man بسیار درونگرا است و کمتر به لایههای اجتماعی یا سیاسی میپردازد. در حالی که Emilia Pérez پیام خود را به راحتی گسترش میدهد، اما Better Man خودش را محدود به ذهنیت شخصیت میکند و جهان اطراف را تقریبا حذف میکند.
A Complete Unknown نیز بیوپیکی درباره باب دیلن با ظرافت داستانی میباشد. این فیلم با بازی تیموتی شالامه که نقش باب دیلن را بدون تظاهر، با لحنی شاعرانه اما ملموس روایت میکند. هرچند هر دو فیلم درباره اسطورههای موسیقی هستن، اما A Complete Unknown موفق میشود بدون نیاز به جلوههای بصری عجیب یا استعارههای دور، پیچیدگی شخصیت را نشان دهد. در اینجا، نقطهضعف Better Man روشن میشود. اعتماد بیش از حد به استعارههای بصری که گاهی جای عمق را میگیرند.
در نهایت باید گفت که در مقایسه با این آثار، Better Man تلاش میکند متفاوت باشد، اما در این مسیر گاهی به دام فرم برای فرم میافتد. فیلمهای بالا هرکدام از جنبهای قویتر هستن، چه از نظر انسجام (The End و Wicked)، چه عمق احساسی (Maria و A Complete Unknown)، یا پیام اجتماعی (Emilia Pérez). در حالی که Better Man اثری تجربی و جاهطلبانه است، اما از نظر تاثیرگذاری، انسجام و دسترسی عاطفی، یک قدم عقبتر از این رقبا باقی میماند.

برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.