تحلیل شخصیت ولورین – زوزه گرگ زخمی عاشق
شخصیت ولورین ، یکی از جذابترین شخصیت های سینما است. ولورین آنچنان در پرده سینما به یک شخصیت زیبا و غنی تبدیل شده که ضعف های آن به چشم نمیآید و در بعضی مواقع اصلا ...
شخصیت ولورین ، یکی از جذابترین شخصیت های سینما است. ولورین آنچنان در پرده سینما به یک شخصیت زیبا و غنی تبدیل شده که ضعف های آن به چشم نمیآید و در بعضی مواقع اصلا ضعفی وجود ندارد. عناصر و جنبههای این شخصیت به گونهای منظم در کنار هسته اصلی میچرخند که موجب طبیعیتر شدن شخصیت شده اند.در ادامه نگاهی نسبتا عمیق و موشکافانه به شخصیت ولورین داشتهایم. در تحلیل شخصیت ولورین ، به غیر از نکات سطحی و معمولی ، مثل خلق و خو و رفتار ، برخی از نکات مهم و جالب توجهی که نقش مهمی در رضایت مخاطب دارد ، حائز اهمیت است.با ویجیاتو همراه باشید.
تعریف کلی ویژگی های شخصیتی ولورین
در ادامه برخی از ویژگی های شخصیتی ولورین را بیان میکنیم:
• ولورین ارزش زیادی برای عشق قائل است. شاید خودش متوجه این موضوع نباشد ولی عشق را چندین بار تجربه احساس کرده. این ویژگی به چندبعدی بودن شخصیت کمک میکند. نکته جالب این ه بیشتر شخصیتهای خشن و سرد ، سخت عاشق میشوند ، یعنی پایان فیلم به معشوق دل میبندند. اما لوگان در مقابل عشق ، گردنش از مو باریکتر است.او در فیلم خاستگاه مردان ایکس ، بد جوری عاشق کایلا است سپس در فیلم مردان ایکس ۱ عاشق جین گری و در فیلم ولورین عاشق ماریکو میشود. این عاشق شدنها معمولا در نگاه اول رخ میدهد و این میتواند نقطه ضعف این شخصیت باشد.
• ولورین ، شخصیتی مغرور و خودباور است. مغرور بودن او دلایلی مرتب و منطقی دارد. ولورین به علت قوی بودن حواسش ، به جزئیات توجه دقیقی دارد. در روانشناسی به این تیپ آدم ها ، شخصیت های حسی میگویند. در بسیاری از صحنه هایی که ولورین در آن حضور دارد ، اگر به رفتار او دقت کنید ، همیشه در حال کاوش دقیق اطرافش است. او کسانی را که از کنارش رد میشوند تا مدتی آن ها را با نگاهش دنبال میکند. حسی بودن او موجب میشود که تصمیمها و انتخابهایش را با اطمینان کامل بگیرد.ولورین در برخی از صحنه ها چنان با اطمینان حرف میزند که انگار قدرت پیشبینی هم دارد. از خودمطمئن بود او ، باعث ایجاد نوعی خودباوری و در نهایت غرور میشود.
• ولورین ، شخصیتی عصیانگر است. ولورین از حکومت و زورگویی متنفر است. جایی که احساس کند میخواهند او را محدود کنند و به او زور بگویند ، با عاملان آن مبارزه میکند. البته این خصلت، نه تنها برای همه شخصیت های ابر قهرمان، بلکه برای تمامی شخصیت های مهم سینمایی واجب است. مردم شخصیت های منفعل را دوست ندارند و با آنها همذات پنداری نمیکنند.
• ولورین ، جهشیافته ای باوفا است. لوگان، خیلی سخت به کسی اعتماد میکند. حتی وقتی که در نگاه اول عاشق میشود ، تا مدتی رفتار های معشوق خود را زیرنظر میگیرد. اما وقتی با کسی رابطه دوستی برقرار کند ، تا آخر به او وفادار میماند و تنهایش نمیگذارد. نمونه خوب برای این ویژگی ، رابطه لوگان و روگ است. در اولین دیدار لوگان با روگ، در فیلم نخست مردان ایکس جایی رخ میدهد که لوگان بعد از پیاده کردن روگ از عقب ماشینش، خواهش او برای رساندش تا جایی را رد میکند. اما در نهایت به خاطر احساسی بودنش، او را سوار میکند. بعد از اینکه لوگان رفتار روگ را در مدت کوتاهی زیر نظر گرفت، متوجه شد که روگ قابل اعتماد است و شایسته دوستی را دارد. او حتی در صحنه ای که روگ داخل قطار بود و میخواست مدرسه را ترک کند، به او قول میدهد که از او محافظت کند و تا آخر هم به این قول وفادار میماند.
میوه ممنوع
یکی از پیرنگهای فرعی ، اما مهم و زیبای سری فیلم مردان ایکس ، عشق بین لوگان و جین است. اما این یک عشق ساده نیست. به علت وجود اسکات، این مثلث عشقی یک عشق ممنوع است. یک تئوری قابل استناد در مورد عشق ممنوعه لوگان به جین وجود دارد که میگوید لوگان، از نوعی فقر عاطفی و عدم بلوغ رنج میبرد. از آنجایی که لوگان از دوران کودکیاش ، مادری بالا سر خود نداشته و اندک تصوری که از مادرش داشته، از حافظهاش پاک شده ، به زنی تمایل دارد که هم نقش یک مادر دلسوز را برای برطرف کردن نیاز عاطفی لوگان بازی کند و هم یک زن زیبا که دیگر نیازهای او را برطرف کند. جین یک زن پخته و بالغ است و همچنین یک دکتر حاذق است و لوگان چندینبار او را مثل یک الهه نجات بالاسر خود دیده است؛ به علاوه جین زنی زیبا و جذاب است و در نتیجه هر دو نیاز سرکوب شده لوگان در زندگی را برطرف میکند.
همین تئوری علت عدم تمایل لوگان به رابطه با روگ (دختر جهش یافته ای که هرکس را لمس میکرد کشته میشد!) را روشن می کند. روگ ، برخلاف جین، دختری بالغ و پخته نیست و احتیاج دارد که به کسی تکیه کند. لوگان که خودش دوست دارد متعلق به یک زن باشد و به او تکیه کند، غیر مستقیم عشق روگ را پس میزند.
تئوری تمایل لوگان به تکیه دادن به یک زن پخته با چهره ای مادرانه ، آنجا قویتر میشود که در فیلم خاستگاه مردان ایکس:ولورین ، لوگان با زنی رابطه برقرار میکند(کایلا) ، که هم میتواند لوگان را کنترل کند و هم میل جنسی و عاطفی او را بر آورده کند.
شور و حرارت ، در برابر خویشتنداری
باز هم میرویم سراغ عشق بین لوگان و جین. زمان زیادی از طول فیلم مردان ایکس ۱ و مردان ایکس ۲ ، به خویشتنداری این زوج و محرومیت عشقبازی بین آن ها میگذرد. بینندگان به صورت نا آگاهانهای ، از انتظار کشیدن برای نزدیکتر شدن این دو شخصیت به هم ، لذت میبرد. وقتی که این انتظار ، آمخیته با احساساتی مثل شرم و حیا میشود، بیننده درگیرتر میشود. وقتی لوگان تمایل شدیدی به نزدیکی با جین دارد ، اما احساس شرم مانع او میشود ، بیننده شدیدا با لوگان همذاتپنداری میکند.
اما این خویشتنداری ، جایی از فیلم باید شکسته شود تا احساس همدردی بیننده با شخصیت کامل شود. وقتی بالاخره لوگان جین را میبوسد ، تماشاگر نوعی حس آزادی را تجربه می کند که سرانجام با پس زدن لوگان توسط جین ، این حس آزادی ، تبدیل به یک حس شرمآور میشود و بیننده تا عمر دارد این احساسی را که نویسنده به او داده فراموش نخواهد کرد.
بحث طنز و شوخطبعی
به قول ویلیام ایندیک ، طنز یکی از اجزای لاینفک هر فیلمی است ، حتی اگر موضوع آن بسیار جدی باشد. خنده تماشاگران در فیلم های غیر کمدی ، بر خلاف فیلمهای کمدی ، از خنده دار بودن موضوع نیست ، بلکه از علاقه مخاطبان به شخصیت است. اگر شخصیت ، زیبا و واقعی خلق شده باشد ، حتی بی نمکترین شوخی های او ، خنده های مخاطب را در پی دارد. این خنده ها ناشی از پیچیدگی و عمق شخصیت ها است ، نه صرفا حوادث خندهدار.
در یکی از نظریههای زیگموند فروید مربوط به مکانیسمهای دفاعی ، خندیدن ، نوعی آزادی انرژی ناشی از تنش و استرس است. بیشترین نیاز به چاشنی خنده زمانی حس میشود ، که به بیننده از طریق حوادث حساس ، تنش بسیار زیادی تحمیل شده. وقتی لوگان ، قبل از شروع حمله با وید ، به او میگوید:«فکر کنم بالاخره استرایکر یه راه واسه ساکت کردنت پیدا کرده» هم یک تخلیه انرژی صورت میگیرد و هم از تنش بیش از حد کاسته میشود تا بیننده بعد از پایان فیلم ، احساس خستگی نکند. خنده ، احساس تنش و استرس را به یک خاطره به یاد ماندنی از فیلم تبدیل میکند. به علاوه ، لوگان با این دیالوگ ، بیننده را به سفری در آغاز فیلم میبرد و باعث میشود که وقایع آن در خاطر بماند.
خارج از بحث روانشناسی ، ویژگی شوخطبعی نقش مهمی در جذابیت شخصیت ولورین دارد. مردم به شوخیهای شخصیتهای جدی ، به زور هم که شده میخندند.
کابوس ها
یکی از ویژگی های منحصر به فرد لوگان ، که به شخصیت عمق بیشتری بخشیده ، کابوس دیدن در بیشتر شبها است. یکی از دلایل شهودی کابوس دیدن ، نزدیک بودن به وقوع یک اتفاق ناگوار است. از آنجایی که بعد از هر کابوس لوگان ، یک اتفاق ناگواری برای او رخ داده ، این دلیل برای شخصیت لوگان ، قابل تعمیم میشود.
خارج از این موضوع، لوگان از افسردگی نامحسوسی رنج میبرد و این افسردگی دائما بیشتر و بیشتر میشود. همچنین گذشت زمان ، برای او استرس های بیشتری ایجاد میکند و هرچه جلوتر میرود ، با کیفیت بیشتری استرس را تجربه میکند. درد بیش از حد در مبارزات ، و درد ناشی از در آمدن خنجرها از دستهایش ، بر افزایش کیفیت و کمیت کابوس های او تاثیر دارد.
دیدگاه و طرز برخورد
برخی از صحنه های سری فیلم مردان ایکس ، به وضوح دیدگاه فطری ولورین به زندگی و هستی را نشان میدهد. وجود دیدگاه در شخصیت و نشان دادن آن به بینندگان ، نوعی وحدت و در عینحال باورپذیری به شخصیت هدیه میدهد. به شرطی که این دیدگاه ، با خلق و خوی شخصیت همخوانی داشته باشد.
در فیلم مردان ایکس ۱ ، لوگان جمله ای به استورم میگوید که این جمله دیدگاه جالبی از او را آشکار میکند:
شما وقتتون رو برای محافظت از کسایی هدر میدید ، که از شما میترسن و متنفرن. من کارای مهم تری برای انجام دادن دارم
لوگان یک جوانمرد احساسی و بامرام است ، اما فقط برای کسانی که قدرش رو بدونند. این دیدگاه با غرور و درونگرایی او همخوانی دارد. اما شخصیت آنجا واقعیتر میشود که گاهی لوگان این دیدگاه را زیر پا میگذارد.
در صحنه ای از فیلم ولورین ، هنگامی که لوگان در حال غذا خوردن با ماریکو است ، ماریکو به لوگان میگوید که چوب غذاخوری را عمودی داخل غذا نگذارد. پس مدتی لوگان فراموش میکند و مجدد قاشق غذایش را عمودی داخل کاسه قرار میدهد. یا در صحنه ای دیگر از همین فیلم ، یاشیدا داخل ماشین به لوگان میگوید:«من دیدم که تو میمیری ، درحالی که قلبت تو دستت بود و نبض نداشت، من اشتباه نمیکنم.» لوگان همان جا میگوید:«من وقت برای این خرافات ندارم.» بعد در چند صحنه بعد لوگان را میبینیم که بر خلاف التماس های یاشیدا ، دستش در سینه اش است و در حال در آوردن ویروس از بدنش است.
این صحنه ها عدم اعتقاد لوگان به خرافات و امور شهودی را نشان میدهد. این بی اعتقادی به شهود ، بی اعتقادی به سایر باور های دینی را هم به دنبال دارد. این دیدگاه کاملا با خصایص شخصیتی لوگان همخوانی دارد. حالا فرض کنید که لوگان بر خلاف این دیدگاه ، به شهود و امور خرافه باور داشت. اصلا نمیشود تصور کرد. این موضوع اهمیت دیدگاه شخصیت را بیان میکند. شاید به دلیل همین بی اعتقادی به شهود است که او متوجه نمیشود که هر موقع کابوس میبیند ، کمی بعدش اتفاق ناگواری رخ میدهد.
جنبه دیگر شخصیتهای سینمایی که باید یک شخصیت خوب آن را دارا باشد ، واضح بودن طرز برخورد شخصیت است. طرز برخورد لوگان با وقایع ، مشخص است. او در هیچ کاری صبر و تحمل ندارد. صبر برای او بدترین شکنجه است. اما در فیلم «مردان ایکس : روز های گذشته آینده» صبر لوگان مورد آزمایش قرار میگیرد. به همین دلیل است که تماشای نحوه قانع کردن پروفسور ایکس و مگنیتو توسط لوگان ، برای بیننده تماشایی و جالب است. علاوه بر آن ، در فیلم لوگان ، صبر او در مقابل دختر جهش یافتهاش بیشتر آزمایش میشود و تحولی که در این راه انجام میگیرد بیشتر است.
بحث انتخاب
وقتی از تحلیل شخصیت ولورین بحث میکنیم ، نباید موضوع انتخاب را نادیده بگیریم.انتخاب های شخصیت ، نقش خیلی مهمی در افزایش شناخت ما از شخصیت دارد. به خصوص زمانی که این انتخاب ها در موقعیت های بحرانی صورت بگیرد. در ادامه به بعضی از انتخابهای لوگان که منجر به شناخت بیشتر و بهتر ما از او شده اشاره ای میکنیم.
• در یکی از صحنههای ابتدایی فیلم مردان ایکس ۱ لوگان باید بین سوار کردن روگ و رساندن او و سوار نکردن و گذشتن از او انتخابی بکند. او ابتدا دست رد به سینه روگ میزند ، اما بعد از چند متر حرکت ، ماشین را نگه میدارد. این انتخاب او ، ما را از این موضوع آگاه میکند که لوگان دارای نفس لوامه است و همواره خود سرزنشگری درون خود دارد که به او دلرحمی میبخشد.
• بازهم در یکی از صحنه های فیلم مردان ایکس ۱، لوگان با یک دیالوگ ، انتخاب بسیار کوچکی میکند که این انتخاب کوچک و غیر مهم ، عمق بسیار زیادی به شخصیت میدهد و شخصیت بیشتر برای ما آشکار میشود:
جین: فکر کنم روگ یکم بهت علاقهمند شده
لوگان: پس باید بهش بگی قلبم مال یکی دیگه است
جین: لوگان میدونی که منو تو
لوگان: حال پروفسور چطوره؟
لوگان میتوانست به حرف زدن در مورد خودش و جین ادامه دهد ، اما این کار را نکرد و ترجیح داد در موردش حرف نزند. احتمالا لوگان دوست ندارد با این واقعیت که نمیتواند با جین در رابطه باشد رو به رو شود ، پس لوگان در کل واقعگرا نیست. شایدم احساس شرم مانع صحبت کردن او در این موضوع شد.
• در یکی از سکانس های پایانی ، لوگان هنگام جدا شدن از گروه و رفتن پی کشف گذشته اش ، تصمیم میگیرد که بدون خداحافظی برود. این تصمیم ، نشان از ضعف لوگان در کنترل احساسات دارد. لوگان فردی احساسی است. گرچه در بعضی انتخاب ها بسیار هوشمندانه و متفکرانه عمل میکند اما درکل شخصیتی احساسی است.
• در یکی از صحنه های فیلم «مردان ایکس ۲» در جنگل ، میستیک با ظاهر جین وارد چادر لوگان میشود و سعی در اغوا کردن لوگان میکند. لوگان بعد از اینکه متوجه میشود ، سعی میکند او را بیرون کند. میستیک حتی به او به صورت غیر مستقیم پیشنهاد میدهد که هرچه از استرایکر میداند بگوید. با اینکه این مسئله برای لوگان خیلی مهم است اما باز هم نظرش عوض نمیشود و میستیک را از چادر خود بیرون میکند. این انتخاب نشان میدهد که برای لوگان ، شرافت و مردانگی ، بیشتر از هر چیزی اهمیت دارد.
• در فیلم سوم با نام «مردان ایکس: آخرین ایستادگی» هنگامی که جینِ خبیث و لوگان عشقبازی میکنند ، لوگان عقب میکشد و به جین می گوید:«این تو نیستی.» لوگان میتوانست بدون توجه به این موضوع به عشقبازی ادامه دهد اما این انتخاب به ما میفهماند که برای لوگان وجود واقعی فرد مهم است. لوگان به دنبال عشق حقیقی است نه شهوت و هوسبازی.
اسلحه ، نماد هویت
حتما به این موضوع دقت کردهاید که بیشتر کودکان (به خصوص پسرها) تمایل شدیدی به بازی با اسلحه ، چاقو ، شمشیر ، چوب و دیگر ابزار خشن دارند. زیگموند فروید دلیل اشتیاق کودکان به استفاده از این ابزار ها را ، نتایج رشد در یکی از مراحل روانی جنسی کودک میداند. از نظر این روانکاو مشهور ، کودکان هم ، شامل دو محرک اولیه انسان یعنی عشق و خشم هستند. اولین معشوق آن ها مادر است. و پدر را به عنوان یک دشمن و رغیب عشقی میبینند. عشق آن ها نسبت به مادر و خشم آن ها نسبت به پدر ، نوعی کشمکش روانی جنسی ایجاد میکند که باید آن ها را پشت سر بگذارند. وقتی کودک پسر با شناختن قوانین اجتماعی و تابو ها ، یاد میگیرد که انرژی این دو نیروی نا مشروع خود را واپس بزند ، مشغول نماد هایی می شود که راه فراری برای نیرو های واپس خورده اوست. از آنجایی که آلت تناسلی نمادی از عشق و خشم است ، زیگموند فروید به این نمادها ، نمادهای آلتی میگوید.
از آنجایی که بیشتر تمایلات اکنون آدمها ، ریشه در دوران کودکی آنها دارد ، تماشای استفاده از این ابزارها و سلاحها ، برای بینندگان ، یادآور یکی از ابتداییترین کشمکشهای روانی آنها است. خنجرهای آدامانتیوم لوگان ، بازنمایی نمادهای آلتی است. بین اسلحه لوگان و هویت او ، پیوند روانشناختی نزدیکی وجود دارد. در صحنههایی که لوگان عصبی میشود ، از این سلاح استفاده میکند و هنگام استفاده از آن، یک انرژی در درون تماشاگر آزاد میشود که با احساس دوران کودکی آمیخته است. حتی در بعضی صحنهها لوگان ناخواسته با این اسلحه به معشوقهای خود آسیب می زند. مثل زمانهایی که یکدفعه از خواب میپرید و هرکس که کنارش روی تخت بود آسیب میدید.
بحران هویت _ غذاب وجدان کاذب
فیلم ولورین ۲۰۱۳ ، روی جنبه شخصیتپردازی ولورین به مقدار زیادی تمرکز کرده و در این جنبه ، نسبت به فیلم های دیگر مردان ایکس (به جز لوگان) ، چند قدم جلوتر بود. مهمترین نکته در این فیلم ، بحث احساس گناه لوگان به خاطر کشتن جین بود. لوگان در آغاز فیلم شدیدا احساس گناه میکرد و به خاطر همین احساس گناه ، در انزوا فرو رفته بود و خود را تنبیه میکرد. به نظر من این احساس گناه برای لوگان ، سختترین عذاب بود. در یکی از صحنه های فیلم ، وقتی لوگان در مبارزه با پدر ماریکو پیروز میشود ، جمله ای دردناک و همانقدر زیبا میگوید:《تو میخواستی دخترت رو بکشی ، باید با این زندگی کنی》از نظر لوگان ، احساس گناه حتی از مرگ هم بدتر است. اما همه ما میدانیم که این احساس گناه ، اشتباه است.
در پایان فیلم یک اتفاق خیلی جالبی رخ میدهد که باعث میشود لوگان هم به اشتباه بودن این احساس گناه پی ببرد. وقتی ماریکو میبیند که پدربزرگش ، درحال آسیب رساندن به لوگان است ، با چاقوی تیزی به گلوی پدربزرگش میزند و او را میکشد. لوگان وقتی این صحنه را میبیند تلنگری میخورد. در چند ثانیه ای که بیهوش میشود ، با جینِ خیالی اش حرف میزند و به او میگوید که من هیچ گناهی ندارم ، تو میخواستی مردمو بکشی. در نهایت جین که حکم یک احساس گناه را دارد ، از ذهن لوگان خارج میشود.
در اینجا یک تحول عمیق و زیبا رخ داد. وقتی لوگان دید که ماریکو با وجود اینکه پدربزرگش را خیلی دوست داشت ، او را به خاطر اینکه درحال نابودی یک نفر بود کشت، به این باور میرسد که با کشتن جین ، مانع کشتن چندین نفر بیگناه شد.
سرنوشت نهایی لوگان
یکی از مشکلات نگارش تحلیل شخصیت ولورین ، فیلم های زیاد و ناچار بودن به گزینش است. در این بین ، یکی از این فیلم ها را که نقش بیشتری در پرورش شخصیت داشته است انتخاب کردیم و یادداشت کوتاهی درمورد آن نوشتهایم.
شخصیت ولورین در فیلم لوگان ۲۰۱۷ ، از لحاظ توان جسمی و روحی بسیار آسیبپذیر و ضعیف شده بود. او به علت وابستگی به تیم مردان ایکس ، بعد از نابودی آنها در انزوای روحی روانی فرو رفته بود. در همین راستا میخواهیم علت اصلی وابستگی ولورین به تیم مردان ایکس را تحلیل کنیم.
ولورین قبل از ورود به تیم مردان ایکس ، فردی درونگرا و درنده بود. محرک اصلی او برای قدم گذاشتن در راه تحول و دگرگونی ، اعضای تیم بینظیر مردان ایکس و رهبر آن ها پروفسور چارلز خاویر بود. او مجذوب این تیم شده بود ، اما غرورش بهش اجازه نمیداد که همه جا جار بزند:«هی ، من عاشق این تیم بینظیر و باحال هستم.» او با تصمیمها و انتخابهایش ، نشان میداد که برای این گروه ارزش قائل است.
اما در فیلم لوگان ، ما شاهد این هستیم که اعضای این گروه نابود شده اند. ولورین درنده ، فقط در بستر تیم مردان ایکس میتوانست ولورین آرمانی باشد. لوگان در این فیلم، بسیاری از ویژگی های نیکویش را کنار گذاشته. او زنده است اما زندگی نمیکند. شاید تنها دلیل زنده ماندنش پروفسور باشد. و احتمالا اگر لورا سر راهش سبز نمیشد ، برنامه داشت که اگر پروفسور بمیرد ، خودش را با گلوله آدامانتیوم بکشد.
زمانی که لورا سر راه ولورین سبز میشود ، تا چند دقیقه از زمان فیلم برایش مهم نیست و به او کمکی نمیکند. اما بعد از اینکه قدرت عجیب او را مشاهده کرد ، گویا نوجوانی خودش را در لورا دید. برای همین لحظه آخر ، تصمیم به کمک کردن او گرفت. اما باز هم غرور او اجازه نمیداد واضح نیتش را بگوید.
یکی از صحنههای زیبای فیلم ، صحنه بحث لوگان در مورد کمیک بوکِ داخل کیف لارا در هتل است. لوگان بعد از بحث زیاد در مورد دروغ بودن وقایع داخل کمیک بوک ، به لارا میسپارد که سر وقت قرص پروفسور را به او بدهد. این عمل او ، نشان میدهد که لوگان همانطور که به خودش مطمئن است ، به لارا هم اطمینان و اعتماد دارد.
صحنه شام خوردن سه شخصیت اصلی با خانواده ای در میان راه را به یاد آورید. وقتی لارا هنگام شروع خوردن ، با دست غذا میخورد ، لوگان به او یک چنگال میدهد. لوگان با این کار ، به خودش در میان مخاطبان ارزش داد. ما در این رفتار ، علاوه بر احساس شرم ، احساس پدر و دختری بین لوگان و لارا را حس کردیم. احتمالا لوگان به خاطر حفظ آبرو اینکار را کرد و این کار بسیار کوچک، بُعد منطق در این شخصیت خیالی را غنیتر کرد.
اگر دقت کرده باشید ، علت اصلی پافشاری پروفسور برای ماندن در خانه آن خانواده گرم و صمیمی ، زنده کردن احساس مسئولیت در درون لوگان است. به علاوه قصد داشت که لوگان با دیدن صحنه گرم و صمیمی این خانواده ، ارزش خانواده را باری دیگر به لوگان آموزش دهد. درست همانند چندین سال قبل که لوگان تازه وارد تیم مردان ایکس شده بود و مثل اکنون ، کله شق و بدبین بود.
در پایان این فیلم ، سرانجام وداع باشکوهی با این لوگانِ هیو جکمن صورت می؛یرد. لوگان در آغاز فیلم تصمیم گرفته بود که بیدلیل و معنا بمیرد؛ اما بعد از اتفاق های طول فیلم ، لوگان بار دیگری متحول شد و لوگانی که در آغاز فیلم به هیچ نوع فداکاری اهمیت نمیداد ، مجدد لباس قهرمانی به تن کرد و برای آزادی میوتنتهای (جهش یافته) نوجوان خودش را فدا کرد. او با دیدن گرمای بین اعضای گروه ، یک تیم مردان ایکس جدید دید. حتی در یکی از صحنه های پایانی به لورا میگوید:«دوستات به نظر خیلی خوب میان ، یه جوری منو یاد...» بیشک میخواست به تیم مردان ایکس اشاره کند اما لورا با رفتارش حرف های او را قطع کرد. او برای جبران شکست های گذشته ، یک تیم جدید به جهان تقدیم کرد.
شخصیت ولورین ، به عنوان یک شخصیت کمیک بوکی ، به تنهایی جذابیت بینظیری دارد. اما این شخصیت با بازی بینظیر هیو جکمن ، جذابیت و محبوبیتش دو چندان میشود. اما متاسفانه خبر پایان بازی هیو جکمن در نقش ولورین ، برای بسیاری از مخاطبان این شخصیت و این بازیگر ، خبر دردناکی است که فکر آن هم اعصاب آدمی را به هم میزند. با اینحال همه ما امیدواریم، فیلم های بیشتری از این شخصیت ساخته شود که روز به روز بر محبوبیت این شخصیت اضافه کند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
عالی
مطلب خیلی جالبی بود من خودم از طرفداران ولورین هستم لطفا یک مقاله برای تحلیل شخصیت ددپول هم بنویسید
ممنون که مطالعه کردید. چشم ، توی لیست قرار میدیم