ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

نقد فصل چهارم Love Death + Robots
سریال

نقد فصل چهارم Love Death + Robots | طغیان در برابر انسان مدرن

داستان‌هایی کوتاه و خلاقانه درباره‌ی عمیق‌ترین مسائل پیش‌روی بشر

حمزه سروری
نوشته شده توسط حمزه سروری | ۴ خرداد ۱۴۰۴ | ۱۳:۰۰

فصل چهارم Love Death + Robots با مضامین فلسفی و اجتماعی عمیقی بازگشته است و بار دیگر بیننده را به دنیایی پر از تناقضات انسان مدرن می‌برد. این فصل با ۱۰ اپیزود کوتاه اما پرمعنی، از مصرف‌گرایی بی‌رویه تا بحران‌های زیست محیطی، از جنگ طبقاتی تا معنای آزادی را با زبان بصری خیره‌کننده و روایتی نمادین به تصویر می‌کشد. اگر در فصل‌های قبلی شاهد ترکیب ژانرهای علمی-تخیلی، فانتزی و کمدی سیاه بودید، این بار سریال آنتولوژی Love Death + Robots پا را فراتر گذاشته و با طنز تلخ، اکشن خشن و پایان‌بندی‌های غیرمنتظره، شما را به تفکر وامیدارد. در این نقد جامع، به تحلیل هر اپیزود، بررسی پیام‌های پنهان و پاسخ به این سوال میپردازیم: آیا فصل ۴ به اندازهی فصل‌های قبل انقلابی و به‌یادماندنی است؟

نقد فصل چهارم Love Death + Robots

در ویجیاتو بخوانید:


مجموعه‌ی Love Death + Robots در طول چند فصل گذشته ثابت کرد که با یکی از خلاقانه‌ترین و عمیق‌ترین آثار موجود روبرو هستیم و بی‌دلیل هم نبود. در طول هر قسمت شاهد داستان‌هایی کوتاه بودیم که به مضامین فلسفی و سوال‌هایی که پیشِ روی انسان مدرن قرار دارند می‌پرداخت. حال باید خوشحال باشیم که ده قسمت دیگر هم به مجموعه اضافه شده است. این پروژه‌ی تیم میلر و دیوید فینچر در اکثر قسمت‌های خود به همان سبک و سیاق پیشین وفادار می‌باشد؛ جلوه‌های انیمیشنی باکیفیت در کنار المان‌های علمی‌تخیلی، دارک کمدی و فانتزی تجربه‌ای خیلی خاص رقم می‌زنند.

در همین ابتدا بگویم که امتیاز نویسنده‌ی این مطلب به فصل چهارم Love Death + Robots امتیاز کامل خواهد بود. دلیلش هم مشخص است، هر قسمت داستانی شاعرانه بود که همزمان ذهن و قلب را مورد نوازش قرار می‌داد. ارائه کردن چنین مضامین عمیقی در قالب داستان‌های کوتاه به‌شدت خلاقانه چیزی نیست که ما همواره در میان آثار تلویزیونی شاهدش باشیم و همین کافی‌ست که برای وجود چنین مجموعه‌ای و دیدن فصل دیگری از آن قدردانی کنیم! در ادامه سعی کردم نظرم درباره‌ی هر قسمت را به صورت یک یا دو پاراگراف کوتاه بیان کنم و آن را به شکلی کوتاه همانند هر داستانش بررسی کنم.

عروسک‌های خیمه‌شب‌بازیِ فرهنگ مصرف‌گرایی

صحنه برای شما آماده شده است؛ البته برای پول شما!

فصل چهارم با بازسازی خلاقانه‌ی کنسرتی از موسیقی Can’t Stop توسط بند راک آمریکایی Red Hot Chili Peppers آغاز می‌شود. اعضای این بند به صورت عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی در حال بالا و پایین پریدن بر روی صحنه‌ای به نمایش درآمده‌اند که توسط دستان نامرئی دارند تکان داده می‌شوند، تماشاگران هم همینطور. این آهنگ درباره‌ی شور موسیقی و ذهنیاتی‌ست که یک ستاره‌ی راک دارد؛ لیریک آن می‌پرسد که او به چه علت با چنین علاقه و هیجانی موسیقی‌هایش را می‌سازد و به درخشیدن بر روی استیج علاقه دارد؟

علت هر چه باشد فرق نمی‌کند، چرا که می‌توان اینطور نتیجه گرفت که هم بند رد هات چیلی پپرز و هم تمامی شرکت‌کنندگان، همگی صرفاً پیچ و مهره‌هایی در صنعت سرگرمی هستند؛ از شور و استعداد آنتونی و دوستانش برای ساختن موسیقی، به عنوان سرمایه‌هایی پولساز بهره برده می‌شود و از شنوندگان و میل آن‌ها به موسیقی راک به عنوان بازاری که آن محصول فروش برود؛ مصرف‌گرایی و بازتاب آن در صنعت موسیقی به شکلی خلاقانه در قسمت اول بازتاب می‌شود.

تمام بلبشوی هالیوودی انسان، در عظمت کیهان محو می‌شود

ماشین پلیس با آژیر در جاده‌ای خاکی در بیابان تخته گاز می‌رود، سفینه‌ای از بیگانه‌های فضایی روی خاک ایالت کالیفرنیا نشسته‌‌اند. پلیس‌های دیگری زودتر به آنجا رسیده‌اند و در حال مذاکره با سرنشین‌های این سفینه هستند. خیلی زود بلبشویی به پا می‌شود و همه‌ی حاضران در این درگیری کشته می‌شوند. بدین ترتیب جرقه‌ی یک جنگ میان زمینی‌ها و فضایی‌ها ایجاد می‌شود.

در قسمت دوم سازندگان سعی کرده‌اند با لحنی کمدی به هجو صنعت سرگرمی با مانور دادن بر روی مضامینی چون آخرالزمان و هجوم بیگانه‌ها بپردازند؛ مضامینی که امروزه در هالیوود علت اصلی ساخته شدن بلاک‌باسترهای چند صد میلیون دلاری هستند. البته که این هجو صرفاً درباره‌ی مضامین نیست بلکه تکنیک‌های سینمایی چون سکانس‌های اکشن، تخریب شهرهای بزرگ همچون لس آنجلس، زاویه‌ی دوربین و… نیز به ریشخند گرفته می‌شوند.

نهایتاً در لحظه‌ی پایانی این انیمیشن کوتاه یک نتیجه‌ی عمیق در صحنه‌ای خنده‌دار بدست می‌آید؛ تمامی این سر و صدا، تمامی این خرج‌ها برای ساختن چنین بلاک‌باسترهای عظیمی از اکشن و تخریب، در بزرگ‌ترین مقیاس خود، حتی اگر منجر به یک سوپرنوا و انفجار ستاره‌ای غول‌آسا هم بشود، زمانی که از دور نگریسته شوند، مثلاً با فاصله‌ی چند میلیون سال نوری، خارج از کهکشانِ راه شیری، دیگر چه اهمیتی خواهند داشت؟ ما تنها غباری در یک بیابان بی‌پایان هستیم؛ یا باد معده‌ای که ده متر آن طرف‌تر دیگر شنیده نخواهد شد!

 گل رزی در تارهای عنکبوت کاپیتالیسم

نقد فصل چهارم Love, Death & Robots | طغیان در برابر انسان مدرن
همه‌چیز پول نیست، همه‌چیز حتی انتقام هم نیست!

قسمت سوم تارهای قلب بیننده را خواهد نواخت. داستانی درباره‌ی تنهایی، عشق، انتقام و تکامل. بازاری بیناکهکشانی باعث نابود شدن گروهی از تاجرانِ نژاد انسان‌ها شده است؛ از این گروه تنها سایبورگ مونثی به نام رز عنکبوتی باقی مانده؛ تمام انگیزه‌ی او برای زنده ماندن گرفتن انتقام معشوق‌اش است که سال‌ها پیش به دلیل نبرد تجاری توسط نژادی بیگانه کشته شده. در طی مذاکراتی، یک حیوان خانگی فضایی به نام نوزی وارد خانه‌ی او در ایستگاه فضایی‌اش می‌شود؛ ایستگاهی که در مرکز یک شبکه‌ی نابود شده شبیه به تار عنکبوت، قرار دارد. با ورود نوزی تنهایی رز معنای دیگری به خود می‌گیرد…

فضاسازی و داستان‌سرایی چنان عمیق پیاده شده که بعید است با دیدن این داستان کوتاه پانزده دقیقه‌ای متأثر نشوید. این قسمت به من یادآوری کرد که 15 دقیقه زمان کوتاهی نیست و چه داستان‌هایی که نمی‌توان در آن زمان کم آفرید! همچنین، باید افزود که همانند دیگر قسمت‌ها، در اینجا هم به ساختارهای اجتماعی طعنه‌هایی زده می‌شود؛ رز و سرنوشتش داخل یک شبکه‌ی عنکبوتی گیر افتاده که به دلیل رقابت‌های بی‌رحم در بازار تقریباً نابود شده است. وضعیتی سمبلیک از انسان مدرن و بی‌رحمی کاپیتالیسم. البته که معانی ظریف به وفور در هر لحظه‌ی این اپیسود مشهود بودند.

بیدار شدن بچه‌های زمین با صدای بمب اتم

بشر با پیشرفت‌های خود ویرانی و جنگ به بار می‌آورد، بمب‌ها قلب زمین را می‌لرزانند و تایتان‌ها برای دفاع از آن در صحنه‌ی آخرالزمان از خواب بیدار می‌شوند. ولی هنوز انسان‌ها در زمینی ویران شده در قالب گروه‌ها به حیات خود ادامه می‌دهند و رفتارهایشان هم همینطور با آن‌ها باقی می‌ماند. هنوز حس انتقام‌جویی، کینه و نابودی ادامه دارد؛ بر علیه گروه‌های بازمانده‌ی دیگر، بر علیه‌ تایتان‌ها. شاید تا بشر هست، نابودی و تخریب هم همراهش به زیستن ادامه می‌دهد؟

 قسمت چهارم و نمایش بقای انسان‌ها در آخرالزمانی عجیب، درباره‌ی سیکل انتقام و بیهودگی تلاش‌های بشری‌ست. اپیسودی پوچگرایانه که از انسان مدرن و رفتاری که نسبت به زمین دارد به ستوه آمده؛ این ستوه را می‌توان در میان رنگ‌بندی‌های تیره و طرح‌های گرافیکی آن احساس کرد. تایتان‌ها از زنجیرهای خود در قالب خروش و اعتراض طبیعت بیدار شده‌اند؛ در قالب اعتراضی به انفجار بمب‌های اتم. می‌توان اینطور برداشت کرد که رفتار مخرب انسان در قبال طبیعت و در قبال زمین در قالب تایتان‌ها که در اساطیر یونان باستان به عنوان فرزندان زمین از آن‌ها یاد شده، به شکلی سمبلیک بازتاب شده است.

اتحاد گربه‌ها و ربات‌ها علیه انسان مدرن

نقد فصل چهارم Love, Death & Robots | طغیان در برابر انسان مدرن
ما برده و دست‌آموخته‌ی شما نیستیم، ما منادی پایان شما هستیم

گربه‌ای مغرور در تنهایی خود سودای طغیان در برابر انسان مدرن را دارد، او از دیدن وضع اسف‌بار صاحبان خود و سبک زندگی مدرن شدیداً شاکی‌ست. در قسمت پنجم، یک زوج آمریکایی مصرف‌گرا نشان داده می‌شود که فست‌فود می‌خورند، از اضافه وزن رنج می‌برند و کابینت‌هایشان پر از اقلامی‌ست که خریده‌اند و استفاده‌ای نمی‌کنند، و از گربه که شخصیت اصلی داستان است به عنوان یک حیوان خانگی نگه‌داری می‌کنند. وقتی که به تنهایی گربه وارد می‌شویم، می‌بینم او از هر اینتلکچوالی باسوادتر و هوشیارتر و از هر فرد رادیکالی طاغی‌تر و عمل‌گراتر است. حالا با وارد شدن ربات به خانه‌ی این زوج مصرف‌گرا، گربه یک همراه پیدا می‌کند تا نقشه‌هایش و کینه‌هایش نسبت به صاحبان خود را عمل کند…

قسمت پنجم با ظرافت درباره‌ی سرنوشت زندگی مدرن در زیرلایه‌های خود سخن می‌گوید. گربه نمادی‌ست از طبیعت به یوغ کشیده شده و تحت بهره‌وری بی‌رحمانه‌ی بشر و رباتِ هوشمند نمادی از پیشرفت سریع تکنولوژی؛ از اتحاد این دو، زنجیرهای کنترل‌گری جامعه‌ی مصرف‌گرا و مادی‌گرای مدرن پاره خواهند شد. به عبارت دیگر، انسان با باختن خودش به لذت‌ها و خواسته‌هایش تخم نابودی خودش را می‌کارد! طبیعت در قالب گربه‌های خانگی در برابر اعمال انسان مدرن به پا خواهد خواست.

آخرالزمانِ لایو-اکشن

قسمت ششم برخلاف دیگر قسمت‌ها انیمیشنی نیست و به صورت لایو-اکشن ساخته شده است. داستانی طعنه‌آمیز که در آن سازمان‌هایی همچون مذهب، دولت و ارتش زیر ستیز نقد قرار می‌گیرند. بیگانه‌هایی که بی‌شباهت به موجودات دریایی نیستند، پس از زنده شدن دلفینی سیاه به زمین آمده‌اند و تنها چند قدم با حمله به انسان‌ها فاصله دارند؛ زمانی حمله‌شان رخ می‌دهد که مطمئن می‌شوند کشیش در فساد دیگران برای بهره‌وری زیاده از حد و آسیب رساندن به بقیه همراه است. استفاده از منابع دریایی باعث خشم بیگانه‌های مقدس می‌شود و آن‌ها می‌آیند که زمین را از قلمروی ظالمانه‌ی انسان‌ها کنار بزنند.

آزاد و وحشی به سان گرگی در جنگل

نقد فصل چهارم Love, Death & Robots | طغیان در برابر انسان مدرن
ما که چیزی برای از دست دادن نداریم، واقعی‌تریم، وحشی‌تریم و چیزی زنده در ما جریان دارد...

قسمت هفتم این فصل برای من جزو بهترین‌ها بود. داستانی کوتاه بود از نیروی وحشی و روحیه‌ی آزاد انسانی که در یگانگی با طبیعتِ برهنه است. کافی‌ست این قسمت را ببینید تا منظورم را بهتر بفهمید؛ شخصیت اصلی همانند گرگی می‌تازد و بدون هیچ خواسته‌ی زمینی که جلوی پروازش را بگیرد می‌خروشد. این در حالی‌ست که گروهی از آریستوکرات‎ها و سیاست‌مداران به عیش و نوش و سواستفاده از دیگران مشغول هستند؛ آن‌ها همان برده‌های واقعی هستند که زندانی سبک زندگیِ مادی و تعلقات خود می‌شوند.

در برابر آن‌ها برده‌هایی را می‌بینیم که در مدارِ سیاره‌ی مشتری باید به رقابت بپردازند و برای سرگرمی اشراف‌زادگان همانند گلادیاتورها مثل کیسه‌های خون بترکند و جانشان را از دست بدهند. شخصیت اصلی که یکی از همین برده‌هاست، در مبارزه‌ی خون‌آلود خود و محکوم بودنش به بردگی نوعی زیبایی می‌بیند، نوعی انرژی وحشیِ زنده، نوعی آزادی که هرگز آن تماشاگران به آن نزدیک هم نمی‌شوند. او از این آزادی برای طغیان و آشوب بهره می‌برد.

در اینجا داستانی را شاهد بودیم که در مدتی کوتاه به مفاهیمی چون نبرد طبقاتی، امپریالیسم، سواستفاده از حیوانات و اقشار ضعیف، آزادی و طغیان و… پرداخته می‌شود. ست‌پیس‌های اکشن و طراحی‌های گرافیکی خاص وجود دارند تا غرق در آن شویم؛ همانند نور ماه که در گیلاس شراب راوی غرق می‌شود.

ایمان آزادانه

سرزمین آمریکا را اگر تنها با یک عبارت بخواهیم به یاد بیاوریم این است: سرزمین آزادی. در قسمت هشتم سریال Love Death + Robots، هواپیمایی با همین نشانه بر بدنه‌اش به سوی آلمان نازی حرکت می‌کند تا کلیسایی را بمباران کند. تمامی سرنشین‌های این هواپیمای جنگی متعقد و مومن هستند، به جز فردی به نام زیک. سیر اتفاقات به‌گونه‌ای پیش می‌رود که المان‌های ماورایی وارد داستان می‌شوند. زیک نهایتاً با دهانی باز و صلیبی بر دست، متوجه می‌شود که اتفاقات دنیا را نمی‌توان صرفاً با حواس انسانی تفسیر و تجربه کرد؛ او از آزادی به سوی باور سوق داده می‌شود، مسیری که افراد کمی طی می‌کنند.

قسمت هشتم، بیشتر از قسمت‌های دیگر درباره‌ی مذهب است و مستقیماً به آن می‌پردازد. مفهوم شیطان متجسم می‌شود، عقاید مختلف روبروی یک‌دیگر قرار می‌گیرند و جنایت‌های تاریخی به شکلی بی‌رحمانه به آن پرداخته می‌شود؛ تمام این‌ها با رنگ‌بندی‌های تاریک، خشونتِ بدون سانسور و ست‌پیس‌های اکشن به تصویر کشیده شده‌اند.

نارضایتی اشیاء سخنگو از بشر

لوازم شخصی بیشتر از هر فرد دیگری به ما نزدیک هستند؛ مثلاً مسواک ما درباره‌ی ما چیزهایی می‌داند که ممکن است، والدین‌مان ندانند. چی می‌شد اگر آن‌ها زبان به سخن باز می‌کردند؟ چه اسراری را از زندگی شخصی ما برملا می‌کردند؟ قسمت نهم Love Death + Robots میکروفون را در اختیار لوازم شخصی و خانگی می‌دهد، آن‌ها در این مصاحبه نظرشان را درباره‌ی صاحبان خود می‌گویند. نتیجه‌ی به دست آمده، داستانی کوتاه است که درباره‌ی سبک زندگی انسانِ مدرن، نظرات شنیدنی و در عین حال تلخی را گزارش می‌کند. عادات اشتباه زندگی روزمره‌ی ما توسط اشیایی که پیرامون‌مان هستند در قالب یک کمدی تلخ چند دقیقه‌ای به نمایش درآمده است.

گربه‌ی منجی

نقد فصل چهارم Love, Death & Robots | طغیان در برابر انسان مدرن
اگر تو نبودی، من خیلی وقت پیش روحم را به شیطان فروخته بودم

به لندن در سال ۱۷۵۷ سفر کنید، به عمق سلول‌های زندان، جایی که شاعری دیوانه برای نفروختن جانش به شیطان در تاریکی در تقلاست و تنها ناجی او گربه‌ای به نام جافری‌ست. شیطان اهمیت جافری را در می‌یابد و او را به سبک همیشگی خودش به یک معامله دعوت می‌کند که جافری آن را رد می‌کند. در میان کوچه پس‌کوچه‌های لندن تاریک و طراحی‌های گوتیک، نبردی شاعرانه برای نجات روح شاعر بالا می‌گیرد. در قسمت پایانی‌ این فصل کارگردانی کم‌نظیری را با ترکیب کردن موسیقی‌ ویوالدی، نبرد لوسیفر با گربه‌ها و جدال درونی یک شاعر دیوانه شاهد هستیم. مگر می‌شود از آن لذت نبرد؟

جمع‌بندی

در این نقد و بررسی فصل ۴ Love Death + Robots، دیدیم که این مجموعه بار دیگر با ترکیب بی‌نظیر انیمیشن‌های خیره‌کننده، روایت‌های چندلایه و مضامین عمیق فلسفی، خود را به عنوان یکی از تأثیرگذارترین آثار علمی-تخیلی معاصر تثبیت کرده است. از نقد جامعه مصرف‌گرا در «عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی» تا طغیان طبیعت در «اتحاد گربه‌ها و ربات‌ها»، هر اپیزود همچون آینه‌ای تمام‌نما از دغدغه‌های انسان مدرن عمل می‌کند.

فصل چهارم نه تنها از نظر بصری و روایی استانداردهای بالای فصل‌های قبلی را حفظ کرده، بلکه با جسارت بیشتری به سراغ موضوعات چالش‌برانگیز اجتماعی رفته است. اگر به دنبال مجموعه‌ای هستید که هم شما را سرگرم کند و هم به تفکر وادارد، Love Death + Robots فصل ۴ بدون شک انتخابی است که نباید از دست بدهید. این فصل ثابت می‌کند که داستان‌های کوتاه می‌توانند تأثیری ماندگارتر از بسیاری آثار بلند داشته باشند.

100
امتیاز ویجیاتو

این فصل هم همانند فصول قبلی مثل الماسی کمیاب می‌درخشد

جدول ارزیابی و قضاوت فصل چهارم Love Death + Robots (از نگاه امیر پریمی)

معیار ارزیابیامتیاز (۱ تا ۵)توضیحات و تحلیلنقاط قوتنقاط ضعف
داستان‌نویسی و روایت⭐️⭐️⭐️⭐️☆ (۴.۵)داستان‌های کوتاه اما عمیق با پایان‌های غافلگیرکنندهتنوع موضوعی، پرداخت فلسفیبرخی اپیزودها نیاز به زمان بیشتری برای توسعه داشتند
انیمیشن و جلوه‌های بصری⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ (۵)کیفیت فوق‌العاده انیمیشن با سبک‌های متنوعخلاقیت در طراحی، توجه به جزئیات-
موسیقی و صداگذاری⭐️⭐️⭐️⭐️☆ (۴)موسیقی متن تأثیرگذار و هماهنگ با فضای هر اپیزوداستفاده هوشمندانه از صدا برای تقویت حس داستانبرخی قسمت‌ها موسیقی کم‌رنگ‌تری داشتند
مضامین و پیام اجتماعی⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ (۵)نقد تیزبینانه جامعه مدرن با رویکردی نمادینپرداخت به مسائل روز مانند مصرف‌گرایی و محیط زیست-
شخصیت‌پردازی⭐️⭐️⭐️☆ (۳.۵)شخصیت‌های جذاب اما گاهی محدود به زمان کوتاهبرخی شخصیت‌ها به‌سرعت توسعه می‌یابندتوسعه نیافتن کامل برخی کاراکترها به دلیل محدودیت زمان
خلاقیت و اصالت⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ (۵)ایده‌های نو و غیرتکراری در هر اپیزودترکیب ژانرهای مختلف با جسارت-
تأثیرگذاری عاطفی⭐️⭐️⭐️⭐️ (۴)لحظات احساسی قوی و به‌یادماندنیایجاد همذات‌پنداری با مخاطببرخی قسمت‌ها بیش از حد سرد و تحلیلی بودند
انسجام کلی فصل⭐️⭐️⭐️⭐️ (۴)ارتباط هوشمندانه بین اپیزودها از طریق مضامین مشترکپیام واحد در تنوع فرم‌هایک یا دو اپیزود از لحاظ کیتی پایین‌تر بودند
زمان‌بندی و ریتم⭐️⭐️⭐️☆ (۳.۵)اکثر قسمت‌ها ریتم مناسبی دارندداستان‌گویی فشرده و بدون حاشیهبرخی اپیزودها عجله‌ای به نظر می‌رسیدند
پتانسیل بازتماشا⭐️⭐️⭐️⭐️ (۴)قسمت‌هایی با لایه‌های پنهان برای کشف مجددعمق مفهومی که در تماشاهای بعدی آشکار می‌شودبرخی اپیزودها یک‌بار مصرف هستند

جمع‌بندی نهایی:

✅ پیشنهاد می‌کنیم اگر:

  • به انیمیشن‌های غیرمتعارف با پیام اجتماعی علاقه دارید.
  • به دنبال اثری هستید که هم سرگرم‌کننده باشد و هم فکر شما را درگیر کند.
  • از سبک‌های بصری تجربی لذت می‌برید.

❌ شاید این فصل مناسب شما نباشد اگر:

  • به دنبال روایت‌های خطی و طولانی‌مدت هستید.
  • از پایان‌های باز و تفسیربرانگیز گریزانید.
  • به مضامین سنگین فلسفی علاقه‌ای ندارید.
دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی