
۱۰ فیلم که با کابوسوارترین بیدار شدنهای تاریخ سینما شروع میشوند!
وقتی بیدار شدن تبدیل به کابوس میشود
- 1 کابوس بیداری در سینما
- 1.1 مکعب (۱۹۹۷) - راز مرگبار هزارتو
- 1.2 ماتریکس (۱۹۹۹) - بیداری در جهنم دیجیتال
- 1.3 یادگاری (۲۰۰۰) - تقلا در گرداب فراموشی
- 1.4 جادهٔ مالهالند (۲۰۰۱) - توهمی به نام هالیوود
- 1.5 ۲۸ روز بعد (۲۰۰۲) - جهنم ویروسی
- 1.6 اره (۲۰۰۴) - مرگ یا زندگی؟
- 1.7 خماری (۲۰۰۹) - کابوس پس از میگُساری
- 1.8 کد منبع (۲۰۱۱) - بمبگذاری در حلقهٔ زمان
- 1.9 خیابان ۱۰ کلاورفیلد (۲۰۱۶) - فاجعهای در زیر زمین
- 1.10 روز مرگت مبارک (۲۰۱۷) - تولد در حلقهٔ مرگ
کابوس بیداری در سینما
اگر فکر میکنید بیدار شدن با زنگ ساعت بدترین اتفاق روزانه است، این ۱۰ فیلم به شما نشان میدهند که بیدار شدن میتواند به یک کابوس واقعی تبدیل شود. از دنیای دیجیتال ماتریکس تا هزارتوهای مرگبار مکعب، این فیلمها با بدترین صحنههای بیدار شدن شروع میشوند.
شروع داستان با صحنهٔ بیدار شدن شخصیت، کلیشهای است که همهٔ نویسندگان از آن فراریاند. همیشه به آنها گفته میشود: «هرگز داستان را با بیدار شدن شخصیت شروع نکن!»، یک قانون آهنین که البته استثناهایی هم دارد. اما این استثناها باید چیزی فراتر از ریختن قهوه روی پیراهن سفید یا از دست دادن اتوبوس باشند.
در این لیست، شخصیتها با کابوسهای واقعی از خواب بیدار میشوند: از قیام زامبیها و حلقههای زمانی تا فرار از دست قاتلان روانی. اگر فکر میکنید دیر رسیدن به سر کار بدترین اتفاق ممکن است، تصور کنید با اسلحهای در دست و جسدی در حمام از خواب بیدار شوید! پس بنشینید و غرق دنیاهایی شوید که در آنها، زنگ ساعتِ گوشی، کوچکترین مشکل شماست. با ویجیاتو همراه باشید.
مکعب (۱۹۹۷) - راز مرگبار هزارتو

فیلم Cube به کارگردانی وینچنزو ناتالی شروعی سورئال و تکاندهنده دارد: چندین غریبه در یک اتاق مکعبی شکل رازآلود از خواب بیدار میشوند و هیچکدام خاطرهی خاصی دربارهی چگونگی حضور در آنجا ندارند. این شخصیتها با گشت و گذارِ بیشتر در محیط متوجه میشوند که داخل یک هزارتوی بزرگ و پر از اتاقهای مکعبی شکل گیر افتادهاند که برخی از آنها دارای تلههای کشنده نیز میباشد.
بیدار شدن در این فضای سرد، مکانیکی و بیتفاوتی محض موجود در آن، میتواند برای هر کسی همانند بیدار شدن در یک کابوس عجیبغریب باشد. چیزی که این کابوس را بدتر میکند نه خطرات موجود، بلکه عدم ارائهی یک علت یا توجیه کافیست. بیدار شدن در فیلم Cube به معنای وارد شدن به فضایی از پازلهای غریبِ منطقی، تعلیق و ناامیدی است.
ماتریکس (۱۹۹۹) - بیداری در جهنم دیجیتال

در فیلم The Matrix بیداری صرفاً به معنای ورود به محیطی وحشتناک نیست، بلکه یک سقوط وجودگرایانه را نمایش میدهد. توماس اندرسون، هکریست که یک زندگی خستهکننده و یکنواخت را دارد میگذراند تا اینکه شروع به پرسیدن سوالهای بنیادین دربارهی ذات واقعیت میکند. پس از اینکه او سرنخهای رمزی را واکاوی میکند، از خواب بیدار میشود؛ هم به معنای تحتاللفظی کلمه و هم به معنای استعاری کلمه: او متوجه میشود که دنیا یک محیط شبیهسازی شدهی بزرگ است که توسط ماشینها برای برده کردن انسانها ساخته شده است.
بدن واقعی او درون یک محافظ قرار دارد و به شبکهی عظیمی وصل میباشد که برای او تجارب مصنوعی ایجاد میکند و انرژیاش را برداشت میکند. این فیلم که توسط واچووسکیها دقیقاً در آغاز قرن جدید ساخته شد، مسائلی را بازتاب میکند که با رشد بیش از حد تکنولوژی پیشِ روی انسانها قرار گرفتهاند. سکانس ابتدایی آن و بیداری نئو از پوستهی محافظش یکی از استعارههای به یاد ماندنی و در عین حال تکاندهندهی تاریخ سینماست.
یادگاری (۲۰۰۰) - تقلا در گرداب فراموشی

فیلم Memento به کارگردانی کریستوفر نولان، فعل بیدار شدن را از معنای همیشگیاش که در توالی و سیر خطی زمان تعریف میشود خارج کرده است. لئونارد شلبی بیماریست که از فراموشی پسگستر رنج میبرد؛ به عبارت دیگر او قادر نیست که خاطرات جدید در ذهنش ایجاد کند. به همین علت، هر بار که او از خواب بیدار میشود باید از نو واقعیت را بشناسد.
برخلاف آثار تعلیقآمیز سنتی، محرک موجود در فیلم نه یک عامل خارجی بلکه ذهن شخصیت اصلی میباشد. بیداری او در چنین وضعیتی که نمیتوان به خاطرات و ساختههای ذهن اطمینان کرد، چرخهای از بحران وجودی ایجاد میکند؛ در واقع اگر شما مطمئن نیستید که محتوای ذهن شما درست است، پس چطور میدانید که دقیقاً چه کسی هستید؟
جادهٔ مالهالند (۲۰۰۱) - توهمی به نام هالیوود

این فیلم با بیداری زنی بیدار میشود که از یک تصادف در جادهی پر پیچ و خم و تاریک مالهالند جان سالم به در برده است. این بیداری در وضعیتی اتفاق میافتد که هر چه بیشتر در آن جلو میرویم نمیتوان فاصلهی بین رویا و واقعیت را از هم تمایز بخشید. او بدون هیچ نام و نشانی و با ذهنی گیج وارد لس آنجلس میشود و در آنجا بتی را ملاقات میکند که یک بازیگر در حال رشد میباشد.
فیلم Mulholland Drive همانند بیدار شدن در یک کابوس جریان پیدا میکند و منطق آن شبیه به منطق خوابهاست. لینچ از این فضاسازی بهره میبرد تا ترامای عمیق نهفته در ذات هالیوود را نشان بدهد؛ بیداری در آن نه تنها چیزی را روشن نمیکند، بلکه بدتر بیننده را به جایی میبرد که همهچیز همانند وهم بهنظر میرسد.
۲۸ روز بعد (۲۰۰۲) - جهنم ویروسی

جیم کوریر، یک پستچی دوچرخه در یک بیمارستان متروک هوشیاریاش را به دست میآورد و ذرهای خبر ندارد که تمام دنیا فروپاشیده است. او پس از بیداری از کما در خیابانهای آخرالزمانی لندن قدم میزند و سکوت کرکنندهی آن را میشنود. این یک بیداری نیست، بلکه ورود به کابوسی دیگر است! تمام دنیا به دلیل همهگیر شدن ویروسی از هم پاشیده است و مردم تبدیل به هیولاهایی شدهاند که در یک آن میتوانند جیم را نابود کنند.
فیلم 28 Days Later به کارگردانی دنی بویل مضامینی چون ترس از شیوع، تنهایی و سقوط جامعه را با بیداری جیم در دنیایی که ساخته، دنبال میکند. تلاش او برای بقا صرفاً دربارهی نجات یافتن نیست، بلکه فروپاشی دنیایی را نشان میدهد که در آن غرایز بدوی حرف اول را میزنند و به سطح آمدهاند.
اره (۲۰۰۴) - مرگ یا زندگی؟

فیلم Saw با کارگردانی جیمز ون با شوک دادن به بیننده آغاز میشود؛ دو مرد با وضعیتی اسفناک و ضعیف و غلوزنجیر شده در یک حمام از خواب بیدار میشوند و در آنجا جسدی میان آنها قرار گرفته. هیچکدام از این دو شخصیت یادش نمیآید که چطور به اینجا آمده؛ آنها خیلی زود متوجه میشوند که بازیچهی یک قاتل سادیستی به نام جیگساو شدهاند و برای زنده ماندن باید از محکمههای اخلاقی بیرحمانهای جان سالم به در ببرند.
فیلم برای روایت داستان لحظهای را از دست نمیدهد و شخصیتها خیلی زود وارد سناریوی مرگ یا زندگی میشوند که هر تصمیم آنها در آن سرنوشتساز است و میتواند منجر به مرگ یا قطع عضو شخصیتها شود. فیلم Saw در بحبوحهی رشد ژانر «ترسناک شکنجه» در اوایل دههی ۲۰۰۰ ساخته شد که بازتابدهندهی مضامینی چون مکافات، کنترلگری و بخش تاریک روان انسان میباشد. بیدار شدن در چنین فضایی صرفاً یک مبارزهی بقا نیست، بلکه انسانهایی را نشان میدهد که باید با ترس، احساس گناه و ناچاری خود مستقیماً روبرو شوند.
خماری (۲۰۰۹) - کابوس پس از میگُساری

فیلم The Hangover مشخصاً یک اثر کمدی است ولی شروعش به نوبهی خود بیداری در یک کابوس را بازتاب میکند. سه تا از دوستها در یک سوییت هتل در لاس وگاس از خواب بیدار میشوند و هیچ خاطرهای از پارتی فارغالتحصیلی شب قبل خود ندارند. یکی از آنها گم شده است، یک ببر در دستشوییست و بچهای هم در کابینت صدا میدهد.
این فیلم از کلیشههای سبک ترسناک بهره میبرد تا موضوع از دست دادن حافظه را تبدیل به یک کمیک ابزورد کند. با این حال، در زیرلایههای این داستان مسخره یک ترس قابل شناساییست: عواقب از دست دادن کنترل و هوشیاری. بیدار شدن در این فیلم کابوسی خندهدار ساخته است اما همزمان این سوال ایجاد میشود که ما چه کردهایم که این وضعیت پیش آمده و چه چیزی دربارهی خودمان میتوانیم بفهمیم؟
کد منبع (۲۰۱۱) - بمبگذاری در حلقهٔ زمان

در فیلم Source Code به کارگردانی دانکن جونز، مردی را میبینیم که در یک قطار از خواب بیدار میشود اما نکته اینجاست که بدنش مال فرد دیگریست! کاپیتان کالتر استیونز، باید دقایق پایانی زندگی فرد دیگری را پیش از انفجار یک بمب زندگی کند. او در واقع بخشی از یک آزمایش علمی به نام «کد منبع» است که توسط ارتش برای ارزیابی فجایع گذشته ساخته شده تا از آن برای آینده بهره ببرد؛ در طی این پروژه افراد باید آن اتفاق را از نو زندگی کنند.
کابوسی که برای استیونز ایجاد میشود صرفاً وضعیتی که در آن قرار گرفته نیست، او وارد یک بحران وجودی میشود و ارتباطش با واقعیت را از دست میدهد، او دیگر نمیداند واقعاً مرده است یا زنده یا هیچ ارادهای بالکل دارد یا خیر. در این فیلم، بیدار شدن یک ترامای دیگر است.
خیابان ۱۰ کلاورفیلد (۲۰۱۶) - فاجعهای در زیر زمین

فیلم 10 Cloverfield Lane به کارگردانی دن تراختنبرگ، فیلم دیگریست که با بیدار شدن شخصیت اصلی شروع میشود. شخصیت اصلی فیلم یعنی میشل با غل و زنجیر پس از یک تصادف خشونتبار در یک اتاق بیدار میشود و غریبهای به او میگوید که زندگیاش را نجات داده.
این مرد که هاوارد نام دارد، میگوید که اتفاقی فاجعهبار باعث شده که دنیای بیرون از خانهاش غیرقابل سکونت باشد و آنها باید در زیرزمین بمانند تا بتوانند به زندگی خود ادامه دهند. فهمیدن اینکه او دروغ میگوید یا صرفاً دیوانه است، یکی از سوالات بزرگیست که پیش روی میشل قرار دارد. او در کابوسی بیدار میشود که پارانویا، دروغ، عدم اطمینان و سو استفادهی احساسی هر لحظه او را تهدید میکنند.
روز مرگت مبارک (۲۰۱۷) - تولد در حلقهٔ مرگ

یک دانشجوی کالج به نام تری گلبمن در فیلم Happy Death Day، در روز تولدش از خواب بیدار میشود تا اینکه شب آن روز به قتل برسد. اما او نمیمیرد و مدام همان روز برایش از صبح تکرار میشود و مجبور میشود که آن روز را از ابتدا دوباره زندگی کند. تنها راهی که وجود دارد تا او بتواند از این چرخه خارج شود، فهمیدن کیستی و چیستی قاتل اوست.
این فیلم با ترکیب کردن ژانر اسلشر و لوپهای زمانی مشابه به فیلم Groundhog Day، یک روایت خلق کرده که هم تنشزاست و هم مفرح است. کابوسی که منجر به مرگهای متعدد او میگردد، در واقع تبدیل به سفر خودشناسی میشود و تری در طی آن از یک شخصیت خودشیفته و بیاحتیاط تبدیل به فردی میشود که یاد میگیرد چطور مسئولیتپذیر باشد.
جمعبندی
در این مقاله، ۱۰ فیلم با بدترین صحنههای بیدار شدن را بررسی کردیم. این فیلمها نه تنها با صحنههای شوکهکننده شروع میشوند، بلکه بیننده را در یک سفر پرتنش و فراموشنشدنی قرار میدهند.
این ده فیلم ثابت میکنند که بیدار شدن میتواند بدتر از هر کابوسی باشد. فراموشی، لوپهای زمانی، وقایع آخرالزمانی یا بازیهای پیچیدهی روانی همگی منتظر شخصی هستند که به این بیداریها وارد میشود؛ در این قالب شاهد داستانهایی هستیم که شخصیتها را به داخل آشوب میبرند. در چنین دنیاهایی، بیداری به معنای راحتی و روشنی نیست، بلکه باید با خطر، ابهام و تغییرات روبرو شویم. در فیلمهایی که معرفی کردیم، مفهوم بیداری برای بینندگان معنای دیگری به خود خواهد گرفت.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.