ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

انیمیشن

نقد انیمیشن Spies in Disguise – جاسوسی که دوستم شد

ابزار آلات عجیب و غریب جاسوس‌ها از سری جیمز باند سر در آوردند و تقریبا تبدیل به عنصر شماره یک تمام آثار جاسوسی محور شدند؛ حتی جانی انگلیش هم یک سری ابزار عجیب و غریب ...

آرش پارساپور
نوشته شده توسط آرش پارساپور | ۲۰ اسفند ۱۳۹۸ | ۱۴:۰۰

ابزار آلات عجیب و غریب جاسوس‌ها از سری جیمز باند سر در آوردند و تقریبا تبدیل به عنصر شماره یک تمام آثار جاسوسی محور شدند؛ حتی جانی انگلیش هم یک سری ابزار عجیب و غریب برای خودش دارد که با آنها ماموریت‌های خود را پیش می‌برد. انیمیشن Spies in Disguise با همین ایده پیش رفته و تصمیم گرفته که تخیل در این ابزار آلات را به حد اعلا برساند و کاری کند که جاسوس قهرمان قصه، تغییر شکل داده و یک کبوتر شود. داستانی همینقدر شوخ و شنگ و دیوانه‌وار که دستمایه ساخت Spies in Disguise بوده و به یمن صدا گذاری ویل اسمیت و تام هالند، توانسته گلیم خود را از آب بیرون بکشد.

در Spies in Disguise با والتر بکت آشنا می‌شویم، پسری نابغه که با مادرش زندگی می‌کند و دوست دارد روزی جهانیان از اختراعات عجیب و غریب او باخبر بشوند و با آن اختراع‌ها، کاری برای دنیا کرده باشد. تقریبا هیچ‌کس والتر را قبول ندارد و اکثریت او را یک آدم عجیب و غریب صدا می‌زنند ولی از نظر مادرش، «عجیب بودن» چیز بدی نیست و یک ویژگی منحصر به فرد است.

نقد انیمیشن Spies in Disguise

چندین سال از صحبت‌اهی والتر و مادرش که یک پلیس است می‌گذرد و ما با لنس آشنا می‌شویم؛ جاسوسی حرفه‌ای که عادت دارد ماموریت‌ها را خودش تک و تنها انجام دهد و البته در تمامی آنها هم سربلند و موفق بیرون می‌آید. لنس مغرور و خودشیفته است و در سازمان، همه عاشق و شیفته او هستند. لنس در یکی از ماموریت‌هایش متوجه می‌شود که ابزار آلات جاسوسی‌اش چیزی نیستند که باید باشد و به جای آنکه یک سری ابزار کشنده باشند؛ کارهای عجیب و غریبی می‌کنند. پیگیری‌های لنس او را به دانشمند تازه سازمان که جوانی به اسم والتر بکت است وصل می‌کند، جوانی که اختراعاتش مرگبار نیستند و رنگ و بویی از خشونت ندارند. زندگی لنس و والتر بر سر پاپوشی که برای لنس دوخته می‌شود به هم گره می‌خورد...

پایه اصلی داستان Spies in Disguise کلیشه‌ای است، جاسوسی حرفه‌ای و ماهر که برایش پاپوش دوخته می‌شود و از دست سازمان فرار می‌کند تا بلکه بتواند بیگناهی خود را ثابت کند. چنین داستان مشابهی را در ماموریت غیر ممکن و جیمز باند و خیلی از آثار اکشن - جاسوسی دیگر نیز دیده‌ایم. تفاوت اینجاست که سازندگان این بار جاسوس قصه را تبدیل به یک کبوتر کرده‌اند و یک دانشمند نابغه را نیز کنار این کبوتر گذاشته‌اند. تبدیل شدن لنس به یک کبوتر، تنها نکته متمایز کننده فیلم نسبت به سایر قصه‌های جاسوسی است و اما آیا این موضوع کشش صد دقیقه قصه‌گویی را در خود دارد؟ باید گفت بله، اما متاسفانه سازندگان به آن دست پیدا نمی‌کنند. آنها حتی از اینکه از شخصیت‌های فرعی خود کاراکترهایی بامزه بسازند نیز عاجز هستند و کبوترهای کنار لنس را تبدیل به شخصیت‌هایی پوچ و مسخره می‌کنند.

Spies in Disguise

دو کارگردان فیلم هیچ یک سابقه ساخت یک اثر سینمایی بلند انیمیشنی را ندارند ولی کارنامه درخشانی در زمینه حضور در تیم‌های انیمیشن‌سازی آثار معروفی چون سری عصر یخ و هتل ترانسلوانیا را دارند. نویسنده فیلمنامه اثر نیز صرفا بازنویسی چند انیمه سینمایی استودیو Ghibli را برای نسخه انگلیسی بر عهده داشته و ترکیب این سه نفر در تجربه ساخت اولین اثر مستقل‌شان؛ نهایتا به یک اثر کاملا معمولی ختم می‌شود. Spies in Disguise شوخی‌های خوبی برای بزرگسالان و کوچکترها دارد ولی تکلیف خودش را دقیقا نمی‌داند که باید هدفش را به سمت کدام مخاطب نشانه بگیرد. از آنسو فرایند کبوتر شدن لنس با اینکه می‌تواند بسیار بامزه‌تر پیش برود، نهایتا به چند شوخی در همان بدو وقوع اتفاق ختم شده و در ادامه نخ این سوژه پاره می‌شود. در این بین تنها دو صدا پیشه اصلی اثر یعنی ویل اسمیت و تام هالند هستند که به داد اثر می‌رسند و می‌توانند با شیمی خوبی که با یکدیگر برقرار می‌کنند؛ Spies in Disguise را تبدیل به اثری مفرح سازند.

ویل اسمیت که قدرت صدا پیشگی خود را پیش‌تر در انیمیشنی چون «شکار کوسه» نشان داده بود، هم عهده‌دار اجرای برخی آوازهای انیمیشن بوده و هم صدا پیشگی جاسوس داستان را بر عهده دارد. او با مهارتی مثال زدنی به شخصیت لنس جان می‌دهد و یک کبوتر جاسوس را در ذهن تماشاگر تبدیل به یک مساله کاملا باورپذیر می‌کند. ویل اسمیت غرور و جذابیت را در صدای خود جاری می‌سازد و این موضوع را هنگامی که لنس تبدیل به یک پرنده کوچک هم شده، با زیرکی و به طور زیرپوستی حفظ می‌کند. تام هالند نیز کار خود را به درستی انجام داده و به نظر می‌رسد می‌تواند آینده درخشانی در زمینه صداپیشگی نیز برای خود رقم بزند.

Spies in Disguise

مهم‌ترین پیام فیلم ضد خشونت بودن آن است. والتر که مادرش در طی یک ماموریت پلیسی کشته شده، از خشونت بیزار است و دوست ندارد که اسلحه‌ها و ابزاری که می‌سازد، مانند یک ماشین مرگبار عمل کنند. اختراعات والتر مهلک هستند ولی در هیچ کدام رد گلوله و باروت پیدا نمی‌شود و بیشتر آنها در حال و هوای بامزه‌ای به سر می‌برند؛ مثلا مخرب‌ترین اسلحه‌ای که والتر ساخته تصویر هولوگرامی چند پیشی بامزه را همزمان با پاشیدن مقدار کلی اکلیل به تصویر می‌کشد که همه مردم را به سمت خود جذب می‌کند و حواس آنها را پرت می‌کند! از این دست اسلحه‌ها (گلوله‌های حبابی، آدامس انفجاری و...) در دست و بال والتر زیاد است و او به همگان ثابت می‌کند که برای پیروزی در یک نبرد لازم نیست که حتما به زور اسلحه متوسل شد. والتر حتی به لنس که تبدیل به یک کبوتر شده بارها تاکید می‌کند که او می‌تواند از این موضوع به عنوان یک ویژگی بهره ببرد و آن را یک نقطه ضعف نداند، او در اثبات این ادعای خود نیز نهایت تلاش و کوشش را به کار می‌گیرد تا لنس را به موفقیت برساند.

برخلاف چیزی که به نظر می‌رسد، باید گفت والتر قهرمان قصه اصلی است و لنس یک بازوی جاسوسی و اهرم قدرت اوست. والتر قهرمانانه به لنس کمک می‌کند و برای بشریت و سازمان کارهایی می‌کند که هیچ‌کس به مخیله‌اش نمی‌گنجد و با وجود تمام تمسخرها، حرف مادرش که «عجیب بودن یک ویژگی است» را از ذهن خود پاک نمی‌کند.

Spies in Disguise

در قطب مخالف والتر قهرمان، آنتاگونیست عجیب و غریب انیمیشن را داریم که در انجام کارهای خشن کم نمی‌گذارد و حتی آدم می‌کشد. Spies in Disguise اما اقدامات خشونت آمیز این شخصیت منفی را نیز در پس پرده و با زوایای پنهانی در دوربین نشان می‌دهد و نمی‌گذارد که این اثر به خشونت آلوده شود. در کل باید گفت اینکه یک اثر اکشن جاسوسی ساخت و در آن از خشونت بهره نجست، کار سختی بوده که تیم سازنده فیلم به خوبی از پس آن برآمده است.

Spies in Disguise

اما Spies in Disguise صرفا یک اکشن جاسوسی نیست و به خاطر ماهیت انیمیشنی خود، اسانس کمدی نیز در آن جای گرفته است. جنس کمدی Spies in Disguise اما همانطور که گفته شد یک مقدار بلاتکلیف است و دقیقا نمی‌داند باید چطور رفتار کند. این اثر می‌خواهد روی خط قرمز شوخی‌های خانوادگی حرکت کند تا هم مخاطب بزرگسال را به سمت خود جذب کند و هم مخاطب کم سن و سال‌تر را اما در این میان کاری می‌کند که تقریبا هر دو مخاطب را از دست می‌دهد. انیمیشن در خلق صحنه‌های کمدی به یاد ماندنی تقریبا عاجز می‌ماند و به جز یکی دو مورد صحنه اکشن جذاب، سکانسی ماندگار در ذهن تماشاگر باقی نمی‌گذارد.

Spies in Disguiseشکست تجاری Spies in Disguise در گیشه هم به مشکلاتی که در مطلب گفته شد برمی‌گردد و هم احتمالا به زمان اکران نه چندان درست آن و رقابت سرسختانه‌اش با اثری چون سومین سه گانه جدید جنگ ستارگان. ویل اسمیت و تام هالند با اینکه از پس ماموریت صدا پیشگی خود به خوبی برآمده‌اند ولی ماموریت آنها به خاطر مدیرانی که در پس پرده قرار داشتند، در نهایت به یک ماموریت کاملا موفق آمیز و یا یک ماموریت تاریخی بدل نمی‌شود. مدت زمان نسبتا طولانی این ماموریت نیز کار را خراب‌تر کرده (اگر انیمیشن ده الی پانزده دقیقه کوتاه‌تر بود، به مراتب با اثری شسته رفتهتر روبرو بودیم) اما در نهایت آن را تبدیل به اثری اکشن-خانوادگی بدل می‌کند که می‌تواند اوقات فراغت را پر کند اما نمی‌تواند تبدیل به یک خاطره خوب و ماندگار شود.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (6 مورد)
  • Game Year
    Game Year | ۲۰ اسفند ۱۳۹۸

    سلام

    2 رزوز پیش این انیمیشنُ دانلود کردم و تماشا کردم
    انیمیشن چیز خاصی نداره که بخوام تعریفشو بدم اما واقعا طنز خوبی داشت و کلی خندیدم حتی ایده های علمی جدیدی هم نداشت و کلا فانتزی عمل کرد توی این بخش با خوردن چند قطره میشه کبوتر و دوباره با خوردن معکوسش میشه انسان
    هدفش خندوندن بوده که تو این مورد موفق عمل کرده

    • آرش پارساپور
      آرش پارساپور | ۲۱ اسفند ۱۳۹۸

      به نظر من تو خندوندن هم کم کاری کرده و سوژه رو بهتر میتونست بسط بده

  • Mohammad Amin
    Mohammad Amin | ۲۰ اسفند ۱۳۹۸

    با توجه به اینکه این انیمیشن ، مثلا اکشن جاسوسی بوده ؛ بیش از حد از صحنه های گوگولی مگولی استفاده شده.
    نمی دونم هدف کارگردان چی بوده که بعضی صحنه ها رو بارها و بارها تکرار کرده. شاید می خواسته انیمیشن طولانی تر بشه.

    • آرش پارساپور
      آرش پارساپور | ۲۱ اسفند ۱۳۹۸

      دقیقا فیلم خودشم تکلیفش با خودش مشخص نیست و این صحنه‌ها رو برای این آورده که میخواد مثلا بالانس کار رو برای کودکان رعایت کنه ولی افتاده به ورطه تکرار.

  • Mr. Saxobeat
    Mr. Saxobeat | ۲۰ اسفند ۱۳۹۸

    یکی از کلیشه ای ترین .بی ربط ترین و مسخره ترین انیمیشن هایی هست که من دیدم .
    نه پیغام فیلم عمق لازم رو داره مثل پیامهای اخلاقی ای که پیکسار برای فیلم هاش در نظر میگره .
    و نه داستانی داره که حداقل جذابیتی داشته باشه.
    شخصیت منفی فیلم نمی دونم چرا ولی منو مدام یاد شخصیت منفی big hero 6 مینداخت.چهره و کارهاش شباهت هایی بهم داشتن.عمق لازم رو هم اصلا نداشت.
    خلاصه فوق العاده سریال بدرد نخوری بودیادم به اشغال های هتل ترانسیلوانیا قسمت دو و سه اش افتاد.
    متاسفانه فیلم ها و اینیمشن ها بشدت کلیشه ای شدن

    • Mr. Saxobeat
      Mr. Saxobeat | ۲۰ اسفند ۱۳۹۸

      انیمیشن منظورم بود

مطالب پیشنهادی