نقد فیلم Extraction – رمبو نسل جدید
به جای آنکه ژانر اکشن را برای فیلمهایی چون جان ویک و یا فیلم Extraction به کار ببرم، ترجیح میدهم یک زیرژانر به این بخش اضافه کنم و نام «یکه بزن» یا «بزن بهادر» را ...
به جای آنکه ژانر اکشن را برای فیلمهایی چون جان ویک و یا فیلم Extraction به کار ببرم، ترجیح میدهم یک زیرژانر به این بخش اضافه کنم و نام «یکه بزن» یا «بزن بهادر» را برایش برگزینم. فیلم Extraction تفاوت خاصی با جان ویک یا اکولایزر و یا Man On Fire ندارد و ذات و هسته همه این فیلمها یکی است. اگر در جان ویک یک قاتل قدیمی دست به تفنگ میشود و کلی آدم را برای یک سگ کشته شده میکشد، در اینجا یک سرباز قدیمی به خاطر فرار از خاطرات تلخش تفنگ به دست شده و مزدور شده و میخواهد یک پسربچه را از چنگال مافیای بنگلادش نجات دهد.
کریس همسورث را با بازی او در نقش خدای رعد در دنیای مارول میشناسیم، نویسنده فیلم Extraction هم یکی از برادران روسو (خالق فیلم اونجرز:اندگیم) است و تهیه کننده فیلم نیز هر دو برادر هستند. جدا از اینها، دستیار دوم کارگردان آخرین فیلم اونجرز نیز کارگردان فیلم به حساب میآید. این همه آشنا از پرفروشترین فیلم تاریخ سینما در اینجا دور هم جمع شدهاند و طبیعتا سطح توقع از آن بالا میرود، به خصوص برای ما ایرانیها که میبینیم در این بین گلشیفته فراهانی هم حضور دارد.
شاید گلشیفته فراهانی با مسیری که قصد داشته در دنیای بازیگری جهانی پیش برود فاصله دارد ولی اگر منصفانه به کارهای بینالمللی او نگاه کنیم میبینیم که آسه آسه به دستاوردهای خوبی رسیده است. گلشیفته هنوز چند سالی فرصت دارد تا بتواند به یک بازیگر مهم در عرصه جهانی تبدیل شود و تا به امروز هم توانسته با حضور در چندین پروژه مستقل و بلاک باستری مشهور، نشان دهد که اولین گامهایش را درست برداشته است. حضور گلشیفته در فیلمی با اکیپ ابرقهرمانان مارول حتی میتواند این نوید را بدهد که او در دنیای ترند و پرفروش فیلمهای مارول جای بگیرد (به هر حال مگر چند زن با قیافه شرقی در هالیوود داریم که از قضا بازیگر قابلی هم باشد؟)
فیلم Extraction را اگر به خاطر برو بچههای مارول میبینید و یا به خاطر گلشیفته، در هر دو حالت ناامید میشوید. خالقین پرفروشترین فیلم تاریخ سینما در دستپخت جدید خود یک اکشن بزن بهادری ساختند و نتوانستند بین قهرمان تفنگ به دست و یک ابرقهرمان ضدضربه چندان تفاوتی قائل شوند. کریس همسورث اینجا گاهی رو دست جان ویک میزند و ممکن است یک ماشین او را پرت کند ولی دو دقیقه بعد پشت کامیون بنشیند و یا باندپیچی دستان شکستهاش را باز کند و با آن یک گردان را ناکار کند.
داستان از این قرار است که پسر رییس مافیای هند توسط کله گنده مافیای بنگلادش دزدیده میشود و یکی از معاونین طرف هندی، ماموریت مییابد تا این پسربچه را نجات دهد. او هم که دستش به جایی بند نیست، از یک گروه مزدور خفن آمریکایی که نرخ کارشان هم چندان پایین نیست،میخواهد که این کار را انجام دهند و قسط اول برنامه را برای آنها میریزد. این گروه به رهبری زنی به نام نیک (با بازی گلشیفته فراهانی) است و گل سرسبدشان نیز شخصی به نام تایلر (با بازی کریس همسورث) است.
تایلر پسر کوچک خود را از دست داده و پس از آن زنش او را ترک گفته، او مردی است تنها که مزدوری را به این خاطر انجام میدهد تا سیر بشود و زندگی کند و یا اینکه در این راه بمیرد چرا که چیزی برای از دست دادن ندارد. او یک افسرده به تمام معنا و نترس در برابر مرگ است و حتی زمانی که یک تفنگ روی شقیقهاش شلیک میشود، با اینکه نمیداند خالی یا پر است، پلک نمیزند و نمیترسد. یک قهرمان که ضدضربه نیست ولی اگر بمیرد هم برایش فرقی ندارد و برای همین در هر موردی به سیم آخر میزند.
شخصیت پردازی تایلر برخلاف کلیت فیلم چندان کلیشهای نیست ولی متاسفانه این موضوع در هاله رگبار کلیشههای فیلم، تبدیل به یک کلیشه دیگر میشود. بیراه نیست اگر بگوییم فیلم Extraction یک اثر کلیشهای به تمام معنا است که صحنههای اکشن آن میتواند سرپایش نگه دارد. فیلم با وجود اینکه کلیشهای است، با وجود اینکه تکراری به نظر میرسد و با وجود اینکه هیچ منطقی ندارد و با وجود اینکه فیلمنامه در آن نقش هویج را بازی میکند، یک اثر سرگرمکننده از آب در آمده است؛ میپرسید چرا؟ بگذارید بیشتر توضیح بدهم.
زمانی که دنیای جان ویک را میبینید و بکش بکشهای شخصیتهای داخل فیلم را نظارهگر میشوید، باید با کانسپت اصلی جهان فیلمهای جان ویک کنار آمده باشید. دنیایی که جان در آن آدم میکشد، یک دنیای تقریبا فانتزی است که در آن آدمکشها به دنیا حکومت میکنند و نوعی رئالیسم جادویی در خلق این جهان به کار رفته است. فیلم Extraction اما هیچ قصد ندارد به بیننده تلقین کند چیزی که میبیند تخیلی است و برای اینکه این موضوع را ثابت کند از ترفندهایی چون فیلمبرداری روی دست استفاده میکند و در چند سکانس ناب (که با حقه سینمایی به نظر یک سکانس میآیند، درست مثل فیلم ۱۹۱۷) عملیات نجات را به طور مستندگونهای نشان میدهد؛ فیلمساز قصد دارد با این کار صحنههای اکشن غیرمنطقی فیلم را باورپذیر کند و به ما بگوید که «میشود در عرض چند دقیقه و در این لوکیشن ناب، یک آدمکش یک لشکر پلیس را بکشد و آخ نگوید.»
تماشاگران فیلم Extraction با فلسفه حاکم در ذهن فیلمساز همسو میشوند و با اینکه کاملا بر این نکته که امکان ندارد این صحنههای اکشن رنگ و بوی واقعیت داشته باشند دلالت دارند ولی با آنها «حال» میکنند. قهرمان فیلم در اینجا یک ابرقهرمان نیست و نه ویژگی سوپرهیرویی خاصی دارد و نه شنلی روی دوشهایش آویزان شده، به همین دلیل راحتتر میتوان با آن اخت گرفت هرچند رسما برای خودش یک ابرپانیشر است اما خوشبختانه چون یک تیشرت سیاه با جمجمه سفید یا هر لباس خاص ابرقهرمان محور دیگری تنش نیست، به باور ما نزدیکتر میشود.
همانطور که گفتم فیلمنامه فیلم Extraction رسما در اندرون دیوار است. رابطه بین پسربچه و تایلر به طرز احمقانهای شکل میگیرد و کارگردان تصمیم میگیرد با ایجاد یک تنفس چند دقیقهای میان بکش بکشها، یک سری سوال را در دهان پسربچه بگذارد تا با مطرح شدن آنها، رابطه خوبی بین این دو شکل بگیرد. در این سکانس بازجویی عاطفی! ما باید قبول کنیم که چرا تایلر آدمکش حالا قصد کمک به این بچه را دارد و در عرض همین چند دقیقه میتوانیم سرکی به گذشته این شخصیت بزنیم و تمام! فیلمساز دیگر قصد ندارد بیشتر از این قهرمان یکه بزنش را برای ما تشریح کند و در همین حد دو سه خط دیالوگ کافی است.
فیلم با بودجهای ۶۵ میلیون دلاری ساخته شده و انصافا تمام این بودجه صرف «فان» بودن فیلم شده است. طراحی صحنههای اکشن در فیلم Extraction شاید به پای جان ویک نرسد و در برخی مواقع مانند یک مرحله تکراری در یک بازی اکشن باشد ولی کارگردان سعی خود را میکند تا با یک سری چشمه آمدن، گفتگوی بین گلولهها را جذابتر بسازد. حضور یک کاراکتر بزن بهادر دیگر در کنار تنوع لوکیشنهای بینظیر و انتخاب بسیار هوشمندانه زاویه دوربین و استفاده از دوربین در نقاط مختلف شهر داکا (پایتخت بنگلادش) فیلم را شبیه به یک بازی اکشن کرده که طراحی مراحل قوی دارد ولی گیمپلی آن در برخی مواقع تکراری میشود! خوشبختانه دقیقا زمانی که فیلم میخواهد تکراری بشود، ضرباهنگ جدیدی وارد آن شده و این مشکل برطرف میشود، البته به جز نبرد پایانی که زیادی کشدار شده است.
پایان بندی فیلم هم مانند تمامی دیگر بخشهای فیلم کلیشهای است (اصلا امکان ندارد شما در حین دیدن فیلم نتوانید ده دقیقه بعد از آن را پیش بینی کنید) و راه را برای دنبالهسازی باز گذاشته است. در واقع فیلمساز تصمیم گرفته تا ببیند استقبال بینندگان از فیلمش چگونه خواهد بود و اگر جواب مثبت بود، فیلم Extraction دو را بسازد و اگر نبود، داستان فیلم را ببندد. همه چیز در فیلم Extraction زیرکانه طراحی شده و یک بازی برد-برد را تحویلمان میدهد: ما برای تقریبا دو ساعت سرگرم میشویم علی رغم اینکه به مشکلات فیلم واقف هستیم و فیلمساز نیز در حال خلق فرنچایزش خواهد بود (موضوعی که با خبر ساخته شدن قسمت دوم فیلم نیز مهر تاییدی به آن میخورد.)
در پایان باید به حضور گلشیفته فراهانی در فیلم اشاره کنم، موضوعی که میتواند دلیل اصلی دیدن این فیلم برای بسیاری از ایرانیان در سراسر جهان باشد. واقعیت اینست که حضور گلشیفته فراهانی به طور کلی به ده دقیقه هم نمیرسد اما او نقشی کلیدی را ایفا میکند. فراهانی در این ده دقیقه خوش را خوب نشان میدهد و در معدود صحنههای اکشن که حاضر میشود نیز میتواند کاراکتر خودش را برای یک شخصیت آیندهدار در این سری اثبات کند. همانطور که گفته شد، با شنیدن ساخت قسمت دوم میتوان امیدوار بود که کارگردان برای شخصیت نیک آینده درخشانتری در نظر گرفته باشد و این موضوع از پایان بندی فیلم نیز قابل حدس است. نیک میتواند یک قهرمان از نوع بلوند اتمی (البته مدل مو مشکی شرقیاش!) باشد و خوشبختانه این پتانسیل کاملا در گلشیفته فراهانی یافت میشود.
اینجا جهان نیمه فانتزی جان ویک نیست و یک دنیای واقعی است که در آن نبردها غیرواقعی است و هضم کردن این موضوع سخت است. لفیلم Extraction یک اکشن پاپکورنی به تمام معناست، پر از ایراد در فیلمنامه و قسمت بازیگری (به خصوص هنرنمایی کریس همسورث که انگار هرچه فیلم به پایان خودش نزدیک میشود، او هم تحلیل میرود) دارد و یک کلیشه به تمام معناست، اما این کلیشه دوست داشتنی را میتوان با نادیده گرفتن این مشکلات دید و لذت برد. در تمام این متن تایلر را نوعی جان ویک پنداشتم اما همانطور که در تیتر مطلب مشاهده میکنید، باید بگویم با توجه به ماهیت ارتشی بودن این شخصیت و همچنین مرگ رسمی فرنچایز رمبو با ساخت قسمت افتضاح پنجم و پیر شدن استالونه، شاید بتوان او را رمبوی نسل جدید دانست که رنگ و بوی ابرقهرمانانهاش با توجه به سلیقه مخاطب زمانه، بیشتر نمو پیدا کرده است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
این زَنه تو تیر خبر به نظرتون خیلی شبیه گل شیفته فرهانی نیست؟
به نظر من که خیلی شبیهش هست.
اِدیت: این که خودشه?
خیلی ام خوبه من ۱۰بار دیدمش مخصوصا فیلم برداریش ۲۰
بنظرم شما تمام ویژگی یک منتقد واقعی رو دارید! نقدهاتون رو دوست دارم.
کریس همورث زنده میمونه آخرش؟
تو فکر کن سوپرهیرو بمیره!
قسمت ۲ میاد ولی خیلی بیشتر هیجانی و حدس زدنی ...البته با کمک امگا فقط میشه
کریس همورث زنده موند که
زنده میمونه؟!
به نظرم عاالی بود صحنه هاش.مهم این بود مثل همه ی فیلما نقش اول و کشت و بیشتر فیلم و برد تو واقعیت.قرار نیست یهنفر همه رو بکشه و بازم حالش خوب باشه.نقش گلشیفته کم بوددد ولی دمش گرم.خیلیا پشت سرش حرف زدن حالااا باید خجالت بکشن. پیشرفتش عالی بود.بازی کنار بهترینااا
عالی بود عالی واقعا بمب فیلمهای هالیوود
واقعا فیلم استخراج حرف نداشت عالی بود به این میگن فیلم درجه ۱ یک
واقعا نمیدونم چرا بعضی ها میان نظر شخصی شونو به عنوان نقدر میزارن
همه دنیا فیلم میبنن که وقت آزاد شون سرگرم بشن قرار نیست از هر فیلمی چیز خاصی دربیاید
فقط برای سرگرم کردن هست نه چیز دیگه
اگه نظر شما از فیلم دیدن اینه من دیگه حرفی ندارم شما می توانید بجای فیلم دیدن مسابقه کشتی کج ببینید
عالى،انگار حرفهاى من بود بعد ديدن فيلم?منكه گفتم جو لوكيشن گرفته بودنشون و انقده آبكى بود فيلم
با کمال احترام فک نکنم در جایگاهی باشی ک فیلم کارگردان های بزرگ دنیا رو نقد کنی نظر شخصی خودتون رو به عنوان نقد ننویسید
به منتقد کاری ندارم
ولی منظورت از کارگردان بزرگ دقیقا کی بود؟
انقدر خودتون رو حقیر نبینین که نتونین فیلمی حتی با بهترین کارگردان دنیارو نقد کنید!!
شاید از نظر فرم و کارگردانی و نکات فنی اطلاعات چندانی نداشته باشه کسی، ولی تو زمینه فیلمنامه، شخصیت پردازی، بازیگری هرکسی میتونه نقد داشته باشه
صحبت اولتون رو واکاوی نمیکنم ولی میخواستنم بدونین Sam Hargrave (کارگردان فیلم) اولین فیلمش رو ساخته...
ایننظر احمقانهچی بود دادی؟