ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

چرا فیلم The Crow به یک کلاسیک کالت تبدیل شد؟

فیلمی که پایبند به قوانین ژانر کمیک‌بوکی نبود

آرش بوالحسنی
نوشته شده توسط آرش بوالحسنی | ۵ شهریور ۱۴۰۴ | ۱۴:۰۰

قهرمان فراانسانی فیلم The Crow، اثری اقتباسی از کمیک‌بوکی که پس از اکران سی سال پیش خود بدل به فیلمی کالت شد، نه از جاودانگی‌اش لذت می‌برد و نه از شکست‌ناپذیری‌اش. در نخستین نمای حضورش روی پرده، اریک درِیوِن با بازی براندون لی، در حال بیرون خزیدن از گور خویش دیده می‌شود؛ چهره‌ای آکنده از عذاب حیوانی، دستانی که گل و خاک اطراف قبر را می‌خراشند و لباسی باران‌خورده که بر تنش چسبیده است. او حتی به سختی قادر به ایستادن نیست؛ تنها بر پشت می‌لولد و از درد فریاد می‌کشد.

بدیهی است که این صحنه، به‌هیچ‌وجه ورود متعارف یک ابرقهرمان نیست. اما فیلم The Crow اساساً پایبند قواعد مرسوم ژانر نبود. این فیلم که تیره‌وتار، پرزرق‌وبرق و آشکارا خشونت‌آمیز است، بیش از هرچیز به یک افسانهٔ گوتیک می‌ماند: داستان یک نوازندهٔ راک جوان و نامزدش که در آستانهٔ ازدواج به قتل می‌رسند. درِیوِن، گیتاریست سابق موسیقی هِوی‌متال، یک سال بعد با نیرویی رازآلود و به دست کلاغی اسطوره‌ای از مرگ بازمی‌گردد، اما او نه یک جنگجوی شریف در برابر جنایت که شکاری زخم‌خورده است در پی تعقیب قاتلان. او با خشمی مرگبار غرش می‌کند: «همه‌شان مرده‌اند؛ فقط هنوز نمی‌دانند.»

اکران The Crow در سال ۱۹۹۴ مقطعی رخ داد که خودِ سینمای ابرقهرمانی در وضعیتی بحرانی به‌سر می‌برد. عصر فیلم‌های درخشان سوپرمن در دهه‌های هفتاد و هشتاد سپری شده بود. تیم برتون در Batman Returns (۱۹۹۲) کوشید زیبایی‌شناسی تازه‌ای به ژانر ببخشد؛ کمتر تکیه بر لباس‌های براق و بیشتر گرایش به فضای نوآر و نتیجه داستانی تیره‌تر بود. با این حال، دنبالهٔ بتمن به‌هیچ‌وجه نتوانست موفقیت تجاری نسخهٔ ۱۹۸۹ را تکرار کند. اقتباس‌های سینمایی از کمیک‌های مارول بی‌اثر و فراموش‌شدنی بودند، و اگرچه Teenage Mutant Ninja Turtles در سال ۱۹۹۰ فروش خوبی داشت، اما اثری کودکانه محسوب می‌شد. در چنین فضایی، ساخت فیلم‌های جریان اصلی بر اساس کمیک برای استودیوها به چالشی جدی بدل شده بود: آیا می‌توان قهرمانی آفرید که هم تازگی داشته باشد و هم به‌قدر کافی آشنا، تا توان خلق فرنچایز بعدی بزرگ را پیدا کند؟

در ساده‌ترین بیان، فیلم The Crow چیزی نیست جز یک فیلم انتقام‌جویانه از جنس پارتیزانی؛ نسخه‌ای فراطبیعی از Death Wish. وقتی نخستین بار آن را دیدم، به‌کلی شیفته‌اش شدم و برای سال‌ها نوعی وسواس نسبت به آن پیدا کردم. شاید The Crow در اساس یک روایت سادهٔ انتقام باشد، اما از هر قابش «سبک» می‌چکد. پالت رنگیِ سرد و شسته‌شده، فیلم را تقریباً به اثری سیاه‌وسفید بدل کرده است. نکته‌ای جالب این‌که الکس پرویاس، کارگردان اثر، در ابتدا قصد داشت فیلم را کاملاً سیاه‌وسفید بسازد تا به ریشهٔ گرافیکی رمان تصویری نزدیک‌تر باشد، اما استودیو این ایده را نپذیرفت و جلوی او را گرفت. بااین‌حال، پرویاس با حذف گستردهٔ رنگ (به‌جز در صحنه‌های فلاش‌بک) فیلم را تا حد ممکن به سیاه‌وسفید نزدیک ساخت. به این ترتیب، The Crow آمیزه‌ای شد از عناصری که دقیقاً در زمانهٔ خود بهترین هم‌نشینی را یافتند.

فیلم The Crow

با این همه، مضمون مرگ در فیلم جایگاهی محوری دارد. البته تنها تم اصلی نیست، اما برای آن‌که داستان به حرکت درآید، باید آن زوج در شرایطی بی‌رحمانه به قتل برسند. همین است که انتقام در فیلم چنین سهمگین و بی‌امان جلوه می‌کند.

اما این تنها برداشت نخستین است. اگر اندکی عمیق‌تر بنگریم، درمی‌یابیم که هستهٔ مرکزی داستان نه مرگ، بلکه عشق است؛ عشقی که حتی مرگ نیز قادر به خاموشی‌اش نیست. رابطهٔ تراژیک اریک و شلی یادآور این حقیقت است که قدرت عشق شکست‌ناپذیر است، فارغ از آن‌که چه کسی یا چه نیرویی در پی نابودی‌اش باشد.

همان شب، اریک به جهان زندگان بازمی‌گردد؛ رستاخیزی که نه‌تنها تعریف دوباره‌ای از واقعیت مادی، بلکه بازترسیم مرزهای عاطفی است. پیوند این دو دلداده از زمان و مرگ فراتر می‌رود و تماشاگر را به تأمل دربارهٔ ماهیت احساسات جاودانه فرامی‌خواند. در این ژانر، فیلمی به رمانتیسم فیلم The Crow به‌ندرت یافت می‌شود.

در کنار این بُعد احساسی، مفاهیم انتقام و رستگاری نیز همواره در پیوندی تنگاتنگ حرکت می‌کنند. این‌ها نیروی محرک وجود تازهٔ اریک هستند. او تنها برای خونخواهی بازنگشته، بلکه در جست‌وجوی آرامش درونی است.

بستر روایی فیلم نیز کاملاً با مضمون انتقام سازگار است: شهری تاریک و فرسوده که پژواک پرسش‌های اخلاقی عمیق داستان را بازمی‌تاباند. ساختمان‌های فرو‌ریخته، خیابان‌های باران‌خورده و محله‌های صنعتی متروکه هم‌زمان هم نماد زوال اجتماعی‌اند و هم چارچوبی برای سفر جسمانی و روحی اریک درِیوِن. کوچه‌های نئون‌زده‌ای که بسیاری از صحنه‌ها در آن‌ها می‌گذرد، همچون جرقه‌های کم‌نور امید در جهانی به‌غایت تیره و بی‌رحم جلوه می‌کنند.

فیلم The Crow هرچند در گیشه و میان منتقدان موفقیتی عظیم به دست آورد، اما بهای سنگینی هم پرداخت کرد؛ بهایی که نمی‌توان برایش عددی تعیین کرد. برای درک این هزینهٔ واقعی، باید داستانی دیگر روایت شود: داستان براندون لی.

در روند تولید، تمام صحنه‌هایی که لی با گریم ویژه ظاهر می‌شد، در ابتدای برنامهٔ فیلم‌برداری ضبط شدند و صحنه‌های فلش‌بک به پایان کار موکول شدند. در یکی از این صحنه‌ها، اسلحهٔ رولور اسمیت‌اندوسن مگنوم ۴۴ متعلق به شخصیت «فان‌بوی» با بازی مایکل ماسی باید با فشنگ‌های مشقی پر می‌شد. اما در صحنه‌ای قبلی، نیاز به فشنگ‌های «ساختگی» بود. این نوع فشنگ‌ها گلوله‌ای کامل دارند اما فاقد باروت و چاشنی‌اند؛ تنها برای مواقعی استفاده می‌شوند که لازم است گلوله‌ها درون خشاب دیده شوند اما اسلحه شلیک نکند. «ساختگی‌ها» به‌مراتب واقعی‌تر از «مشقی‌ها» به نظر می‌رسند، زیرا مشقی‌ها اصلاً گلوله ندارند.

تیم لوازم صحنه، که تحت فشار شدید زمان بود، به‌جای خرید فشنگ‌های ساختگی، خودشان دست‌به‌کار شدند: کلاهک را برداشتند، باروت را خالی کردند و دوباره کلاهک را جا زدند. اما ناخواسته چاشنی را باقی گذاشتند. در جریان فیلم‌برداری، یک بار رولور شلیک شد؛ چاشنی فعال شد و گلوله، بدون شتاب ناشی از باروت، در لولهٔ اسلحه گیر کرد.

بعدها، برای صحنهٔ فلش‌بک، فشنگ‌های ساختگی با فشنگ‌های مشقی جایگزین شدند. این فشنگ‌ها گلوله ندارند اما باروت در خود دارند و در نتیجه صدا و نور شلیک ایجاد می‌کنند، بی‌آن‌که خطری از پرتاب گلوله وجود داشته باشد. با این حال، اسلحه این بار نه توسط متخصص سلاح که زودتر به خانه فرستاده شده بود، بلکه توسط دستیار تدارکات پر شد؛ کسی که هیچ آشنایی با قوانین بررسی ایمنی سلاح نداشت و لوله را برای یافتن بقایای احتمالی چک نکرد.

در صحنه، قرار بود لی با کیسه‌ای از خرید وارد آپارتمان شود؛ کیسه‌ای که درواقع حاوی «اسکویب» (انفجار کوچک نمایشی) و بستهٔ خون مصنوعی بود تا با شلیک فان‌بوی، انفجار فعال و خون پخش شود و جلوهٔ شلیک واقعی ایجاد کند. اما وقتی مایکل ماسی اسلحهٔ رولور را در دست گرفت و طبق دستور به سمت لی شلیک کرد، همان گلولهٔ گیرکرده در لوله با سرعتی برابر شلیک واقعی رها شد و به شکم لی اصابت کرد. او به زمین افتاد و فوراً به مرکز پزشکی نیو هانوور در ویلمینگتن کارولینای شمالی منتقل شد. پزشکان شش ساعت برای نجات جانش تلاش کردند، اما در ساعت ۱:۰۳ بعدازظهر به وقت محلی مرگ براندون لی در ۲۸ سالگی اعلام شد.

در پی تحقیقات، نه کارگردان، نه تیم لوازم صحنه و نه مایکل ماسی با اتهام کیفری مواجه نشدند و مرگ لی «حادثه‌ای ناشی از سهل‌انگاری» تشخیص داده شد. فیلم‌برداری صحنهٔ مرگ در جریان بود و تصاویر آن وجود داشت؛ فیلم ظاهر شد، در روند تحقیق استفاده شد و سپس از بین رفت.

ایمنی صحنهٔ فیلم بارها زیر سؤال رفت. در روز نخست فیلم‌برداری، یک نجار بر اثر برخورد جرثقیل با سیم برق دچار سوختگی شدید شد. در ادامه، یک کامیون تدارکات آتش گرفت، یکی از اعضای گروه در اثر بی‌احتیاطی پیچ‌گوشتی را در دستش فرو کرد، مجسمه‌سازی عصبانی با خودرو به کارگاه گچ‌کاری زد و بدلکاری پس از سقوط از سقف چندین دنده‌اش شکست.

مرگ تراژیک براندون لی نه‌تنها شوکی ویرانگر بود، بلکه پروژه را نیز نیمه‌کاره گذاشت. بودجهٔ ۱۵ میلیون دلاری تمام شده بود و زمان از دست رفته بود. شرکت پارامونت به دلیل تأخیرها و جنجال محتوای خشن فیلم (به‌ویژه با مرگ لی) از قرارداد پخش انصراف داد. با این حال، میرامکس برای تکمیل پروژه ۸ میلیون دلار دیگر در اختیار سازندگان گذاشت. گروه بازیگران مدتی استراحت کردند تا فیلمنامه بازنویسی شود و صحنه‌های فلاش‌بک تغییر یابد.

در نسخهٔ اولیه، فلش‌بک‌ها قرار بود آغازگر فیلم باشند؛ اما پس از تغییرات، همان نسخهٔ امروزی ساخته شد. بدلکار لی، چاد استاهلسکی، به‌عنوان بدل بدن ایفای نقش کرد و با بهره‌گیری از فناوری پیشرفتهٔ آن روزگار، چهرهٔ لی روی بدن او قرار گرفت.

برای جمع‌بندی این مطلب، باید به بُعد دیگری اشاره کنم که به‌گمانم در هر بحثی دربارهٔ فیلم The Crow باید مدنظر قرار گیرد. به باور من مرگ براندون لی به فیلم معنایی دیگر بخشید. مرگ او فیلم را در بستری متفاوت قرار داد، به‌ویژه با توجه به مضامین مرگ و زندگی پس از آن که در تار و پود داستان و شخصیت‌ها تنیده شده است. طبیعی است که تماشاگر، با در نظر گرفتن این پس‌زمینهٔ تراژیک، احساس کند دیگر «اریک درِیوِن» را نمی‌بیند، بلکه شاهد آخرین نقش‌آفرینی خودِ براندون لی است. از همین رو، در پایان فیلم، آن‌گاه که شِلی برای بردن اریک به جهان پس از مرگ بازمی‌گردد و در همان لحظه نوشتهٔ پایانی فیلم را می‌بینیم که به براندون و الیزا تقدیم شده است، شاید چنین بیندیشیم که خود براندون لی نیز در نهایت آرامش یافته است.

بی‌هیچ تردید، The Crow تا امروز نیز پیروان وفادار و جایگاهی کالت دارد و بی‌گمان در شکل‌گیری و گسترش فرهنگ «گاتیک» دههٔ نود میلادی تأثیری ژرف بر جای گذاشت. تنها گریم چهرهٔ اریک، خود بدل به نمادی ماندگار شد.

من همچنان معتقدم که فیلم The Crow به شهرت خود به‌عنوان فیلمی استثنایی وفادار مانده است. شخصیت‌ها سرگرم‌کننده و خوش‌پرداخت‌اند، و بازی براندون لی هر بار که فیلم را می‌بینم مرا مجذوب می‌کند؛ همان صحنه‌ها هر بار واکنشی تازه و یکسان در من برمی‌انگیزند. در میان تاریکی روایت، لحظاتی طنزآمیز نیز دیده می‌شود، اما این شوخی‌های کوچک نه‌تنها فضای اثر را مخدوش نمی‌کنند، بلکه به لطف بازی‌های قدرتمند، کارکردی طبیعی می‌یابند. با این همه، نمی‌توانیم از این آگاهی بگریزیم که بازیگر اصلی، در جوانی و به شکلی تراژیک و قابل پیشگیری، جان خود را از دست داده است.

این نقش قرار بود سکوی پرتاب براندون لی باشد؛ نقشی که او را در سینما تثبیت کند. اما سرنوشت چنین نخواست و این نقش، به جای آن‌که آغازگر مسیرش باشد، بدل به یادگار جاودان او شد. فیلم The Crow میراث براندون لی است.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی