مرگ هالیوود و انقلاب هنری: آیا نسل آلفا ناجی سینما خواهد بود؟
در پی خرید وارنر توسط نتفلیکس
متاسفانه باید با تاریکی و ناامیدی شروع کنیم؛ راه دیگری نیست. هالیوود، این کارخانه رویاسازی که یک قرن بر تخیلات ما حکومت میکرد، اکنون در حال تجربه یک نقطه عطف دردناک است. اگر دقیقتر نگاه کنیم، شاید واژه «نقطه عطف» برای توصیف این وضعیت کمی خوشبینانه باشد؛ ما در حال تماشای مراسم تدفین هستیم. همانطور که همه ما به عنوان ناظران و عاشقان سینما متوجه شدهایم، استودیوهای بزرگ فیلمسازی در سالهای اخیر وارد یک جنون ادغام و بلعیدن یکدیگر شدهاند. این فقط یک تغییر مدیریتی ساده نیست؛ این صدای خرد شدن استخوانهای سینمای مستقل زیر پای غولهای تجاری است.
داستان این سقوط آزاد از اواخر سال ۲۰۰۹ آغاز شد، زمانی که دیزنی تصمیم گرفت تمام مارول را بخرد و دنیای سینمایی مارول (MCU) را به حرکت درآورد. این قمار تجاری موفقیتآمیز بود و اشتهای دیزنی را باز کرد. قدم بعدی؟ خرید لوکاسفیلم. این هم موفقیتآمیز بود و پول پارو کرد. پس دیزنی تصمیم گرفت تعارف را کنار بگذارد و کل بساط را یکجا ببلعد: فاکس قرن بیستم، استودیویی با صد سال سابقه درخشان، یکشبه به زیرمجموعهای از امپراتوری میکی ماوس تبدیل شد. اما این پایان ماجرا نبود. تراژدی واقعی زمانی رخ داد که برادران وارنر و دیسکاوری در هم آمیختند و دیستوپیایی وحشتناک از پاکسازی پروژهها و نفرت از فیلم را به رهبری دیوید زاسلاو، مدیرعاملی که اکنون به شدت مورد انتقاد است، رقم زدند. سپس اسکایدنس و پارامونت وارد این بازی شدند. بسیاری از این ادغامهای سراسیمه و وحشتزده، تنها برای یک هدف انجام شد: مبارزه با ظهور استریمینگ و پسلرزههای جنگهای پلتفرمی.
این دیگر بر کسی پوشیده نیست که مدیران عامل استودیوها عاشق فیلم نیستند، اما در سالهای اخیر، آنها بسیار بیرحمتر شدهاند. نتیجه مستقیم این بیرحمی، محو شدن هنر است. باید اذعان کرد که چندین شرکت بزرگ با تسلیم شدن در برابر فشارهای سیاسی و حل و فصل دعاوی حقوقی مشکوک، عملاً زانو زدهاند تا بقای خود را تضمین کنند. استودیوها تحت تهدید هستند و ثابت کردهاند که برای زنده ماندن حاضرند هر کاری بکنند. آنها حتی خوشحال به نظر میرسند که کسبوکارهای صدساله را اوراق کنند، اگر این کار برایشان یک دلار سود داشته باشد یا آنها را در موقعیت سیاسی بهتری قرار دهد. امروز که با هم صحبت میکنیم، جنگی بر سر این است که آیا پارامونت توسط نتفلیکس بلعیده شود یا اسکایدنس. طبق گزارشها، این بدترین اتفاق ممکن برای سرگرمی جریان اصلی است. اما اگر بتوانیم در میان این خرابهها نوری از امید پیدا کنیم، شاید مرگ هالیوود و انقلاب هنری که در پی آن میآید، در درازمدت به نفع ذات هنر تمام شود. شاید نسل آلفا (Gen-Alpha) همان ناجیانی باشند که انتظارش را میکشیدیم.
ریشهیابی یک سقوط؛ هالیوود چگونه راهش را گم کرد؟

برای اینکه بفهمیم چگونه به این نقطه رسیدیم، باید تاریخ را ورق بزنیم. همه چیز از اواسط دهه ۱۹۹۰ و در طول دهه ۲۰۰۰ شروع شد؛ زمانی که هالیوود از یک کابوس جدید به خود میلرزید: اینترنت. ترس این بود که ظهور فضای دیجیتال، سودهای کلان اکران در سالنهای سینما را ببلعد. اگر حافظه سینماییتان یاری کند، میتوانید این ترس را در تبلیغات وحشتزده ضد دزدی (Anti-Piracy) و فیلمهای متعددی که درباره خطرناک بودن کامپیوترها ساخته میشد، ببینید. پیامهای ضد هوش مصنوعی در فیلمی مثل فیلم ماتریکس را به یاد دارید؟ آن فیلمها بازتابی از وحشت استودیوها از آیندهای بود که نمیشناختند.
سپس، در پسلرزههای حادثه ۱۱ سپتامبر، هالیوود دوباره دچار وحشت شد. آنها احساس کردند دیگر نمیتوانند روی فیلمهای اکشن جریان اصلی که بر تصاویر ویرانی شهری تکیه داشتند (و کلیشههای «آدم بد» سنتی) حساب باز کنند. علاوه بر این، اینترنت فرهنگ را شکست و خرد کرد؛ گزینههای سرگرمی آنلاین آنقدر زیاد شد که هالیوود احساس کرد باید برای دیده شدن بجنگد.
هالیوود در نهایت به راهکاری رسید که فکر میکرد ضامن بقایش خواهد بود: بازسازیها، ریبوتها و بازآفرینیها. منطق آنها ساده و در عین حال کشنده بود: اگر یک فیلم جدید دارای عنوانی آشنا، شخصیتهایی شناختهشده یا میراثی قدیمی باشد، استودیوها میتوانند میلیونها دلار در هزینههای تبلیغات صرفهجویی کنند. نوستالژی تمام کار سخت بازاریابی را برای آنها انجام میداد. اقتباس از داراییهای تثبیتشده و بازیافت فرنچایزهای شناختهشده تبدیل به ماشین چاپ پول شد. برای ۱۵ سال متوالی، اینترنت و سینما در تسخیر مارول، جنگ ستارگان، پیشتازان فضا، فیلمهای اسلشر و هزاران بازسازی دیگر بود. البته فیلمها همیشه بازسازی شدهاند، اما تا دهه ۲۰۱۰، به نظر میرسید که حجم عمده خروجی هالیوود چیزی جز بازسازی یا اقتباسهای پاپ نیست.
این رویکرد، به نوبه خود، منجر به ستایش یکشکل بودن و همسانی هنری در تمام سطوح شد. نوع بسیار خاصی از هنر پاپ غیرپیچیده میلیاردها دلار میفروخت و هالیوود احساس کرد میتواند تا ابد به داراییهای فکری (IP) تکیه کند. این تنها دلیلی است که امروز کسی درباره هوش مصنوعی به عنوان یک ابزار خلاق صحبت میکند: استودیوها دریافتهاند که فقدان خلاقیت برایشان پول بیشتری ساخته است، پس چرا آن را با ماشینها اتوماسیون نکنند؟
مدل فعلی هالیوود محکوم به شکست است

ظهور بیپایان ریبوتها و تضعیف ادغام عمودی، همراه با ترکشهای جنگهای استریمینگ، مستقیماً ما را به جایی رسانده که امروز هستیم: یک جنگ قیمت برای تصاحب تکههای بزرگتر و بزرگتر از کیک. جنگی که سوخت آن نه خلاقیت یا اشتیاق به سینما، بلکه کنترل بر داراییهای فکری رو به مرگ است.
برادران وارنر در سالهای اخیر اعلام کرده است که میخواهد تمام توانش را روی ساخت نسخه تلویزیونی هری پاتر بگذارد. آمازون، در همین حین، میلیاردها دلار را به پای سریال پیشدرآمد ارباب حلقهها ریخته است. دوشیدن بیش از حد IPها مشکلی است که یک دهه وجود داشته، اما اکنون استودیوها علناً اعلام میکنند که میخواهند این مشکل را تشدید کنند. آنها دیگر حتی تلاشی برای پنهان کردن فقر خلاقیت خود نمیکنند.
اما راهی برای ادامه این مسیر وجود ندارد. در واقع، این مدل همین حالا هم شکست خورده است. فیلمهای مارول دیگر آن موفقیتهای تضمینشدهای نیستند که در دهه ۲۰۱۰ بودند. پیشبینی من این است که سریال هری پاتر به دلیل تعصبات خالق فرنچایز ضربه خواهد خورد. و در حالی که بازسازی انیمیشنهایی مثل «لیلو و استیچ» و «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید» پولساز بودهاند، این هم دلیلی است بر اینکه برای ادامه این چرخه، به نوستالژی یک نسل جدید نیاز است. نوستالژی نسل ایکس (Gen-X) برای دهه ۱۹۸۰ تمام شده است، زیرا نسل ایکس دیگر پیر شده و از دایره مخاطبان هدف خارج شدهاند.
سوال اساسی اینجاست: آیا بچههای جوان امروزی واقعاً میخواهند فیلمهای بیشتری از Ghostbusters ببینند؟ آیا منتظر فیلم دیگری از Gremlins هستند؟ تمرین مداوم بازگشت به چاههای خشک شده فرهنگ پاپ، تنها منجر به خشکسالی خلاقیت شده است. حتی تلاش برای استخراج پول از ابرقهرمانان صد ساله هم دیگر به خوبی کار نمیکند. فیلم سوپرمن ۲۰۲۵ یک ابر-هیت بیچونوهذا نبود، اما استودیو همچنان میخواهد آن را ادامه دهد. جهانهای سینمایی نخنما شدهاند. این استراتژی دیگر نمیتواند دوام بیاورد، اما این تمام کاری است که هالیوود بلد است انجام دهد. این فقط یک مشاهده میدانی و شخصی است، اما امسال در هالووین، بچههای کمتری را دیدم که لباس سوپرمن پوشیده باشند تا هر زمان دیگری. این نشانهای نمادین از تغییر دوران است.
نسل جدید راه حل را در دست دارد
بنابراین، آینده نزدیک تیره و تار به نظر میرسد. به ما، یعنی مخاطبان، تا اطلاع ثانوی چیزی جز مهملات تحویل داده نخواهد شد. استودیوها هر کاری خواهند کرد تا چیزی را که قبلاً صد بار فروختهاند، دوباره بستهبندی کنند و به ما بفروشند. ما مردم سعی خواهیم کرد این تصمیمات را از دیدگاه خلاقانه توجیه کنیم (مثلاً با خودمان بگوییم: «خب، دنیای جدید مردان ایکس چطور به دنیای قدیمی متصل میشود؟»)، اما در پس ذهنمان همیشه میدانیم که اینها همه حرکتهای مزدورانه تجاری هستند که توسط مشتی غول رسانهای فوقثروتمند انجام میشود؛ کسانی که آشکارا در جیب سیاستمداران هستند. هنر تجاری به آن شکلی که میشناختیم، صدای خرخر مرگش را شنیده است.
اما نکته مهم و حیاتی اینجاست که باید به خاطر بسپاریم: بچهها هیچ اهمیتی نمیدهند.
نسل آلفا توسط مدل فعلی هالیوود لمس نشده است. آنها مثل نسلهای قبل فیلم نمیبینند. شاید بخواهند فیلم ماینکرفت را ببینند، اما ترجیح میدهند ویدیوهای گیمپلی ماینکرفت را در خانه تماشا کنند. برنامههایی مانند Battle for Dream Island که شاید نامشان را هم نشنیده باشید، با دور زدن حالتهای سنتی توزیع، مخاطبانی پیدا کردهاند که فرهنگ پاپ اصلاً از وجودشان آگاه نیست. یکنواختیِ حاصل از ادغامهای هالیوودی، تکفرهنگی را خواهد کشت. دیگر آن دورانی که همه مردم دنیا درباره قسمت آخر یک سریال صحبت میکردند تمام شده است. اما نگران نباشید؛ در لاشه پوسیده این فرهنگ، حاشیه خلاق نسل آلفا رشد خواهد کرد و شکوفا خواهد شد.
همیشه در دنیای مستقل، جایی دور از زرق و برق سیستم استودیویی، بوده که صداهای جدید، ایدههای جسورانه و هنر درخشان شکوفا شده است. بهترین هنرها هرگز از درون سیستم نمیآیند؛ آنها همیشه از حاشیه شروع میشوند. امروز، یک بچه که در یوتیوب ویدیو پست میکند، میتواند بیشتر از هر اسب مرده میلیارد دلاری که استودیوها سعی در شلاق زدنش دارند، توجه جلب کند. استودیوهای بزرگ فقط شیر ترشیده به تودهها تعارف میکنند و بچهها با خوشحالی میگویند: نه، ممنون.
نسل آلفا ما را نجات خواهد داد. نه با خرید بلیت سینما برای تماشای بیستمین بازسازی بتمن، بلکه با نادیده گرفتن آن و خلق دنیای خودشان. مرگ هالیوود و انقلاب هنری در راه است و رهبران این انقلاب، نه تهیهکنندگان سیگار به لب، بلکه نوجوانانی هستند که با قوانین خودشان بازی میکنند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.