
نقد سریال The Last of Us فصل دوم | قسمت چهارم
عاشقانهترین و خونینترین لحظات فصل دوم!

فصل دوم سریال The Last of Us تا اینجای کار تلاش کرد هم مخاطبان جدید را شگفت زده کند و هم گیمرهایی که بازی را تجربه کردند را سرگرم نگه دارد. در نقد قسمت قبلی گفتیم که سریال از نظر درام به بیراهه کشیده شد و شخصیتها به درستی در نقش خود نمیشینند. این قسمت اما یک پله به سمت بالا بود. قسمت چهارم تا حدودی تلاش کرد بی منطق بودن قسمت قبلی را جبران کند و داستان را به روند قبلی خود بازگرداند.
با توجه به عنوان قسمت چهارم “Day One” داستان وارد بدنه اصلی خود میشود و شخصیتها در اولین روز از مسیر پر از خشونت، انتقام و تقدیر ملتهب خود قرار میگیرند. در این قسمت ما با وجهه ترسناک و پر خطر سیاتل آشنا میشویم و واکنش شخصیتها را در دل خطر میبینیم. با نقد سریال The Last of Us فصل دوم قسمت چهارم همراه ویجیاتو بمانید.
بخوانید: نقد سریال The Last of Us فصل دوم | قسمت سوم
معرفی شخصیت آیزاک

سکانس قبل از تیتراژ این قسمت به معرفی شخصیت آیزاک اختصاص دارد. این سکانس از نظر تکنیکی و فیلمبرداری تا حدودی یادآور اولین سکانس از قسمت اول فصل اول سریال است. شخصیتهایی نظامی و مجهز در درون یک نفر بر قرار دارند. دوربین با قابهای سه نفره و شکل کات خوردن، نماینگر نوعی از تنش و التهاب است. شخصیتها شروع به دیالوگ میکنند اما مخاطبان منتظر دیدن یک گره یا حادثه هستند.
دوربین در یک نمای بسته شخصیت آیزاک را نشان میدهد. سریال تا پیش از این از آیزاک صرفا به عنوان رهبر گروه W.L.F در قسمت دوم یاد کرده بود. شکل بازیگری این شخصیت نیز تعلیق را وارد سکانس میکند. با پیاده شدن آیزاک از نفر بر، تعلیق بیشتر میشود و این تعلیق تا لحظه آخر ادامه پیدا میکند.
یکی از نقاط قوت کلی سریال The Last of Us که تا پیش از این هم اشاره کردیم، معرفی با حوصله و کاشت خطر است. آیزاک در این سکانس به عنوان یک خطر معرفی میشود. خطری که در آینده مقابل شخصیتهای اصلی قرار میگیرد. این خطر زمانی جدی میشود که آیزاک با انداختن نارنجک به داخل نفر بر افراد خودش را میکشد و یک انقلاب را رقم میزند. انقلابی که بر پایه خشونت بنا شده و قرار است این خشونت مثل همان قارچهای سر چماقی در درون آیزاک ریشه کند و تکثیر پیدا کند.
بخوانید: تمامی ایستراگها و جزئیات فصل دوم سریال The Last of Us تا پایان قسمت چهارم
در سکانس بعدی که به زمان حال بر میگردد، به خوبی شاهد گسترش این خشونت هستیم. آیزاک که یازده سال پیش به خاطر نوعی از دیکتاتوری و خشونت بیجا عصیانکرده بود، اکنون خودش نیز تبدیل به یک رهبر خشن و دیکتاتور شده است.
گفت و گوی آیزاک و یکی از اعضای گروه Scars، یک گفت و گو بر پایه انتقال دیدگاه و افکار است. میبینیم که این دو نفر هر کدام به نوبه خود تلاش میکنند گروه خود را به مخاطب معرفی کنند. آیزاک در راه رسیدن به قدرت هر نوع کاری را انجام میدهد و حد مرزی برای خشونت ندارد. از طرفی عضو گروه Scars که در وضعیت بحرانی قرار دارد، کماکان پای اعتقادات خود باقی مانده و او نیز هیچ حد مرزی برای خشونت به غیر همان اعتقاد خود ندارد و برای پیامبر خیالیاش با آغوش باز به استقباب مرگ میرود. سریال با معرفی “چرخه خشونت” آغاز میشود و تیتراژ بالا میآید.
موسیقی، نماد زندگی و امید

یکی از سکانسهای کلیدی در قسمت چهارم، سکانس گیتار زدن الی است. نقطه قوت مهم این سکانس، شباهت خیلی زیاد آن با بازی است. حتی از نظر محیطی نه تنها این سکانس، بلکه به طور کل این قسمت تلاش مفیدی برای تداعی کردن حال و هوای بازی کرده است.
الی در این سکانس یکی از ویژگیهای جوئل را با خود همراه دارد. جوئل مهارت گیتار زدن را به الی یاد داد؛ در اصل ساز گیتار یکی از مهمترین عناصر ارتباط احساسی جوئل و الی بود. سکانس اجرای الی در حضور دینا، نوعی حس امیدواری و زندگی جاری را میرساند. موسیقی در این سکانس حال روحی الی را نیز منتقل میکند. دختری که ذوق هنری زیادی دارد و درحال عبور از یک بحران فقدان، احساس گناه و خشم است.
نکته مهم دیگر این سکانس، لذت بخش بودن آن در وسط یک داستان سراسر ملتهب و جدی است. در اصل این شناسنامه عنوان The Last of Us است که میتواند در بدترین وضعیت ممکن، شخصیتها و مخاطبان را در وسط یک موقعیت لذت بخش قرار دهد. درست مانند سکانس زرافهها در فصل اول.
قطعهای که الی برای دینا میخواند، قطعه Take on me است. متن این قطعه به این اشاره میکند که من از پس مشکلات احساسی بر میام. یا به عبارتی دیگر به مخاطب که دینا باشد میگوید بیا از این وضعیت باهم عبور کنیم و از تک تک لحظات نهایت لذت را ببریم؛ زیرا من تا یکی دو روز دیگر نیستم. شاید منظور الی را بتوان اینطور برداشت کرد که او میخواهد بالاخره تنهایی راه انتقامش را پیش ببرد و مجبور است دینا را به خاطر نجات جانش تنها بگذارد.
الی و دینا وارد چرخه خشونت میشوند

در قسمت قبل ما شاهد قدرت و میزان مجهز بودن گروه W.L.F بودیم. در سکانسی از این قسمت، الی با دوربین ساختمانی را میبیند که بالای آن نماد این گروه نوشته شده است. خطر اینجا کلید میخورد؛ زیرا تا پیش از این ما شاهد قدرت بزرگ W.L.F شده بودیم و اکنون شخصیتهای داستان از این قضیه مطم
با ورود الی و دینا به داخل ساختمان و دیدن عواقب درگیری دو گروه Sacrs و W.L.F، عنصر خشونت عینیتر میشود. آنها با اجساد به دار آویخته مواجه میگردند که یکی از سنگینترین و تاثیرگذارترین لحظات قسمت چهارم بهشمار میآید. این صحنه نه تنها شدت و خشونت حاکم بر دنیای پساآخرالزمانی سریال را بهخوبی به تصویر میکشد، بلکه تنش روانی ناشی از حضور در چنین فضایی را نیز به بیننده منتقل میکند.
در نقد قسمت قبلی در مورد اینکه سریال معرفی ناجوری از فرقه سرافیتها ارائه میدهد صحبت کردم. این قسمت اما برخلاف گذشته، به درستی هرچه تمامتر میزان خشونت احتمالی این فرقه را نشان میدهد. جسدهای به دار آویخته نشانهای از قساوت فرقهی مذهبی سرافیتها هستند و چنین چیزی بر عمق فاجعه و وضعیت وخیم انسانیت در جهان داستان اضافه میکند.
در عین حال، واکنش الی و دینا به این صحنه ترکیبی از شوکه شدن، تردید و تامل در سکوت است. این واکنش نشان میدهد که شخصیتها علیرغم عادت نسبی به خشونت، هنوز حساسیت انسانی خود را بهطور کامل از دست ندادهاند. چنین چیزی عمق شخصیت پردازی را بیشتر میکند.
بیایید این سکانس را از نظر درونمایه بررسی کنیم. این چرخه خشونت بهنوعی انعکاس مستقیم یکی از مضامین محوری سریال، یعنی تقابل بقا و انسانیت است. تلاش برای زنده ماندن در آخرالزمان، باعث میشود مرزهای اخلاقی بارها زیر پا گذاشته شود. با این حال بازماندهها همچنان در ناخودآگاه تلاش میکنند بخشی از هویت انسانی خود را حفظ کنند.
نور قرمز، فضای تاریک و تونل متروکه

سکانس تونل، از نظر بصری، یک سکانس کاملا برجسته و درجه یک است. در این سکانس نور قرمز و افکتهای تصویری نوعی تنش و ناآرامی را منتقل میکنند. به عبارتی دیگر تصویر نشان میدهد که در این سکانس مخاطب باید احساس ناامنی کند. جالب است بدانید این سکانس از نظر بصری حاصل هنر و زحمت یک هنرمند ایرانی به نام علی اهتمامی است. از سوی دیگر هجوم افراد W.L.F به این مکان به تنش کلی صحنه اضافه میکند.
این سکانس از نظر درونمایه نیز معنادار است. تونلهای تاریک و سرخ، نمادی از فرو رفتن شخصیتها به عمق ترسهایشان و مواجهه با تاریکی درون و بیرون هستند. حضور تهدیدهای جدی در فضای بسته، بازتابی از وضعیت روانی الی است. گویا همیشه در تاریکی چیزی انتظارش را میکشد.
نکته جالب دیگر که از این سکانس به نظر من جالب بود، توانایی دینا در شماردن تعداد مبتلاها است. شاید چنین چیزی تداعی کننده قدرت شنوایی الی در بازی باشد. دینا وقتی شروع به شمردن میکند، مخاطب درگیر نوعی تعلیق میشود؛ با بالا رفتن تعداد انگشتهای دست دینا، این تعلیق به اوج خود میرسد.
اگر بازی را تجربه کرده باشید، میدانید که با پرتاب یک بطری شیشهای بین اعضای W.L.F، مبتلاها به جان آنها میافتند. در سریال اما بدون دخالت الی و دینا، مبتلاها به گروه نظامی حملهور میشوند و الی و دینا از این فرصت برای فرار استفاده میکنند.
الی، در این سکانس، وجهه دیگری از جوئل را در وجود خود نمایان میکند؛ فداکاری برای عزیزان. او در یک حرکت نمادین، دست خود را سپر دینا میکند و توسط یک مبتلا گزیده میشود. با وجود اینکه او از بیماری مصون است اما این واکنش او نوعی از حمایت را منتقل میکند.
رازهای ناگفته الی و دینا

قسمت چهارم سریال The Last of us فصل دوم، یک اپیزود هیجان انگیز و ساختارمند بود. اما سکانس پایانی، جایی که رازهای الی و دینا فاش میشوند، بیش از حد ساده بود و عمقی نداشت. به عبارتی دیگر این سکانس از سریال، اصلا با بازی اصلی قابل مقایسه نیست.
دینا با فهمیدن راز الی، واکنش بیش از حد اغراق آمیزی نشان میدهد. درواقع انگار نویسندگان قصد داشتند احساسات بینندگان را کمی تحت تاثیر قرار دهند اما با توجه به شخصیت پردازی دینا، چنین واکنشی از او کاملا غیر منطقی بود و به نوعی کاشت مناسبی نداشت. از سوی دیگر تغییر حالت او از اینکه اسلحه را به شکل جدی سمت الی گرفته است و در یک لحظه تصمیمش عوض میشود نیز بی منطق است.
در مقابل، الی با متوجه شدن حامله بودن دینا، یک واکنش کمیک و خندهدار نشان میدهد. در صورتی که همین حامله بودن دینا میتوانست یک درام احساسی ایجاد کند. اما الی با بازی بلا رمزی بیش از حد این موضوع را ساده گرفته است.
در نهایت…
قسمت چهارم سریال، نسبت به اپیزود قبلی پیشرفت چشمگیری کرده است، اما هنوز مشکلات بزرگ خود را دارد. یکی از اصلیترین مشکل در این سریال، جدی نبودن شخصیت الی در مسیر انتقام است. او بسیار ساده از این مسئله عبور کرد. مخاطب انتظار دارد که با عنصر اصلی داستان جدی برخورد شود تا بتواند خودش نیز سریال را جدی بگیرد. با این حال کمی به بهبود شخصیت پردازی الی در قسمتهای بعدی امید دارم؛ باید منتظر باشیم و ببینیم نویسندگان چگونه روند شخصیت پردازی او را گسترش میدهند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.