
نقد فیلم Clown in a Cornfield | با فرندو شوخی نکن!
دلقک در مزرعه ذرت: بازگشت سرگرمکننده به اصول کلاسیک ژانر اسلشر
اگر به دنبال فیلمی هستید که دقیقاً همان چیزی را ارائه دهد که عنوانش وعده میدهد، «دلقک در مزرعه ذرت» میتواند انتخاب مناسبی باشد. در ادامه با نقد فیلم Clown in a Cornfield همراه ویجیاتو باشید.

این فیلم یک اسلشر کلاسیک است با یک دلقک روانی که در مزرعه ذرت پرسه میزند و گروهی از نوجوانان که محکوم به کشتار هستند. نه بیشتر، نه کمتر. نه ترفندهای پیچیده مفهومی برای جذب مخاطب، مثل فیلم اخیر «تا سپیدهدم»، و نه ژرفنمایی دراماتیک به سبک تولیدات A24.
سادگی «دلقک در مزرعهٔ ذرت» بزرگترین نقطه قوت آن است. الی کریگ به عنوان کارگردان، با این فیلم به ژانر موردعلاقهاش بازگشته و اثری خلق کرده که ادای چیزی را در نمیآورد که نیست. این فیلم گزینهای عالی برای طرفداران «شب شکرگزاری» یا اسلشرهای سنتی است.
فیلم Clown in a Cornfield با ریتمی تند پیش میرود و لحظهای به تماشاگر فرصت خستگی نمیدهد. خودآگاه است، با طنزی ظریف ساخته شده، اما نه بیشازحد کمیک. طرح داستان بر پایه یک مضمون کلاسیک استوار است: یک نوجوان شهری با گذشتهای آسیبزا به یک شهر مرده پا میگذارد تا زندگیاش را در آنجا سروسامان دهد. پدر بیشازحد محافظهکار و تا حدی مستبدش هم کمکی به او نمیکند.

اما مشکلات کوئین (قهرمان فیلم) زیاد طول نمیکشد، او با گروهی از بچههای پرهیاهو محلی آشنا میشود که او را تحت حمایت خود میگیرند. محور فیلم شهر «کتل اسپرینگز» است. این مکان کوچک شهری در میزوری با تاریخچهای خونین است: سالها پیش، نزدیک کارخانه شیره ذرت، یک قتلعام رخ داد. عامل آن یک روانی با لباس دلقک به نام «فرندو» بود، نماد کتل اسپرینگز و «ماسکوت» محلی که اغلب در رژههای جشن دیده میشد.
قتلهای وحشیانه در سال ۱۹۹۱ اتفاق افتاد. حالا، پس از سیوچهار سال، نوجوانان بیقید و بند امروزی برای این شهر مرموز چه تصمیمی میگیرند؟ البته که یک پارتی پرسر و صدا در محل همان کشتارگاه ترتیب میدهند! جوانان مست به یک مزرعه متروکه هجوم میبرند، جایی که بزرگترها پس از غروب آفتاب جرئت رفتن به آنجا را ندارند و آنتن تلفنها قطع میشود.
در این مهمانی، یک مهمان ناخوانده با ماسک دلقک فرندو هم حاضر میشود. او بطری مشروب به همراه ندارد، اما دندانهایش را با ابزارهای تیز مسلح کرده است. همانطور که گفتم، ریتم فیلم سرسامآور است. سازندگان وقت را برای توضیحات اضافه تلف نمیکنند و از همان دقیقههای اول، خون از صفحه جاری میشود. صحنه آغازین که در سال ۱۹۹۱ اتفاق میافتد، بهصورتی کلاسیک نوشته شده و بلافاصله لحن فیلم را مشخص میکند، ضمن ادای احترامی به «جمعه سیزدهم» و «آروارهها».

صحنههای قتل با دقتی تقریباً جالب و کامل طراحی شدهاند و در طول فیلم گستردهاند، کورئوگرافی آنها بینقص است، بهاندازه کافی خونیناند، اما نه بیشازحد سادیستی مانند سری «ترایفایر». الی کریگ میداند که یک اسلشر باید با قدرت احساسی بکوبد، نه اینکه صرفاً حالبههم زن باشد (درسی که تیم سازنده «ماجراهای» سهگانه دلقک قاتل باید یاد میگرفت). قتل در باشگاه بدنسازی گاراژ، خاطرات «روز مرگت مبارک» را زنده میکند. همچنین، قتل با خشونت بهخوبی اجرا شده و با طنز سیاهی همراه است.
یکی دیگر از نقاط قوت فیلم، شخصیت اصلی، کوئین، است. کیتی داگلاس در اینجا نقش یک قهرمان اسلشر کلیشهای را بازی نمیکند. کوئین گاهی تندخو و سرکش است، گاهی بهشدت ناخوشایند به نظر میرسد، شاید این یک مکانیسم دفاعی باشد (در ادامه میفهمیم که با وجود سن کم، سرنوشت با او مهربان نبودهاست). اما چنین پرداختی به شخصیت منطقی است، زیرا همین ویژگیها به او کمک میکند وقتی خطر از راه میرسد، از مهلکه جان سالم بهدر ببرد. او بدون جنگ تسلیم نمیشود، و نبردهایش هم بسیار تماشایی هستند. کوئین نه بهخاطر کلیشههای روایی و نه برای «تیک زدن» موارد فمینیستی در فیلمنامه جانسختی میکند، بلکه چون سازندگان یک نوجوانِ بیپروا با دهانی پررو را بهعنوان «دختر نهایی» تصور کردهاند، ما شاهد این قهرمان هستیم.
داگلاس کمی به جن اورتگا شباهت دارد. او و دیگر بازیگران جوان، با بازی طبیعی و باورپذیرشان، تماشاگران را جذب میکنند. ارزش یک اسلشر به اندازه «دختر نهایی» آن است و داگلاس در این نقش بیعیب ظاهر شده است. علاوه بر او، آرون آبرامز هم در نقش پدر کوئین بازی درخشانی دارد، و شخصاً از وینسنت مولر در نقش رَست پسری با نام و شخصیتی فولادی خوشم آمد. این بازیگر کانادایی، نقش یک پسر معمولی از حومه آمریکا را بازی میکند: قدبلند، خشن، بزرگشده با ذرت و کارهای سخت. رَست عاشق شکار و بازی با اسلحه است؛ کمی شبیه به آدمهای سنتی دوران غرب وحشی است، اما مولر او را بهعنوان یک نوجوان جسور، دوستداشتنی و قهرمان معرفی میکند.

اما این فیلم با بودجهای کم اما بسیار «حرفهای» ساخته شده، مانند یک تولید جریان اصلی نتفلیکس از نوع «خیابان ترس». برایان پیرسون، فیلمبردار و کهنهکار ژانر وحشت (که روی آثاری مثل مقصد نهایی کار کرده)، سهم بزرگی در این موفقیت داشته است. نماهای پیرسون در صحنههای تعقیبوگریز بین ساقههای ذرت، پویایی فوقالعادهای دارند. قتلها بهخوبی ثبت شدهاند و طراحی دوربین به آنها غنای بیشتری بخشیده است.
فیلمبردار چشمی برای جزئیات تصویری دارد، و سازندگان هم ایدههای ترسناک کم ندارند، مثل صحنهای که یک پناهگاه در مزرعه و دستی که از پشت دهان قربانی را میپوشاند. «دلقک در مزرعه ذرت» بهترین عناصر یک فرمول آشنا و فرسوده را استخراج میکند؛ این فیلم ژانر اسلشر را متحول نمیکند، اما با ظرافت و خوشحالی تماشاگران، آن را احیا میکند. از این نظر، شبیه به «شب شکرگزاری» الی راث است هر دو فیلم در حومه آمریکا اتفاق میافتند و با انتظارات تماشاگر بازی میکنند. جایی که انتظار یک کشتار بیفکر را داریم، یک طنز اجتماعی دربارهٔ شکاف نسلی، سرزنش جوانان بهخاطر شکستهای بزرگترها، یا وسواس در حفظ نظم قدیمی («زمانه ما بهتر بود») دریافت میکنیم.
فیلم در جای مناسب میترساند، و وقتی لازم است، با طنز سیاهش میخنداند. مثال عالی آن، صحنه تلفن قدیمی با شمارهگیر دیسکی است که «نوجوانان نسل Z» نمیتوانند از آن استفاده کنند (صادقانه بگویم، خودم هم با آن مشکل داشتم). دیالوگها تیز و گاهی پارادوکسیکال یا نزدیک به پارودی هستند. اگر نوستالژی بهاندازه را هم به این ترکیب اضافه کنیم، نتیجه فیلمی است که یادآوری میکند چرا عاشق سینمای استاکر و اسلشر شدهایم.

با این تفاسیر من با وجدانی آسوده این فیلم را به طرفداران اسلشرهای سنتی توصیه میکنم. و فکر میکنم بیست سال دیگر، این اثر هم بهعنوان یک کلاسیک شناخته خواهد شد. فیلم Clown in a Cornfield اثری است که با آگاهی کامل از محدودیتهای ژانرش قدم برمیدارد و با شهامت تمام، به جای فرار از کلیشهها، آنها را در آغوش میگیرد و به شکلی هوشمندانه بازآفرینی میکند. این فیلم نه ادعای هنری دارد و نه تلاش میکند مخاطب را با پیچیدگیهای فلسفی خسته کند، بلکه با صراحتی تحسینبرانگیز، همان وعده اولیه خود را عملی میسازد: یک مهمانی خونین در مزرعه ذرت، با دلقکی روانی و گروهی نوجوان بیخبر از سرنوشت شومشان.
ریتم تند، مرگهای خلاقانه، و طنز سیاهِ بهجا، «فیلم Clown in a Cornfield» را به تجربهای لذتبخش برای دوستداران اسلشر تبدیل میکند. شاید این فیلم جایزه خاصی نگیرد، اما مطمئناً پس از تماشا، با چهرهای خندان و چشمانی که از شدت هیجان گشاد شدهاند، تماشای فیلم را ترک خواهید کرد، و گاهی اوقات، همین برای یک شب سینماییِ خوب کافی است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اگه میشه در پایان نقد امتیاز از ۱۰ نمره رو بنویسید به همراه نکات مثبت و منفی